صدور قطعنامه 588 شوراي امنيت درباره جنگ ايران و عراق (1365 ش)
با شكايت مكرر ايران مبني بر كاربرد سلاح شيميايي عراق در جنگ و اعزام كارشناسان سازمان ملل، گزارشي از اين بمباران به دبير كل رسيد كه ناگزير رييس شوراي امنيت، بيانيه قاطعي در محكوميت كاربرد اين سلاحها توسط عراق صادر كرد، هر چند كه در اين بيانيه، "ادامه منازعه" نيز محكوم شده بود. شورا در 8 مهر 1365، بحث خود را در مورد جنگ آغاز كرد و دبير كل، گزارش مفصّلي به شورا ارائه نمود. اين بحث منجر به صدور قطعنامه 588 در تاريخ 16 مهر 1365 ش (8 اكتبر 1986 م) به اتفاق آراء شد. اين قعطنامه، با احساس خطر عميق نسبت به طولاني شدن و تشديد منازعه و با يادآوري تعهدات دول در خودداري از كاربرد زور و حل صلحآميز اختلافات، ايران و عراق را به اجراي كامل و بدون درنگ قطعنامه قبلي شورا مبني بر آتشبس بين طرفين فرا ميخواند. علت اصلي صدور اين قطعنامه، بيشتر به خاطر تهديد ايران به انجام حمله سرنوشتساز به عراق است و ميتوان ارزيابي كرد كه اين قطعنامه، آخرين اتمام حجت به طرفين و به ويژه ايران براي پذيرش توصيههاي شوراست. اما ايران اين قطعنامه را در حالي كه ارتش بعث، تهاجم بي امان خود را به خاك ميهن اسلامي ادامه ميداد، نپذيرفت.
حمله چرخ بال هاي آمريكايي به قايق هاي گشتي سپاه در خليج فارس (1366 ش)
نيروهاي ايراني كه در حال گشت زني عادي در منطقه شمالي خليج فارس در اطراف جزيره فارسي بودند با تهاجم وحشيانه هليكوپترهاي آمريكايي روبرو شدند. در جريان حمله به اين قايقها، 3 قايق به شدت آسيب ديده و قايق چهارم موفق به ترك محل درگيري شد. همچنين دو تن از رزمندگان سپاهي شهيد، يك تن به شدت زخمي و شش تن ديگر ربوده شدند. در جريان اين درگيري، يك هليكوپتر آمريكايي هدف موشك استينگر شليك شده از قايقهاي ايراني قرار گرفت و سرنگون شد. وزير جنگ آمريكا اين عمل نيروهاي آمريكايي را دفاع از خود ناميد ولي در واقع آمريكا با اين عمل خود، رسماً اعلام جنگ نمود.
بمباران شيميايي شهر سومار توسط رژيم بعث عراق در جريان جنگ تحميلي (1366 ش)
درشانزدهم مهر ماه سال 1366 رژیم بعثی عراق شهر سومار را مورد هجوم شیمیایی خود قرار داد که طی آن بسیاری از هموطنان ایرانی به درجه رفیع شهادت نایل آمدند. « ... هنوز ناله هاى سوزناک و دردآور شهر مظلوم سومار از ارتفاعات مسلط بر شهر سومار به گوش مى رسد، هنوز پرندگان مهاجر از شمال غرب ایران که به جنوب سفر مى کنند زمانى که به شهر سومار مى رسند ضمن اداى احترام به نام شهر مظلوم، اشک از چشمانشان سرازیر مى شود، هنوز بزهاى کوهى و آهوهاى پوست پلنگى که بر بالاى ارتفاعات شهر سومار نگاه به خرابه هاى شهر مى کنند و درختان و نخل هاى سوخته سومار را مى بینند، اشک سوزان خود را بر سنگهاى سنگدل سومار سرازیر مى کنند ولى افسوس که از شهروندان سومار کسى در آنجا نیست تا ببیند مهاجران زنده دل شب و راهپیماى روز چگونه همدرد و همدل غمدیده خود هستند. آرى اى رهگذران سومار! اى حامیان سنگرنشین سومار و اى طالبان حق و عدالت! سومار حق از دست رفته خود را توسط شما بازپس گرفت...» مقدمه کتاب «سومار سخن مى گوید» نوشته سرهنگ زرهى ستاد عبدالله رفیعى.
