به توپ بستن گنبد مطهر حَرم حضرت امام رضا(ع) توسط سربازان روسيه (1291ش)
پس از تشكيل ژاندارمري مخصوص خزانه داري كل ايران توسط مورگان شوستر آمريكايي، دولت روسيه كه اين اقدام را مخالفت مطامع خود در ايران ميدانست، طي اولتيماتومي به دولت ايران، خواستار اخراج شوستر از ايران و نيز استخدام اتباع خارجي با اجازه دُوَل روس و انگليس شد. در پي ردّ اين اولتيماتوم دخالتآميز توسط مجلس شوراي ملي، قواي روسي مستقر در تبريز وارد قزوين شدند. همچنين يكي از دست نشاندگان دولت روس در مشهد به نام يوسف هراتي به تحريك روسها، شورشي مصنوعي در مشهد به پا كرد. قواي روس نيز به بهانهي اين كه جانِ اتباع آنها در خطر است به شهر مقدس مشهد وارد شدند و سپس براي تهديد دولت ايران و نيز بياحترامي به عقايد و احساسات مذهبي مردم، حرم مطهر امام رضا(ع) را در روز نهم فروردين 1291ش (نهم ربيعالثاني 1330ق برابر با 29 مارس 1912م) به توپ بستند و جنايتي ديگر آفريدند. در اثر شليك توپخانه، به سَردَرها و گلدستههاي حرم رضوي، خسارات فراواني وارد آمد. همچنين خزانه حضرتي را به بانك روس منتقل كرده و اشياي قيمتي حرم را به غارت بُردند. پس از آن، مقداري از اموال را برگردانده ولي متولي حرم را با تهديد به مرگ وادار كردند كه تصديق كند كه تمام خزانه را تحويل گرفته است. علاوه بر اين، عدهي بسياري از مردم مشهد در اين تهاجم وحشيانه كشته و مجروح شدند.
درگذشت آیت اللَّه "ميرزا علي اكبر مرندي" (1373ش)
آيت اللَّه علي اكبر مرندي در حدود سال 1314 ( 1275ق) در شهرستان مرند و در يك خاندان علمي به دنيا آمد. ايشان پس از طي تحصيلات مقدماتي در زادگاه خود و تبريز، راهي حوزه علميه نجف شد و در مدت پانزده سال، از درس حضرات آيات عظام شيخ محمدحسين غروي اصفهاني، ميرزاي ناييني، آقاضياءالدين عراقي و سيد ابوالحسن اصفهاني بهره برد. آيتاللَّه مرندي همچنين، به مدت ده سال، به همراه دوست و هم حجره خود، علامه سيد محمد حسين طباطبايي در رشته سلوك و عرفان از حضور عرفاي نامي عصر، همچون حضرات آيات سيد حسين كوه كمرهاي، سيد صدرا بادكوبهاي و به ويژه ميرزا علي قاضي تبريزي طباطبايي، شهد شيرين عرفان و سلوك را چشيد و به مرحله والايي از سير و سلوك الهي نائل شد. ايشان به احاديث، تفاسير و مسائل فقهي و عرفاني احاطه و تسلط كامل داشت و بيش از پنجاه سال در شهرستان مرند اقامت ورزيد. در اين ساليان، سيل مشتاقان و علاقهمندان و سالكان راه، براي كسب فيض و حل مشكلات روحي به مرند ميرفتند و از محضر پرفيض او مستفيض ميشدند. اين عالم رباني از جمله افراد نادري است كه علامه طباطبايي آنان را به عنوان ستارگان درخشان آسمان عرفان نام برده است. آيتاللَّه مرندي سرانجام پس از نزديك به يكصد سال زندگي پر بركت در فروردين 1373 ش برابر با 1414 ق به لقاء اللَّه پيوست و به ديدار دوست شتافت.
