رحلت فقيه و دانشمند مسلمان ايراني آيت اللَّه "شيخ محمدصالح حائري مازندراني" (1349ش)
آيتاللَّه شيخ محمد صالح حائري مازندراني در حدود سال 1260 ش (1298 ق) در شهر مقدس كربلا به دنيا آمد. وي در ابتدا ادبيات عرب را فرا گرفت و دروس ديگر سطح و فلسفه و منطق را از محضر پدر و برادرش استفاده نمود. هنوز 15 سال از عمر محمد صالح نميگذشت كه "رساله غَسّاله" را تأليف كرد و به مرحوم آخوند خراساني عرضه نمود. آخوند با مشاهده اين رساله و پي بردن به نبوغ و استعداد بينظير اين نوجوان، وي را با خود به نجف اشرف برد، و پس از سالياني در شمار شاگردان بزرگ آخوند گرديد. ايشان همچنين از محضر بزرگاني همچون ميرزا حسين خليلي و ملااسماعيل بروجردي فقه و اصول و حكمت آموخت و به مدارج والاي علمي رسيد. تلاش علمي و ذوق سرشار شيخ محمدصالح، توجه همه صاحب نظران را به خود جلب كرد، چرا كه كتابها و رسايل زيادي را به تأليف درآورده بود و حتي در شانزده سالگي به درجه اجتهاد نائل آمد. آيتاللَّه مازندراني در 26 سالگي راهي بابل گرديد و در آنجا به اقامه شعائر ديني و خدمات مذهبي مشغول شد و بعدها مرجع ديني بسياري از مؤمنين قرار گرفت. شيخ محمدصالح در زمان رضاخان پهلوي، سخنان قاطعي در مسجد جامع بابل ايراد كرد و از حكومت و شخص شاه انتقاد نمود كه به حبس وي در تهران انجاميد. بر اثر اين حركت، قرار بر اعدام ايشان شد كه به دليل اعتراض شديد مراجع وقت، به آزادي و تبعيد وي به سمنان منجر گرديد و اين عالم سترگ تا پايان عمر در سمنان اقامت گزيد. از اين عالم رباني در حدود سيصد تأليف و رساله بر جاي مانده كه حكمت بوعلي در 5 جلد، سيماي ايمان، ديوانُ الادب و تاريخ معارف اماميه از آن جملهاند. اين فقيه مجاهد سرانجام پس از عمري خدمت و تلاش و زندگي پربار، در 21 اسفند 1349ش برابر با سال 1391 ق در سن 89 سالگي در سمنان به لقاءاللَّه پيوست و پس از تشييعي باشكوه، در جوار حرم حضرت ثامنالحجج(ع) به خاك سپرده شد.
صدور پيام حضرت امام خميني درباره تحريم شركت در حزب شاهنشاهي رستاخيز (1353 ش)
پس از تشكيل حزب شاهنشاهي رستاخيز در 11 اسفند 1353 و دعوت رژيم از مردم براي عضويت در آن و تهديد دستگاه جور به خروج از كشور براي كساني كه عضو حزب نشوند، حضرت امام خميني كه در آن زمان در نجف اشرف به سر ميبردند، طي پيامي شركت در اين حزب دينستيز را حرام و كمك به استيصال مسلمين عنوان كردند. ايشان در اين پيام فرمودند: "نظر به مخالفت اين حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ايران، شركت در آن بر عموم ملت حرام و كمك به استيصال مسلمين است و مخالفت با آن از روشنترين موارد نهي از منكر است و چون اين نغمه تازه كه به دستور كارشناسان يغماگر براي اغفال ملت از مسائل اساسي از حلقوم شاه برخاسته تا كشور را بيش از پيش، خفقان زده كند و راه را براي مسائلي كه در نظر دارند، باز نمايند، لذا لازم است حسب وظيفه تذكراتي بر همه باشد كه ملت مسلمان، تا فرصت از دست نرفته، با مقاومت بيش از پيش و همه جانبه، جلو اين نقشههاي خطرناك را بگيرند. درباره اين حزب به اصطلاح رستاخيز ملي ايران بايد گفت اين عمل با اين شكل تحميلي، مخالف قانون اساسي و موازين بينالمللي است و درهيچ يك از كشورهاي عالم نظير ندارد."
