قيام مردم مسلمان ايران به رهبري آيت اللَّه "كاشاني" و به قدرت رسيدن مجدد مصدق (1331ش)
وقتي كه دكتر مصدق ميخواست علاوه بر نخست وزيري، وزارت جنگ را نيز برعهده بگيرد، با مخالفت شاه مواجه شد. بنابراين مصدق استعفا داد و شاه هم بلافاصله احمد قوام را مأمور تشكيل كابينه نمود. در اين ميان آيتاللَّه كاشاني كه حضور دكتر مصدق را در نخست وزيري مفيد ميدانست با اتخاذ تصميمي قاطع، بازگشت مصدق به نخستوزيري را خواستار شد. آيتاللَّه كاشاني تهديد كرد، در صورتي كه قوام كنار نرود اعلام جهاد كرده و كفن ميپوشد و پيشاپيش مردم حركت خواهد كرد. احمد قوام كه مردي وابسته به استعمار و در خدمت دستگاه استبدادي بود، بلافاصله پس از نخستوزيري، نغمه شوم جدايي دين از سياست را سر داد و لبه تيز حملات خود را متوجه رهبري نهضت يعني آيت اللَّه كاشاني و نيروهاي مسلمان كرد. آيت اللَّه كاشاني با انتشار اعلاميهاي به صدور فرمان نخستوزيري قوام السلطنه به شدت اعتراض نمود. به اين ترتيب وقايع سيتير شكل گرفت و قيام عمومي مردم مسلمان، در شهرهاي مختلف ايران آغاز شد. هرچند اين تظاهرات به وسيله عوامل شاه به خاك و خون كشيده شد، اما در نهايت، شاه، عقبنشيني كرد و چون در رضايت و تطميع آيتاللَّه كاشاني توفيقي به دست نياورد، مجبور شد، قوام را بركنار كرده و بار ديگر مصدق را به نخست وزيري مأمور سازد و وزارت جنگ را نيز به او بسپارد. مصدق پس از به دستگيري مجدد قدرت، سرلشكر وثوق عامل كشتار مردم بيگناه در جريان قيام را به معاونت وزارت جنگ منصوب نمود و چون آيت اللَّه كاشاني به اين عمل اعتراض كرد، مصدق در نامهاي، از آن روحاني مجاهد خواست تا در امور سياسي مداخله ننمايد. اين عمل، پشتيباني مردم را از مصدق برداشت و دولت مصدق كه براي دومين بار در اثر مبارزات پيگير مردم روي كار آمده بود، بيشتر از سيزده ماه دوام نياورد و سرانجام با كودتاي آمريكايي 28 مرداد سال 1332 شمسي، سرنگون شد.
درگذشت خطيب شهير و واعظ معروف حجت الاسلام شيخ "احمد كافی" (1357 ش)
حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ احمد كافي يزدي در سال 1307ش برابر با سال 1347 ق در مشهد مقدس به دنيا آمد. وي پس از پايان دروس مقدمات و ادبيات عرب، به دليل شوق و علاقه شديد به منبر، به وعظ و ارشاد مردم پرداخت. شيخ احمد كافي در حالي كه بيش از پانزده سال از عمرش نميگذشت، در شبهاي جمعه براي صدها نفر از زائران امام رضا(ع) با شور و حال خاصي دعاي كميل ميخواند و فضايي معنوي ايجاد ميكرد. وي در شانزده سالگي براي تكميل تحصيلات علوم اسلامي به نجف اشرف عزيمت كرد و از محضر آيت اللَّه خويي و آيت اللَّه سيد اسداللَّه مدني و... استفاده برد. از آن پس براي تبليغ به اكثر نقاط ايران مسافرت كرد و در همه جا مورد استقبال مردم قرار گرفت. حجت الاسلام كافي سرانجام در تهران رحل اقامت افكند و به خدمات ديني و انجام وظايف مذهبي همت گماشت. وي، واعظي متدين و خطيبي غيور و در امور ديني، جدّي و بسيار مبارز و مجاهد و در مقابل انحرافات و منكرات و برخورد با تبليغات مسموم دشمنان دين، مقاوم و محكم بود. اين خطيب بزرگ، از به ميدان آمدن و مبارزه كردن با بيدينان هراسي نداشت و تقيه نميكرد. وي در سفرهاي متعددي كه به مكه و مدينه داشت، بارها، سخنان مهمي ايراد كرده و از حريم ولايت آل محمد، به ويژه امام علي(ع)، در مقابل خفّاشان حقيقت گريز وهابي، دفاع نموده است. در حالي كه بردن نام حضرت امام خميني(ره)، در دوران حكومت رژيم پهلوي جرم محسوب ميشد، حجت الاسلام كافي در مجامع عمومي از حضرت امام به بزرگي و عظمت ياد ميكرد. سرانجام اين محبِّ اهل بيت (ع) چند ماه قبل از پيروزي انقلاب اسلامي درسی تيرماه 1357 در 50 سالگي در سانحهاي مشكوك دار فاني را وداع گفت و به ديدار معبود شتافت.
وفات امیرخسرو دهلوی،از عرفا و شعرای نامدار پارسیگوی هند (725ق)
امیر ناصرالدین ابوالحسن خسرو بن امیر سیفالدین محمود دهلوی از عارفان و شاعران نامدار پارسیگوی هندوستان، در نیمه دوم قرن هفتم و اوایل قرن هشتم هجری میزیست؛ وی در سال ۶۵۱ق چشم به جهان گشود. پدرش سیفالدین محمود از امرای قبیله «لاچین» از ترکان ختایی ماوراءالنهر بوده است. در روزگار حمله و استیلای قوم تاتار، امیر سیفالدین محمود مانند بسیاری از ساکنان نواحی شرقی فلات ایران به هندوستان عزیمت کرد و این مصادف با پادشاهی «شمسالدین التتمش» (۶۰۷ق تا ۶۳۳ق) بر دهلی بود. امیر سیفالدین محمود به خدمت این پادشاه درآمد. این شاعر نامدار بخش عمده زندگی خود را در خدمت به سلاطین مختلف روزگارش گذراند، با این حال، دست ارادتی که به سلطانالمشایخ روزگار خود «شیخ نظامالدین محمد بن احمد دهلوی» مشهور به نظام اولیا (متوفی ۷۲۵ق) داد و تربیتی که از او یافت، در حوزه تصوف نیز به او مقام و مرتبه ویژهای بخشید و تلألؤ آموزههای حکمی و عرفانی در اشعار او کاملاً آشکار است. او این آموزهها را با بهرهگیری از آثار استادان نامدار ادب فارسی بهویژه سعدی، نظامی، سنایی و خاقانی در اوج فصاحت و شیوایی عرضه میدارد. • امیرخسرو به نظم و نثر آثار فراوانی دارد. در غزل از پیروان سعدی بود، در قصیده از شاعران قرن ششم، خاصه سنایی و خاقانی تقلید میکرد و در مثنوی تابع نظامی گنجوی بود؛ وی یکی از پرکارترین شاعران پارسیگوی و در این باب حقاً کمنظیر است. جامی میگوید او ۹۹ کتاب تصنیف کرده است و از قول امیرخسرو نقل کردهاند که اشعارش از چهارصد هزار بیشتر و از پانصد هزار کمتر است. مهارتی که نظامی گنجوی در تنظیم و ترتیب منظومههای خود بهکار برده بود، باعث شد که آثار او مورد تقلید شاعران بعد از وی قرار گیرد. اولین کسی که از وی تقلید کرد امیرخسرو دهلوی بود و بعد از شاعران دیگری نیز از نظامی تقلید کردهاند اما وی یکی از موفقترین مقلدان نظامی است. همچنین بعضی از قدما معتقد بودند که اولین نشانههای وقوعگویی در اشعار امیرخسرو پیدا میشود. سبک او بین عراقی و هندی است. با وجود اینکه امیرخسرو غالب اشعارش را با تقلید و اقتباس از شاعران بزرگ سروده است، باید پذیرفت که به یاری طبع روان و ذوق خدادادی و نیز بهسبب اینکه او در محیط جدیدی از ادب فارسی تربیت شده و لهجهای نو و ترکیباتی تازه و اندیشههایی خاص نصیبش شده بود، طبعاً تازگیهای بسیار در سخن وی مشاهده میشود و بسیاری از مضامین نو و ابیات منتخب در آثار او ملاحظه میگردد و مسلماً بههمین سبب است که شاعران و نویسندگان بعد از او بارها به استادی یاد کردهاند. آثار منظوم امیرخسرو عبارتاند از: الف) دیوان قصاید و غزلیات. ب) خمسهای که به تقلید از نظامی سروده است: مطلعالانوار در جواب مخزنالاسرار نظامی؛ شیرین و خسرو در جواب خسرو و شیرین؛ مجنون و لیلی در جواب لیلی و مجنون؛ آیینه اسکندری در جواب اسکندرنامه نظامی؛ هشت بهشت در جواب هفت پیکر نظامی. ج) مثنویهای دیگر از قبیل قرانالسعدین. آثار منثور امیرخسرو نیز بدینشرح است: الف) خزائنالفتوح، معروف به تاریخ علایی در تاریخ سلطان علاءالدین محمد خلجی. ب) رسایلالاعجاز یا اعجاز خسروی، در ذکر قواعد انشاء زبان فارسی
آغاز جنگ تاريخي "اهرام" بين نيروهاي فرانسوي و مصري (1798م)
با قدرتگيري ناپلئون بُناپارت در فرانسه و آغاز كشور گشايىهاي او، ناپلئون قصد حمله به انگليس را در سر ميپروراند، اما چون نيروي دريايى فرانسه، توان لازم را براي اين كار نداشت، لذا ناپلئون تصميم گرفت كه در خارج از اروپا، بر انگلستان لطمه زند. به همين دليل از آن جا كه هندوستان مخزن قواي اقتصادي و منبع معيشت انگلستان به شمار ميرفت و سرزمين مصر نيز در مسير هند قرار داشت، ناپلئون نقشه حمله به مصر را كشيد. در صورت تصرف مصر، هم يك مستعمره بزرگ معادل تمام مستعمرات فرانسه به دست ناپلئون ميافتاد و هم به عنوان يك مركز نظامي براي حمله به هند مورد استفاده قرار ميگرفت. در آن زمان مصر تحت نفوذ امپراتوري عثماني قرار داشت و توسط امراي مملوك موسوم به مماليك اداره ميشد. درنهايت در 21 ژوئيه 1798م، جنگ ميان فرانسه و مصريان آغاز شد و عليرغم مقاومت مماليك، ناپلئون موفق به فتح مصر گرديد و تا آخر ژوئيه، قاهره نيز به تصرف ناپلئون درآمد. در اين هنگام، در حالي كه ناپلئون مشغول ايجاد يك ستاد فرماندهي در نزديكي اهرام مصر بود، قواي دريايي انگليس، نيروي دريايي فرانسه را در سواحل مصر غافلگير كرد و قسمت اعظم ناوگان جنگي فرانسه را منهدم ساخت. اين مسئله باعث عقبنشيني ناپلئون گرديد و پس از چندي به كشورش بازگشت.