استقلال بحرين از ايران با تأييد سازمان ملل متحد (1349 ش)
در بيست و دوم ارديبهشت ماه سال 1349 شمسي شوراي امنيت سازمان ملل متحد با صدور قطعنامه شماره 278، نظرخواهي فرستاده سازمان ملل از مردم بحرين را تأييد كرد و به اين ترتيب، اين كشور جزيرهاي، مستقل شد. فرستاده سازمان ملل به بحرين، در مدت دو هفته، از طريق گفتگو با سران قبايل و افراد صاحب نفوذ در اين كشور، به اين نتيجه رسيده بود كه بحرين مستقل شود. جزيره بحرين در خليج فارس قبل از ظهور اسلام جزو قلمرو ايران بود و با تشكيل حكومت اسلامي، تحت كنترل خلفاي مسلمان درآمد. از اوايل قرن هفتم هجري، بار ديگر به ايران ضميمه شد تا اين كه پس از چندين بار جابجايي قدرت در اين جزيره، بحرين در آستانه جنگ جهاني اول، تحتالحمايه انگلستان گرديد. با اين حال، ايران همواره بر حاكميت خود بر بحرين تأكيد داشت و به انگليس به خاطر اشغال بحرين اعتراض ميكرد. در اوايل دهه 1340 ش انگليس به دليل ناتواني در اداره مستعمراتش، تصميم به عقبنشيني از خليج فارس گرفت، لذا با توافق رژيم شاه، زمينهسازي براي يك نظرخواهي در بحرين، زير نظر سازمان ملل، براي تعيين تكليف اين جزيره فراهم شد كه به استقلال آن انجاميد و حاكميت چند قرني ايران بر بحرين در 24 ارديبهشت 1349 پايان پذيرفت.
رحلت عارف زاهد "سيدابوالحسن حافظيان مشهدي" (1360 ش)
سيدابوالحسن حافظيان مشهدي از بزرگان عُرفا، استاد مسلم علوم غريب و صاحب مرتبهاي بلند در رياضات شرعي بود. وي نخست به تحصيل ادبيات، رياضي، طب، نجوم، هيئت، فقه و اخلاق پرداخت. سپس وارد رياضت و تزكيه نفس گشت و از مرحوم حاج شيخ حسنعلي اصفهاني بهره برد. پس از چند سال به همراه شيخ مجتبي قزويني به قزوين رفت و به خدمت سيد موسي زرآبادي رسيد و مراتبي فوقالعاده كسب كرد. حافظيان مشهدي از آن پس سالياني چند در حجره فوقاني در صحن عتيق رضوي به عبادات و رياضات اشتغال داشت. سپس به هند رفت و پس از ده سال به مشهد بازگشت و تا اواخر عمر نيمي از سال را در مشهد و نيمي در كراچي بود. شيعيان و اهل سنت آن ديار به حافظيان مشهدي ارادت داشتند و از او بهرهمند ميگشتند. از آثار ايشان ميتوان به "لوح محفوظ" و لوح "جنةالاسماء" كه هر دو مايه حفظ و بركت است، اشاره كرد. همچنين ضريح مبارك پيشين حرم حضرت امام رضا(ع) از آثار ايشان است. حافظيان مشهدي از سالها پيش به فكر تعويض ضريح فولادي كه فرسوده شده بود، افتاد و پس از اتمام ساخت ضريح به وسيله هنرمندان اصفهاني و مشهدي و انتقال ضريح فولادي به موزه آستان قدس، ضريح مذكور نصب گرديد و در نيمه شعبان 1379ق (1339ق) از آن بهرهبرداري شد. سيدابوالحسن حافظيان مشهدي سرانجام در بيست و دوم ارديبهشت 1360 ش برابر با هفتم رجب 1401 ق در مشهد مقدس درگذشت و رخ در نقاب خاك كشيد.
وفات حضرت "ابوطالب" عمو و حامي بزرگ پيامبراكرم در مكّه بنا به روايتي(10 بعثت)
پس از وفات عبدالمطلب جد بزرگوار پيامبر اكرم(ص) ابوطالب سرپرستي آن حضرت را به عهده گرفت و در تمام مراحل، همراه برادرزادهي خود بود. ابوطالب پس از بعثت پيامبر نيز از ياري حضرت محمد(ص) دست برنداشت و در مقابل مشركان قريش ميايستاد. با رحلت ابوطالب، مشركان، آزار و اذيت بيشتري به پيامبر اسلام وارد كرده و آن حضرت را تحت فشار زيادتري قرار دادند. مسألهي ايمان و اسلام ابوطالب از دير زمان ميان شيعه و اهل سنت مورد اختلاف بوده است. اين مسأله كم كم به صورت حادي در آمده، صورت كلامي، عقيدتي و سياسي به خود گرفت. علماي شيعه با تكيه به روايات امامان و نيز اشعاري كه از ابوطالب به جاي مانده، حكم به مسلمان بودن او دادهاند و در اينباره رسالهها نگاشتهاند كه يكي از آنها، كتابِ ايمان ابيطالب اثر شيخ مفيد ميباشد.
تحميل ولايتعهدی به حضرت امام رضا(ع) توسط مأمون عباسي(201 ق)
دشمني خاندان اُمَوي و عباسي با اهلبيت از ديرباز وجود داشت. هر كدام از اين خاندان جور به نوبهي خود آزار و اذيت فراواني به اهل بيت و آل علي(ع) روا داشتند و حتي از به شهادت رساندن امام معصوم ابا نميكردند. وقتي مامون بر مسند قدرت نشست، از نفوذ امام رضا(ع) در ميان مردم آگاه بود و چون ميخواست هم امام را تحت نظر داشته باشد و هم خود را فردي دوستدار اهل بيت نشان دهد تا اقبال عمومي را به خود جلب كند، دستور داد تا امام رضا(ع) را از مدينه به خراسان آوردند و با اصرار فراوان ولايتعهدي خود را به امام، واگذار كرد. سرانجام روز دوشنبه هفتم ماه رمضان سال 201 ق، منشور ولايتعهدي به خط مأمون نگاشته شد و در پشت همان ورقه، حضرت علي ابن موسي الرضا(ع) نيز با ذكر مقدمهاي پر از اشاره و ايماء، قبولي خود را اعلام فرمود؛ ولي يادآوري كرد كه اين امر به انجام نميرسد. آنگاه در كنار همان مكتوب، بزرگان و فرماندهان كشوري و لشكري، اين عهدنامه را گواهي نمودند. از اين پس به امام، الرضا من آل محمد(ص) ميگفتند يعني كسي كه از آل محمد به وي (مامون) راضي شده است. مامون دختر خود، امحبيب را به ازدواج آن حضرت درآورد و شعار عباسيان راكه لباس سياه بود، تبديل به شعار علويان و لباس سبز نمود. بررسي اوضاع و شرايط سياسي زمان مأمون نشان ميدهد كه وي با يك سلسله دشواريها و مشكلات سياسي روبرو شده بود و براي رهايي از اين بنبستها تلاش ميكرد. او سرانجام به منظور حل اين مشكلات، يك سياست چند بعدي در پيش گرفت كه همان طرح وليعهدي امام رضا(ع) بود.
تقسيم برلين پايتخت آلمان به دو قسمت شرقي و غربي (1949م)
به موجب توافقهايى كه پس از جنگ جهاني دوم بين چهار دولت اشغال كننده آلمان صورت گرفت، آلمان بين اين چهار دولت تقسيم شد و برلين پايتخت آلمان نيز با اينكه در وسط منطقه اشغالي شوروي واقع بود، در اختيار چهار دولت شوروي، فرانسه، انگلستان و امريكا قرار گرفت. اما پس از چندي، اتحاد جماهير شوروي با هدف خارج كردن نيروهاي نظامي غرب از آلمان شرقي، شهر برلين را محاصره كرد و كليه راههاي زميني و آبي منتهي به آن را بست. استدلال استالين اين بود كه اگر غرب خواستار تشكيل كشور آلمان غربي است، لازم نيست به حضور خود در آلمان شرقي ادامه دهد. اما استدلال ميكرد كه چون چكسلواكي در دست شوروي است و نروژ نيز در معرض خطر قرار دارد، بنابراين اگر سه دولت ديگر، از آلمان شرقي و برلين عقبنشيني كنند، به معناي سقوط آلمان غربي خواهد بود. لذا هاري ترومن، رئيس جمهور وقت امريكا تصميم گرفت محاصره برلين را بشكند. در اين ميان، شوراي امنيت ملي امريكا نيز با هدف جنگ مقابله با شوروي، دو گروه از بمبافكنهاي خود را كه حامل بمبهاي هستهاي بودند، به انگلستان اعزام كرد. در اين ميان، پيمان آتلانتيك شمالي، ناتو در چهارم آوريل 1949م تشكيل شد و امريكا با شكستن محاصره برلين، تا آستانه جنگ با شوروي پيش رفت. ادامه اين بحران در نهايت به تقسيم برلين به دو قسمت شرقي و غربي در دوازدهم مه 1949م انجاميد. از ديگر پيامدهاي اين بحران، تقسيم آلمان به دو كشور آلمان غربي در 23 مه و آلمان شرقي در 7 اكتبر آن سال بود. در اين ميان هر چند برلين بين شوروي و سه دولت ديگر به دو قسمت تقسيم گرديد ولي با ساخت ديوار معروف برلين در 17 اوت 1961م، جدايي شرق و غرب بيش از پيش شدت گرفت. برلين تا سال 1989م همچنان دو نيمه بود و در نهايت در نهم نوامبر اين سال، باتخريب ديوار برلين، پايتخت آلمان يكپارچگي خود را به دست آورد.