یکی از علل غیبت این است که شیعیان غربال شوند تا اینکه ناخالصیها از بین برود. اینکه ناخالصیها از بین برود یعنی نفاق از بین برود. لذا یکی از اهداف طولانی شدن غیبت از بین رفتن نفاق است.
به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر جلسه پنجاه و یکم از سلسله مباحث مهدویت است که توسط حجت الاسلام سیدمحمدباقر علوی تهرانی ایراد شده است.
در جلسه قبل بحث کردیم که غیبت برای این است که شیعیان غربال شوند تا اینکه ناخالصیها از بین برود. اینکه ناخالصیها از بین برود یعنی نفاق از بین برود. عرض کردیم که یکی از اهداف طولانی شدن غیبت، این است که افترا و کذب را از بین ببرد که این دو نشانه نفاق هستند.
پیامبر اکرم (ص) فرمودند «لاَ تَنْظُرُوا إِلَی کَثْرَةِ صَلاَتِهِمْ وَ صَوْمِهِمْ وَ کَثْرَةِ اَلْحَجِّ وَ اَلْمَعْرُوفِ وَ طَنْطَنَتِهِمْ بِاللَّیْلِ اُنْظُرُوا إِلَی صِدْقِ اَلْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ اَلْأَمَانَةِ» یعنی به بسیاری روزه و نماز مردم منگرید و نیز به بسیار حج گزاردن و کارهای نیک و هیاهوی نماز شب ایشان منگرید، بلکه به راست گفتاری و ادای امانت بنگرید.
بحث این است که اگر شما بخواهید کشاورزی کنید باید زمین را شخم بزنید و بذر بگذارید، یعنی زمینه را فراهم کنید. صوم و صیام و حج و … اگر زمینه لازم را نداشته باشند اثری نخواهد داشت.
آنچه پیامبر میفرماید باعث رشد است این است که تو باید اول متخلق به اخلاق شوی آنوقت با ۱۷ رکعت نماز به خدا میرسی و دیگر لازم نیست کار زیادتری انجام دهی که اگر حالا زیادتر انجام دهی نورٌ علی نور میشود.
نماز و روزهای که بخواهد انسان را از فحشاء بازدارد، زیرساخت میخواهد و آن زیرساخت این است که متخلق به اخلاق شویم.
اخلاق زیرساخت احکام است و اگر ما بخواهیم یک بندگی خوب داشته باشیم گام اول آن اخلاق است، نه اینکه گام منحصر آن اخلاق باشد. یک عدهای میگویند ما دروغ نمیگوییم، نماز هم نمیخوانیم! اصلاً این حرف درستی نیست چون انسان چهار نوع مسئولیت دارد. یک مسئولیت در رابطه با خودش است که عقل و نفس و فکر و… خود را رشد دهد. مسئولیت دوم انسان نسبت به غیر است که سازنده اخلاق است. من نسبت به دیگری نباید دروغ بگویم یا خیانت کنم و… سومین مسئولیت انسان نسبت به طبیعت است که باید آن را حفظ کرد. چهارمین مسئولیت انسان هم نسبت به خداست که باید او را بپرستیم. پرستش او نه به شکلی که ما تعیین میکنیم بلکه به شکلی که او تعیین میکند.
شیطان به خدا عرض کرد من به انسان سجده نمیکنم ولی در عوض طوری تو را پرستش میکنم که تا به حال کسی تو را نپرستیده باشد. خدا فرمود من به پرستش تو نیازی ندارم. من میخواهم آن طوری که اراده کرده ام پرستیده شوم نه آنگونه که تو میخواهی. چارچوب را باید خدا بدهد نه اینکه خود انسان تعیین کند.
بنابراین کسی که میگوید من اخلاق را رعایت میکنم، یعنی مسئولیتش نسبت به خلق را انجام میدهد، کسی که این را کافی میداند، نفهمیده است که چهار نوع مسئولیت دارد. این انسانی غیر کامل است.
این حرف غلطی است که در جامعه ما وجود دارد که میگویند حق الناس به گردنت نباشد، حق الله را خداوند می بخشد! چه کسی گفته خدا، حق الله را می بخشد؟ مگر در قرآن نداریم که خدا از جهنمیان سوال میکند که شما چرا به جهنم آمده اید؟ گفتند ما نماز نمیخواندیم. لذا هر چیزی جای خودش را دارد.
اخلاق زیرساخت بندگی انسان است. اگر نماز بخواهد انسان را از فحشاء نجات دهد، باید زیرساخت داشته باشد یعنی اخلاق باید در آن رعایت شود.
امام صادق فرمود «لا تنظروا الی طوع رکوع الرجل و سجوده، فان ذلک شیء ء اعتاده فلو ترکه استوحش لذلک و لکن انظروا الی صدق حدیثه و اداءامانته» یعنی به رکوع و سجدههای طولانی افراد نگاه نکنید، زیرا ممکن است به آن عادت کرده باشند و برای او یک امر عادی شده باشد، و اگر آن را ترک کنند وحشت کنند، بلکه راستگویی و امانتداری او را بنگر.
بنابراین نماز و روزه جای خود را دارد و اخلاق هم جای خود را دارد.
تعالیم دین در دو بخش دارد. نگرش انسان که حوزه اعتقادات است و کنشهای انسان که شامل اخلاق و احکام میشود. این مجموعه اگر رعایت شود، انسان میتواند به سعادت برسد.
حال به این نکته می رسیم که در بلند شدن زمان غیبت چرا این مسئله مهم است که ناخالص از خالص جدا شود؟ من چهار وجه را مورد بحث قرار میدهم.
یکی از دلایل این است که ثابت قدم بر امامت حضرت، در دوره غیبت خیلی کم است.
امام زین العابدین میفرماید «أَنَّ لِلْقَائِمِ مِنَّا غَیْبَتَیْنِ إِحْدَاهُمَا أَطْوَلُ مِنَ اَلْأُخْرَی أَمَّا اَلْأُولَی فَسِتَّةُ أَیَّامٍ أَوْ سِتَّةُ أَشْهُرٍ أَوْ سِتُّ سِنِینَ وَ أَمَّا اَلْأُخْرَی فَیَطُولُ أَمَدُهَا حَتَّی یَرْجِعَ عَنْ هَذَا اَلْأَمْرِ أَکْثَرُ مَنْ یَقُولُ بِهِ فَلاَ یَثْبُتُ عَلَیْهِ إِلاَّ مَنْ قَوِیَ یَقِینُهُ وَ صَحَّتْ مَعْرِفَتُهُ وَ لَمْ یَجِدْ فِی نَفْسِهِ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْنَا وَ سَلَّمَ لَنَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ»
یعنی براستی برای قائم از ما دو غیبت است که یکی از دیگری درازتر است اولی شش روز یا شش ماه یا شش سال است و دیگری طول کشد تا بیشتر قائلین بآن از آن برگردند و بر آن ثابت نماند مگر کسی که یقین او قوی و معرفتش درست باشد و در دلش گرفت و گیری نباشد از آنچه ما حکم میکنیم و تسلیم ما اهل بیت باشد.
لذا در این حدیث چهار ویژگی ذکر شده است. برای اینکه چهار ویژگی در شیعیان شکل گیرد، این غیبت لازم است.
