وقوع جنگ چالدران بين ايران و عثمانی (893 ش)
در اوايل سلطنت شاه اسماعيل اول و تشكيل سلسله صفوي، او توانست كردستان و شهرهاي مقدس عراق را فتح كند و با تكيه بر تشيع اثني عشري، به زودي جمع كثيري از مردم شيعه ساكن در سرزمينهاي عثماني را به سوي خود جلب كند. اين اقدام جسورانه شاه اسماعيل، اگرچه خطرات فراواني را در پي داشت اما سبب تحكيم وحدت سياسي - مذهبي ايران گرديد و همين ويژگي از نظر سلاطين عثماني به مراتب خطرناكتر از احياي ساختار نظامي ايران بود. هنگامي كه سلطان سليم اول، پادشاه نيرومند و مشهور عثماني به سلطنت رسيد، چهل هزار تن از شيعيان را به قتل رساند. او كه خود را خليفه مسلمانان ميخواند، تصميم به توسعه متصرفات خود گرفت و به قصد تصرف تبريز، پايتخت دولت نوبنياد صفوي حركت كرد و جنگ سختي ميان او و سپاه شاه اسماعيل صفوي در منطقه چالدران در حوالي ماكو روي داد. در اين جنگ بر اثر كثرت سپاه عثماني و مجهز بودن به تفنگ و توپخانه، لشكر ايران عقب نشيني نمود و تعداد زيادي از دو طرف كشته شدند. شاه اسماعيل تا حدود همدان عقب نشست و سلطان سليم تبريز را اشغال كرد ولي به زودي بر اثر مقاومت ملي مجبور شد تبريز و آذربايجان را تخليه كند. پس از بازگشت سلطان سليم، شاه اسماعيل ديگر باره به آذربايجان و تبريز رفت و به تعمير خرابيهاي لشكريان عثماني پرداخت. گويند پس از اين واقعه، ديگر كسي شاه اسماعيل را خندان نديد.
پيام "امام خميني(ره)" در پی جنايت عوامل رژيم در فاجعه آتش سوزی سينما ركس آبادان (1357ش)
پس از وقوع جنايت هولناك آتشسوزي سينما ركس آبادان، حضرت امام خميني(ره) در پيامي از نجف اشرف خطاب به اهالي آبادان، ضمن اعلام خطر به اينكه ممكن است رژيم پهلوي، اعمال وحشيانه مشابهي در شهرهاي ايران انجام دهد، از گويندگان خواستند وظيفه آگاهي بخشي به مردم را دنبال كنند. در بخشي از پيام مهم امام به مناسبت اين فاجعه آمده بود: من گمان نميكنم هيچ مسلماني، بلكه انساني، دست به چنين فاجعه وحشيانهاي بزند، جز آن كه به نظاير آن عادت نموده است. گفتار شاه كه تظاهركنندگانِ مخالفِ من "وحشت بزرگ" را وعده ميدهند و تكرار آن پس از واقعه كه اين همان وعده بوده است، شاهد ديگري بر توطئه است. اين مصيبت دلخراش براي شاه، شاهكار بزرگي است تا به تبليغات وسيع در داخل و خارج دست زند و به بوقها و مطبوعات دست نشانده داخل و نفع طلب خارج دستور دهد كه هرچه بيشتر براي اغفال مردم، اين جنايت را منتشر و به ملت محروم و مظلوم ايران نسبت دهند تا در خارج، ملت حق طلب ايران را، مردمي كه به هيچ ضابطه انساني و اسلامي معتقد نيستند معرفي نمايد.
