اعتراض مسلمانان جهان به هتك حرمت رژيم بعث عراق به عتبات عاليات (1370 ش)
پس از آن كه مردم مسلمان عراق از جنايات بياندازه رژيم حاكم بر عراق به ستوه آمده و دست به قيام فراگير زدند، به دستور صدام حسين، ديكتاتور وقت عراق، علاوه بر كشتار وسيع و بيرحمانه مردم، اماكن مقدسه و عتبات عاليات در اين كشور مورد هتك حرمت قرار گرفتند. اين عمل رژيم بعث، احساسات مسلمانان و به ويژه شيعيان جهان را برانگيخت و طي راهپيماييهاي متعدد اعتراضآميز، آن را به شدت محكوم كردند. اين بيحرمتي در حالي صورت گرفت كه مردم عراق تا پيروزي فاصله چنداني نداشتند. در اين زمان، آمريكا و متحدانش به كمك صدام شتافته و براي كشتار و سركوب مردم، انواع كمكها را در اختيار رژيم بعث قرار دادند. با پناه گرفتن مردم در حرم ائمه معصومين، اين اماكن شريف توسط ارتش بعث مورد هجوم قرار گرفت و دشمن با احساس غرور دروغين، ژست پيروزي گرفت. در ايران به اين مناسبت، از طرف رهبر معظم انقلاب اسلامي، دوم خرداد 1370، عزاي عمومي اعلام گرديد. بعد از سرنگوني رژيم بعث در فروردين 1382، گورهاي جمعي فراواني از مردم عراق كه به دست صداميان به شهادت رسيده بودند، كشف شد و ابعاد جنايات صدام در اين واقعه بيش از پيش آشكار گشت.
وفات سيدمحمد شيرازی؛ سلطان الواعظين (1391ق)
وى فرزند ارجمند حاج سيدعلىاكبر (اشرفالواعظين) معروف به اكبرشاه مىباشد که در ماه ذىالقعدةالحرام سال ۱۳۱۴ق در تهران متولد شده و در حجر والد ماجد تربيت كامل يافته و مقدمات اوليه را در مدرسه پامنار تهران خوانده و در سال ۱۳۲۶ق با والد مبرورش مشرف به عتبات عاليات شده و طي مدت دو سال در كربلا توقف و تحصيلات سطوح متوسطه را در نزد مرحوم فاضل مرندى و شهرستانى خاتمه داده است. سيدمحمد شيرازي در خدمت پدر به كرمانشاه مراجعت و به وظائف تبليغاتى از طريق منبر مشغول گرديده و براى تكميل علم و كمال و انجام وظائف و افاضه و استفاضه مسافرتهاى بسيارى به بلاد اسلامى عراق و سوريه و فلسطين و اردن و مصر و هندوستان نموده و با طوائف بسيارى از يهود و نصارى و هنود و منحرفين از دين از قبيل بهائيها و قاديانيها مناظرات دينى و مذهبى نموده كه مهمترين آنها دو مناظره بزرگ وى در ۱۳۴۵ق است، يكى با برهمائيان در حضور قائد بزرگ هند گاندى در دهلى، و ديگرى با دو عالم بزرگ سنت و جماعت حافظ محمد رسيد و شيخ عبدالسلام در مدت ده شب و هر شب هشت ساعت، در شهر پيشاور پنجاب. جريان مناظرههاى سلطانالواعظين در تمام جرايد آن زمان هند درج گرديد. از آثار سيدمحمد شيرازي؛ «شبهاى پيشاور» در يكهزار و پنجاه صفحه (حاوي گزارش مجلس مناظرهاش در پيشاور)؛ «صد مقاله سلطانى»؛ «رديه بر يهود و نصارا»؛ «گروه رستگاران يا فرقه ناجيه» (در دو مجلد) را ميتوان نام برد. سلطانالواعظين در بيست و هشتم رمضانالمبارک سال ۱۳۹۱ هجري قمري در تهران وفات نموده و جنازهاش با تجليل فراوان به شهر مقدس قم و با تشييع آبرومندى كه از طرف آيتالله العظمى مرعشى نجفى (رحمةاللهعليه) از آن واعظ شهير بهعمل آمد در مقبره ابوحسين مدفون گرديد. زمان درگذشت سلطانالواعظين بنا به روايتي ديگر، بيستم شعبانالمعظم ۱۳۹۱ق اعلام گرديده است. نقل است که پس از فوت سلطانالواعظين؛ حجتالاسلام والمسلمين حائرى تهرانى، مرحوم ثقةالاسلام حاج سيدجواد سهدهى را كه از منبريهاى برجسته تهران بوده در خواب مىبيند كه در باغ بسيار بزرگى با وضع بسيار خوشى است، مىپرسد: آقاى سهدهى چطورى؟ مىگويد: بسيار خوبم و از وقتى كه آقاى سلطانالواعظين آمده است به هركدام از ما يك درجه دادهاند.
