ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 6 مهر 1403
جمعه 6 مهر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : يکشنبه 15 ارديبهشت 1398     |     کد : 187700

روز شمار تاريخ

یکشنبه15اردیبهشت1398-29شعبان1440-5می 2019

صدور تاريخي‏ترين سند مبارزه امام خميني(ره) براي دعوت به قيام براي خدا (1323 ش)

صدور تاريخي‏ترين سند مبارزه امام خميني(ره) براي دعوت به قيام براي خدا (1323 ش)
در حالي كه تبليغات مسموم عليه اسلام و روحانيت و حوزه‏هاي علميه، سعي داشت در سطح وسيعي مردم را از اصول راستين اسلام دور نمايد، حضرت امام خميني(ره) در 15 ارديبهشت 1323 ش برابر با 11 جمادي‏الاول 1363 در سن چهل و دو سالگي، اولين بيانيه سياسي خود را صادر كردند. در اين بيانيه، حضرت امام ضمن بررسي و تحليل اوضاع گذشته، حال و آينده مردم، قيام براي خدا را تنها راه اصلاح جهان عنوان كرده كه آن، فلسفه بعثت همه انبياي الهي بوده است. ايشان در ادامه، دلايل بدبختي مسلمانان و ملت ايران را تشريح مي‏كنند و در قسمت ديگري، مسؤوليت سنگين علما و روحانيان را برشمرده و عواقب زيان‏بار غفلت سياسي آنها را متذكر مي‏شوند. در ادامه، ايشان در اين بيانيه، صريحاً علماي اسلام و جامعه اسلامي را به قيام عمومي فراخواندند و نسبت به سكوت در برابر توطئه‏هاي ضد اسلام هشدار دادند. مقصود امام از انتشار اين بيانيه، به صدا در آوردن زنگ خطر و بيدار باشي براي طلاب جوان بود. اين اقدام، شخصيت و موضع سياسي ايشان را بيش از پيش آشكار كرد و به تدريج زمينه حضور عده‏اي از ياران همفكر را در جمع شاگردنشان ايشان فراهم آورد. اين اشخاص كساني بودند كه هسته اصلي اقدامات انقلابي سال‏هاي بعد را تحت رهبري معظمٌ‏له، تشكيل دادند.

 

رحلت محقق فرزانه و پژوهشگر نهج‏البلاغه حجت الاسلام "محمد دشتي" (1380 ش)

رحلت محقق فرزانه و پژوهشگر نهج‏البلاغه حجت الاسلام "محمد دشتي" (1380 ش)

استاد فرهيخته، حجت الاسلام و المسلمين شيخ محمد دشتي در سال 1330 ش (1370 ق) در مازندران به دنيا آمد و پس از فراگيري تحصيلات ابتدايي به آموختن علوم ديني روي آورد. وي پس از تلاش و پشتكار فراوان، در بيست سالگي به درس خارج فقه و اصول حضرات آيات: ميرزا هاشم آملي، ناصر مكارم شيرازي، علي مشكيني اردبيلي و عبداللَّه جوادي آملي راه يافت و مباني حكمت و فلسفه را از استادان فن آموخت. حجت‏الاسلام دشتي پس از آن به تاليف و تدريس و تحقيق روي آورد تا اينكه در سال 1367، مؤسسه تحقيقاتي اميرالمومنين(ع) را بنيان نهاد و با كمك گروهي از محققان، كتاب‏هاي ذيل را فراهم نمود: فرهنگ سخنان معصومين در 15 جلد، تحليل تاريخي سياسي معصومين در 14 جلد و سيره امام علي(ع) در 15 جلد، ترجمه نهج البلاغه، فرهنگ واژه‏ها، موضوعات كلي و معارف نهج‏البلاغه در 4 جلد، اسناد و مدارك نهج‏البلاغه و ده‏ها اثر ديگر. ايشان پس از پيروزي انقلاب اسلامي يكسره به تلاش و كوشش در راه احياي شعائر ديني مي‏پرداخت و هماره به تبليغ دين در شهرهاي مختلف كشور و تدريس در نهادهاي انقلابي و دانشگاه‏ها و سخنراني همت گماشت تا اين كه در بازگشت از سفر تبليغي خويش از كاشان در 5 ارديبهشت 1380 دچار سانحه تصادف شد و پس از گذشت ده روز، در نيمه همان ماه برابر با 11 صفر 1422ق در پنجاه سالگي بدرود حيات گفت و در حرم مطهر حضرت معصومه(س) به خاك سپرده شد.

درگذشت شاعر توانا و اديب معاصر استاد "محمدعلي مرداني" (1378 ش)

درگذشت شاعر توانا و اديب معاصر استاد "محمدعلي مرداني" (1378 ش)


استاد محمد علي مرداني، در سال 1301 ش در يكي از روستاهاي توابع شهرستان خمين در استان مركزي به دنيا آمد. وي از كودكي به شعر علاقه‏مند شد. در ده سالگي به مرثيه و مديحه‏سرايي پرداخت و در تكايا و مجالس سوگواري اباعبداللَّه الحسين(ع) مرثيه‏سرايي مي‏كرد. استاد مرداني در زمان رژيم پهلوي، در شهر خمين، به تشكيل مجمع مداحان همت گماشت ولي مورد غضب رژيم ستم شاهي قرار گرفت و خانه‏اش توسط مزدوران محلي به آتش كشيده شد. وي در سال 1331 ش ساكن تهران شد و از آن پس انجمن نغمه‏سرايان مذهبي شرق تهران را تاسيس كرد. مرداني پس از پيروزي انقلاب، فعاليت خود را شدت بخشيد و به عضويت شوراي شعر وزارت ارشاد اسلامي و واحد ادبيات حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي درآمد. وي همچنين در طول جنگ تحميلي، در جبهه‏ها حضور داشت و در اين راه دچار عوارض جسمي گرديد. مرداني شاعري اخلاص پيشه و عارفي وارسته بود و نسبت به چهارده معصوم(عليهم السلام) اخلاص كامل داشت. استاد مرداني در طول عمر خود توفيق تاليف و گردآوري حدود هفتاد مجموعه شعر را يافت كه اغلب آنها به چاپ رسيده كه مجموعه آفتاب، ادبيات عاشورا، همراه با كاروان، حريم عشق، راهيان عاشورا، فروغ ايمان و نواي رزمندگان از آن جمله است. استاد مرداني سرانجام پس از تحمل سال‏ها رنج بيماري در نيمه ارديبهشت 1378 ش برابر با 18 محرم 1420 ق در 77 سالگي بدرود حيات گفت و در قطعه فرهيختگانِ بهشت زهرا به خاك سپرده شد.

تصويب متمم قانون اساسي و تاييدِ آن توسط محمدعلي شاه قاجار(1325ق)

تصويب متمم قانون اساسي و تاييدِ آن توسط محمدعلي شاه قاجار(1325ق)

چون ۵۱ فصلي كه به‌نام قانون اساسي در دوران مظفرالدين‌شاه تنظيم شد، وافي به مقصود نبود و در اين قانون از وظايف مردم نسبت به دولت و بالعكس سخني نرفته بود، بنابراين براي نوشتن متمم قانون اساسي، كميسيوني تشكيل گرديد و آن ‏قانون در ۱۰۷ اصل تنظيم شد و براي امضا تقديم محمدعلي‌شاه قاجار گرديد. • محمدعلي‏شاه قاجار از همان آغاز كار، مصمم به برانداختن مشروطيت بود، اما بهانه‏اي در دست نداشت. اما در جريان سوءقصدي كه به وي شد، بهانه‏ لازم را به‌دست آورد و آن را به گردن آزادي‏خواهان انداخت، تا اين‏كه سرانجام پس از ماه‏ها كشمكش ميان مجلس و دربار و عدم دست‏رسي به نتيجه‏ مطلوب، در روز سه‏شنبه دوم تيرماه ۱۲۸۷ش برابر با ۲۳ جمادي‏اول ۱۳۲۶ق، هنوز آفتاب طلوع نكرده بود كه قشون محمدعلي‏شاه به سوي مجلس روان شدند و راه‏هايي را كه به مجلس منتهي مي‏شد، بستند. مجاهدان كه در ميدان بهارستان بودند در سنگرهاي خود به حال آماده‏باش درآمدند. چون خبر به گوش حضرات آيات بهبهاني و طباطبايي، از رهبران روحاني مشروطه رسيد، با بي‏پروايي و دليري از خانه بيرون آمدند و خود را به مجلس رسانيدند تا شايد از وقوع حادثه جلوگيري نمايند. ناگهان مجلس شوراي ملي كه هنوز مدت زيادي از بدو تشكيل آن نمي‏گذشت به دستور محمدعلي‏شاه مستبد و توسط كلنل لياخوف، افسر روسي به توپ بسته شد. در پي اين حمله، نعش خونين آزادي‏خواهان، صحن بهارستان را پر كرد و صداي ناله و فرياد از هر سو به گوش مي‏رسيد. مجاهدان نيز مردانه، تفنگ در دست گرفته و از خود و مجلس دفاع مي‏كردند. جنگ در حدود چهار ساعت به طول انجاميد و سرانجام به نفع شاه پايان يافت. در اين ماجرا، محمدعلي‏شاه كه مورد حمايت دولت روس بود به اعدام و تبعيد و زنداني كردن نمايندگان مجلس پرداخت. شاه دستور داد كه آقا سيدعبدالله بهبهاني را به كرمانشاه تبعيد كرده، آيت‏الله سيدمحمد طباطبايي را در شميران خانه‏نشين نمايند. عده‏اي از آزادي‏خواهان را، زنجير به گردن انداخته و كشان‏كشان به باغشاه بردند. از ميان اين جمع، تنها ملك‏المتكلمين و ميرزاجهانگيرخان صوراسرافيل از مشروطه‏طلبان مشهور و مخالف استبداد قاجاري را به حضور شاه آوردند. وي پس از اين‏كه مدتي به آن دو دشنام داد، دستور قتل هر دوي آن‏ها را صادر كرد. يك روز پس از به توپ بستن مجلس، محمدعلي‏شاه قاجار براي ايجاد رعب در ميان مردم و تعطيلي اجتماعات و انجمن‏هاي ملي، حكومت نظامي را در تهران اعلام كرد. براساس اين فرمان، لياخوف روسي فرمانده‏ي نيروهاي قزاق مأمور شد تا با استفاده از نيروهاي گارد قزاق، افراد مسلح را در شهر بازداشت كنند. طي اين فرمان، تجمع مردم در شهر ممنوع گرديد و به مأموران دستور داده شد تا با شليك گلوله مانع از اجتماع افراد شوند. هم‌چنين براي جلوگيري از تحصن مردم در سفارت‏خانه‏ها يا حرم حضرت عبدالعظيم در ري، عفو عمومي اعلان نمودند. هدف از اين كار، فريفتن مشروطه‏خواهان متواري بود، چنان‏كه بدين‏وسيله، عده‏ بسياري دستگير شدند. در اين واقعه بيش از سي‏صد تن از مجاهدان، آزادي‏خواهان و مشروطه‏طلبان كشته و پانصد تن ديگر زخمي و تعداد زيادي بازداشت شدند. هم‏چنين انجمن‏ها تعطيل، روزنامه‏ها توقيف و مشروطيت دوساله‏ ايران به پايان رسيد. بدين‏ترتيب مجلس، منحل شد و دوره‏ استبداد صغير آغاز گشت. با آغاز استبداد جديد - كه به‏دليل عمر كوتاه آن، استبداد صغير ناميده مي‏شود - بسياري از روشن‏فكران غرب‏گرا، صحنه‏ مبارازت را رها نموده و يك‏بار ديگر جنبش مردم ايران با الهام گرفتن از روح مذهب و رهبري روحانيت، در اندك مدتي به اوج خود رسيد. در اين حال، مردم، در تهران و شهرستان‏ها، دست به دفاع مسلحانه زده و در نهايت توانستند با محاصره‏ پايتخت، آن را به تصرف خويش درآورند. انگيزه و محرك اصلي مردم در اين قيام، دستورالعمل‏هايي بود كه از طرف علماي بزرگ، به‏ويژه از نجف اشرف به‌دست مردم مي‏رسيد. اين بيانيه‏ها و روشن‏گري‏ها بود كه بر مبناي وظيفه‏ شرعي، مردم را در سراسر ايران، به مقاومت در برابر استبداد برانگيخت و علي‏رغم حكومت نظامي، به دفاع مسلحانه واداشت تا اين‏كه سرانجام، استبداد براي بار دوم سقوط كرد. در اين ميان، با برافراشته شدن دو پرچم روس و انگليس بر سردر عمارت سفارت روسيه كه شاه فراري مستبد را پناه داده بود، براي چندمين‏بار ماهيت سياست‏هاي هماهنگ و مداخله‏جويانه‏ روس و انگليس روشن گرديد. دوران استبداد صغير، يك سال و ۲۲ روز به طول انجاميد و سرانجام با خلع محمدعلي‏شاه و آغاز انتخابات دوره‏ دوم مجلس شوراي ملي پايان يافت.

رحلت بانو نصرت امين از زنان فقیه و دانشمند (1403ق)

رحلت بانو نصرت امين از زنان فقیه و دانشمند (1403ق)


بانو نصرت امين در سال 1265 هجرى شمسى در شهر اصفهان ديده به جهان گشود. از چهار سالگى به مكتبخانه رفت تا به فراگيرى قرآن و زبان فارسى بپردازد و اين زمانى بود كه در زمينه تحصيل علوم و معارف دينى بالاتر از سطح روخوانى قرآن هيچ مجال و زمينه اى براى حضور زنان نبود؛ بخصوص در سالهاى 1280 به بعد كه تحصيل علم براى پسران هم آسان و ميسر نبود تا چه رسد به دختران . او در 15 سالگى به ازدواج و همسرى پسر عمويش درآمد. اما زندگى خانوادگى و تربيت فرزندان در فراگيرى دانش او اثرى نگذاشت و آن چنان در جهت كسب علوم دينى از خود جديت نشان داد كه موافقت و مساعدت اطرافيان بويژه همسر خويش را براى ادامه تحصيلات در علوم دينى (فقه و اصول ) و زبان عربى به دست آورد. در اين زمان او بيست ساله بود. مهمترين استاد ايشان كه فقه و اصول و حكمت را به وى آموخت ، آيت الله نجف آبادى بود. بانو امين از زمان كودكى كه اهل ذوق و تفكر و تدبر در موجودات و آثار حق تعالى و از عشاق پروردگار كريم بود، در حين تحصيل حكمت به كشف و شهود نيز نائل مى گرديد و در اين رابطه بهترين سند و گواه آثار تفسيرى ايشان كتاب اربعين الهاشميه و نيز نفحات الرحمانيه است . به دنبال انتشار كتاب اربعين هاشميه در سن 40 سالگى از سوى آيت الله حائرى يزدى ، آيت الله محمد كاظم يزدى و آيت الله آقا ميرزا اصطهباناتى شيرازى درجه اجتهاد گرفت و پس از شركت در آزمون علما و مراجع تقليد وقت (آيت الله شيخ عبدالكريم قمى و آيت الله آقا سيد محمد كاظم شيرازى ) كه شامل سؤ الها و پاسخهاى بسيارى بود - تمامى آنها در كتاب جامع الشتات آمده است - از طرف آن آيات عظام ، درجه اجتهاد و قدرت استنباط احكام شرع را دريافت كرد و اولين بانوى مجتهده در جهان اسلام گرديد.

تولد "كارل ماركس" فيلسوف آلماني و بنيان‏گذار فلسفه ماترياليسم تاريخي (1818م)

تولد "كارل ماركس" فيلسوف آلماني و بنيان‏گذار فلسفه ماترياليسم تاريخي (1818م)


كارل ماركس، فيلسوف آلماني و بنيان‏گذار مكتب ماركسيسم، در 5 مه 1818م در خانواده‏اي يهودي در آلمان به دنيا آمد. هرچند در آينده اعتقادات ديني‏اش را به فراموشي سپرد. وي پس از طي تحصيلات مقدماتي، ابتدا در رشته حقوق و سپس در زمينه تاريخ و فلسفه به تحصيل پرداخت. ماركس مدتي سردبير يك نشريه بود و در 1848 با همكاري فردريش انگلس، فيلسوف هموطن خود، عقايدش را در كتاب مانيفيست كمونيست ارائه كرد. دو سال بعد، ماركس به علت فعاليت سياسي از آلمان تبعيد شد و تا پايان عمر در انگليس اقامت كرد. در نظر ماركس، كارگر يك موجود انساني نيست بلكه يك دست است. از اين رو، بايد تا حد امكان او را ارزان خريد و حاصل كارش را گران فروخت. در اين وضعيت، سرمايه‏دار و كارگر، هر دو، آلت دست قوانين اقتصادي هستند كه از ضبط و ربط آن‏ها بيرون است. اساس فلسفه ماركسيسم را ماترياليسم تشكيل مي‏دهد كه بر اساس آن، كليه تحولات اقتصادي و حتي تاريخي را معلول عوامل مادي مي‏داند. در اين نظام، ماركس با تمركز سرمايه در دست عده‏اي معدود، مخالف و رژيم سرمايه‏داري را محكوم به زوال مي‏دانست. ماركس هم‏چنين به كمك فردريك انگلس، فيلسوف هموطن خود، زيربناي فلسفي كمونيسم را كه بر مبناي ماترياليسم ديالكتيك استوار شده، پي‏ريزي كرد و با تجزيه و تحليل تاريخ از نظر فلسفه مادي يا ماترياليسم تاريخي آن را تكميل نمود. ماترياليسم ديالكتيك در واقع تلاشي براي اثبات ماده از طريق منطق ديالكتيك است كه به طور خلاصه وجود هرگونه نيروي ماوراءالطبيعه را نفي و انكار مي‏كند. هم‏چنين ماترياليسم تاريخي يا تفسير تاريخ از نظر فلسفه مادي سير تحولات تاريخي را از نظر مادي بررسي مي‏كند و براي تمامي تحولات جهان در طول تاريخ، حتي پيدايش اديان، ريشه‏هاي اقتصادي و مادي جستجو مي‏كند. ماركس معتقد بود كه تكامل بشر از نظر تاريخي، نتيجه تكامل ابزار توليد و مالكيت آن بوده است. وي پيش بيني مي‏كرد با سقوط سرمايه داري توسط پرولتاريا يا طبقه كارگر، ديكتاتوري پرولتاريا به وجود خواهد آمد و پس از آن، اين رژيم نيز به نفع يك جامعه بدون طبقه و دولت، كنار خواهد رفت. كارل ماركس سرانجام در 14 مارس 1883م در 65 سالگي درگذشت اما افكارش در قالب‏هاي گوناگون، تاحدود يك و نيم قرن در جهان مطرح بود تا آن كه در اوايل دهه 1990 ميلادي، با فروپاشي بزرگ‏ترين كشور كمونيستي جهان يعني شوروي، نادرستي افكار و پيش‏بيني‏هاي ماركس روشن شد. هم‏چنين روند تحولات در جهان، بطلان برداشت‏هاي وي از تاريخ، اجتماع و انسان را به اثبات رساند.

 

مرگ "ناپلئون بُناپارت" امپراتور فرانسه در تبعيدگاه خود در جزيره سنت هلن (1821م)

مرگ "ناپلئون بُناپارت" امپراتور فرانسه در تبعيدگاه خود در جزيره سنت هلن (1821م)


ناپلئون بُناپارت امپراتور قدرت‏مند فرانسه، در پانزدهم اوت 1769م در جزيره كُرس در نزديكي ايتاليا متولد شد. وي در كودكي راهي فرانسه شد و پس از طي تحصيلات مقدماتي خود، وارد مدرسه نظام گرديد. ناپلئون در آغاز انقلاب كبير فرانسه، درجه ستوان يكمي داشت و در جريان وقايع خونين حكومت ترور، با درجه سرواني در پاريس خدمت مي‏كرد. وي در سال 1795م به دليل نزديكي و دوستي با دولت‏مردان فرانسوي به فرماندهي نيروهاي فرانسه در ايتاليا منصوب شد. ناپلئون در سال‏هاي 1796 تا 1799م با پيروزي‏هاي پياپي در جنگ با دشمنان رژيم جديد فرانسه و توسعه قلمرو حكومت اين كشور محبوبيت زيادي در ميان مردم فرانسه به دست آورد. اين امر زمينه‏ساز كودتاي نهم نوامبر 1799م و به دست گرفتن قدرت توسط ناپلئون گرديد. پس از آن، ناپلئون براي دستيابي به مقام امپراتوري فرانسه تلاش كرد تا اينكه در دوم دسامبر 1804 م به عنوان امپراتور فرانسه تاج‏گذاري نمود. اين امپراتور قدرت‏طلب در انديشه كشورگشايى و توسعه متصرفات خود در نقاط مختلف جهان بود، از اين رو در دوران حكومتش، جنگ‏هاي متعددي با ساير كشورها كرد و قسمت‏هاي زيادي از اروپا را به تصرف در آورد. اما از سال 1812 م و به دنبال لشكركشي نافرجام به روسيه، قدرت ناپلئون رو به ضعف نهاد و پس از شكست در برابر ارتش مشترك انگليس، روسيه و اتريش در سال 1814، در ششم آوريل آن سال، اجباراً از حكومت كناره‏گيري كرد و متحدين اجازه دادند با حفظ عنوان امپراتور، حاكم جزيره اِلب در درياي مديترانه باشد. با اين حال ناپلئون ده ماه بعد در اواخر فوريه 1815 از اين جزيره گريخت و به فرانسه رفت و مدت صد روز ديگر حكومت كرد. اين دوران كه به حكومت صد روزه معروف شد، با نبرد واترلو به پايان رسيد. از اين رو، ناپلئون بار ديگر ناچار شد دست از پادشاهي بكشد ولي متحدين به تقاضاي او براي تفويض مقام امپراتوري فرانسه به پسر وي اعتنا نكردند. ناپلئون اين بار به جزيره دور دست سِنْت هِلن در جنوب اقيانوس اطلس تبعيد شد و پس از شش سال در پنجم مه 1821م در پنجاه و دو سالگي در همين جزيره درگذشت. بقاياي جسد او، نوزده سال بعد در سال 1840م به پاريس منتقل شد و در اين شهر مدفون گرديد.


نوشته شده در   يکشنبه 15 ارديبهشت 1398  توسط   کاربر 1   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode