ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : سه شنبه 25 آذر 1404
سه شنبه 25 آذر 1404
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : جمعه 3 دي 1400     |     کد : 197590

مرگ غزالی

«فرار از مدرسه» روایتی مفصل از زندگی اوست و به قول راوی‌اش «زندگی یک قهرمان» که سال ۴۹۰ خورشیدی در چنین روزی در توس از دنیا رفت.

«فرار از مدرسه» روایتی مفصل از زندگی اوست و به قول راوی‌اش «زندگی یک قهرمان» که سال ۴۹۰ خورشیدی در چنین روزی در توس از دنیا رفت.

به گزارش ایسنا، روزنامه اعتماد نوشت: «آن زمان ۵۵ سال عمر داشت و گوشه‌گیری و سکوت را سبک زندگی‌اش کرده بود. عمرش را در جست‌وجوی حقیقت گذاشت؛ عمری که در بین مردم ساده و عادی آغاز شد و میان همان‌ها هم به پایان رسید. دانشمندی با مطالعات گسترده و فراوان بود اما برای دانش، آنجا که در خدمت جاه و مقام قرار می‌گرفت - و ناخالص می‌شد - هیچ ارزشی قائل نبود و حتی با نوعی بی‌اعتنایی آمیخته به تحقیر، همنشینی با علمای دیگر را رد می‌کرد.

هم در کلام از خودش نبوغ و اصالت نشان داد و هم بر فیلسوفان بعد از خودش تاثیرات عمیقی گذاشت؛ هر چند به‌درستی گفته‌اند که کار او در فلسفه بیشتر جنبه ویرانگری داشت تا سازندگی که «در واقع فلسفه و هرگونه کوششی که می‌خواست مسائل مربوط به ایمان، به روح و به خدا را با عقل و برهان حل کند نزد او بی‌حاصل می‌نمود و از این‌ رو بود که وی هم کلام را کنار گذاشت و هم فلسفه را عاری از جاذبه یافت. یقین ایمانی که او در تمام عمر خویش آن را با صدق و صمیمیت در مدرسه طلب کرده بود در چهاردیوار تنگ مدرسه و در لابه‌لای اوراق ملال‌انگیز کتاب گنجیدنی نبود. قول اهل تعلیم هم که به حجت - قول امام - متکی می‌شدند نمی‌توانست خاطر وی را که از توفان بی‌آرام شک گذشته بود آرام کند.» پس درس و مدرسه و مریدپروری را - که عموم دانشمندان عصر به آن عادت و به سنتی میان خودشان تبدیل کرده بودند - کنار گذاشت و از قیل و قال گریخت. در نهایت فقط تصوف برایش باقی ماند و ایمانی صمیمی و آرامش‌بخش به امکان اتصال به وحی که البته در اینجا هم میانه‌روی و پایبندی به شریعت را ضروری می‌دید.

اما «چیزی که زندگی فکری غزالی را به‌رغم انتقادهایی که بر آن وارد هست، عظمت و درخشندگی می‌بخشد صمیمیت و صدقی است که در لحن بیان او هست و در گذشته فقط حاسدان و معاندان او در قبولش تردید داشته‌اند. در واقع، وقتی انسان کلام غزالی را در باب آن چه به حقیقت و یقین دینی مربوط است می‌خواند تمام دنیای اسلام را در حال شهادت می‌یابد. تمام شک و تردید فیلسوفان، تمام ناباوری ماده‌پرستان و تمام بی‌قیدی کسانی که به دنیا روی علاقه‌ای ندارند در مطالعه آثار غزالی فرو می‌شکند و در هم فرو می‌ریزد و برای خواننده محقق این احساس دست می‌دهد که گویی دارد همه دنیای اسلام را در تمام سادگی و صفای خویش مشاهده می‌کند. کسی که از قرآن سخن می‌گوید انگار از خدایی ناطق حرف می‌زند و کسی که به سخن غزالی گوش می‌دارد گویی صدای کسی را می‌شنود که دعوت به سکوت می‌کند - برای شنیدن این ناطق. در این صدا نه تلخی هست نه نومیدی و همین است که به آن آهنگی دلپذیر می‌بخشد. حتی تصویر مرگ، تصویر قبر و عذاب که در آهنگ مطمئن و مهیب این صدا موج می‌زند چنان نیست که انسان را به بدبینی و نومیدی بکشاند.» راوی می‌افزاید زندگی غزالی به دنیای اسلام آموخت که برای آن چه انسان حقیقت می‌خواند می‌توان - و باید - همه‌ چیز دیگر را فدا کرد.»


نوشته شده در   جمعه 3 دي 1400  توسط   کاربر 1   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode