كاشتن اولين بذر توتون سيگار توسط "حكيم فانوس" در رشت (1266ش)
دکتر استپان هاراتونیان که در گیلان معروف به حکیم فانوس بود ، از پزشکان ارامنی مقیم رشت بود. وی علاوه بر پزشکی به کار فلاحت توتون نیز مشغول بود ، اول کسی بود که بذر توتون سیگار را در سال ۱۲۵۳ش از ترکیه به گیلان آورد و در ملک شخصی خویش کاشت. او بود که بذر توتون سیگار را به تنباکوکاران فومن داد تا بکارند و بر اثر مساعی او کشت توتون جانشین تنباکو شد و کارخانه سیگارسازی در رشت به وجود آمد.
تصويب اساسنامه فرهنگستان ايران در هيئت وزيران (1314 ش)
درگذشت استاد "سيدحسين ميرخاني" خوشنويس برجسته (1361ش)
سيدحسين ميرخاني برادر بزرگتر استاد سيدحسن ميرخاني در سالهاي پاياني عمر معروف به سِراجُ الكُتَّاب، در سال 1284 در تهران به دنيا آمد. تعليم خط را از پدر كه از خوشنويسان و شاگردان ميرزا رضا كلهر بود فرا گرفت و طولي نكشيد كه به جرگه خوشنويسان به ويژه در تحرير خط نستعليق درآمد. ميرخاني مدرس خط كلاس عمومي خوشنويسي اداره هنرهاي زيبا بود و مجال كمتري براي كتابت آثار مييافت. از آثار مهم كتابت استاد ميرخاني، دو مجلد قرآن كريم است كه قرآن اول با ترجمه فارسي و قرآن دوم، بدون ترجمه به چاپ رسيدند. سيدحسن ميرخاني موفق به دريافت نشان درجه يك هنر و نشان درجه سه خدمت شد و تقديرنامهاي از دانشگاه الزهرا به مناسبت نوشتن اولين قرآن اخذ كرد. از خدمات مهم وي در جهت گسترش هنر خوشنويسي، پايهگذاري انجمن خوشنويسان ايران ميباشد كه هم اكنون نيز اين انجمن در راستاي اين هنر فعاليت ميكند. اين استاد گرانمايه سرانجام در يازدهم خرداد 1361 ش در 77 سالگي درگذشت.
اشغال بوشهر توسط انگلیسى ها و آغاز قيام مردم تنگستان (1333ق)
بوشهر از بنادر بزرگ و مهم ايران مىباشد كه قريب به يكصد سال است بهعنوان مركز بنادر جنوب كشور شناخته شده. قبل از ظهور و ورود دين اسلام به ايران، بندرى بهنام بوشهر اساساً وجود نداشته است و آبادى در دو فرسنگى سمت جنوب بوشهر در ساحل دريا بوده كه آنجا را (ريشهر) مىناميدهاند. به قول مؤلفين "فارسنامه ناصرى" و "گنج دانش"، بوشهر از زمان كريمخان زند رو به آبادى گذاشت و در زمان ناصرالدينشاه رو به عمران بيشتر گذاشت و از بنادر تجارى مهم محسوب شد. تا در سال ۱۲۷۳ق كه شهر هرات از طرف دولت ايران محاصره شد، انگليسيها خائف گشتند و براى انصراف ايران از تصرف هرات كه كليد هندوستان شمرده مىشد، سى فروند كشتى جنگى به خليج فارس فرستادند و پس از جنگ با دلاورمردان تنگستان اين بندر را تصرف كردند. (اين درگيرى بين باقرخان ضابط تنگستانى و پسر رشيدش احمدخان تنگستانى با چهارصد تفنگچى در قلعه ريشهر روى داد و احمدخان تنگستانى بههمراه ۷۲ نفر در اين راه شهيد شدند.) • در آغاز جنگ جهانى اول (۱۹۱۴م) قواى روس از شمال و نيروهاى انگليس از جنوب كشور، ايران را در معرض هجوم قرار دادند. كشتيهاى جنگى انگليس در مقابل بوشهر لنگر انداختند و نيروهاى اشغالگر در بيست و ششم رمضان المبارک سال ۱۳۳۳ هجري قمري (۸ اوت ۱۹۱۵م، برابر با ۱۷ مرداد ۱۲۹۴ش)، شهر بوشهر را به اشغال خود درآورند. يك روز از پس از اشغال بوشهر، چهارده نفر از احرار آن عليه اشغالگران اعتراض كردند ولى چون اهل جدال و اسلحه نبودند دستگير و به هندوستان تبعيد شدند. رئيسعلىخان دلوارى، شيخحسينخان چاهكوتاهى و زائرخضرخان اهرمى سه نفر خوانين دلير تنگستان از اين وقايع آگاه شدند و تصميم گرفتند كه عليه دشمن قيام و در مقام مدافعه از وطن برآيند. حدود دو ماه قبل از اينكه قواى انگليس بوشهر را اشغال كنند، جنرال كاكس كنسول انگليس در خليج فارس، نامهاى به مرحوم شيخ محمدحسين برازجانى روحانى متنفذ و مجتهد معروف دشتستان نوشت كه جواب آن نامه انگيزه قيام رئيسعلى دلوارى آن قهرمان نامى ايران و اسلام شد. كنسول انگليس در اين نامه از شيخ محمدحسين برازجانى خواسته بود كه از نفوذ خود استفاده كند و از هرگونه آشوب و قيام عليه اشغالگران جلوگيرى نمايد. در اين نامه تأكيد شده بود كه از دشمنى با دولت انگليس هيچ سودى عايد ملت ايران نخواهد شد، بلكه در صورتى كه ايرانيان وارد جنگ شوند، انگليس يك سوم خاك ايران را به تصرف خود درخواهد آورد. شيخ در پاسخ به اين نامه تمام مصيبتها را از طرف دولت انگليس برشمرده و اعلام كرده بود كه چنانچه عمليات انتقامجويانه عليه اشغالگران صورت پذيرد، مسئوليت آن بر عهده انگليسيها خواهد بود. رئيسعلى در نامههاى متعدد به شيخ محمدحسين برازجانى، براى جهاد و قيام عليه قواى انگليس كسب تكليف مىكند كه سرانجام مرحوم شيخ صورتى از حكم جهادى كه مراجع شيعه از نجف اشرف ارسال داشته بودند، به ضميمه حكم خود مبنى بر وجوب جهاد با كفار انگليسى و جلوگيرى از رخنه آنها به بنادر جنوب و دشتى و تنگستان و لزوم همكارى خوانين اين مناطق و بسيج مردم مسلمان براى رفتن به ميدان جنگ صادر مىكند و براى همه خوانين مىفرستد. رئيسعلى دلوارى همينكه از حكم جهاد مرحوم شيخ محمدحسين برازجانى و ديگر مراجع دينى آگاهى مىيابد، آماده نبرد با قدرت امپراتورى انگليس مىشود و مقدمات كار را در خانه حاج سيدمحمدرضا كازرونى فراهم مىسازد. رئيسعلى همراه دوستش خالوحسين دشتى در اوايل ماه رمضان ۱۳۳۳ق در عمارت حاج سيدمحمدرضا كازرونى، پس از مذاكراتى با وى آمادگى خود را براى دفاع از بوشهر و جلوگيرى از پيشروى نيروهاى انگليسى اعلام مىدارد. رئيسعلى پس از اظهار تشكر، قرآن مجيد را مىطلبد و همينكه خادم قرآن مىآورد، برمىخيزد و تعظيم مىكند و با احترام تمام آن را روى ميز جلو خود مىگذارد، آنگاه رو به حاضرين كرده و مىگويد: «اى كلامالله گفتار مرا شاهد باش. من به تو سوگند ياد مىكنم كه اگر انگليسيها بخواهند بوشهر را تصرف كنند و به خاك وطن من تجاوز نمايند در مقام مدافعه برآيم، و تا آخرين قطره خون من بر زمين نريخته است، دست از جنگ و ستيز با آنان نكشم، و اگر غير از اين رفتار كنم در شمار منكرين و كافرين به تو باشم، و خدا و رسول از من بيزار شوند.» بعد از اشغال شهر بوشهر در ۲۶ رمضان ۱۳۳۳ق، نيروهاى انگليسى قصد تصرف ناحيه دلوار را مىكنند. دلوار محلى بود كه پيش از آن چند بار سربازان انگليسى ببه آنجا تجاوز كرده اما طعم تلخ شكست را در اين ناحيه چشيده بودند. رئيسعلىخان دلوارى، شيخحسينخان چاهكوتاهى و زائرخضرخان اهرمى، از اين وقايع آگاه و در مقام دفاع از وطن برمىآيند. بدينترتيب قيام دليران تنگستان عليه اشغالگران انگليس آغاز مىشود و نيروهاى متجاوز انگليس كه قريب به پنچ هزار بودند در دام دليرمردان تنگستانى گرفتار مىآيند و عده زيادى از متجاوزان انگليسى در اين حمله از بين مىروند. قيام مردم تنگستان بر روى هم، هفت سال به طول مىانجامد.
مرگ "جان ديْويي" روانشناس و فيلسوف معروف امريكايي (1952م)
جان ديويى روانشناس، مربي و فيلسوف امريكايى در 20 اكتبر 1859م در وِرمونْتْ امريكا به دنيا آمد و تحصيلات اوليه را در روستاي محل تولدش فرا گرفت. او قبل از بيست سالگي در رشته فلسفه دانشگاه ورمونت فارغ التحصيل شد و پس از اخذ دكتراي فلسفه، در دانشگاه كلمبيا به تدريس پرداخت. ديويى مدتي در چين به سربرد و به مردم آن سرزمين، طريقه تعليم و تربيت جديد آموخت. زماني نيز در تركيه حضور داشت تا گزارشي از وضع تعليم و تربيت را جمعآوري كند. جان ديويى فيلسوفي بود كه پشتكار سستيناپذير يك كشاورز را با شوق يك آزاديخواه بيمبالات در هم آميخته و در راه دگرگون كردن سياست و فرهنگ متاخّر امريكايى، به ويژه آموزش و پرورش نوين، تلاش مينمود. از اينروست كه مردم، او را به عنوان بنيانگذار آموزش و پرورش مترقي ميشناسند. وي اعتقاد داشت كه فلسفه، مشتي انتزاعات نيست كه از ذهنيت محض سرچشمه گرفته باشد بلكه بنياني اجتماعي دارد، بنابراين نيرويى اجتماعي است. فلسفه ديويى به اصالت وسيله موسوم است. در اين فلسفه، وجوه و صورتهاي فعاليتهاي انساني، وسايلي هستند كه انسان براي حل مسائل نفساني و اجتماعي خود برانگيخته است. چون اين مسائل همواره در تغييرند، وسايلي كه در حل آنها نيز به كار ميروند بايد تغيير كنند. ديويى آموزش از راه تجربه و عمل، به مقتضاي احتياجات، محصّل را جانشين روش تعبّدي و توسّل به حافظه ميدانست. نوشتههاي ديويى مصداق پيروزي معنا بر سبك است. عبارتهاي آن پيچيده و تكراري است و جملههايش ناهموار و بيانش خشك و سخت است. ليكن زير اين ظاهر نااميد كننده، نه تنها دريايى از تفكرات بنيادي، بلكه گنجينهاي از اعتقادات تند نهفته است. به اعتقاد ديويى، وظيفه فلسفه در آينده اين است كه ذهن انسانها را در مورد تضادها و منازعات زمان خود روشن سازد. هدف اين فلسفه آن است كه تا آنجا كه در حيطه امكان انساني است، به وسيلهاي براي پرداختن به اين تضادها بدل شود. ديويى بر اين عقيده بود كه كمال، هدف غايى نيست بلكه فرايند مستمر كامل شدن، بالغ گرديدن و تهذيب يافتن، هدف زندگي است. از ديويي آثار متعددي برجاي مانده كه طرح يك نظريه انتقادي در اخلاق، مطالعاتي در نظريه منطقي، دموكراسي و تعليم و تربيت، تجربه و طبيعت و در جستجوي يقين از آن جمله است. جان ديويي سرانجام در اول ژوئن 1952م در 93 سالگي درگذشت. (ر.ك: 30 اكتبر)