وجه دیگر که برای غیبت هست این است که پیامبر در جمع اصحاب دعا کرده اند و فرمودند «اللَّهُمَّ لَقِّنِی اِخْوَانِی مَرَّتَیْنِ فَقَالَ مَنْ حَوْلَهُ مِنْ اَصْحَابِهِ امَا نَحْنُ اِخْوَانُکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ لَا اِنَّکُمْ اَصْحَابِی وَ اِخْوَانِی قَوْمٌ فِی آخِرِ الزَّمَانِ آمَنُوا وَ لَمْ یَرَوْنِی لَقَدْ عَرَّفَنِیهِمُ اللَّهُ بِاَسْمَائِهِمْ وَ اَسْمَاءِ آبَائِهِمْ مِنْ قَبْلِ اَنْ یُخْرِجَهُمْ مِنْ اَصْلَابِ آبَائِهِمْ وَ اَرْحَامِ اُمَّهَاتِهِمْ لَاَحَدُهُمْ اَشَدُّ بَقِیَّةً عَلَی دِینِهِ مِنْ خَرْطِ الْقَتَادِ فِی اللَّیْلَةِ الظَّلْمَاءِ اَوْ کَالْقَابِضِ عَلَی جَمْرِ الْغَضَا اُولَئِکَ مَصَابِیحُ الدُّجَی یُنْجِیهِمُ اللَّهُ مِنْ کُلِّ فِتْنَةٍ غَبْرَاءَ مُظْلِمَة»
یعنی یغمبر اکرم (ص) روزی در جمعی از اصحاب خود دو بار فرمود: خداوندا! برادران مرا به من بنمایان. اصحاب عرض کردند: یا رسول اللَّه! مگر ما برادران شما نیستیم؟ فرمود: نه! شما اصحاب من میباشید، برادران من مردمی در آخرالزمان هستند که به من ایمان میآورند، با اینکه مرا ندیدهاند. خداوند آنها را با نام و نام پدرانشان، پیش از آنکه از صلب پدران و رحم مادرانشان بیرون بیایند، به من شناسانده است. ثابت ماندن یکی از آنها بر دین خود، از صاف کردن درخت خاردار (قتاد) با دست در شب ظلمانی، دشوارتر است. و یا مانند کسی است که پارهای از آتش چوب درخت «غضا» را در دست نگاه دارد. آنها چراغهای شب تار میباشند، پروردگار آنان را از هر فتنه تیره و تاری نجات میدهد.
دلیل دیگری که برای این امتحان (غربال شدن و جدا شدن خالصها از ناخالصها) وجود دارد این است که مؤمن حقیقی در مقابل مؤمن لاف زن و منافق کم است.
پیامبر فرمود «إِنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع وَصِیِّی وَ إِمَامُ أُمَّتِی وَ خَلِیفَتِی عَلَیْهَا بَعْدِی وَ مِنْ وُلْدِهِ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ الَّذِی یَمْلَأُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ بَشِیراً وَ نَذِیراً إِنَّ الثَّابِتِینَ عَلَی الْقَوْلِ بِهِ فِی زَمَانِ غَیْبَتِهِ لَأَعَزُّ مِنَ الْکِبْرِیتِ الْأَحْمَر»
یعنی همانا علی بن ابیطالب (ع) امام و خلیفه پس از من بر امت من میباشد و از فرزندان او است امام قائم (ع) که همه چشم براه ظهور او باشند خدا بوسیله او زمین را که پر از جور و ظلم شده پر از عدل و قسط کند و قسم به خدایی که مرا به حق بشارت بخش برانگیخت همانا کسانی که به عقیده امامت او در زمان غیبتش ثابت بمانند کمیابتر و گرانبهاتر از کبریت احمر باشند.
عرب کبریت احمر را در جایی مثال میزند که شیء کمیاب باشد.
امام زمان کسانی را میخواهد که رگههای نفاق در آنها نباشد. یکی از علائم رگههای نفاق، دروغ است.
امام زین العابدین میفرماید «من ثبت علی موالاتنا «ولایتنا» فی غیبة قائمنا اعطاه الله عزوجل اجرالف شهید من شهدا بدر و احد» یعنی هر کس در غیبت قائم ما بر دوستی [و عقیده به امامت ما] ثابت قدم باشد، خدای متعال اجر هزارشهید از شهدای بدر و احد به او عطا میکند.
جنگ بدر در ابتدای اسلام بود که سیصد نفر جان خود را نثار کردند، برخی خیال میکردند اسلام نابود میشود، پس این شهادت خیلی گرانبهاست چراکه در زمانهای است که همگان به اسلام اعتقاد ندارند.
سومین حکمتی که از روایات میتوان برای غیبت امام عصر استفاده کرد این است که آنچه در ابعاد مختلف در میان امتهای سابق روی داده است در این امت هم محقق شود. غیبت باید باشد تا آنچه در مورد انبیای گذشته و امتهای گذشته اتفاق افتاده در اینجا هم رخ دهد.
مرحوم علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار، باب «افتراق الامة بعد النبی علی ثلاث وسبعین فرقه وأنه یجری فیهم ما جری فی غیرهم من الامم وارتدادهم عن الدین» دارد. یعنی پس از پیامبر، امت اسلام به ۷۳ فرقه پراکنده میشوند و همان چیزی که در امتهای گذشته اتفاق افتاده در امت اسلامی هم رخ میدهد و بازگشت آنها از دین.
