حمله تاريخي آزادي خواهان و مشروطه طلبان براي تصرف تهران (1288ش)
با مرگ مظفرالدين شاه و روي كار آمدن فرزندش، محمدعلي شاه، وي علي رغم امضاي فرمان مشروطه، از همان ابتداي امر با آن مخالفت ميورزيد و به بهانههاي مختلف درصدد از بين بردن آن بود. سرانجام وي به بهانه ترور ناموفق خود، مجلس شوراي ملي را در دوم تيرماه 1287 ش به توپ بست و مجاهدان و مشروطه خواهان را سركوب نمود. اين عمل شورشهاي متعددي را در شهرهاي گوناگون كشور برانگيخت و سرانجام مجاهدان تصميم به فتح تهران و خلع محمد علي شاه از قدرت گرفتند. نخستين جنبشي كه براي فتح تهران و بركناري محمدعلي شاه قاجار به عمل آمد از ناحيه محمد ولي خان تنكابني سپهدار اعظم و ياران او بود. سردار اسعد بختياري و معروف به صمصام السلطنه نيز پس از چندي به او ملحق شده و پس از مقداري درگيري با قواي دولتي، وارد تهران شدند. در تهران نيز مقداري زد و خورد روي داد و محمدعلي شاه كه خود را در برابر آزادي خواهان و مشروطهطلبان ناتوان ميديد به سفارت روس پناهنده شد. در همان روز با حضور فاتحان و نمايندگان مجلس جلسهاي فوق العاده در بهارستان منعقد شد و پس از خلع محمدعلي شاه از سلطنت، احمد ميرزاي وليعهد را در 12 سالگي به شاهي برگزيدند.
درگذشت "ابن خلدون" مورخ بزرگ مسلمانان(808 ق)
عبدالرحمن بن محمد بن خلدون معروف به ابن خلدون ملقب به ولي الدين، از بزرگان و مشاهير مورخين مسلمان، در اول رمضان سال 732 ق درتونس به دنيا آمد. وي از جواني به كارهاي دولتي پرداخت ولي پس از مدتي به واسطهي بدگويى ديگران به زندان افتاد و از كارهاي دربار فاصله گرفت. از آن پس به مطالعات علمي روي آورد و دست به تاليف كتاب زد. ابنخلدون در زمان خود در تاريخنويسي مشهور بود اما انديشههاي وي در آن زمان بازتاب كافي نيافت و از قرن سيزدهم هجري قمري نام، آثار و افكار او، مطرح شد. مهمترين اثر ابنخلدون، كتاب تاريخ او موسوم به "كتاب العِبَر و ديوان المُبَتدَأ و الخَبر في ايّام العَرَب و العَجَم و البَربَر" در هفت جلد ضخيم به چاپ رسيده كه جلد اول آن به عنوان مقدمه، در فلسفهي تاريخ و اجتماع، شهرهي خاص و عام است. ابنخلدون را مخترع و پديدآورندهي علم عمران نيز گفتهاند. سرانجام ابن خلدون در 76 سالگي در قاهره وفات يافت ودر همان شهر به خاك سپرده شد.
رحلت آيت اللَّه "شيخ محمدحسين كاشف الغطاء" عالم بزرگ جهان اسلام(1373 ق)
علامه محمدحسين بن علي كاشفالغطاء نجفي، در سال 1294 قمري از خانداني اهل علم و معروف به دانش و فضيلت در نجف اشرف متولد شد. ايشان مقدمات علوم را در زادگاه خويش خواند و آنگاه در حلقهي درس دانشمندان بزرگ زمان خويش درآمد. آخوند ملامحمد كاظم خراساني، حاج آقارضا همداني، سيد محمدكاظم يزدي، ميرزا حسين نوري، ميرزامحمدباقر اصطهباناتي و شيخ محمدرضا نجفآبادي از جمله اساتيد وي بودند. كاشف الغطاء داراي استعدادي سرشار و ذكاوتي بسيار بود و در مدت كوتاهي توانست به مدارج عالي دست يابد و محل اعتماد مخصوص علماي حوزهي نجف قرار گيرد. وي علاوه بر مقام علمي، در فن خطابه و سخنراني نيز مقامي بس بلند داشت و سفرهاي متعددي به كشورهاي مختلف نموده و به هدايت مسلمين پرداخته است. آيت اللَّه كاشف الغطاء حتي به كليسا ميرفت و ضمن سخنراني، اشتباهات مبشّرين مسيحي را روشن ميساخت. ايشان يك بار، پس از اقامهي نماز جماعت در مسجدالاقصي در حضور 150 نماينده از كشورهاي اسلامي و 20/000 نمازگزار، سخنراني مهمي ايراد كرد و مسلمانان را براي مبارزه با رژيم صهيونيستي تهييج نمود. بر اساس همين انديشههاي سياسي بود كه ايشان درغالب جنبشهاي آزاديبخش و ضداستعماري شركت ميجست. از اين عالم بزرگوار بيش از 40 جلد تأليف و ترجمه به جاي مانده است. كه: تحريرالمجله (5 جلد)، وجيزة المسائل، المراجعات الريحانيه (2 جلد) از آن جملهاند. معظمله پس از چند روز بيماري در 28 تيرماه 1334 ش در منطقهي كرند كرمانشاه در 79 سالگي دارفاني را وداع گفت. پيكر مطهرش پس از تشييع به بغداد حمل و در واديالسلام نجف اشرف مدفون گرديد. اين جمله از ايشان است: "آمريكا براي ما، فقر، جهل و عقبافتادگيِ در ترقي و آبادي، زراعت و صنعت را ميخواهد تا در برابرشان ذليل و خاشع باشيم و به غارت منابع ثروتمان به وسيلهي آنها راضي شويم". او در ديدار با سفير آمريكا دربارهي اشغال فلسطين گفت: "قلبهاي ما از دست شما آمريكاييها مجروح است. شما ضربهي ناجوانمردانهاي به ما زديد كه هرگز در برابر آن سكوت نخواهيم كرد".