رحلت حجت الاسلام "ميرزا حسن غفاری تبريزی" مدرس حوزه علميه قم (1379ش)
حجتالاسلام و المسلمين حاج ميرزا حسن غفاري تبريزي در سال 1305ش (1345ق) در تبريز به دنيا آمد و پس از تحصيلات جديد به فراگيري علوم ديني روي آورد. وي پس از پشت سر نهادن مقدمات و سطوح، در بيست سالگي راهي حوزه علميه قم شد و در درس خارج حضرات آيات سيد حسين بروجردي، سيد شهابالدين مرعشي نجفي و سيد محمد محقق داماد حضور يافت. ايشان پس از رحلت آيتاللَّه بروجردي، به آيتاللَّه مرعشي پيوست و ضمن شركت مداوم در هيئت استفتاي آن مرجع بزرگ، خود به تدريس سطوح عالي حوزه مشغول گرديد. وي پس از پيروزي انقلاب اسلامي به تهران رفت و به تدريس، اقامه جماعت و ارشاد مردم پرداخت. از ايشان تاليفاتي بر جاي مانده كه حديث از نظر شيعه، كاوشهاي علمي و تقريرات درس فقه آيتاللَّه بروجردي از آن جملهاند. اين عالم خدمتگزار سرانجام در آخر مرداد 1379ش برابر با بيستم جماديالاول 1421ق بدرود حيات گفت و در بهشت زهرا به خاك سپرده شد.
آغاز سال هجري قمري
گاهشماری هجری قمری، گاهشماری براساس چرخش ماه است که توسط مسلمانان و نیز در بسیاری از کشورهای اسلامی به عنوان سالنمای مذهبی یا در مواردی سالنمای مدنی استفاده میشود. از این سالنمای در بسیاری از آیینهای اسلامی، از قبیل روزه، حج، تعیین ماههای حرام، و عزاداری استفاده میشود. در زمان خلافت عمر بن خطاب خليفه دوم مسلمين به توصیه علی بن ابیطالب هجرت پيامبر اسلام از مكه به مدينه مبدأ اين تقويم قرار گرفت و مدون شد. قبل از جهانی شدن گاهشماری میلادی در بسیاری از کشورهای اسلامی و رسمی شدن گاهشماری هجری خورشیدی در ایران و افغانستان، سالنمای هجری قمری سالنمای اصلی سرزمینهای اسلامی بود و وقایع تاریخی در اکثر قریب به اتفاق موارد با این گاهشماری ثبت میشد. مبدأ گاهشماری هجری قمری مانند گاهشماری هجری خورشیدی، سال هجرت پیامبر اسلام، محمد، سال ۶۲۲ میلادی از مکه به مدینه می باشد. آغاز هجرت پیامبر اسلام از مکه روز دوشنبه (۱ ربیعالاول/ ۲۴ شهریور سال ۱ هجری) برابر با ۱۳ سپتامبر ۶۲۲ میلادی قدیم (ژولیانی) و ۱۶ سپتامبر ۶۲۲ میلادی جدید (گرگوری) و ورود پیامبر به مدینه روز ۸ ربیعالاول همان سال میباشد. سرآغاز گاهشماری هجری قمری روز جمعه «۱ محرم سال ۱ هجری قمری» (۲۷ تیر سال ۱ هجری شمسی) برابر با ۱۶ ژوئیه ۶۲۲ میلادی قدیم (ژولیانی) و ۱۹ ژوئیه ۶۲۲ میلادی جدید (گرگوری) است.