وفات "سلمان فارسي" صحابي بزرگوار پيامبر اسلام (35 ق)
روزبه معروف به سلمان فارسي از اهالي منطقهي جِي در اصفهان بود كه در ابتدا آيين زرتشتي و آتشپرستي داشت. وي بر اثر برخورد با دين مسيح به آن گرايش پيدا كرد و در راه عزيمت براي يافتن كيش برتر، راهي شام و سپس حجاز گرديد. او را در اين زمان به عنوان بردهاي خريد و فروش كردند و سالها قبل از هجرت پيامبر اكرم(ص)، در مدينه به كارگري براي يك يهودي مشغول بود. ساليان اوليهي حضور پيامبر در مدينه نيز با اين ايام همراه بود و او توفيق حضور در جنگهاي پيامبر(ص) را نيافت. سلمان فارسي سرانجام به دين اسلام مشرف شد و پس از آن كه پيامبر(ص) او را سلمان نام نهاد از نزديكترين ياران رسول خدا گرديد. سلمان فارسي از صحابهي بسيار نزديك پيامبر بزرگ اسلام(ص) و داراي علم ظاهر و باطن و بسيار فاضل و پرهيزكار بوده است. از كثرت تَقرُّبي كه نسبت به آن حضرت و خانوادهي عصمت و طهارت داشته، پيامبر(ص) دربارهي او فرموده است: "السَّلمانُ مِنّا اهل البيت" سلمان از ما اهلبيت است. طرح حفر خندق در جنگ احزاب از جانب اين صحابي بزرگ پيامبر اكرم(ص) بود. پس از رحلت پيامبر اكرم(ص) در زمان خليفهي دوم به حكومت مداين برگزيده شد و تا پايان عمر به مدت 19 سال در اين منصب بود. مرقد شريف اين صحابي بزرگ پيامبر اسلام در مدائن، در پنج فرسخي بغداد، نزديك طاق كسري قرار دارد.
رحلت فقيه نامدار شيعه آيت اللَّه العظمي "سيدابوالقاسم خوئي" (1413 ق)
آيتاللَّه العظمي سيدابوالقاسم خويى فرزند حاج سيدعلي اكبر در شب پانزدهم ماه رجب سال 1317 ق در خانوادهاي اهل علم و دانش و تقوي در شهرستان خوي ديده به جهان گشود و در 13 سالگي براي تحصيل علوم اسلامي عازم نجف شد. ايشان از كودكي و نوجواني به هوش و ذكاوت و استعداد معروف بود. آيتاللَّه خويى در 21 سالگي به درس خارج مشغول شد و از بزرگاني همچون آيات عظام: كمپاني، عراقي، بلاغي، شيخ الشريعهي اصفهاني و آقا سيدابوالحسن اصفهاني اجازهي اجتهاد دريافت نمود. ايشان از جواني به تدريس همت ميورزيد و پس از اخذ اجتهاد، درس خارج خود را آغاز كرد. محفل درس آيتاللَّه خويى پرجمعيتترين درس حوزهي نجف بود و فُضلاي بسياري در حلقهي درس اين استاد بزرگوار حوزه پرورش يافتند. حضرات آيات عظام: ابوالفضل نجفي خوانساري، ميرزا جواد تبريزي، حسين وحيد خراساني، سيدعباس خاتم يزدي، سيدعبدالكريم موسوي اردبيلي، شهيد سيد محمدباقر صدر، سيدمحمود هاشمي شاهرودي، سيد محمدحسين فضل اللَّه و دهها عالم بزرگ از جمله شاگردان اين مرجع بزرگ شيعه در طول بيش از 60 سال تدريس ميباشند. ايشان در تدريس بسيار چيره دست بود و با توانايى شگرفي آموزش ميداد. هنگام تدريس، شمرده، فصيح، منظم و مرتب سخن ميگفت و با پرهيز از زيادهگويى و حاشيهپردازي، درس را فشرده و سنجيده ارايه ميكرد. از آيتاللَّه خويى بيش از 25 دوره كتاب در موضوعات مختلف بر جاي مانده است كه مُعجَم رجالُ الحَديث و تَفصيل الطَّبقات الرُّواة در 23 جلد در علم رجال، نَفَحاتُ الاعجاز في رَدِّ حُسنِ الايجاز در علوم قرآني و تكملهي منهاجُ الصّالحين و... از آن جملهاند. معظمٌله همچنين موسسات خيريهاي در شهرهاي مختلف دنيا داير كرده است كه شامل بناهاي مسكوني، مسجد، حسينه، كتابخانه، مدرسه و درمانگاه ميباشد. آيتاللَّه خويي سرانجام در سن 96 سالگي در حالي كه از يك سال پيش از طرف حزب بعث خونخوار عراق در كوفه تبعيد بود، در 8 صفر 1413ق برابر با 17 مرداد 1371 ش دار فاني را وداع گفت و در مسجدالخضراء محل تدريس خود در نجف اشرف مدفون گرديد.
حمله ي آقامحمدخان قاجار به گرجستان (1209 ق)
او پس از قتح کامل جنوب ایران در واقع مقر حکم رانی خویش را در تهران نهاد (آن را دارالخلافه نامید) در حالیکه پایتخت وی هنوز ساری بود؛ والی گرجستان به پشتوانه هم کیشی با روسها اعلام استقلال نمود بنابراین آقا محمد خان در آپریل ۱۷۹۵ (فروردین ۱۱۷۴) برای آراگلی خان نامهای ارسال و اشتباهات گرجیها در طی هشتاد سال گذشته را یاد آوری نمود و اعلام کرد در صورتی که والی گرجستان روابط خود را با روسها قطع و از ایران اطاعت کامل نکند، به آنجا لشکر کشی خواهد نمود ولی آراگلی خان جواب نامه را نداد و خود را برای حمله با آقا محمد خان مجهز نمود . آقا محمد خان به گرجستان لشکر کشی کرد و با وجود مقاومت گرجیها، آقا محمد خان در این نبرد پیروز میدان شد و آراگلی خان به تفلیس فرار کرد و آقا محمد خان قاجار برای یافتن او به تفلیس لشکر کشید . آراگلی خان همراه خانواده و بستگانش از تفلیس فرار کردند و به گرجستان غربی گریختن و آقا محمد خان تفلیس را فتح نمود .آقا محمد خان قاجار فاجعه کرمان را در تفلیس اجرا کرد و دستور به قتل و تاراج مردم داد . عده زیادی از روحانیون را در رود کورا غرق کردند و پنج هزار نفر از گرجیها را اسیر و شهر را ویران نمودند . آقا محمد خان پس از غارت مهمات و ذخایر جنگی آراگلی خان، از شهر خارج شد تا به دنبال آراگلی خان برود ولی با دریافت خبر طغیان اهالی شیروان که مصطفی خان دولو نماینده آقا محمد خان قاجار را به قتل رسانده بودند، به دشت مغان بازگشت . حاکم شیروان با آقا محمد خان پیمان دوستی و اطاعت داد و آقا محمد خان از تنبیه آنان صرف نظر نمود و با پانزده هزار تن از دختران و حتی پسران شهر که آنان را به اسارت گرفته بود به تهران بازگشت. اینان برای سواستفاده جنسی و نیز برای بردگی به ثروتمندان فروخته شدند.
افتتاح دانشگاه سُوربن فرانسه در پاريس (1256م)
بنيانگذار مركز علمي سوربُن، روبرت دو سوربن، كشيش دربار لويى نهم بود. او آرزو داشت كه مؤسسهاي ويژه براي دانشجويان فقير داير كند تا آنان بتوانند در آن، علم الهي بياموزند. و به تبليغ مسيحيت بپردازند. از اين رو، مركز علمي سوربُن در هشتم اكتبر 1256م در پاريس افتتاح شد و از آن پس، براي اخذ تصميم در مسائل ديني و علوم الهي به اين مركز و اساتيد آن مراجعه ميشد. از 1554م، سوربن محل مباحثات و مشاورههاي عمومي دانشكده علوم گرديد. فعاليت دانشگاه سوربن به عنوان يكي از قديميترين و معتبرترين دانشگاههاي جهان به تدريج گسترش يافت و رشتههاي گوناگون علمي در آن داير شد. اين مدرسه اينك محل دروس دانشكدههاي ادبيات و علوم دانشگاهي پاريس ميباشد.
آغاز "جنگ بالكان" با شركت بلغارستان، صربستان و يونان عليه عثماني (1911م)
امپراتوري عثماني در طي سالهاي متوالي، قسمتهاي وسيعي از غرب آسيا، شمال افريقا و شرق اروپا را تحت سيطره خود قرار داده و به قلمرو خود افزوده بود. در اين ميان زمزمههاي استقلالطلبي كشورهاي تحت سلطهْ باعث بروز درگيريهايى ميشد كه جنگهاي بالكان يكي از آن موارد بود. علت اصلي جنگ اول بالكان كه در 8 اكتبر 1911 به وقوع پيوست، خودداري امپراتوري عثماني نسبت به اعطاي آزادي و استقلال به كشورهاي صربستان، بلغارستان، يونان و مونتهنگرو بود. از اين جهت اين كشورها با تهاجمي سراسري، نيروهاي عثماني را از تمام متصرفات اروپايى آنها به جز قسطنطنيه (استانبول امروزي) بيرون راندند. اما نتيجه اين جنگ براي صربستان ناخوشايند بود، چرا كه با تأسيس كشور مستقل آلباني، صربستان از درياي آدِرْياتيك جدا شد. لذا از بلغارستانْ واگذاري قسمت عمدهاي از خاك مقدونيه را خواستار شد و اين امر، جنگ دوم بالكان را در سال 1913م به وجود آورد. در جنگ اول بالكان، روماني، يونان و عثماني برضد بلغارستان به صربستان پيوستند و بلغارستان را به شكست كشاندند. در نهايت و پس از جنگ، پيمان بخارست منعقد شد كه به موجب آن، سرزمينهاي بلغارستان تحت سلطه نيروهاي مهاجم قرار گرفت. جنگهاي بالكان كه در سوم دسامبر 1911م پايان يافت، احساسات ناسيوناليستي و مليگرايانه را به شدت افزايش داد و راه را براي جنگ خانمانسوز و جهاني اول در سالهاي بعد فراهم نمود.