تصويب اعلام حكومت نظامي در تهران به درخواست شريف امامي نخست وزير پهلوي(1357ش)
به دنبال تظاهرات ميليوني و خشمآلود چند روز اخير ملت انقلابي ايران عليه رژيم سفاك طاغوت، جعفر شريف امامي، نخست وزير رژيم پهلوي، روز شانزدهم شهريور 57، از دو مجلس شوراي ملي و سنا تقاضاي تشكيل جلسه فوق العاده كرد و بعد از ظهر همان روز، جلسه هيئت وزيران تشكيل شد. در اين جلسات، مدتي درباره تسلط يافتن به اوضاع و راههاي جلوگيري از آشوبها و آتش سوزيها تبادل افكار گرديد. سرانجام شريف امامي ضمن سخناني افزود كه كشور به جريان يك توطئه ضد مردمي قرار گرفته است و محركين اين توطئه نيز شناخته شدهاند و چارهاي جز بازداشت آنان نيست. با قوانين فعلي نميتوان متعرض آنان شد و صلاح در اين است كه براي تسلط به امور و مهار كردن تظاهرات، در تهران و چند شهرستان ناآرام، حكومت نظامي برقرار شود. شريف امامي قول داد كه اعلام حكومت نظامي صرفاً به منظور دستگيري محركين و عوامل خارجي است و به هيچ وجه براي مقابله با مردم نميباشد. به اين ترتيب هيئت وزيران، برقراري حكومت نظامي را به تصويب رساند. همزمان با اولين روز از حكومت نظامي در هفدهم شهريور 57، هزاران تن از مردم انقلابي به خاك و خون كشيده شدند و اين حادثه زوال رژيم ستمشاهي را سرعت بخشيد.
درگذشت اديب و عارف نامي "عبدالرحمن جامي" خاتم شعراي بزرگ ايران (898 ق)
عبدالرحمن بن احمد بن محمد جامي، صوفي، اديب نحوي و شاعر ماهر در سال 817 قمري در شهر جام خراسان به دنيا آمد. وي در فنون طريقت، از مريدان نقشبنديه بود و ارتباط فراواني با پير طريقت داشت. جامي را شيعه دانستهاند و اشعار پرشوري را در مناقب اهل بيت(ع) از او نقل مينمايند. ولي گويا وي مذهب خود را پنهان ميساخته و تقيّه ميكرده است. اَشِعَّةُ اللَّمَعات، بهارستان، چهل حديث، ديوان اشعار، سلامان و آبسال از جمله تصنيفات وي ميباشند. غزليات جامي بسيار شيرين و گاهي تلفيقي از عربي و فارسي هستند. وي را خاتم شعراي بزرگ پارسي گوي خواندهاند. در اشعار جامي، افكار صوفيانه، داستانها، حكمت، اندرز، تصورات خيالي و غنايى، به وفور ديده ميشود. او در مثنويهاي خود، روش نظامي را تقليد ميكرد و در غزل از سعدي و حافظ پيروي مينمود. با اين حال، نبايد جامي را از ابتكار مضامين تازه و قدرت بيان و لطف معاني در اشعارش بيبهره دانست. جامي با آن كه كمتر به مرتبه و جايگاه استادانِ بزرگ پيش از خود ميرسد، ولي از آن جهت كه خاتم شعراي بزرگ پارسي زبان است، داراي اهميت و مقام خاصي است. جامي در سال 898 ق در 81 سالگي در هرات چشم از جهان فرو بست.
نزول عذاب بر اصحاب فیل
ابرهه با لشکرى روز اول محرم وارد مکه شد و دستور داد تمام احشام اهل مکه را که در چراگاه بودند، جمع نموده و به لشکرگاه ابرهه آوردند. لشکر ابرهه به نزدیک خانه خدا رسید در حالى که فیل عظیم الجثهاى که در جلوى لشکر بود، از حرکت ایستاد. لشکریان او را کنار زدند و لشکر به حرکت خود ادامه داد.
مرغان از درگاه خداى متعال مأموریت یافتند تا همه لشکر را نابود کنند لذا هر یک سه عدد گل پخته برداشته که یکى را در منقارشان و دو تاى دیگر را با پاهایشان گرفتند و با هدفگیرىاى دقیق هر گل را بر سر یک نفر از لشکریان ابرهه فرود آوردند تا این که همه لشکر نابود شدند و ابرهه فرار کرد و نزد نجاشى رفت و قضیه را تعریف کرد، سپس سرش را بلند کرد یکى از همان مرغها را در بالاى سر خود دید و آن را به نجاشى نشان داد. هنوز سخنش تمام نشده بود که هدف گل آن مرغ قرار گرفت و هلاک شد.
منبع: حوادث الایام، سید مهدى مرعشى نجفى، صفحه 47.
تولد "امير عبدالقادر الجزايري" سردار بزرگ و انقلابي الجزاير (1808م)
امير عبدالقادر ابن محيالدين مبارز مسلمان الجزايري در 6 سپتامبر سال 1808م به دنيا آمد. وي در زمره امرا، علما و شعرا بود و اصل او از منطقه وهران الجزاير است. عبدالقادر در برابر تجاوزات قواي فرانسوي در الجزاير قيام كرد و با دستياري سلطان مراكش و ياري قبايل وطن پرست، از سال 1832 تا 1847م مردانه با سپاهيان فرانسوي جنگيد و كوشيد تا امپراتوري عرب را تأسيس كند. وي همچنين با حمايت قبيلههاي عرب، به عنوان سلطان عربها شناخته شد و قلمرو خود را در شمال الجزاير گسترش داد. پيروزيهاي امير عبدالقادر باعث شد تا فرانسويان با وي از درِ سازش درآمده و ضمن ترك مخاصمه به امضاي قرارداد صلح با او تن در دهند. براساس اين قرارداد كه در 27 مه 1837م به امضا رسيد، به غير از پنج بندر كه در تصرف فرانسه باقي ماند، ساير نقاط الجزاير آزاد گرديد. ولي با كارشكني استعمارگران فرانسوي، امير عبدالقادر در 18 نوامبر 1839م دومين دور مبارزات آزاديخواهانه خود را آغاز كرد و با پنجاه هزار سرباز سواره و پياده، به نيروهاي فرانسوي حمله برد. با اين حال، چون مبارزات وي بيش از 15 سال طول كشيده بود، نيروهاي او تحليل رفتند و سلطان مراكش و اميرتونس هم بر اثر فشار دولت فرانسه و ضعف و خودخواهي، از ياري او خودداري كردند. در نتيجه امير عبدالقادر شكست خورد و تسليم شد. وي در سال 1853م از حبس آزاد شد به اين شرط كه ديگر به الجزاير باز نگردد. امير عبدالقادر سرانجام در 26 می سال 1883م در 75 سالگي در دمشق درگذشت.
مرگ "ملك فيصل اول" پادشاه پيشين عراق (1933م)
ملك فيصل اول فرزند حسين شريف مكه، در سال 1883م در طائفِ حجاز به دنيا آمد. وي ساليان اول زندگي را به همراه پدر در استانبول به تبعيد گذراند و در سال 1909م به كشورش بازگشت. فيصل از آن پس وارد فعاليتهاي سياسي شد و از طرف اهالي جده به نمايندگي مجلس عثماني انتخاب گرديد. او در جريان جنگ پدر با نيروهاي عثماني حضوري فعال داشت تا اينكه در سال 1920م در 37 سالگي با اعمال نفوذ و تباني انگلستان به پادشاهي سوريه منصوب شد، اما پس از مدتي، تحت فشار فرانسويها، سوريه را كه تحت الحمايه فرانسه بود ترك كرد و در سال 1921م توسط انگلستان به عنوان حاكم عراق انتخاب گرديد. او در طي حكومتش فعالانه با انگلستان همكاري ميكرد و طي بيش از يك دهه پس از پايان جنگ جهاني اول به عنوان عامل نفوذ انگلستان در عراق محسوب ميشد. هرچند عراق در اواخر عمر ملك فيصل، در سال 1932م، ظاهراً استقلال خود را از انگلستان بازيافت، ولي عملاً شاه و كشور، تحت فرمان انگليس بودند. عراق در طي اين سالها به ويژه از نظر منابع نفتي، اهميت فراواني يافت و انگليسيها براي ساكت كردن امريكايىها و فرانسويها كه سهمي از نفت اين كشور را مطالبه ميكردند، پنجاه درصد سهام شركت نفت عراق را به كمپانيهاي امريكا و فرانسه واگذار نمودند.ملك فيصل سرانجام در ششم سپتامبر 1933م طي سفر به سوئد، بر اثر سكته قلبي در پنجاه سالگي درگذشت و فرزندش ملكغازي، جاي وي را گرفت.