آغاز هفته احيای امر به معروف و نهي از منكر
«امر» به معنای فرمان دادن و «نهی» به معنای بازداشتن و منع از انجام کاری است. «معروف»، هر آن چیزی است که عقل و دین، آن را به نیکی و خوبی می شناسند و معرفی می کنند و «منکر»، هر آن چیزی است که عقل و شرع، آن را ناپسند می دارند. پس امر به معروف، یعنی فرمان دادن به انجام کارهای نیک و نهی از منکر، به معنای بازداشتن از بدی و ناپسندی است. یکتاپرستی، نیکی به پدر و مادر، انفاق به خویشاوندان، کمک به مساکین و درماندگان، برپایی نماز، پایبندی به عهد، مبارزه با ظلم و ستم، امر به معروف و نهی از منکر، پرداخت وجوهات شرعی و... نمونه هایی از معروف ها، و شرک به خداوند، زنا و فحشا، ربا، سرقت، دست درازی به اموال یتیمان، تکبر، اسراف و بدخویی، نمونه هایی از منکرهای ذکر شده در قرآن کریم می باشند. دستور قرآن کریم بر ضرورت و وجوب امر به معروف و نهی از منکر کاملا آشکار است. در آیه ای می خوانیم:«و باید از میان شما گروهی باشند دعوتگر به خیر که به نیکی (معروف) فرمان دهند و از ناشایستی(منکر) باز دارند و اینان رستگارانند». دراهمیت امر به معروف و نهی از منکر همین بس که در قرآن کریم، نام آمرین به معروف، در کنار نام پیامبران آمده است و کیفر قاتلان آنان، مثل کیفر قتل انبیاست. برای امر به معروف و نهی از منکر، سه مرحله را متذکر شده اند: نخست این که انسان، از بروز گناه، اندوهگین باشد و قلبا راضی از کار منکر نبوده و از آن متنفر باشد. در این مرحله هیچ کس معاف نیست و حتی افراد ناتوان نیز باید از گناه متنفر باشند؛ زیرا اگر کسی راضی به عمل قومی باشد، در عمل آنان شریک است. در مرحله دوم، آمر به معروف، با زبان به خلافکار هشدار می دهد و به خوبی ها سفارش می کند، و مرحله سوم آن است گه اگر بیان، اثر نکرد، با قدرت در برابر منکرات بایستد. این اِعمال قدرت و خشونت باید بسیار سنجیده و حساب شده باشد تا موجب بروز هرج و مرج در جامعه و ایجاد منکرهای بزرگ تر نگردد. آثار فردی و اجتماعی امر به معروف و نهی از منکر، آن قدر فراوان است که در قرآن و روایات، حساب این دو فریضه پربرکت از دیگر فریضه ها جدا شده است. بهره مندی از الطاف خداوند، نجات از قهر و غضب الهی، وفور نعمت های اقتصادی، کسب حلال، عزّت و سرافرازی مؤمنین، سرکوبی و کنترل اشرار و برقراری نظم و انضباط اجتماعی، نمونه هایی از آثار و برکت های آن است. در بُعد فردی، کسی که آمر به معروف باشد، خود، اهل معروف خواهد شد و خواه ناخواه، به رستگاری خواهد رسید و در بُعد اجتماعی، امر به معروف و نهی از منکر، ضامن بقای کلیه برکت های معنوی، اخلاقی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه مسلمین است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره آداب امر به معروف و نهی از منکر فرمود: آمر به معروف، نیازمند آن است که به حلال و حرام آگاه و از آن چه دیگران را امر و نهی می کند، خود، فارغ شده باشد. برای خلق، ناصح مهربان و با آنان رفیق باشد. با لطف و بیان خود، آنان را دعوت کند، اخلاق آنان را بشناسد تا با هر یک مناسب شأنش رفتار کند، به مکر نفس و نیرنگ های شیطان بینا و بر آن چه بدو رسد، شکیبا باشد و آنان را به سبب آن چه بدو رسیده، مکافات و از آنان شکایت نکند، خشونت نورزد و برای نفس خود خشمگین نشود. نیّت خود را برای خدا خالص گرداند و از او یاری بخواهد و در پی رضایت او باشد. پس اگر با او مخالفت و در حقش جفا کنند، صبر پیشه کند و اگر با او موافقت کنند و سخنش را بپذیرند، سپاس گزاری کند و کار خود را به خدایش واگذرد و به عیب خویش بنگرد».
محاصره بنی هاشم در شعب ابی طالب
پس از آنکه قریش موفق به برگرداندن مهاجران حبشه نشد، شروع به مبارزه به صورت محاصره اقتصادی و اجتماعی با بنی هاشم کرد. از جمله این مبارزات امضای پیمان نامه ای علیه بنی هاشم بود که به دنبال آن بنی هاشم برای حفظ جان خویش به شعب ابوطالب پناه بردند.
