عزيمت اولين گروه از نيروهاي اردني به جبهه جنگ عراق عليه ايران (1360ش)
همزمان با آغاز جنگ تحميلي عراق عليه ايران، انواع كمكها از طرف بسياري از كشورها به عراق سرازير شد تا برضد جمهوري اسلامي ايران به كار گرفته شود. در اين ميان، ملك حسين اردني پادشاه اردن نيز با حمايت كامل از اين جنگ، خواستار پشتيباني كليه كشورهاي عربي از عراق گرديد. در اين راستا بندر عقبه اين كشور در ساحل درياي سرخ براي ارسال كمكهاي تسليحاتي غرب به عراق به اين منظور اختصاص يافت و سيل كمكها روانه عراق گرديد. همچنين تعداد چهل هزار سرباز مسلح اردني به دستور ملك حسين در مرز اردن با عراق مستقر شدند كه در اين روز به جبهههاي جنگ عليه ايران عزيمت كردند. با تمام اين كمكها و همكاري دهها كشور با عراق براي جنگ با نهال نوپاي انقلاب اسلامي ايران، ارتش، بسيج و سپاه اسلام، در برابر اين دشمن متحد و پيشرفته و مسلح مقاومت كرده و آنان را از خاك ميهن اسلامي بيرون راندند.
تصرف قلعه ي اَلَموت توسط "حسن صباح"(483 ق)
حسن صباح كه در ابتدا در خدمت سلطان مَلِكشاه سلجوقي بود بعدها به شام و مصر مسافرت كرد و به سلك اسماعيليان - كه به امامت اسماعيل فرزند امام جعفر صادق(ع) معتقد بودند و هفت امامي به شمار ميروند - درآمد. وي از اواخر سال 473 ق به دعوت مردم ايران به مذهب اسماعيلي پرداخت و عدهي زيادي را به دور خود جمع كرد. حسن صبّاح در رجب 483 ق بر قلعهي الموت در قزوين استيلا يافت و آن جا را مركز دعوت و تربيت سرّي خود قرار داد. پس ازتصرف اَلَموت، حَسن، دايرهي دعوت خود را توسعه داد. هرچند حسن، تا آن هنگام، بسياري از مردم را درنواحي مختلف به مذهب خويش درآورده بود، ولي اهميّت واقعي كار او در حقيقت پس از تصرّف قلعهي اَلَموت آغاز شد. پس از مدتي، كار حسن صباح چنان بالا گرفت كه سپاهيان سلجوقي از رويارويى با او و قلعهي مستحكم اَلَموت، ناكام باز ميگشتند. او ياراني در اين منطقه و مناطق گوناگون شمال و شرق كشور فرستاد و پناهگاههايى بسيار در دست گرفت. حسن صباح ياران فداكاري را تربيت كرد كه مردم از كار آنها در وحشت و دِهشت ميافتادند و هركار پرخطري به دست ايشان انجام ميشد. از جمله كارهاي اين فدائيان، قتل مخالفان اين فرقه بود كه قتل نظام المُلك، وزير كهنهكار سلجوقي و دو پسر او و بسياري از ديگر افراد ميباشد. سلطان سنجر سلجوقي نيز بر اثر تهديدي كه از جانب حَسن ديده بود، از تعقيب او باز ايستاد. گويند، حسن، يكي از فداييان را مامور كرد تا شب هنگام، كاردي نزديك وي در زمين فرو كند. او سپس به شاه پيغام داد كه "آن كس كه كارد به زمينِ دُرشت فرو ميكند، در سينهي نرم سلطان هم توانَد نشانَد" سلطان ترسيد و با صبّاحيان آشتي كرد و قدرت ايشان، بيش از قبل فزوني گرفت.
آغاز سلطنت "محمدميرزا" سومين شاه قاجار(1250 ق)
وقتي كه فتحعلي شاه قاجار در اصفهان درگذشت، محمد ميرزا نوهي او و فرزند عباس ميرزاي وليعهد، فرمانرواي آذربايجان بود. او ميدانست كه به زودي با مخالفت عموهاي فراوانِ خود مواجه خواهد شد. بنابراين به دستياري پيشكارِ باتدبير و فاضل خود، ميرزاابوالقاسم فراهاني ملقب به قائم مقام به تخت پادشاهي نشست و در تبريز تاجگذاري نمود. دوران سلطنت محمدشاه مقارن با آشكار شدن نتايج شوم عهدنامههاي گلستان و تركمانچاي و عوارض جنگهاي ايران و روس بود. در همين دوره، رقابتهاي گستردهي دول استعماري براي نفوذ در ايران گسترش يافت. از جمله اقدامات اين شاه قاجار، لشكركشي به هرات بود كه بدون نتيجه پايان يافت. همچنين محمدشاه پس از مدتي دستور قتل قائم مقام فراهاني، صدراعظم دانشمند و با كفايت را صادر كرد.
وقوع فاجعه "واسي" و آغاز جنگهاي مذهبي اروپا (1562م)
شكلگيري مذهب پروتستان در قرن شانزدهم ميلادي و ايجاد انشعاب در مسيحيت زمينهساز منازعاتي شد كه در تاريخ اروپا به جنگهاي مذهبي موسوم ميباشد. در 17 ژانويه 1562م به موجب فرمان صلح نايبالسلطنه شارل نهم، پروتستانها، نوعي آزادي در اعمال مذهبي پيدا كردند. اين وضعيت ميتوانست به حل منازعات بين اين گروه بيانجامد. اما در اول مارس همين سال در جريان عبور رهبر كاتوليكها از منطقه واسي در فرانسه، بين طرفداران دو مذهب درگيري رخ داد كه سبب كشته شدن 23 نفر از پروتستانها گرديد و جنگهاي مذهبي به انتقام از آنها آغاز شد. اين جنگها در هشت مرحله حد فاصل سالهاي 1562 تا 1598م جريان داشت. جنگهاي نخستين به نفع پروتستانها به پايان رسيد تا اينكه اين جنگها پس از 36 سال، در سال 1598م با فرمان هانري چهارم معروف به فرمان نانْتْ، خاتمه يافت. بر اساس اين فرمان يك سري آزاديهايي براي پروتستانها در نظر گرفته شد. از جمله آزادي عقيده، آزادي عبادت خصوصي و دسته جمعي، بهرهمندي از حقوق مدني، بقاي تشكيلات كليساي پروتستان و... . هفتاد سال بعد از آن، در زمان لويي چهاردهم فرمان نانت ملغي گرديد.
تولد "ريونو آكوتا گاوا" نويسنده و اديب ژاپني (1892م)
ريونو سوكه آكوتا گاوا نويسنده و اديب ژاپني در اول مارس 1892م در توكيو پايتخت ژاپن به دنيا آمد. وي پس از پايان تحصيلات خود، داستان معروف راشومون را نوشت وي در نوشتههايش خودبينيِ عجين شده با طبيعت انسان را سخت محكوم ميكند، نكتهاي كه مضمون اصلي تمامي آثار آكوتاگاوا است. رويه وي در مقام نويسنده، از ابتدا مانند آفرينندهاي است كه نخهاي سرنوشت رابه جاي صدف كلام خود، در دست دارد. يكي ديگر از آثار وي "زندگي يك ابله" نام دارد. اين كتاب، همچون صحنههايى كوتاه در دور نمايى وسيع به هم وصل ميشوند. اجزاي پرشمار، چهرهاي واحد ترسيم مينمايند؛ برتري و تنهايى شاعر، سرمستي آفرينش، شكاكيت سرخورده روشنفكر، خنده نيشدار كسي كه به همه چيز حساس است و بزدلي موجودِ اجتماعي. اين صحنهها مجموعهاي از احساسات، سكوتها و رنگها را تشكيل ميدهد و پس از مدتي تدريس، به روزنامهنگاري پرداخت. مهمترين شاهكار او، دماغ نام دارد و آثار ديگرش همچون دختر عنكبوت، اژدها و در بيشه نيز مشهورند. سلامت آكوتاگاوا در سي سالگي رو به ضعف نهاد تا اينكه در 24 ژوئيه 1927م به سبب افراط در خوردن قرص خوابآور در 35 سالگي درگذشت. در واقع بيماري و اختلالات عصبي، دُرست در لحظهاي كه الهامات خلاقانه او جهش تازهاي مييافت، بيآنكه انتظار آن برود كه به آخر خطر رسيده باشد، آكوتاگاوا را به گرداب خودكشي افكند. آكوتاگاوا را يكي از پايه گذاران ادبيات جديد ژاپن ميدانند.