اعلام دستگيري اعضاي "حزب ملل اسلامي" توسط رژيم پهلوي (1344 ش)
حزب ملل اسلامي متشكل از عدهاي از جوانان مذهبي بود كه در سال 1343 ش با هدف زمينه سازي براي برانگيختن مردم بر ضد سلطنت محمدرضا پهلوي تشكيل شد. قرار بود كه خط مشي حزب در ابتدا تنها فكري و ايدئولوژيكي باشد و در مراحل بعد، عمليات نظامي صورت گيرد. اين حزب با آرمان بلند و طبقه بندي مراحل و زمانبندي در سه مرحله رشد و توسعه و پيروزي، در آغازِ كارِ سازماندهي بود كه كشف شد و از هم پاشيد. آنچه در اين ميان حايز اهميت است اين كه جو اختناق و سركوب در نيمه اول سال 1344 همچنان ادامه داشت كه ناگهان كشف، تعقيب و دستگيري اعضاي حزب پنجاه و پنج نفره مللِ اسلامي كه در تاريخ بيست و چهارم مهرماه انجام و خبر آن در 28 دي ماهِ آن سال رسماً در جرايد اعلام شد، پرده از پوشالي بودن ادعاهاي رژيم مبني بر تسلّط داشتن بر اوضاع، و اين كه ايران در ميان گرداب منطقه، جزيره ثبات است، برداشته شد و جنبش مسلّحانه در نهضت اسلامي ايران، يكبار ديگر خواب راحت را از چشمان سردمداران رژيم پهلوي ربود.
تولد "ميرزا محمدتقي مامقاني تبريزي" عالم و اديب معروف به "حجت الاسلام" (1247 ق)
ميرزامحمد تقي بن ملامحمد مامقاني مشهور به حجت الاسلام از علما و دانشمندان اوايل قرن چهاردهم هجري در آذربايجان است. در 22 سالگي براي تكميل تحصيلات خود به نجف اشرف رفت و سپس به تبريز بازگشت. وي شاگرداني تربيت كرد و كتابهايي نگاشت. آتشكده، الفيّه، مَفاتيحُ الغَيب و... از جمله آثار اوست. حجت الاسلام تبريزي در نجف اشرف مدفون است.
ولادت آیت الله حاج آقا رحیم ارباب، عالم عظیمالشأن حوزه علمیه اصفهان (1297ق)
در سال ۱۲۹۷ هجری قمری (مصادف با ۱۲۵۹ش) در قریه «چرمهین» اصفهان و در خانه حاج على پناه (ارباب حاج آقا) پسرى چشم به جهان گشود که نام او را «رحیم» برگزیدند. پدر آقا رحیم، حاج على پناه، مشهور به ارباب حاج آقا (فرزند عبدالله مشهور به ارباب آقا) فرزند حاج علی پناه فرزند ملاعبدالله شیرانى بود. اجداد آقا رحیم ارباب از اعیان دهاقین و مشاهیر نجبا و بزرگزادگان قریه چرمهین از قراى معروف روستاى لنجان اصفهان و صاحب مال و ثروت بودند و بدینسبب، به لقب «ارباب» خوانده میشود. آقا رحیم در خانوادهای رشد کرد که افرادى باسواد، اهل شعر و ادب و تاریخ بودند. پدر ایشان در شعر، تخلص «لنگر» داشت و سالها با عمان سامانى و دهقان سامانى و ملامحمد همامى و دیگر شعراى معاصرش، جلسات شعر داشت. آقا رحیم نیز بیشتر اشعار فارسى حافظ و مولانا و شعراى عرب را که حفظ داشت، از دوره کودکى خود و از طریق شنیدن از زبان پدر و عمویش بوده است. آقا رحیم ارباب، بزرگترین فرزند خانوادهاش بود. وى دو برادر و یک خواهر داشت. یکى از برادرانش، عبدالله ارباب (۱۲۹۸-۱۳۷۹ق) استاد بزرگ خط نسخ بود و قرآن و کتابهاى دعا را با این خط مینوشت. دومین برادر وی، حاج عبدالعلی ارباب (۱۳۰۴-۱۳۸۴ق) بود. او نیز مردى باسواد و اهل کمال بود که مخارج خانواده به همت وى تأمین میشد. هر دو برابر آقا رحیم از وى کوچکتر بودند و پیش از او وفات یافتند. آقا رحیم ارباب، ادبیات فارسى و بخشى از صرف و نحو را در کودکی، نزد ملامحمد همامی، در «چرمهین» خواند. وى در اصفهان، بقیه مقدمات و سطوح را نزد حاج میرزا بدیع (متوفا: ۱۳۱۸ق)، قوانین اصول را نزد علامه آیتالله آقا سیدمحمدباقر درچهاى (متوفا: ۱۳۴۲ق) و خارج اصول فقه را نزد سیدابوالقاسم دهکردى و حاجآقا منیر احمدآبادى (متوفا: ۱۳۴۲ق) آموخت. فلسفه، هیئت و ریاضیات را نزد جهانگیرخان قشقایى و آخوند ملامحمد کاشى فراگرفت. وی چهار سال به فراگیرى اسفار نزد حاجى ملااسماعیل درب کوشکى پرداخت. او براى ادامه تحصیلات، به عراق رفت و در درس میرزا محمدحسن شیرازی شرکت کرد، تا به مقام اجتهاد نائل آمد. او شوق فراوانى نسبت به فراگیرى دانش داشت. خودش در این باره میگوید: «از اول شب آماده مطالعه کتابهاى علمی میشدم و مطالعه طول میکشید تا شام حاضر میشد و لذت مطالعه کتاب، مهلت به صرف شام نمیداد و غذا سرد میشد و گاهى مطالعه طول میکشید تا صبح میشد و بعد از تناول غذاى شب و اداى فریضه صبح، در مجلس درس حاضر میشدم و با شوق علمآموزى اعتنا به کمبود خواب نداشتم.» ارادت و عشق آقا رحیم به استادانش بهخصوص میرزا جهانگیرخان قشقایى و آخوند کاشى بهحدى بود که نظیرش در کمتر کسى دیده شده است. وى در خدمت آن دو بزرگوار میایستاد تا بگویند: «آقا رحیم، بنشین!» آن وقت با ادب در حضور آنان مینشست. «آقا رحیم شرح لمعه تدریس میکردند. درس شرح لمعه او آنقدر تطبیقى بود و شرح و بسط داشت که مطالب را استدلالى براى شاگردانشان میگفتند. آن کسانى که میرفتند درس ایشان و آن را یادداشت میکردند، از شرح لمعه آیتالله ارباب بیشتر از درس خارج دیگران استفاده میکردند بهطورىکه کسى شش یا هفت سال به درس خارج حاج آقا رحیم ارباب میرفت، ادعاى اجتهادش مقرون به دلیل میشد. چون در هر بحث فقهی، ایشان روایاتش را از بحارالانوار و یا کتب مشهور روایى که مستند فقه است، نقل مینمودند و یا نظر استادان فقه را با دلایل آن میگفتند. کتاب وسایلالشیعه از کتابهاى جامع اخبار فقهى است، کانه ایشان آن روایات را حاضرالذهن داشتند و اقوال مختلف فقها را نقل میکردند، با شرح لمعه تمام اقوال را با شواهد روایی و شواهد آیات قرآن کریم، تفسیر، لغت، رجال، درایه آن کاملاً بررسى میکردند. مصداق آنچه که به آن میگویند درس خارج.» حاج آقا رحیم ارباب، ابتدا در مسجد حکیم و سپس در مسجد «کرک یراق» تدریس میکرد. وی «فقه را از روى جواهر میگفتند و جواهر هم جلوى ایشان بود. در خارج فقه استنباطشان از روى جواهر آشیخ محمدحسین نجفى بود. فقه را از جواهر میگفتند و اصول را هم از فرائد.» حاج آقا رحیم پس از آنکه بیماریاش شدت یافت، در منزل تدریس میکرد. وى به تدریس، بیشتر از هر چیز دیگر اهمیت میداد، «در طول پنجاه سال کمتر مسافرت رفتند، حتى براى سفرهاى زیارتى عتبات مقدس کربلا، نجف، مشهد