در مورد داستان حضرت موسی داریم که موسی وعده کرده امت را سی روز برای مناجات با حق ترک کند و وقتی این وعده به چهل روز رسید، در این ده روز امت او ارتداد پیدا کردند و گوساله پرست شدند. این باید در این امت اتفاق بیفتد.
در امت عیسی گفتند، عیسی را کشتند در حالی که خداوند میفرماید امر به آنها مشتبه شده است. این مسئله هم باید در امت ما اتفاق بیفتد، از قضا اتفاق هم افتاده و در روایات پیش بینی این موضوع شده است که عدهای میگویند امام زمان نخواهد آمد، یک عدهای میگویند آمده و رفته و یک عده میگوید از دنیا رفته است.
از جمله روایاتی که در این باب آمده است این است که:
پیامبر فرمود «یکون فی هذا الامة کل ما کان فی الامم السالفة حذو النعل بالنعل و القذة بالقذة» یعنی هر چه در امتهای گذشته بوده در این امت نیز خواهد بود. بسان جفت بودن نعل به نعل و گوش به گوش.
این حدیث در صحیح بخاری از پیامبر آمده است که «لتتبعن سنن من قبلکم شبرا بشبر، وذراعا بذراع، حتی لو سلکوا جحر ضب لسلکتموه» یعنی یقیناً راه وروش امتهای گذشته را وجب به وجب وآرنج به آرنج خواهید پیمود تا جایی که اگر آنها به سوراخ سوسماری داخل شدند و شما نیز همان راه را خواهید پیمود.
پس حکمت سوم غیبت اسن است: «جریان پیدا کردن آنچه در امتهای گذشته و نسبت به اولیای گذشته در امتهای گذشته اتفاق افتاده، درباره امت اسلامی هم رخ دهد.»
فردی به نام سدیر از امام صادق نقل شده کرده است که فرمودند «إن للقائم منا غیبة یطول أمدها، فقلت له: یا ابن رسول الله ولم ذلک؟ قال: لان الله عزوجل أبی إلا أن تجری فیه سنن الانبیا فی غیباتهم، وإنه لابد له یا سدیر من استیفاء مدد غیباتهم، قال الله تعالی: «لترکبن طبقا عن طبق» أی سنن من کان قبلکم»
یعنی همانا قائم ما غیبتی دارد که طولانی خواهد شد، [راوی میگوید:] به امام عرض کردم: ای فرزند رسول خدا چرا چنین خواهد شد؟ فرمود: چون خداوند عزوجل اراده کرده که سنتهای أنبیاء علیهم السلام در غیبتهایشان، دربارهء آن حضرت جاری شود. ای سریر [خطاب به راوی] چارهای نیست و باید غیبت او به اندازه غیبت همهء انبیا طول بکشد، خداوند متعال فرموده است: (لترکبن طبقا عن طبق) (سوار میشوید طبقهای پس از طبقهء دیگر) یعنی سنتهای کسانی که پیش از شما بوده اند.
امام باقر (ع) میفرماید «فی صاحب هذا الامر اربع سنن من اربعة انبیا سنة من موسی و سنة من عیسی و سنة من یوسف و سنة من محمد صلوات الله علیهم فاما من موسی فخائف یترقب و اما من یوسف فالسجن و اما من عیسی فیقال انه مات و لم یمت و اما من محمد صلی الله علیه و آله و سلم فالسیف.»
یعنی برای قائم ما چهار سنت از چهار نبی وجود دارد سنتی از موسی، سنتی از عیسی، سنتی از یوسف و سنتی از محمد (ص). شباهتش به موسی این است که موسی زندگی از روی بیم و ترس داشت. شباهتش به یوسف غیبت ایشان است. شباهتش به عیسی این است که میگویند مُرد در حالی که نمرده است. شباهتش به محمد (ص) قیام به شمشیر است.
بنابراین سومین حکمت غیبت را بیان کردیم که این است که «جریان پیدا کردن سنتها و آنچه در امم گذشته و نسبت به انبیای گذشته رخ داده است، در امت اسلام رخ دهد.»