مرگ "عليرضا عضد المُلك" نايب السلطنه، سياستمدار و بزرگِ خاندان قاجار (1289 ش)
عليرضا عضدالمُلك، برادرزاده مهد عليا مادر ناصرالدين شاه قاجار، در حدود سال 1200 ش در تهران به دنيا آمد. وي پس از فراگيري تحصيلات مقدماتي وارد دربار محمدشاه قاجار گرديد و پس از چند سال در زمان ناصرالدين شاه كه پسر عمهاش بود، به وزارت عدليه منصوب شد. وي در وقايع تحريم تنباكو رابط بين شاه و عدهاي از علما بود و تدريجاً جزو امناي دولت و رجال درجه اول محسوب ميشد تا اين كه ايلخاني (بزرگ خاندان) قاجار گرديد. عضدالملك، سالياني در زمان سلطنت مظفرالدين شاه و محمد علي شاه، گوشه عزلت گزيده بود و غالباً در منازعات مملكتي به عنوان ريش سفيد مداخله ميكرد. او پس از خلع محمدعلي شاه، چون احمدميرزا سن قانوني نداشت، از طرف فاتحان تهران به عنوان نيابت سلطنت انتخاب شد و تا پايان عمر به مدت چهارده ماه در اين مقام بود. او با تندرويهاي مشروطهخواهان كه در روزهاي نخستينِ فتح تهران انجام ميگرفت موافقت نداشت و اعدام شيخ فضل اللَّه نوري را به شدت مورد انتقاد قرار داد. از اين رو سپهدار اعظم، صدراعظم مشروطه را معزول نمود و مستوفي الممالك را به آن سمت منصوب كرد. هر چند وي را مردي زاهد و پاك طينت گفتهاند ولي علي رغم اندوختن ثروت فوق العاده، در نهايت خسّت و امساك زندگي ميكرد و اهل بخشش نبود. عليرضا عضدالملك سرانجام در نيمه شهريور 1289 ش برابر 17 رمضان 1328 ق در حدود نود سالگي درگذشت و در مقبره ناصرالدين شاه در حرم عبدالعظيم مدفون شد.
رحلت آيت اللَّه "سيدمحمود شاهرودي" زعيم بزرگوار حوزه علميه نجف اشرف (1353 ش)
آيتاللَّه سيدمحمود شاهرودي در حدود سال 1362 ق (1301 ش) در روستايي از توابع شاهرود ولادت يافت. در ابتدا تحت تربيت پدرش سيدعلي بود تا آنكه به خراسان رفت و سپس در 27 سالگي به نجف اشرف عزيمت نمود. آيتاللَّه شاهرودي در نجف از درسهاي خارج اصول آيات عظام آخوند خراساني، آقا ضياءالدين عراقي و سيدابوالحسن اصفهاني بهره برد و به مرتبه اجتهاد نائل آمد. اين فقيه بزرگوار سپس به تدريس روي آورد و در حدود 50 سال، خارج فقه و اصول را براي طلاب و فضلاي نجف اشرف تدريس نمود. پس از وفات آيتاللَّه ابوالحسن اصفهاني جمع كثيري از مردم، مقلد آيتاللَّه شاهرودي شدند. اما پس از رحلت حضرات آيات بروجردي و حكيم، ايشان يكي از بزرگترين مراجع تقليد شيعيان شد. ايشان در جريان حمله مزدوران پهلوي به مدرسه فيضيه قم، جنايات خونبار درباريان را محكوم كرد و در برابر آن موضعگيري نمود. از اين فقيه وارسته آثار متعددي بر جاي مانده كه تقريرات بحثهاي آقا ضياءالدين عراقي و ميرزاي ناييني، حاشيه بر كتاب عروةالوثقي و ذخيرةالمؤمنين و.... از آن جمله است. از شاگردان ايشان ميتوان از آيات عظام: حاج سيدمحمد شاهرودي و شيخ جواد تبريزي، سيدمرتضي فيروزآبادي، سيدجعفر مروّج شوشتري، شيخ محمدرضا رضواني خميني و... نام برد. اين عالم بزرگوار سرانجام در 14 شهريور 1353 ش برابر با 18 شعبان 1395 ق در 91 سالگي در نجف وفات يافت و پس از تشييعي باشكوه، در كربلا مدفون گرديد.
تدوين تاريخ اسلامي در عهد خليفه ي دوّم (16 ق)
در عصر خليفهي دوم برخي از استانداران و برخي از دورانديشان مدينه لزوم انتخاب تاريخي ويژه براي مسلمانان را به اطلاع خليفه رسانيدند. عمر بن خطاب كه دو سال و نيم از خلافتاش ميگذشت، تصميم گرفت براي مسلمانان تاريخ ويژهاي ترتيب دهد. به همين جهت تعدادي از صاحبنظران مهاجر و انصار را گردآورد و با آنان دربارهي تدوين تاريخ اسلامي مشورت و گفتوگو كرد. امير مؤمنان علي بن ابي طالب(ع) نيز كه در آن جمع حضور داشت، پيشنهاد كرد: به خاطر اهميت هجرت پيامبر اسلام (ص) از مكه به مدينهي منوّره، هجرت آن حضرت را مبدأ تاريخ قرار بدهند. غير از آن حضرت، برخي از حاضران، تولد پيامبر(ص)، برخي سال بعثت آن حضرت و برخي سال رحلت آن حضرت را پيشنهاد كرده بودند. همچنين بعضيها تاريخ رومي (ميلادي) و عدهاي هم تاريخ فارس (فرس قديم) را پيشنهاد نمودند. ولي عمر بن خطاب پيشنهاد امير مؤمنان علي بن ابيطالب(ع) را اصلح دانست و همان را تأييد كرد و بنا گذاشت كه هجرت پيامبر(ص) مبدأ تاريخ اسلامي باشد. پس از آن دربارهي ابتداي سال قمري كه از چه ماهي آغاز گردد، گفتوگو شد. در اينباره هم نظرهاي گوناگوني ارائه گرديد. برخي به خاطر اهميت ماه رمضان، ابتداي رمضان را و برخي به خاطر اهميت حج، اوّل ذيحجه را و برخي ماه رجب را كه در عصر جاهليت اهميت ويژهاي در نزد عربها داشت و عثمان بن عفان، ماه محرم را به خاطر اين كه نخستين ماه حرام است، پيشنهاد نمودند. عمر بن خطاب پيشنهاد عثمان را پذيرفت و دستور داد كه نخستين ماه سال قمري را از محرم آغاز كنند.
امضاي معاهده "پورْتْسْموت" و پايان جنگ بين روسيه و ژاپن (1905م)
طي قرن نوزدهم، روسيه همانند ديگر قدرتهاي اروپايى، با دست اندازي به خاك چين، مرزهاي شرقي خويش را توسعه ميداد. در همان حال، چون ژاپن از طرفي چين را لقمه چرب و نرمي براي توسعهطلبيهاي خود مييافت و از سوي ديگر در مورد مناطق شبهجزيره كره و سرزمين منچوري با روسيه اختلاف داشت، به دنبال بهانهاي براي آغاز جنگ و درآويختن با روسيه بود. در اين حال، در روز هشتم فوريه 1904م، نيروهاي ژاپن بدون اعلان جنگ و به طور غافلگيرانه، ناوگان روسي را در بندر پِرْتْ آرتور كه در اجاره روسها بود، مورد حمله قرار دادند و به دنبال آن، در مناطق متصرفي روسيه در منچوري، نيرو پياده كردند. در طي اين نبرد، قواي روسيه متحمل شكستهاي پيدرپي شدند و براي اولين بار، يك دولت آسيايى توانسته بود يك قدرت غربي را شكست دهد. به دنبال اين شكستها، دولت روسيه كه توان ادامه جنگ را نداشت سرانجام با ميانجيگري امريكا، در پنجم سپتامبر 1905م قرارداد صلح پورْتْسْموت را با ژاپن امضا كرد. به موجب اين قرارداد، نيمه جنوبي جزيره ساخالين و بندر پرت آرتور در شرق روسيه و نيز شبهجزيره كره تحتالحمايه ژاپن شد. لطمهاي كه با امضاي اين قرارداد بر حيثيت نيكلاي دوم، تزار روس وارد آمد، زمينهساز انقلاب 1905م روسيه را فراهم آورد. (ر.ك: 8 فوريه)