علت امضای این پیمان نامه توسط قریش
مورخان علت امضای این پیمان نامه را این گونه نوشته اند:
قریش در صدد کشتن رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) برآمدند. این اقدام زمانی میسر بود که بنی هاشم و در رأس آنها، ابوطالب راضی باشد. بدین سبب از او خواستند تا دیه قتل پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را دو برابر پرداخت کرده و فردی غیر قریشی او را به قتل برساند.[۱] ابوطالب به شدت با خواسته آنان مخالفت کرده و از بنی عبدالمطلب و بنی مطلب خواست تا داخل شعب ابوطالب خود شده و از جان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دفاع کنند. آنان به جز ابولهب و ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب به شعب رفتند. قریش نیز در واکنش به این حرکت پیوندهای اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی و ... را با آنان قطع کرد و در این باره پیمانی نوشتند و عهد بستند که هیج گونه صلحی را از بنی هاشم نپذیرند و هیچ گونه رأفت و مراودتی با آنان نکنند، مگر زمانی که حاضر شوند رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را به مشرکان تسلیم کنند تا او را بکشند.[۲]
زمانی که قریش دریافتند که اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در شهری با امنیت کامل استقرار یافتند و نجاشی نیز از پناهندگان حمایت می کند، مجلسی تشکیل داده و تصمیم گرفتند تا پیمانی بر ضد بنی هاشم و بنی عبدالمطلب منعقد کنند. بر این اساس که از آنان نه دختر بگیرند و نه به آنان دختر بدهند، هیچ معامله اقتصادی انجام ندهند. بنی هاشم به دور ابوطالب جمع شدند و همه به شعب او رفتند.[۳]
از دیگر دلایل امضای این پیمان نامه می توان به اسلام آوردن شخصیت های مهم قریش و به خصوص بنی هاشم مانند حمزة بن عبدالمطلب اشاره کرد.[۴] قریشیان از بیم اینکه مبادا دیگر بزرگان قریش نیز به سرگذشت اینان مبتلا شوند، دست به امضا چنین پیمان نامه ای زدند.
پیمان نامه قریش
زمانی که قریشیان دیدند نمی توانند به خواسته های خود برسند با خود عهد بستند تا با احدى از بنى هاشم خرید و فروش نکنند و بآنان زن ندهند و از آنان زن نگیرند، و با آنها داد و ستد نکنند مگر آنکه محمد را بآنها تسلیم نمایند تا او را بکشند، و بر این مضمون صحیفه ای نوشتند و هشتاد مهر بر آن صحیفه زدند. نویسنده آن [منصور بن] عکرمة بن عامر بن هاشم بن عبد مناف بن عبد الدار بود که دست او پس از نوشتن این پیمان نامه فلج شد.[۵]
سختی های شعب ابی طالب
در گزارشات تاریخی آمده است که کسانی که درون شعب بوده اند، قادر به برطرف کردن مایحتاج خود نبوده و حتی قریش راه ورود طعام و آب را بر روی آنان بسته بودند.[۶] اینان به قدری دچار سختی بوده اند که صدای ناله آنان از برون شعب شنیده می شد.[۷] تنها در یک زمان بنی هاشم امکان خریدن داشتند، آن هم در ماه های حج، (ذی الحجه و رجب)، که در این مواقع ابوجهل بسیار مراقب بود تا کسی چیزی به بنی هاشم نفروشد. بیهقی می نویسد که هر نوع طعامی که از ناحیه مسافران در بازارهای مکه عرضه می شد، قریشیان به سرعت، آن را می خریدند تا مبادا به دست بنی هاشم برسد.[۸]
فشار گرسنگى به حدى رسیده بود که «سعد وقاص» مىگوید: شبى از میان درّه بیرون آمدم، در حالى که نزدیک بود تمام قوا را از دست بدهم. ناگهان پوست خشکیده شترى را دیدم، آن را برداشتم و شستم و سوزاندم و کوبیدم، بعد با آب مختصرى خمیر کرده و از این طریق سه روز به سر بردم.