درگذشت "ويكتور هوگو" شاعر و نويسنده مشهور فرانسوي (1885م)
ويكتور هوگو، درخشانترين شخصيت ادبي فرانسه در قرن نوزدهم، در 26 فوريه 1802م در شهر بزانسون فرانسه به دنيا آمد. وي در ابتدا وارد عرصه ادبيات گرديد و پس از مطالعه آثار بزرگان، مقام ادبي مهمي به دست آورد. وي در 25 سالگي به عضويت آكادمي فرانسه پذيرفته شد و همزمان به عنوان نماينده به پارلمان فرانسه راه يافت. هوگو در زمان حكومت ناپلئون سوم، به دليل مخالفت با سياستهاي مستبدانه وي از صحنه سياست دور افتاد و نزديك به 19 سال در تبعيد به سر برد. در همين دوران بود كه ويكتور هوگو، رمانهاي ماندگار خود را خلق كرد. هوگو را ميتوان مروج و پيشاهنگ مكتب رمانتيسم در اين دوره دانست چرا كه اين مكتب به وسيله او به اوج شكوفايى و رشد رسيد. براساس مكتب رمانتيسم، قواعد و سنتهاي كلاسيك، مانع درك طبيعت، لذت بردن از آن و بيان آن بود. اين مكتب به برتري احساسات و تخيل بر عقل باور داشت و معتقد بود كه هنرمند بايد بدون هيچ قيدي به بيان احساسات خود بپردازد. هوگو، طرفدار آزادي در هنر بود. وي در اشعار خود از موضوعات مختلفي سخن رانده و از همه صورتها و اشكال هنري بهره گرفته است؛ از سرودههاي حماسي تا هجوگويى و مرثيه. در اشعار او، مضاميني چون تضاد نيكي و بدي، وجدان و بيوجداني و روشنايى و تاريكي مدنظر قرار گرفته است. ويكتور هوگو محبوبترين نويسندگان زمان خود به شمار ميآمد. اين محبوبيت تاحدي به سبب تبعيد وي كه رنگي افسانهاي به خود گرفته بود و به سبب وضع سياسي زمان بود كه او را مظهر حكومت تازه معرفي ميكرد، مربوط ميشد. همچنين به سبب حساسيت و ادراك او در برابر احساسهاي بشري كه بيشتر با محروميتها و ناكاميهاي بشر ارتباط مييافت. همچنين به سبب فصاحت بيان كه در عين حال از سادگي برخوردار بود و به سبب نبوغ پرثمر و تنوع استعداد. ويكتور هوگو طرفدار اصلاحات به نفع طبقات محروم و رنجديده بود. مسئله بزرگ از ديدگاه او بيعدالتي است كه از آن به عنوان بدي ياد كرده است. زندگي هوگو به رغم ماتمها و بدبختيهاي خانوادگي و به رغم تبعيدها، زندگي پيروزمندانهاي بود، برخوردار از سرنوشتي استثنايى با مفاخر فوق العاده. هوگو مظهر درخشان ملت جمهوريخواه بود. خطابههايش در موارد مختلف، انعكاس وسيعي به همراه داشت و هر روز بر افتخار او افزوده ميگشت. ويكتور هوگو در سالهاي پاياني عمر مورد احترام و ستايش عمومي بود به طوري كه در جشن تولد هشتاد سالگي او، ششصد هزار تن از مردم پاريس و شهرهاي ديگر فرانسه براي تهنيت و گراميداشت او در برابر خانهاش گرد آمدند. بينوايان، مردي كه ميخندد، كارگران دريا، ناپلئون كوچك، گوژپشت نوتردام و روح انسان از معروفترين رمانهاي ويكتور هوگو ميباشند. ويكتور هوگو سرانجام در 22 مي 1885م در 83 سالگي در اوج محبوبيت و شهرت درگذشت و پس از تشييعي با شكوه در پاريس به خاك سپرده شد.