استعفاي دولت موقت و واگذاري امور اجرايي كشور به شوراي انقلاب (1358 ش)
پس از تسخير سفارت آمريكا در تهران به دست دانشجويان پيرو خط امام و تأييد اين حركت دانشجويي توسط حضرت امام خميني(ره)، دولت موقت در صدد آزاد ساختن گروگانها و حل مشكل به وسيله مذاكرات سياسي بود كه با مخالفت دانشجويان مواجه شد. به دنبال اوج اين مخالفت، دولت موقت به طور دستهجمعي استعفا كرد كه با موافقت حضرت امام روبرو گرديد. استعفاي بازرگان در پي اعتراض و حملات شديد حوزه علميه قم، دانشجويان مسلمان پيرو خط امام و گروههاي اسلامي ديگر به مذاكره وي با مقامهاي آمريكايي در الجزاير صورت گرفت. پس از اين استعفا، بلافاصله امام امت، امور اجرايي كشور را به شوراي انقلاب واگذار كردند تا زمينه را جهت انجام انتخابات رياست جمهوري فراهم كنند. طول عمر دولت موقت از نيمه بهمن 57 تا نيمه آبان 58 تنها نُه ماه به طول انجاميد. ماموريت شوراي انقلاب، تا شكلگيري دولت شهيد رجايي در مرداد 1359 ادامه يافت.
اعتراض و مخالفت امام خميني(ره) با لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي رژيم پهلوي(1341 ش)
در پي تصويب لوايح ضد اسلامي انجمنهاي ايالتي و ولايتي در نيمه مهرماه 1341، حضرت امام خميني(ره) كه از ديرباز در انديشه فرصتي مناسب براي شكستن قدرت نامشروع شاه و ابهَّت پوشالي سلطه جهانخواران بودند، در چنين شرايطي، آن فرصت مطلوب را يافته و با فريادي رسا و درهم كوبنده، پرچم مبارزه با استبداد داخلي و سلطه خارجي را به دست گرفتند و نهضت ريشهدار و پر صلابت خويش را آغاز نمودند. ايشان به دنبال اعلام تصويب اين لايحه در روزنامهها، بيدرنگ علماي طراز اول قم را به نشست وگفتگو پيرامون تصويبنامه دعوت نمودند و در اين جلسه تصميم گرفته شد مخالفت علماي قم با مفاد تصويبنامه به اطلاع عموم برسد. در ادامه اين اعتراض، حضرت امام در تاريخ پانزدهم آبان 1341، تصويبنامه كذايي را خائنانه، غلط، نقشه شوم دشمنان اسلام و ملت ايران، جسارت به ساحت قرآن، گناه نابخشودني و مستوجب توبه و استغفار دولت شمرده و در تلگراف ديگري به اسداللَّه علم، نخست وزير وقت، به وي هشدار دادند. هنوز چند روزي از آغاز نهضت نگذشته بود كه امام، مبارزه با رژيم حاكم و سلطه بيگانه را به مرحله نوين سياسي - مذهبي وارد نمودند و براي اولين بار در تاريخ مرجعيت شيعه، پاي همه ملت را به مبارزه كشانيدند. بر اثر پايداري مردم و رهبري علما در مخالفت با اين لايحه كه شرط اسلام براي انتخاب نمايندگان مجلس و سوگند به قرآن حذف شده بود، لغو اين تصويبنامه در 10 آذر 1341 پس از عقبنشيني آشكار و شكست افتضاحآميز رژيم اعلام گرديد.
سالروز تأسیس بیمه ایران (1314ش)
در سال ۱۲۶۹ش و در پی مذاکرات دولتهای ایران و روسیه، امتیاز فعالیت در زمینه بیمه و حمل و نقل، به پولیاکف روسی واگذار شد. پولیاکف امتیاز یادشده را به مدت ۷۵ سال دریافت کرد اما بهسبب عدم موفقیت در کارش، چند شرکت روسی دیگر هم در ایران نمایندگی بیمه دایر کردند. سرانجام با تغییر رژیم روسیه، فعالیت این شرکتها هم پایان یافت تا اینکه در سال ۱۳۱۴ش شرکت سهامی بیمه ایران تأسیس شد. پانزدهم آبانماه، تاریخی بهیادماندنی در صنعت بیمه کشور است. در سال ۱۳۱۴ش، در چنین روزی، شرکت سهامی بیمه ایران بهعنوان نخستین شرکت بیمه ایرانی و دولتی تأسیس شد و بهعنوان بنیانگذار صنعت بیمه در کشور آغاز بهکار کرد. آغاز فعالیت بیمه ایران (۱۴ آبان ۱۳۱۴ش) را به تعبیری میتوان ملی شدن صنعت بیمه تلقی کرد. بیمه ایران از آذرماه ۱۳۱۴ش، صدور بیمهنامه در رشتههای مختلف را آغاز نمود و ظرف یک سال در شهرهای مشهد، شیراز، اصفهان، همدان، اهواز و بوشهر نمایندگی تأسیس کرد. همزمان، تعدادی از دانشجویان رشتههای اقتصاد و تجارت، برای آموختن فنون بیمه به خارج از کشور اعزام شدند. شرکت بیمه ایران موفق شد در همان سال نخست فعالیتش، ۶۲ درصد بازار بیمه کشور را در اختیار بگیرد و سهم مؤسسات خارجی را از ۱۰۰ درصد به ۳۸ درصد کاهش دهد. بیمه ایران همچنین درصد واگذاری اتکائی را از حدود ۹۰ درصد به ۴۴ درصد تقلیل داد و با کاهش نرخ حق بیمه در برخی از رشتهها به حدود۵۰ درصد، در گسترش و توسعه بیمه نقش مؤثری را ایفا کرد بهطوریکه امروز نهتنها در سراسر کشور، بلکه در کشورهای اروپایی و آسیایی، بهویژه در خاورمیانه نامی پرآوازه و آشناست. براساس سوابق موجود، شرکت سهامی بیمه ایران رسماً در تاریخ ۱۴ آبان ۱۳۱۴ش گشایش یافت و پس از نطق داور (وزیر مالیه)، اولین بیمهنامه آتشسوزی بهنام مشارالیه و برای ساختمان مسکونیاش صادر شد. پس از افتتاح رسمی، فعالیتهای کاری و عمومی شرکت از تاریخ پانزدهم آبانماه سال ۱۳۱۴ هجری شمسی آغاز شد و این روز، تحت عنوان سالروز تأسیس بیمه ایران و سپس بهعنوان روز بیمه در تاریخ فعالیتهای اقتصادی و بیمهای کشور به ثبت رسید. رشته دیگری که در همان سال ۱۳۱۴ش فعالیت بیمهای آن آغاز شد، بیمه باربری بود و اولین بیمهنامه در این رشته در ۴ آذر ۱۳۱۴ش صادر شد.
آغاز بناي مسجدالنبي در مدينةالرسول به دست مبارك پيامبر اكرم و ياران (1 ق)
پس از ورود حضرت محمد(ص) به مدينه، ايشان دستور ساخت مسجد را صادر كرده با كمك مهاجرين و انصار، شروع به بناي آن نمودند. ديوار مسجد از سنگ و آجر و سقف آن از چوب درخت بود و در كنار مسجد اتاقهاي پيامبر(ص) و برخي از اصحاب وي قرار داشت. رسول گرامي اسلام از مسجد نه تنها براي انجام عبادت، بلكه جهت برگزاري امور قضاوت، مجالس مشورتي، آموزشهاي فني و حل و فصل ديگر امور مسلمانان استفاده ميكردند به همين دليل اين مسجد اهميت فوق العادهاي براي مسلمانان داشت.