و حج هم همان یک حج واجب را ایشان رفتند. ایشان درس را تعطیل نمیکردند و در احیاى حوزه و تربیت شاگردانى که هرکدام از علماى این شهر (اصفهان) هستند، نهایت جدیت و کوشش را مینمودند.» آیتالله ارباب در سال ۱۳۲۰ جواهر و شرح تجرید علامه را در مسجد حکیم تدریس میکرد. وی معتقد بود «تنها تدریس کافى نیست، علما و مجتهدین بر اریکه منبر بنشینند و به بیان مسائل شرعیه و اخلاقیات براى مردم بپردازند.» یکی از شاگردان وی میگوید: «در زمینه فلسفه، در حد اعلى بودند و به «حکیم» شهرت داشتند.» آیتالله ارباب از آخرین فروغهای فلسفه در اصفهان بود. وى مدتها درس فلسفه میگفت، لکن بعداً تبدیل کرد به کلام. مانند «شرح تجرید» و هنگامى که به وی پیشنهاد میشود که شرح منظومه تدریس کند، قبول نمیکند و میفرماید: «حاضرم شرایعالاسلام (فقه) بگویم.» «حکمت ایشان، متمایل به حکمت مشاء و حرفهاى ملاصدرا بود؛ به مطالب صدرالمتألهین خیلى اهمیت میدادند. هروقت حرف از حکمت بود، معمولاً سخنان ملاصدرا یا محىالدین عربى اندلسى را مطرح میفرمودند، زیرا اینها استوانههاى علمی ایشان بودند در حکمت و عرفان.» حاج آقا رحیم ارباب سه سال آخر عمر خود را بهعلت کوتاهی یک پرستار پس از عمل جراحی چشمانش، نابینا بود. معظمله به تاریخ هجدهم ذیالحجه ۱۳۹۶ق (برابر با نوزدهم آذرماه ۱۳۵۵ش) و در روز عید غدیر چشم از جهان فروبست. قبر مبارکش در گورستان تخت فولاد اصفهان، حوالی تکیه ملک در گلستان شهدا قرار دارد.
زادروز شارل دو مونتسکیو (1689م)
شارل-لوئی دو سکوندا (به فرانسوی: Charles-Louis de Secondat) یا بارون دو مونتسکیو (به فرانسوی: Baron de Montesquieu)، یکی از متفکران سیاسی فرانسه در عصر روشنگری است. او در سال ۱۶۸۹ در بوردو از شهرهای فرانسه زاده شد. خانوادهٔ او همه از نژادگان و اشراف بودند. در رشته حقوق به دانشآموزی پرداخت و در سال ۱۷۰۸ به پیشه دادستانی سرگرم شد و وکیل دادگستری گردید. در سال ۱۷۱۳ پس از مرگ پدرش به عنوان رایزن حقوقی مجلس برگزیده شد. به پژوهشهای دانشی، تاریخی و حقوقی توجه ویژه داشت و چون از وضع آن زمان کشور خرسند نبود کتابی زیر عنوان نامههای ایرانی بدون نام بردن پدیدآورنده منتشر ساخت و چون مورد توجه واقع گشت به عضویت فرهنگستان فرانسه برگزیده شد (سال ۱۷۲۷). رفته رفته دست از تکاپوی دادستانی کشید و به تدوین اثر نامآور خویش، روان آیینها (روحالقوانین) پرداخت، این کتاب با پذیرش همگانی شگرفی روبرو شد و بعدها نیز از بنمایههای یاد شده در آن برای گرداندن کشورها و دولتها بهره بسیاری گرفته شد. مونتسکیو بر این باور بود که انقلاب و شورش و خونریزی کاری از پیش نمیبرد و آنچه یک جامعه بدان نیازمند است قانون است. میانهروی در سیاست از ویژگیهای برجسته مونتسکیو بود و چون روحانیان «روحالقوانین» او را بیارزش دانستند نوشتاری بر دفاع از کتاب خویش نوشت. مونتسکیو در سال ۱۷۵۵ پس از مسافرتهای زیاد به کشورهای گوناگون جهان در پاریس درگذشت.