وقوع جنگ "چالدران" بين قواي صفوي و عثماني در نزديكي تبريز(920 ق)
پس از روي كار آمدن سلطان سليم اول، رابطهي ايران و عثماني رو به تيرگي بيشتر نهاد. او به سمت نواحي غربي ايران لشكركشي كرد و در سال 920 ق جنگ سختي در چالدران از نواحي ماكو بين شاه اسماعيل صفوي و سلطان سليم عثماني روي داد. شاه اسماعيل كه قسمت اعظم قشونش در آسياي مركزي مشغول جنگ با ازبكان بودند، تصميم به جنگ تدافعي گرفت، زيرا نيروهاي عثماني دو برابر قواي ايران بود. در ابتداي جنگ، پيروزي با سپاه ايران بود، ولي به علت كثرت نيروهاي عثماني، شكست بر ايران، مستولي شد و با كشته شدن سرداران ايراني و اسارت حرم شاه، اسماعيل صفوي مجبور به عقبنشيني گرديد. در اين جنگ سه هزار عثماني و دو هزار ايراني كشته شدند ولي علت اصلي در شكست شاه اسماعيل، وجود توپخانهي عثماني بود كه جنگ را به نفع تركها به پايان رساند. پس از عقب نشستن سپاهيان صفوي، سلطان سليم تبريز را اشغال كرد، ولي به زودي بر اثر مقاومت ملي، مجبور شد تبريز و آذربايجان را تخليه كند. گويند پس از اين واقعه،كسي شاه اسماعيل راخندان نديد.
درگذشت "الكساندر فلمينگ" دانشمند انگليسي و كاشف پنيسيلين (1955م)
سِر الكساندر فلمينگ پزشك و كاشف معروف انگليسي، در 6 اوت 1881م در خانوادهاي كشاورز در شهر لاچفيلد فارم در غرب اسكاتلند به دنيا آمد. او پس از طي تحصيلات متوسطه راهي لندن شد و به همراه برادر به كار مشغول گرديد. با اين حال از بيست سالگي تصميم به ادامه تحصيل گرفت و پس از پنج سال موفق به اخذ دكتراي پزشكي شد. فلمينگ پس از آن وارد تحقيقات پزشكي شد و به مطالعات ميكروبشناسي علاقهمند گرديد. او در جريان جنگ جهاني اول، در بهداري ارتش انگليس به خدمت مشغول بود. فلمينگ در آن مدت متوجه شد كه عده زيادي از سربازان در نتيجه عفونت زخم ميميرند و اين امر باعث تأثر و وحشت در او شد. فلمينگ مشاهده ميكرد كه حتي بهترين وسايلي كه علم جراحي در آن زمان فراهم آورده است قادر نيست بيماران مبتلا به عفونت زخم را از مرگ نجات دهد. وي از همان زمان مصمم شد تمام عمر خود را در راه تحقيق و مطالعه درباره باكتري معمولي كه موجب عفونت زخم ميشود صرف كند. در نهايت، ده سال پس از پايان جنگ، در چهارم سپتامبر 1928م، يك اتفاق تصادفي و يك مطالعه دقيق و موشكافانه باعث شد كه فلمينگ براي از بين بردن باكتريهاي توليد كننده عفونت زخم، موفق به كشف پنيسيلين گردد كه براي بافتهاي انساني اثرات نامطلوبي در پي نداشت. اين كشف درتاريخ طب بينظير بود و نشان ميداد كه نتايج ناشي ازآن، انقلابي درتاريخ پزشكي به وجود خواهد آورد. پنيسيلين بدان صورت كه فلمينگ كشف كرد كاربردي نداشت؛ تا اينكه يازده سال بعد در سال 1939م با كمك دو دانشمند ميكروب شناس و زيست شناس به نامهاي هوارد فلوري و ارنست چين، اين آنتي بيوتيك به صورت داروي ضد عفونت عرضه شد. در طي جنگ جهاني دوم، آنتيبيوتيكها كاربرد وسيعي پيدا كردند وجان ميليونها نفر رانجات دادند. فلمينگ، 17 سال پس از كشف پنيسيلين، در سال 1945م، به دريافت جايزه نوبل پزشكي نايل آمد و به لقب بهترين خدمتگزار كشور مفتخر گرديد. الكساندر فلمينگ سرانجام در يازدهم مارس 1955م در 74 سالگي درگذشت. (ر.ك: 4 سپتامبر)