ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 7 دي 1403
جمعه 7 دي 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : شنبه 17 آبان 1399     |     کد : 194065

برادران رسول خدا(ص) کیستند؟/ امیدهای آخرالزمان

برادران رسول خدا(ص) گروهی نیستند، مگر کسانی که با وجود همه سختی‌ها و دشواری‌های عصر غیبت، دین و ایمان خود را حفظ می‌کنند و بر پیمان الهی خود ثابت‏‬ قدم می‌مانند.

برادران رسول خدا(ص) گروهی نیستند، مگر کسانی که با وجود همه سختی‌ها و دشواری‌های عصر غیبت، دین و ایمان خود را حفظ می‌کنند و بر پیمان الهی خود ثابت‏‬ قدم می‌مانند.
به گزارش خبرگزاری مهر، متن زیر برشی از کتاب «معرفت امام زمان (عج)» اثر ابراهیم شفیعی سروستانی است که در ادامه می‌خوانید؛

در کنار روایت‌هایی که در آنها از مردمان آخرالزمان نکوهش شده و تنها از ویژگی‌های منفی آنها سخن به میان آمده است، روایاتی نیز وجود دارد که گروه‌هایی از اهل آخرالزمان به شدت ستایش شده‌اند، تا جایی که از آنها به عنوان «برادران رسول خدا» یاد شده است. این گروه نیستند، مگر کسانی که با وجود همه سختی‌ها و دشواری‌های عصر غیبت، دین و ایمان خود را حفظ می‌کنند و بر پیمان الهی خود ثابت‏‬ قدم می‌مانند.

برخی از این روایت‌ها به قرار زیر است:

۱. ابوبصیر از ابوجعفر [امام محمدباقر (ع)] که درود خدا بر او باد، نقل می‌کند که فرمود: قالَ رَسُولُ اللّه‏ (ص) ذاتَ یَوْمٍ وَ عِنْدَهُ جَماعَةٌ مِنْ أَصْحابِهِ: «أَللّهُمَّ لَقِّنِی إِخْوانِی» مَرَّتَیْنِ فَقالَ مَنْ حَوْلَهُ مِنْ أَصْحابِهِ: أَما نَحنُ إِخوانُکَ یا رَسُولَ‏اللّه‏؟ فَقالَ: لا، إِنَّکُمْ أَصْحابِی، وَ إِخوانِی قَوْمٌ فِی آخِرِ الزَّمانِ آمَنُوا وَ لَمْ‏یَرَوْنِی، لَقَدْ عَرَّفَنِیَهُمُ اللّه‏ُ بِأَسْمائِهِم وَ أَسْماءِ آبائِهِمْ وَ أَرْحامِ أُمَّهاتِهِمْ. لَأَحَدُهُمْ أَشَدُّ بَقِیَّةً عَلی دِینِهِ مِن خَرطِ القُتادِ [۱] فِی اللَّیلَةِ الظَلْماء. أَو کَالقابِضِ عَلی جَمْرِ الغَضاءِ [۲] أُولئِکَ مَصابِیحُ الدُّجی، یُنْجِیهُمُ اللّه‏ُ مِنْ کُلِّ فِتْنَةٍ غَبراءٍ مُظْلَمَةٍ. [۳]

روزی پیامبر خدا درود خدا بر او و خاندانش باد در حالی که عدّه‌ای از یارانش نزد او بودند، فرمود: خداوندا! برادران مرا به من بنما! ایشان سخن را دو مرتبه تکرار کردند. در این هنگام گروهی از یاران که گرد آن حضرت بودند، گفتند: ای پیامبر خدا! آیا ما برادران شما نیستیم؟ فرمود: نه. شما یاران من هستید. برادران من قومی هستند [که] در آخرالزمان [خواهند آمد]. آنها به من ایمان می‌آورند، در حالی که مرا ندیده‌اند. خداوند آنها را با نام‌های پدرانشان شناسانده است، پیش از آنکه از پشت‌های پدران و رحم‌های مادرانشان خارج شوند. هر یک از آنها بر دین خود پایدار می‌ماند، در حالی‌که این عمل از دست کشیدن بر خارهای گون در شب تاریک و در دست گرفتن آتش برافروخته از درخت گز دشوارتر است. ایشان چون چراغی فروزان در دل تاریک شب می‌درخشند. خداوند آنها را از همه فتنه‌های تیره و تار در امان نگه می‌دارد. با توجه به این روایت، به خوبی می‌توان به مقام و جایگاه مؤمنان ثابت قدم در آخر الزمان پی برد.

۲. در روایت دیگری که از امام صادق (ع) نقل شده، از دوران غیبت به عنوان «نزدیک‌ترین حالت بندگان به خدا» یاد شده است: أَقْرَبُ ما یَکُونُ الْعِبادُ مِنَ اللّهِ جَلَّ ذِکْرُهُ وَ أَرْضی ما یَکوُنُ عَنْهُمْ إِذا افْتَقَدُوا حُجَّةَ اللّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ لَمْ یَظْهَرْ لَهُمْ وَ لَمْ یَعْلَمُوا مَکانَهُ وَ هُمْ فِی ذلِکَ یَعْلَمُونَ أَنَّهُ لَمْ‏تَبْطُلْ حُجَّةُ اللّهِ جَلَّ ذِکْرُهُ وَ لا مِیثاقُهُ، فَعِنْدَها فَتَوَقَّعُوا الْفَرَجَ صَباحا وَ مَساءً، فَإِنَّ أَشَدَّ ما یَکُونَ غَضَبَ اللّهُ عَلی أَعْدائِهِ إِذا افْتَقَدُوا حُجَّتَهُ وَ لَمْ یَظْهَرْ لَهُمْ، قَدْ عَلِمَ أَنَّ أَوْلِیائَهُ لایَرْتابُونَ، وَلَوْ عَلِمَ أَنَّهُمْ یَرْتابُونَ ما غَیَّبَ حُجَّتَهُ عَنْهُمْ طَرَفَةَ عَیْنٍ.... [۴]