روز پاسدار
در جمهوري اسلامي ايران، سوّم شعبان، سالروز ولادت باسعادت امام حسين(ع)، به عنوان روز پاسدار، نامگذاري شده است. پاسداران انقلاب اسلامي در ايران با تأسّي به شجاعت، مردانگي، استواري، ايمان و فضايل اخلاقي امام حسين(ع)، در راه حفظ آرمانهاي والاي اسلام و انقلاب اسلامي و نيز حراست از تماميّت ارضي جمهوري اسلامي، صحنههايي فراموش نشدني و حماسههايي با شكوه آفريدند و خود، سرمشق جوانانِ مؤمن و آزاديخواه جهان شدند.
ورود امام حسين(ع) به مكه ي منوره(60 ق)
چون معاويه در نيمهي رجب سال شصت هجري از دنيا رفت، برخلاف مفاد قرارداد صلح با امام حسن(ع)، يزيد را به جاي خويش نصب كرد و اُمراي يزيد در سرزمينهاي اسلامي از مردم براي او بيعت ميگرفتند. يزيد به والي خود در مدينه دستور داد تا از بزرگان اين شهر به ويژه امام حسين(ع) بيعت بگيرد و گرنه آنان را به قتل برساند. امام حسين(ع) پس از آگاهي از موضوع، به اتفاق افراد خانواده، برادران و برادرزادگان خود از مدينه خارج شد و به سوي مكه حركت كرد. آن حضرت در اواخر ماه رجب سال شصت از مدينه بيرون آمد و در سوم شعبان وارد مكه گرديد. اين اقامت تا ماه ذيحجه ادامه يافت و امام در آن تاريخ، راهي عراق گرديد.
ولادت امام حسين(ع)(4 ق)
سيد جوانان اهل بهشت، ريحانهي باغ رسالت، يكي از دو گوشوارهي عرش خدا، خامس آل عبا، سرور آزادگان جهان، حضرت امام حسين(ع) در سوم شعبانِ سال چهارم هجري در مدينهي منوره به دنيا آمد. ابوعبداللَّه، كنيه و سيد شباب اهل الجنه، سبط النبي، مبارك و سيدالشهدا از القاب آن حضرت ميباشند. اخبار و احاديث گوناگون در فضايل و مناقب آن بزرگوار از شيعه و سني فوق تواتر است. نام آن حضرت، زينت بخشِ تاريخ انسانيت و قيام او سرخط و الگوي قيامها و نهضتهاي جهان است. آموزشگاه فداكاري را او يگانه آموزگار است و دانشگاه شهامت و شهادت را او يكتا استاد. پيامبر اكرم دربارهي نوادهي گرامي خويش فرموده است: حسين را در دلهاي مؤمنان، محبتي ژرف و پنهان است و او دري از درهاي بهشت ميباشد. سوگند به آن كه جانم به دست اوست كه حسين در آسمانها، بيش از روي زمين به عظمت ياد ميشود و او زيور آسمان و زمين است.
الحاق كشور نروژ به خاك سوئد با تصويب كنگره ويِن (1814م)
بعد از سقوط و شكست نهايى امپراتوري ناپلئون، تعيين سرنوشت اروپا به دست پادشاهان و زمامداران اين قاره افتاد. اين عده با برپايى كنگرهاي در ويِن با حضور 216 نماينده از سراسر اروپا به تقسيم غنائم پرداختند. در واقع، كنگره ويِن نقشه اروپا را از نو كشيد و از جمله در 28 مارس 1814، كنگره ويِن به پاس خدماتي كه سوئد در شكست قواي ناپلئون بُناپارت امپراتور فرانسه انجام داده بود، نروژ را بر خلاف ميل مردم آن، ضميمه خاك سوئد كرد و همراه آن، جزيره ايسلند نيز كه متعلق به نروژ بود، به سوئد واگذار شد. با اين ترتيب، استقلال داخلي نروژ، عملاً از بين رفت و مردم نروژ سر به شورش برداشته و خواستار حكومتي مستقل شدند. سرانجام رهبران سوئد و نروژ با استقرار سلطنت دوگانه به توافق رسيدند.