قتل "اميركبير" صدراعظم ناصرالدين شاه به دستور پادشاه قاجاريه (1268ق)
ميرزا تقي خان فراهاني فرزند كربلايى قربان، آشپز ميرزا ابوالقاسم قائم مقام، در اصل از هزاوه و خانوادهاي فقير بود. وي در دستگاه قائم مقام پرورش يافت و دبيري كارآمد و منشي لايقي شد. وي سمتهاي متعددي در زمان فتحعلي شاه و محمدشاه قاجار داشت و در خدمت ناصرالدين ميرزاي وليعهد، فعاليت ميكرد. ميرزاتقي خان پس از مرگ محمدشاه قاجار تلاش فراواني در به سلطنت رساندن ناصرالدين شاه نمود و لقب اتابك اعظم گرفت. نزديكي وي به شاه به حدي بود كه ناصرالدين شاه قاجار تنها خواهر خود را به عقد ميرزاتقي درآورد، هرچند مهد عليا مادر شاه، از اين امر راضي نبود. پس از صدر اعظمي و فرونشاندن ناآراميها و به جريان انداختن امور كشور، به اميركبير ملقب گرديد و بيشتر از قبل مورد حسادت درباريان واقع شد. سرانجام با بدگوييهاي فراواني كه نزد شاه از او گفتند به دستور شاه قاجار از صدارت عزل گرديد و بدخواهان از ترس تغيير نظر شاه، حكم قتل وي را نيز از سلطان گرفتند. وي را در حمام فين كاشان با گشادن شريان بازويش به قتل رسانده و سپس جسدش را به عراق برده و در كربلا به خاك سپردند.
مرگ "جِيمز ماكْسْوِلْ" فيزيكدان معروف و بنيانگذار قوانين نور و الكتريسيته(1879م)
جِيمز كلارْكْ ماكْسْوِلْ، فيزيكدان برجسته انگليسي در 13 نوامبر 1831م در شهر ادينبورو، در اسكاتلند به دنيا آمد و تحصيلات مقدماتي خود را در آن شهر آغاز نمود. وي در دوران مدرسه به رياضيات علاقه نشان داد و استعدادش در اين زمينه شكوفا شد به طوري كه در 14 سالگي به اخذ مدالي در رياضيات نائل آمد. ماكسوِل در سال بعد مقالهاي در باب روش ترسيم منحنيهاي بيضوي كامل به انجمن سلطنتي ادينبورو تقديم كرد. اين رساله به حدي كامل، جامع و مهم بود كه جمع زيادي حاضر به قبول اين واقعيت نبودند كه نوجواني پانزده ساله، آن را تهيه كرده است. ماكسول در 16 سالگي براي ادامه تحصيل وارد دانشگاه در زادگاه خود شد و در نتيجه آشنايى با فيزيكدانان بزرگ اسكاتلند، به پديدههاي نوري و فيزيك علاقهمند گرديد. وي پس از چندي بر اثر مطالعه فراوان و راهنمايى استادش، مايكل فارادِي، دريافت كه امواج نوراني و الكترومغناطيسي در حقيقت، چيز واحدي هستند. چند سال بعد اين نظريه تاييد شد و ماكسول بار ديگر به مطالعه و تفكر در اين زمينه پرداخت. وي در سال 1871م، كتاب خود به نام دوره الكتريسيته و مغناطيس را منتشر كرد و اين اثر چنان بديع بود كه بلافاصله به سمت استاد كرسي فيزيك دانشگاه كمبريج انگلستان انتخاب شد. وي در اين كتاب توانست با مجموعه چهار معادله كوتاه خود، واكنش و تاثير متقابل ميدانهاي الكتريكي و مغناطيسي را به درستي شرح دهد و به عنوان مكتشف و بنيانگذار قوانين نور و الكتريسيته معرفي شود. ماكسول معادلات سادهاي ابداع كرد كه كليه پديدههاي مختلف برقي و مغناطيسي را توجيه ميكرد. وي همچنين دريافته بود كه تمامي مولكولهاي يك گاز با سرعت واحدي حركت نميكنند، از اين رو فرمولي به دست آورد كه نشان ميداد چه بخشي ازمولكولهاي يك گاز در حرارت مورد نظر، با چه سرعت مشخصي، حركت خواهند كرد. اين فرمول كه فرمول انتشار ماكسول خوانده ميشود، يكي از پر استفادهترين فرمولهاي عملي رياضي است و كاربردهاي مهمي در شاخههاي فيزيك دارد. عمر جِيمز كلارك ماكسول كوتاه بود و سرانجام در پنجم نوامبر 1879م در 48 سالگي در گذشت.