هنگامی که حجّت خدا در میان مردم نباشد، مردم به خدا نزدیک‏ترند و خدا از مردم خشنودتر است؛ زیرا با اینکه حجت خدا ظاهر نیست و جای او را نمی‌دانند، باز باور دارند که حجّت خدا هست و پیمان خدایی استوار است. در چنین روزگاری (روزگار غیبت) هر صبح و هر شام منتظر فرج باشید. چون به هنگامی که حجّت غایب باشد، خشم خدا بر دشمنان خود بیشتر است و خدا می‌دانست که اولیای او درباره حجّت او [اگر چه غایب باشد و غیبت او طولانی گردد] شک نمی‌کنند؛ اگر می‌دانست که شک می‌کنند، یک چشم به هم زدن، حجّت خود را غایب نمی‌داشت.... [۵]

از این روایت استفاده می‌شود که آخرالزمان و دوران غیبت در عین حالی که می‌تواند دوران هجران و نماد دوری از محبوب باشد، می‌تواند فرصتی برای تقرّب بیشتر بندگان و کسب رضایت بیشتر خداوند باشد، ولی مشروط به آنکه ما در اعتقادمان ثابت قدم باشیم و در طریق کسب معرفت حجّت خدا بیشتر قدم نهیم.

۳. عبدالله بن سنان، یکی از یاران امام صادق (ع) نقل می‌کند که روزی آن حضرت خطاب به ما فرمود: سَتُصِیبُکُمْ شُبْهَةٌ فَتَبقُونَ بِلا عَلَمٍ یُری وَ لا إِمامٍ هُدیً، لایَنْجُو مِنْها إِلاّ مَن دَعا بِدُعاءِ الْغَریقِ. به زودی شبهه‌ای به شما روی خواهد آورد و شما نه پرچمی خواهید داشت که دیده شود و نه امامی که هدایت کند. تنها کسانی از این شبهه نجات خواهند یافت که «دعای غریق» را بخوانند.

عرض کردم: دعای غریق چگونه است؟ قال: تَقُولُ: یا اَللّهُ یا رَحْمنُ یا رَحیمُ یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلی دِینِکَ. [۶] فرمود: می‌گویی: «ای خدا، ای بخشنده، ای بخشایشگر، ای کسی که قلب‌ها را دگرگون می‌سازی! قلب مرا بر دینت پایدار فرما».

آری، در آخرالزمان و در دوران غریب غیبت، امواج شبهه و فتنه از هر سو رو‬ می‌کند و انسان تا به خود بیاید، چون کشتی شکسته در دل دریای بیکران، حیران و سرگردان دست و پا می‌زند، ولی همیشه روزنه امیدی هست که این غریق بی‌پناه را از میان دریای فتنه و شبهه‌ها نجات بخشد. آن روزنه امید چیزی نیست جز درخواست عاجزانه از خدای تعالی برای هدایت و رستگاری و تمسک خالصانه به ولایت امامان معصوم (ع).

پی نوشت:

[۱]. «خرط القتاد» کنایه از سختی و دشواری کاری است. «خرط» به معنای دست کشیدن از بالای شاخه تا پایان آن و «قتاد» به معنای گیاه گَوَن است که دارای خارهای بسیار است. چون دست کشیدن بر شاخه‌های این گیاه و درآوردن خارهای آن بسیار سخت و طاقت‌فرساست، عرب هر کار سختی را به این عمل تشبیه کرده و این جمله به صورت یک ضرب‏المثل درآمده است که می‌گویند: «دون هذا الأمر خرط القتاد؛ دست کشیدن بر شاخه‌های گَوَن از این کار آسان‌تر است.» ر. ک: لغت‏نامه دهخدا، ماده خرط؛ فرهنگ لاروس (عربی فارسی)، ماده «خرط» و «قتاد».

[۲]. «جمر الغضاء» نیز کنایه از مشکل بودن کاری است. «جمر» به معنای اخگر و شعله‌های آتش و «غضاء» به معنای درخت شوره‏گز است. چوب این درخت بسیار سخت و آتش آن بسیار سوزان است و ازاین‏رو عرب، کارهای بسیار سخت و دشوار را به در دست گرفتن آتش برافروخته از چوب گز، تشبیه می‌کند. ر. ک: همان، ماده «غضا».

[۳]. بحارالانوار، ج ۵۲، صص ۱۲۳ و ۱۲۴، ح ۸.

[۴]. الکافی، ج ۱، ص ۳۳۳، ح ۱؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۳۳، ص ۳۳۹، ح ۱۶.

[۵]. ترجمه با استفاده از: محمدرضا حکیمی، خورشید مغرب غیبت، انتظار، تکلیف، چاپ اول: تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۲، ص ۱۰۹.

[۶]. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۳۳، صص ۳۵۱ و ۳۵۲، ح ۴۹.

 


نوشته شده در   شنبه 17 آبان 1399  توسط   کاربر 1   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode