روز مبارزه با سلاحهاي شيميايي و ميكروبي
هشتم تیرهر سال، به مناسبت بمباران شیمیایی شهر سردشت، روز مبارزه با سلاح های شیمیایی و میکروبی نام گذاری شده است. در سال 1366 درزمان جنگ ایران و عراق، نیروهای عراقی پس از اینکه در خوزستان و مناطق مرزی سرپل ذهاب، کردستان و قصر شیرین شکست هایی خوردند، به کاربرد گازهای سمی اقدام کردند و با استفاده از گاز اعصاب ازنوع "تابون" تلفات زیادی را به نیروهای ایرانی در "جزایر مجنون" تحمیل کردند.بمیاران شهر سردشت در 8 تیر 1366 یکی از جنایات جنگی مهم عراق علیه نیروهای ایرانی و غیر نظامیان بود.
قتل مبارز مشروطه خواه "حاج ميرزا ابراهيم آقا تبريزي" در تهران (1287 ش)
حاج ميرزا ابراهيم آقا تبريزي در حدود سال 1254 ش (1293 ق) در تبريز به دنيا آمد و تحصيلات خود را در زادگاهش آغاز كرد. وي ظرف مدت كوتاهي، ادبيات عرب، فقه، اصول، كلام و درايه را به خوبي فرا گرفت و پس از آن كه از شانزده سالگي تدريس معاني و بيان و منطق را آغاز كرد، در شمار مدرسان تبريز واقع شد. ميرزا ابراهيم، ناطقي زبردست و آشنا به مقتضيات جديد بود و بر اثر ايراد سخنرانيهايي با مطالب تازه، در بين مردم تبريز محبوبيت پيدا كرد. پس از صدور فرمان مشروطيت، اصناف تبريز او را به اتفاق آرا به نمايندگي خود برگزيدند. شيخ ابراهيم تبريزي در نخستين روزهاي ورود به مجلس شوراي ملي، چهرهاي وطنخواه، مبارز، بيباك و طرفدار مشروطه از خود نشان داد و چندين نطق تند عليه محمدعلي شاه در مجلس ايراد كرد. وي در خارج از مجلس انجمن تندرويي با نام انجمن غيرت تشكيل داد و همه شب با سخنرانيهاي تند عليه مظالم حكومت قيام مينمود. او همچنين در مجلس براي تصويب متمم قانون اساسي، نطقهاي تندي ايراد كرد تا سرانجام آن را به تصويب رسانيد. ميرزا ابراهيم در روز بمباران مجلس توسط قزاقان، در مجلس بود تا اين كه به همراه علما و وكلا به پارك امين الدوله پناه برد. نيروي قزاق وقتي از محل اختفا مشروطهخواهان و وكلاي مجلس مطلع شد، پارك امين الدوله را محاصره نمود و سپس براي دستگيري آنان وارد باغ گرديدند. شيخ ابراهيم در اين درگيريها هدف چند گلوله قرار گرفت و چند روز بعد كشته شد. وي به هنگام مرگ، سي و سه سال داشت.
ردّ شمس براي حضرت اميرالمومنين(ع)
روزي پيامبردر كنار علي(ع) آرميد و سر مبارك آن حضرت بر روي پاي امام علي(ع) قرار داشت. امام كه هنوز نماز عصر خود را به جا نياورده بود، نتوانست خود را راضي كند كه پيامبر را بيدار نمايد. بنابراين صبر كرد تا پيامبر، خود از خواب برخاست وامام را محزون ديد. چون سبب را دانست، دعا كرد كه خورشيد بار ديگر باز گردد و امام نماز خود را در وقت خود، ادا كند. اين واقعه كه در مسجد فضيح روي داد به "ردّ الشمس" يعني بازگشت خورشيد مشهور گشت.
وفات "حضرت عبدالعظيم حسني" در شهر ري(252 ق)
حضرت عبدالعظيم بن عبداللَّه كه با پنج واسطه به امام حسن مجتبي(ع) ميرسد، ازاكابر محدثين و اعاظم علما و زهاد و عُبّاد بوده و از اصحاب امام جواد و امام هادي عليهم السّلام به شمار ميرود. ولادت وي را در حدود سال 173 ق گفتهاند. خَفَقان دوران عباسي و دشمني سختي كه با علويان روا ميداشتند، عبدالعظيم را به هجرت واداشت و او راهي ري گرديد و ساكن آن ديار شد. سرانجام اين سلالهي پاك خاندان حَسني و اين زاهد پرهيزكار در نيمهي شوال سال 252 ق در 79 سالگي در ري درگذشت. آن حضرت را شهيد و مسموم نيز ميدانند. مرقد حضرت عبدالعظيم در ري، زيارتگاه مشتاقان اهلبيت است.
كشته شدن سلطان "جلال الدين خوارزمشاه" و انقراض سلسله ی خوارزمشاهي(628 ق)
بعد از مرگ سلطان محمد، حملات مغولان به ایران ادامه داشت، و بعد از آن بین بازماندگان او بر سر خلافت درگیری پیش آمد و سرانجام سلطان محمد در آخرین روزهای عمرش، یکی از پسرانش به نام جلال الدین را به جانشینی انتخاب کرد ولی پس از مرگ سلطان محمد، بقیه برادران شروع به مخالفت کردند و جلال الدین نیز مجبور بود که با آنها مقابله کند. او بخشی از سپاه پراکندهی پدرش را جمعآوری کرد و به جنگ با مغولان رفت و پیروزی هایی نیز به دست آورد. برای مثال می توان به پیروزی او برای فتح غزنین و قندهار اشاره کرد. ولی این پیروزی ها جهت بازپسگیری حکومتِ قبلی کار ساز نبود زیرا هرج و مرج و نابسامانی حکومت را فرا گرفته بود. مغولان او را تا رودخانه سند تعقیب نمودند و سرانجام وی به رودخانه زد و از آن عبور کرد و بعد به هندوستان رفت وبه مدت یکسال در آنجا ماند و زمان مراجعت به ایران در بخشهایی که هنوز به تصرف مغولها در نیامده بود، شروع به گردآوری سپاه کرد ولی به علتِ خصوصیات بد او مانند خونخواری و سبک سری، کسی به او اعتنا نمی کرد و او مجبور بود از هر شهری به شهر دیگری فرار کند. عاقبت به تبریز حمله کرد و اتابکان را به قتل رسانده و سرانجام بعد از شکست های متوالی و فرارهای پی در پی در628 هجری قمری در ((میافارقین)) واقع در کردستان به دست شخصی که برادرش به دست جلال الدین کشته شده بود، به قتل رسید. و سرانجام جلال الدین پس از یازده سال حکومت درگذشت و با فوت او حکومت خوارزمشاهی نیز به دست مغولان افتاد.