جاسوسان «قریش» در تمام راه مراقب بودند که مبادا کسى خواربارى به «شعب ابى طالب» ببرد، ولى با این کنترل کامل، گاه بیگاهى، «حکیم بن حزام» برادرزاده «خدیجه» و «ابو العاص بن ربیع» و «هشام بن عمر» نیمه شبها مقدارى گندم و خرما بر شترى حمل کرده و تا نزدیکى «شعب» مىآوردند. سپس افسار آن را دور گردنش مىپیچیدند و رها مىکردند و گاهى همین مساعدت موجب گرفتارى آنان مىشد.[۹]
رهایی از شعب ابی طالب
معجزه خورده شدن پیمان نامه قریش توسط موریانه ها: رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) با همه بنى هاشم و بنى مطلب سه سال در شعب ماندند تا آنکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و نیز ابو طالب و خدیجه تمام دارایى خود را از دست دادند و به سختى و نادارى گرفتار آمدند. سپس جبرئیل بر رسول خدا فرود آمد و گفت: خدا موریانه را بر صحیفه قریش فرستاده تا هر چه بى مهرى و ستمگرى در آن بود به جز جاهاى نام خدا، همه را خورده است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ابو طالب را از این امر آگاه ساخت، پس ابو طالب همراه رسول خدا و خاندانش بیرون آمد تا به کعبه رسید و در کنار آن نشست و قریش هم از هر طرفى روى آور شدند و گفتند: اى ابو طالب هنگام آن رسیده است که عهد (خویشاوندى) را یادآورى و نزدیکى با قومت را آرزو کنى و سرسختى درباره برادرزادهات را رها کنى. ابو طالب به آنان گفت: اى قوم من، هم اکنون صحیفه خود را بیاورید، شاید گشایشى و راهى به صله رحم و رها کردن بى مهرى پیدا کنیم. صحیفه را آوردند و مهرها همچنان بر آن بود، پس ابو طالب گفت: این همان صحیفهاى است که درباره پیمان خود نوشته اید و آن را مى شناسید؟ گفتند: آرى. گفت: آیا هیچ کارى با آن کرده اید؟ گفتند: نه بخدا قسم. گفت: پس محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) از طرف پروردگارش به من گوید که خدایش موریانه را فرستاده است تا هر چه را جز نام خدا در آن بود همه را خورده است، راستى بگویید که اگر سخنش راست باشد، چه مىکنید؟ گفتند: دستبرمیداریم و کارى نداریم. گفت: من هم اگر سخنش دروغ در آید، او را به شما دهم تا بکشید. گفتند: انصاف دادى و نیکو گفتى. مهر صحیفه شکسته شد و ناگهان دیدند که موریانه هر چه جز نام خدا در آن بوده، همه را خورده است.[۱۰] امّا چون آن را دیدند گفتند این هم یکى دیگر از جادوگرىهاى محمد (ص) است و سر بر تافتند و همچنان در کفر، و آزار پیامبر و مسلمانان و قبیله او پافشارى نمودند و مواد عهدنامه را با شدّت بیشترى اعمال کردند.[۱۱]
پشیمانی بعضی از سران قریش از امضای پیمان نامه: اما جماعتی از قریش از در انصاف در آمده و خود را بر آنچه در این سه سال کرده اند نکوهش کردند. از میان افرادی همچون: «هشام بن عمرو»، «زهیر بن امیه»، «مطعم بن عدی» و «ابوالبختری بن هشام» به همراه «زمعة بن اسود» با هم، هم صدا شدند تا زمانی که عهدنامه را نشکنند، از پای نخواهند نشست و آن را به قریش اعلام نمودند. و پس از آن قریشیان تصمیم به پایان دادن محاصره بنی هاشم گرفتند.
به طور کل می توان گفت که هر دو اتفاق بالا افتاده و توسط آنها بنی هاشم از شعب ابی طالب رهایی پیدا کرده اند.[۱۲]
پینوشتها:
1. الدرر فی اختصار المغازی و السیر،ص27
2. ترجمه دلائل النبوه،ترجمه محمود مهدوی دامغانی،ج 2 ص 65-66
3. زندگانی پیامبر(ترجمه السیرة النبویه)، ابن هشام، ج1ص220؛ تاریخ طبری، ج2 ص 335-336؛ سبل الهدی و الرشاد، ج2ص502
4. زندگانی پیامبر(ترجمه السیرة النبویه)، ابن هشام، ج1ص220
5. ترجمه تاریخ یعقوبى، ج1،ص:389
6. انساب الاشراف، ج1ص234
7. انساب الاشراف،ج 1 ص 234؛طبقات الکبری ، ج1 ص 209
8. ترجمه دلائل النبوة،ج 2 ص 66
9. فروغ ابدیت، تجزیه و تحلیل کاملى از زندگى پیامبر اکرم(ص)، آیت الله جعفر سبحانی،ص:343
10. ترجمه تاریخ یعقوبى ،ج1،ص:389
11. ترجمه دلائل النبوة ،ج2،ص:67
12. سیرة النبی،ج1،ص 397-399؛الطبقات الکبری ، ج1 ،ص 210؛ بحارالانوار،ج19،ص40
منابع:
1. سیره رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم (تاریخ سیاسى اسلام)، رسول جعفریان، انتشارات دلیل ما،1382
2. زندگانی پیامبر (ترجمه السیرة النبویه)، ابن هشام، مترجم هاشم رسولی محلاتی، انتشارات کتابچی،1375
3. ترجمه دلائل النبوة، ابوبکر بیهقی، مترجم دکتر محمود مهدوی دامغانی، اتشارات عملی و فرهنگی،1361
4. ترجمه تاریخ یعقوبی، مترجم ابراهیم آیتی، انتشارات علمی و فرهنگی،1371
فرمان پیامبر (ص) برای دریافت زکات
پس از آن که آیه زکات و لزوم اخذ آن از مسلمانان بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل گردید: «اِنَّمَا الصَّدقاتُ لِلفُقَراءِ وَالمَساکین وَالعامِلینَ عَلَیها...».[۱]
پیامبر صلی الله علیه و آله دستور داد که از داراییهای مسلمانان، مالیاتی به عنوان "زکات" و "صدقه" دریافت کرده و در امر حکومت اسلامی و هزینه کردن در مواردی چون تامین معیشت مستمندان، آزادی بردگان، تامین رهگذران وامانده، کمک به بدهکاران ورشکسته و تالیف قلوب دشمنان و امثال آنها مصرف نمایند.
بدین منظور در نخستین روز ماه محرم سال نهم هجری، عاملان و کارگزارانی برای این امر برگزید و آنان را با توصیههای خاصی به سوی مناطق مختلف حکومت اسلامی گسیل داشت.
برخی از مسلمانان به محض دریافت پیام رسول خدا صلی الله علیه و آله زکات داراییهای خویش را به ماموران حکومتی پرداختند ولی برخی دیگر به خاطر حرص و طمع ورزی به مال دنیا و یا عدم درک کامل اسلام و نداشتن ایمان باطنی از پرداخت زکات امتناع کرده و حتی برخی از طوایف مانند طایفه بنیتمیم آماده درگیری و نبرد با ماموران حکومت اسلامی شدند.[۲]
به هر روی، رسول خدا صلی الله علیه و آله با تلاش فراوان و پیگیریهای مستمر، موفق گردید فرهنگ زکات و صدقه را در اسلام و در میان مسلمانان رایج گردانیده و همگان را از نعمت آن برخوردار گرداند.
پینوشتها:
1. سوره توبه، آیه 60.
2. المغازی (واقدی)، ج 2، ص 973 و ص 1084؛ منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج 1، ص 89.
منبع: روز شمار تاریخ اسلام، سید تقی واردی، جلد اول، ماه محرم
ولد "كاردينال ريشليوْ" سياستمدار برجسته و صدر اعظم فرانسه (1585م)