آغاز دوره پنجم مشروطه و دوران سياه ديكتاتوري شاه و سلطه آمريكا (1332 ق)
به دنبال كودتاي آمريكايي 28 مرداد 1332 و متلاشي شدن نهضت ملي و حضور بلامنازع آمريكا در ايران، دوره پنجم مشروطه همراه با دوران سياه ديكتاتوري محمدرضا شاه و سلطه آمريكا در ايران آغاز شد. رژيم شاه و استعمار آمريكا در پي رسيدن به آرامش داخلي و امنيت مورد نظر در سطح منطقه، آخرين نفسهاي حقخواه و معترض آيتاللَّه كاشاني را با دستگيري ايشان بريدند و فدائيان اسلام را كه با تفكر و خطمشي اسلامي، عليه اقدامات رژيم به فعاليت مسلحانه دست زده بودند، اعدام و تشكيلات جوان آنان را متلاشي كردند. رژيم شاه براي حفظ موقعيت خود و سركوب جنبشهاي مردمي و قيام ملت، با كمك مستشاران آمريكايي، دست به تشكيل سازمان مخوف و جهنمي ساواك زد و دست آن را در انجام هر جنايتي باز گذاشت. ازسال 1332، يك بار ديگر قدرت استبداد و سلطه استعمار، موجب شكلگيري ديكتاتوري پهلوي گرديد. اين دوره سياه كه دومين دوره ديكتاتوري دودمان پهلوي است تا سال 1357 به مدت 25 سال ادامه يافت و در نهايت با فراگير شدن نهضت اسلامي ايران به رهبري امام خميني(ره)، متلاشي شد.
تغيير نام پيمان بغداد به سازمان پيمان مركزي، موسوم به "سنتو" (1338ش)
سازمان پيمان مركزي موسوم به سنتو كه با شركت ايران، تركيه، پاكستان و انگليس تشكيل شده بود، در اين روز، جايگزين پيمان بغداد گرديد. اگرچه آمريكا رسماً عضو پيمان سنتو نبود و به عنوان ناظر در جلساتِ آن شركت ميكرد، اما عملاً در تمامي تصميماتِ اين پيمان دخالت و نقش مؤثر داشت. در واقع، پيمان سنتو، حلقه مركزي سيستم نظامي غرب عليه شوروي سابق بود و پيمانهاي ناتو در غرب و سيتو در خاور دور را به يكديگر متصل ميكرد. اين پيمان پس از پيروزي انقلاب اسلامي و خروج ايران در سال 1357 ش به حالت تعليق درآمد و عملاً مُنحل شد.
يورش به مكه و قتل عام حجاج خانه ي خدا توسط حكومت قرمطي بحرين(317 ق)
ابوطاهر، رييس حكومت قرمَطي بحرين در حملهاي بيرحمانه به شهر مكه، پس از اشغال اين شهر مقدس، حجاج را قتل عام كرد واموال آنها را به غارت بُرد. وي همچنين حَجَرالاسوَد، سنگ مقدسي را كه بر كعبه نصب شده بود به همراه اموال و اسيرانِ فراوان به بحرين انتقال داد. سرقت حجرالاسود، دنياي اسلام را در آن روزگار به شدت تكان داد و مسلمانان را خشمگين كرد. حجرالاسود، 22 سال در دست قرمطيانِ بحرين بود تا آن كه در سال 339 ق باوساطت خليفهي فاطمي آن را به مكه باز گرداندند. فرقهي قرمطيان، عقايدي انحرافي و سخت گيرانه داشتند به طوري كه قتل مسلمانانِ مخالفِ خود را جايز ميدانستند.
مرگ "ويلْفِردو پارِتو" فيلسوف برجسته ايتاليايي (1923م)
ويلفردو پارِتو، فيلسوف اروپايى در 15 ژوئيه 1848م در پاريس به دنيا آمد. وي در ابتدا در رشته مهندسي تحصيل كرد و سپس به عنوان استاد اقتصاد سياسي در دانشگاه لوزان سوئيس به تدريس پرداخت. پارِتو رياضيات را در فرضيههاي اقتصادي وارد كرد و كوشيد تا در مقولات اجتماعي بين عوامل معقول و غيرمعقول تميز قائل شود و بدين ترتيب موجبات صعود و سقوط طبقه حاكم را مشخص نمايد. به نظر وي، اعمالي منطقي و معقول ناميده ميشوند كه وسايل متناسب با هدف را به كار برند و پيوندي منطقي باعث اتصال وسيله و هدف باشد. اين پيوند بايد از طرف كساني كه براي داوري شايستگي دارند مورد تاييد قرار گيرد. پارتو در فلسفه سياسي از شيفتگان ماكياولي، فيلسوف هم وطن خود بود و حكومت مطلقه را تنها حكومت عملي و كارآمد براي اجتماعات بشري ميدانست. او نسبت به كساني كه براساس تمايلات بشر دوستانه طالب دموكراسي بودند با ديده خوبي نمينگريست و بر اين عقيده بود كه نيّت بشر دوستانِ واقعي، نيكي كردن به جامعه است همچنان كه نيت كودكي كه بر اثر نوازش بيش از حد، مايه هلاكت پرندهاي ميشود نيكي كردن به آن است. به عبارت ديگر، پارِتو معتقد بود كه اقليتي از مردم براي آن آفريده شدهاند كه چون اربابي جابر حكومت كنند و اكثريت آفريده شدهاند، براي آنكه چون بندهاي مطيع، فرمانبرداري نمايند. فلسفه ماكياولي و مشرب پارتو، مورد نظر فاشيستهاي ايتاليايى در زمان موسوليني، نخستوزير مستبد ايتاليا قرار گرفت و آنان عليرغم اعتراضات پارتو كه ميگفت فلسفهاش را بد فهميدهاند، احترام و افتخار بسيار بر سرش گذاشتند. شايد علت اين كجفهمي، معلول نامنظمي نوشتههاي پارتو بوده است. زيرا وي به جاي آنكه انديشههاي خود را به صورت منظم در يك دستگاه فلسفي ارائه كند، آنها را به صورت پراكنده و يادداشتهاي اتفاقي كه اكثراً با يكديگر متناقض بودند، ثبت ميكرد. مشهورترين اثر پارِتو ذهن و اجتماع در دو جلد نام دارد كه در آن، انديشههاي خود را مطرح نموده است. ويلفردو پارتو، سرانجام در 20 اوت 1923م در 75 سالگي درگذشت.