تولد "ويل دورانْتْ" نويسنده، فيلسوف و مورخ شهير امريكايي(1885م)
ويليام جِيمز دورانْتْ معروف به ويل دورانت، فيلسوف، نويسنده و مورخ شهير امريكايى، در پنجم نوامبر 1885م در ايالت ماساچوسِت امريكا به دنيا آمد. وي پس از طي دروس متوسطه و يادگيري زبانهاي فرانسه، انگليسي و لاتين، موفق به اخذ دكتراي فلسفه شد و به تدريس پرداخت. وي در سال 1914م مدرسه ليبرتمپل را در نيويورك تأسيس نمود و در حدود 13 سال مديريت آن را برعهده داشت. وي همزمان با تأسيس مدرسه، به عنوان سخنران فلسفه، تاريخ و ادبيات در دانشگاه كلمبيا انتخاب گرديد. ويل دورانت درسالهاي بعد، طي سخنرانيهاي متعدد و سفر به مناطق مختلف دنيا، به مطالعه در تاريخ و فلسفه همت گماشت. موفقيت عظيم تاريخ فلسفه وي كه در سال 1926م منتشر شد باعث شد تا ويل دورانت متقاعد شود تا تمام عمر خود را وقف نوشتن تاريخ تمدن نمايد. از اين رو براي تهيه مدارك تاريخي و انجام تحقيقات لازمْ سه سفر به دور دنيا انجام داد و اندوختههاي علمي خويش را افزايش بخشيد. با انتشار كتاب ده جلدي تاريخ تمدن ويل دورانت، اين اثر به زودي به كتابي شگفتانگيز و پرفروش تبديل شد و در عرض مدت كوتاهي علاوه بر به ارمغان آوردن شهرت براي نويسنده، به 12 زبان دنيا ترجمه گرديد. اين شاهكار بزرگ در بين آثار مورخان نامدار و صاحبان ابتكار رقيب ندارد و در تمام جهان، به عنوان يك كتاب آگاهي بخش، مورد ستايش قرار گرفته است. ويل دورانت معتقد بود تمدن رودي است با دو ساحل كه به زغم وي، تاريخنگاران تنها به خود رود توجه ميكنند، آن هم رودي كه گاه به دست آنها كه ميكُشند و ميدزدند، پر از خون شده است. بنابراين وي تلاش نمود در كتاب تاريخ تمدن، حوادثي كه در دو سوي رود اتفاق افتاده را به نگارش درآورد. با اين حال ويل دورانت تصريح مينمود كه نه حكيم است و نه دانشمند، بلكه دوستدار دانش و تاريخنگاري است و به حكمت و فلسفه نيز علاقهمند است. علاوه بر كار نويسندگي و تاريخ نگاري، ويل دورانت داراي افكار فلسفي نيز بود و سالياني به تدريس فلسفه اشتغال داشت. بزرگترين كار او در فلسفه آن بود كه انديشهها و افكار پيچيده را به زباني ساده و گيرا برميگردانيد. وي فلسفه را از زواياي مهجور و دور دست دانشمندان بيرون آورد و در خانههاي مردم عادي، در دسترس همه قرار داد. ويل دورانت فلسفه را مقبول عام ساخت و آثار ديگري نيز در اين زمينه به نگارش درآورد. كه تاريخ فلسفه، كاخهاي فلسفه، حكمت و مسئله اجتماعي، ماجراهاي نبوغ، مسئله هند، فاجعه روسيه و در معني حيات از آن جملهاند. بسياري از نويسندگان، از كتاب تاريخ تمدن به عنوان شاهكار بزرگي كه در بين آثار مورخان رقيب ندارد، ياد كردهاند و آن را در رديف بزرگترين تواريخ بشري و از حيث جامعيت و كمال با يك دايرةالمعارفْ برابر دانسته است. ويل دورانت سرانجام در نهم نوامبر 1981م در 96 سالگي در زادگاه خود درگذشت.
