«با بررسی چند سفرنامه به این سوال پاسخ دادهایم که حج و رسیدن به کعبه در این ۱۴۰۰ سال چه تغییراتی کرده است.»
به گزارش ایسنا، روزنامه جام جم نوشت: «هیبت بوئینگ ۷۴۷-۳۰۰ چند برابر هواپیماهایی است که مسافر خطوط هوایی داخلی ایران در سفرهایش دیده است. برای همین هم است که مسافران حجی که با خطوط هوایی خارجی سفر نکردهاند وقتی پرواز با خطوط هوایی سعودی گیرشان میآید از هیبت هواپیما شگفتزده میشوند. این تازه اول شگفتی پیرمرد و پیرزنهایی است که قرآن و مفاتیحشان را در کیف گذاشتهاند و عازم سفر عمره یا حجاند. مفهوم «مستطیع» در فقه ما یک چیز است و در عرف ما چیزی دیگر. شاید بشود مستطیع را کسی تعریف کرد که پولش از پارو بالا میرود و بین سفر دور اروپایش یک ماه هم راهش میافتد به صحرای عرفات. زن و مرد سالخوردهای که کارخانهشان را سپردهاند به بچههای خلفشان و حالا سالی چند بار به مهماندارهای خارجی جواب میدهند که میانوعده چه میخورند. اما پیرمرد و پیرزن بازنشستهای که حقوق بازنشستگیشان به زور کفاف نان شبشان را میدهد و همه عمر آرزو داشتهاند خانه خدا را زیارت کنند، هر طور شده تمام دسترنج چند ده سالهشان را پول میکنند و خودشان را مستطیع جا میزنند که مسافر سرزمین وحی شوند. پیرمرد و پیرزنی که در جواب خانم اهل آسیای شرقی که مهماندار هواپیمایی سعودی است و میپرسد: «میت اور چیکن؟» نمیدانند چه بگویند. بوئینگ ۳۰۰-۷۴۷ با آن نیمطبقه فرست کلاس و مانیتورهای بزرگنمای بیرون هواپیمایش جمع اضداد است. جمع «میت اور چیکن» و «سلامتی آقای راننده صلوات!». تفاوتهایی که فقط در سفر حج به چشم میخورد. سفری حدودا دو ساعت و نیمه از تهران تا مدینه یا جده. حالا دیگر همه چیز فرق کرده است. حالا حاجی ایرانی میتواند نماز ظهر را در مسجد محلهشان بخواند و نماز مغرب را در مسجدالنبی. اتفاقی تا همین صد سال پیش بیشتر به رویا شبیه بود. وقتی امام معصوم در حدیثی از وضعیت آخرالزمان میگوید در آخرالزمان زنها به تنهایی بین کشورها سفر میکنند و اصحاب از این ماجرا سخت متعجب میشدند، حتما کسی نمیتوانست تصور کند که فاصله هوایی تهران تا مدینه تنها دو ساعت و سی دقیقه است. سفرنامهها همیشه راویان موثقتری از زندگینامهها یا داستانها هستند. از این رو، سفرنامههای حج نیز اطلاعات دقیقی از کم و کیف این سفر در سالهای مختلف به ما میدهند. در این گزارش به بررسی چند سفر حج و مسیر طیشده حاجیها در بازههای تاریخی مختلف پرداختهایم. بخش گسترده و مهمی از این گزارش حاصل گفتوگو با سهیل کریمی مستندساز، روزنامهنگار و پژوهشگر است.
حج، مبدأ تاریخ عاشقان
بنای تقویم هجری قمری همان طور که از اسمش پیداست بر هجرت است و سفر مکه به مدینه رسول خدا. با این حساب اگر بنا بود برای عشق و آزادگی تقویمی بسازند باید مبدأ آن را سفر حج سال ۶۰ هجری میگذاشتند؛ سفر حجی که سفرنامهاش را راویانی نوشتهاند که بعدها اسمشان شد راویان مقتل. همین که یک انتهای داستان یک سفرنامه طوری جمع میشود که اسم سفرنامه میشود مقتل، میشود فهمید که این سفر یک سفر عادی نیست. سال ۶۰ هجری اگر روزنامهها منتشر میشدند قطعا خبر درگذشت معاویه بن ابیسفیان مهمترین تیتر سال بود.
پسر فاسقش نامه نوشته بود به حاکم مدینه و خود را خلیفه بعدی خوانده بود و سپرده بود از حسین پسر علی (ع) برایش بیعت بگیرد. یک بیعت علنی و در حضور مردم. اولین نقل قولهای مخالفت که از بیت حسین بن علی (ع) به کاخ مدینه رسید و از آن جا به کاخ دمشق مراسله شد، از شام نامه رسید که یا از حسین بیعت بگیر یا او را بکش! تاریخ مینویسد که اگر حسین در مدینه به شهادت میرسید، شاید شهادتش در زمانه خودش سر و صدایی نمیکرد و پایههای حکومت بنیامیه با قوت پا بر جا میماند اما وقتی نیروهای حاکم مدینه سراغ بیت امام رفتند، او با همه خاندان بار سفر بسته و رفته بود. کجا؟ سفر حج. راویانی که این سفرنامه را نوشتهاند، شهادت میدهند که این سفر حج صرفا یک سفر معنوی و زیارتی نبود. اولین تفاوت همین که کاروان به جای ذیحجه، شعبان به مکه رسیده بود.
تفاوت بعدی این که راویان نوشتهاند برادر امام در مکه او را نصیحت کرد که اگر میخواهی از گماشتههای یزید در امان بمانی از همین جا به یمن سفر کن. در کوهستانهای یمن و در حفاظ شیعیان استوار آنجا در امان خواهی بود اما امام نپذیرفت و به سفرنامهنامهنگاران فهماند که این سفر یک اعتراض است، یک قیام علیه ظلم. تفاوت آشکار دیگری که این سفر با سفرهای حج معمولی داشت ناتمام ماندن طواف بود. امام طواف را در دور چهارم نیمه کاره رها کردند و رفتند که قبله دیگری برای عاشقان بسازند.
بیداری از خواب ۴۰ ساله
«به جوزجانان شدم و پیوسته شراب خوردمی... شبی در خواب دیدم که یکی مرا گفت: چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند؟ اگر به هوش باشی بهتر. چیزی باید طلبید که خرد و هوش را بیفزاید... گفتم که من این از کجا آرم؟... گفت جوینده یابنده باشد... و پس به سوی قبله اشارت کرد و دیگر سخن نگفت.»
این جملات از ناصرخسرو قبادیانی در سفرنامه حجش روایت شده است. ناصرخسرو در روایت سفر حج مینویسد که ۴۰ سال در بسیاری از علوم غور کرده ولی اهل معنویت نبوده و شرابخواری میکرده است. در ۴۰ سالگی مقام درخوری به او پیشنهاد میشود و در پی آن به شهر مرو میرود و در آنجا مشغول میشود. این خواب که روایت کرده را در مرو میبیند و به گفته خودش، فردایش با خود میگوید: «از خواب دوشین برخاستی، وقت است که از خواب ۴۰ ساله هم برخیزی...» و همه چیز را رها میکند و همراه غلامش راهی سفر حق میشود؛ سفری که نزدیک به هفت سال طول میکشد.
مسیری که ناصرخسرو در این سفر پیش میگیرد جالب است. او مسیر مصر را انتخاب میکند و در مصر هم با علمای مختلفی دیدار میکند که ایده بعضی کتابهایش هم از این مباحثات شکل میگیرد.
سفر ناصرخسرو که در تاریخ ۲۳ شعبان سال ۴۳۷ هجری از شهر مرو شروع میشود، در تاریخ ۲۶ جمادی الآخر سال ۴۴۴ هجری در شهر بلخ به پایان میرسد.
مسیر هفت سالهای که مسیر ۴۰ ساله زندگی ناصرخسرو را تغییر داد و او را از مدح کسان و ثنای شاهان گفتن به نوشتن «زادالمسافرین» کشاند.
خانم جان در مکه ماند
حدود ۱۳۰ سال پیش مسیر رفتن به حج از ایران از دوران ناصرخسرو بسیار سادهتر بوده اما باز هم به سادگی سفر ۲ ساعت و ۳۰ دقیقهای الان نبوده است. روایت عالیه خانم شیرازی از سفر حج در دوران قاجار سفرنامهای بسیار جذاب و خواندنی است که نشر اطراف آن را در قالب کتاب «چادر کردیم رفتیم تماشا» منتشر کرده است. عالیه خانم ملازم خانم جان از زنان با اصل و نسب قاجاری در کرمان بوده که به همراه خان (که او هم از بزرگان کرمان بوده) و جمعی از اطرافیان راهی سفر حج میشوند. چند نکته در این سفرنامه مهم به نظر میرسد. اول این که از اکراه اولیه عالیهخانم در همراه شدن در این سفر و خداحافظی و طلب حلالیت آنان از اقوام و خویشان، این طور به نظر میرسد که در آن روزگار اگر کسی عزم سفر حج میکرد، گوشهای از ذهنش به این هم فکر میکرد که احتمالا این سفر بیبازگشت باشد و دیگر هیچ وقت روی وطن را نبیند. بیم مرگ در مسیر همیشه همراه مسافران بوده که بیجا هم نبوده است. طولانیبودن مدت سفر، وجود دزد و راهزن، ناامن بودن وسایل دریانوردی و دیگر مسائل دست به دست هم میدادند تا به مسافر القا کنند این سفر همان سفر آخرت است. اصلا انگار برای همین هم بوده که آن مثل معروف بین ما ایرانیها جا افتاده که «کسی که حجش قبول بشود، زنده نمیماند!»
مسیر سفر کاروان عالیه خانم شیرازی برای مخاطب امروز که میتواند بلیت هواپیما را اینترنتی رزرو کند کمی دور از ذهن به نظر میرسد. کاروان حج از کرمان حرکت میکند و در ساحل خلیج فارس سوار کشتی میشود به مقصد هند. کشتی در ساحل بمبئی پهلو میگیرد و در بمبئی حجاج ایرانی با حجاج هندی یکی میشوند و با هم سفر دریایی طولانیمدتی را شروع میکنند به مقصد جنوب یمن و جایی نزدیک به بابالمندب. بعد از این سفر طول و دراز، وقتی کاروان به یمن میرسد تازه به قول امروزیهای وقت پاسپورت چکینگ است! تمام کاروان در جایی نزدیکی یمن قرنطینه میشوند. در این روزها که دنیا درگیر بیماری کرونا است و دستورالعمل سفر به کشورهای دیگر ایجاب میکند، مسافر دو هفته در کشور مقصد قرنطینه باشد، بیشتر این تکه از سفرنامه را درک میکنیم اما قرنطینه کاروان حجاج در یمن اصلا شبیه به قرنطینه در هتلهای مجهز به کولر گازی نبوده است. عالیه خانم از اتراق در چادرهای بدون امکانات در گرمای بیابان یمن چنان روایت میکند که حس کلافگی و معطلی خواننده را میگیرد. نکته مهم دیگری که در این سفرنامه به چشم میخورد این است که گویا سختی سفر و حوادثی که در مسیر رخ میدهد آنقدر پررنگ است که خود زیارت را تحتالشعاع قرار میدهد؛ طوری که در مواجهه اول با خانه خدا نویسنده به وصف این که در مسجدالحرام نماز گزاردهاند کفایت کرده و میگوید انشاءا... خدا قسمت همه بکند! آن قدر که در فراق خانم جان نوحه میکند و مینویسد، از زیارت نمیگوید. خانمجان! در مکه فوت میکند و همانجا هم دفن میشود. کاروان حجاج پس از انجام حج از مسیر عتبات برمیگردند و پس از یک سال و چند ماه دوباره به کرمان میرسند.
تخت گاز تا مکه
سفر حج از طریق مسیر زمینی و با وسایل نقلیه جادهای، پیش از انقلاب در ایران رواج داشت.
در روزهایی که سفر به عراق و عتبات به صورت قاچاقی انجام میشد، با وجود خطرات زیادی که کشور عراق و این مسیر داشت، مردمی که به زیارت کربلا و نجف میرفتند دیگر یقین داشتند حالا که تا این جا را توانستهاند بیایند حتما تا مکه هم میتوانند بروند و این یقین پر بیراه نبود.
مسیر زمینی سفر به مکه را در سفرنامه جلال آل احمد هم میبینیم. با تکیه بر نفوذ برادرش در بین علمای عربستان، با ماشین راه میافتند سمت عراق و عربستان. مسیر سفر جلال آل احمد بسیار سادهتر از مسیر سفر عالیه خانم شیرازی طی شد و بیش از چند ماه طول نکشید. نتیجه این سفر کتاب سفرنامه جلال آل احمد به نام خسی در میقات بود.»