ساخت تلويزيون اوليه توسط "پل نيپْكو" مبتكر امريكايي (1907م)
سابقه ساخت تلويزيون به اواخر نيمه دوم قرن نوزدهم ميلادي باز ميگردد و تا اوايل قرن بيستم، گامهاي بعدي در اين مسير برداشته شد. ساخت راديو و طريقه ارسال اصوات باعث شد تا نوآوران و دانشمندان بتوانند دستگاه انتقال تصوير را نيز طراحي نمايند. پل نيپكو، مبتكر امريكايى يكي از اين انديشمندان بود كه با انجام تعميراتي در دستگاه انتقال تصوير، توانست روش نمايش پيدرپي عكسها را كشف كند و همزمان صدا را منتقل نمايد. بل نيپكو اين دستگاه را در پنجم نوامبر 1907م به صورت كامل عرضه كرد و با ارسال موفقيتآميز صدا و تصوير از آن، تلويزيونهاي اوليه شكل گرفت. در واقع، پلنيپكو با تبديل عكس به امواج، به عنوان يكي از مخترعين اصلي تلويزيون شناخته شد. از اين پس ديگر مبتكرانْ، كار پل نيپكو را ادامه دادند تا اينكه جان بيرْدْ، در سال 1926م تلويزيون كامل را ارائه نمود و راه را براي ساخت تلويزيونهاي رنگي، سه بعدي و پيشرفت در اين زمينه آماده ساخت.(ر.ك: 17 آوريل)
درگذشت جورج جرداق نویسنده و شاعر و نمایشنامه نویس مسیحی مؤلف کتاب الامام علی صوت العدالة الانسانیه (2014 م)
جورج سمعان جرداق (George Jordac) (زاده 1926 میلادی ــ درگذشت 5 نوامبر 2014) نویسنده و شاعر و نمایشنامه نویس مسیحی لبنانی بود که در روز چهارشنبه 14 آبان 1393 درگذشت. از سوابق علمی وی میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: • استاد ادبیات و فلسفه اسلامی در دانشگاه بیروت • نویسنده در مطبوعات عربی • همکاری با رادیو تلویزیون لبنان برخی از آثار و تألیفات این نویسنده و شاعر و نمایشنامه نویس مسیحی بهقرار ذیل هستند: وی 30 جلد کتاب تألیف کرده است که مهمترین اثر وی که به فارسی هم ترجمه شده است «الامام علی صوت العدالة الانسانیه» که در 5 جلد با عناوین ذیل منتشر گردیده است: • علی و حقوق بشر • علی و انقلاب فرانسه • علی و سقراط • علی و دوران زندگانیاش • علی و قومیت عربی این کتاب اولین بار توسط سید هادی خسروشاهی در سال 1342 به فارسی ترجمه و منتشر گردید. همچنین وی کتاب «روائع نهج البلاغه» را نیز پیرامون امام اول شیعیان منتشر ساخت. از آثار دیگر وی: • قصاعد حب • ابدالاغانی • المشردون • قصور و اکواخ • صلاحالدین و قلب الاسد • وجوه من کرتون • غرام الالهه • اساطیر العربی • بومیمیه • شاعر و جاریه فی قصور بغداد • العرب و السلام فی شعذ الاروبی • الوالی • فاغنروالمرا دلیل نوشتن درباره امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب (علیه السلام): برای نخستین بار جرج جرداق درباره راز عدم نوشتن درباره شخصیت دیگری غیر از علی (علیه السلام) چنین میگوید: "عدهای از مردم کشورهای حوزه خلیج فارس و مصر به من پیشنهاد میکردند، که مثلاً در مورد دیگر خلفای اسلامی و یا دیگران بنویسم ... اما من نپذیرفتم، نه به این خاطر که بخواهم بگویم دیگران بد هستند، نه اصلاً اینطور نبود، بلکه من پس از علی (علیه السلام) کسی را شایسته نوشتن ندیدم و تصمیم گرفتم که جز در مورد علی (علیه السلام) ننویسم... انقلاب علی (علیه السلام) انقلاب انسانی، اجتماعی، فکری و فرهنگی بود و در آن بین دو جبهه فسق و قتل و قاچاق انسان و برده و مرگ از یک طرف و جبهه دین و رحمت و عدالت و انسانیت و آزادی و حیات فاصلههای زیادی بود. موظف شدم که جبهه علی (علیه السلام) را که خالصترین جبههها است، مورد بررسی و تحلیل قرار دهم، این جبهه راه را برای من روشن کرد و چراغ راهم شد".