درگيري منافقين با مردم و نيروهاي انقلابي (1360 ش)
با گستردهتر شدن اختلاف نيروهاي انقلابي با عناصر ضدانقلاب به رهبري منافقين و بني صدر، طرح عدم كفايت سياسي بني صدر در مجلس عنوان گرديد و حضرت امام، طي حكمي در بيستم خرداد 1360، وي را از فرماندهي كل قوا عزل كردند. در اين ميان نيروهاي انقلابي خواستار سرعت عمل در عزل اين عنصر غربزده توسط مجلس و تأييد حضرت امام بودند كه در روز 30 خرداد 1360 در بيرون مجلس تجمع كردند. از آن سو، گروهكهاي ضدانقلاب و طرفدار بنيصدر، كه تدارك وسيعي براي ايجاد آشوب و جلوگيري از كار مجلس ديده بودند، اعلان مبارزه مسلحانه كردند. در بعد از ظهر اين روز اين گروهكها به خيابانها ريختند و به تخريب اموال عمومي و قتل و غارت و آشوب در تهران و بسياري از شهرستانها پرداختند. كم كم نيروهاي مردمي، سپاه و كميتهها به مقابله با آشوبگران برخاستند كه در اين ميان درگيريهاي متعددي روي داد. سرانجام با مقاومت شديد انقلابيون، آشوبگران شكست خورده و متفرق شدند.
انفجار بمب در حرم مطهر امام رضا(ع) توسط منافقين كوردل در عاشوراي حسيني (1373ش)
در بعدازظهر سيام خرداد 1372 ش برابر با عاشوراي سال 1415 ق، در حالي كه مردم عزادار در اوج برگزاري مراسم بزرگداشتِ قيام تاريخي امام حسين(ع) بودند، توسط منافقين كوردل بمبي داخل حرم مطهر و در نزديكي ضريح منور امام رضا(ع) در مشهد منفجر شد. در پي اين انفجار، دهها تن از زائران و علاقهمندان اهل بيت(ع) در حرم امام رضا(ع) شهيد يا مجروح شدند و خسارت زيادي به حرم رضوي وارد آمد. پس از اين اقدام ضد بشري، مقام معظم رهبري حضرت آيتاللَّه خامنهاي طي پيامي فرمودند: "منافقين كوردل نشان دادند كه براي حريم مقدس اهل بيت عصمت و طهارت(ع) نيز هيچ گونه حرمتي قائل نيستند. دشمنان منافق، معاند و سنگدل، با اين جنايت نشان دادند كه به هيچ يك از موازين انساني پايبند نيستند و دشمني آنان با ملت غيور و مؤمن ايران، هيچ حد و مرزي را نميشناسد".
ورود "مسلم بن عقيل" نمايندهي امام حسين(ع) به كوفه(60 ق)
مسلم بن عقيل، نماينده و پسر عموي امام حسين(ع) به منظور دعوت ازمردم كوفه و آگاهي از ميزان وفاداري آنان به امام، وارد اين شهر شد. مردم كوفه، قبلاً با ارسال نامههاي فراوان، خواستار عزيمت امام به اين شهر و رهبري آنان براي مبارزه با حكومت ستمكار اموي شده بودند. در بدو ورود مسلم به كوفه، وي نامهي امام را كه حاكي از دعوت مردم كوفه به قيام بود، براي آنان قرائت كرد و دراندك زماني، حدود 18 هزار نفر با وي بيعت كردند. پس از آن، مسلم، بيعت گستردهي اهالي كوفه را به اطلاع امام رساند. اما اندكي بعد، مردم كوفه تحت تأثير تبليغات و تهديد و تطميع ابن زياد، حاكم جديدِ كوفه، بيعت خود را با امام حسين(ع) ناديده گرفتند. آنها حتي پا را فراتر گذاردند و گروهي از آنها عازم جنگ با امام شدند. مسلم بن عقيل هم كه در كوفه تنها مانده بود، به دست ماموران اموي اسير شد و به شهادت رسيد.
تولد "خواجوي كرماني" شاعر و اديب شهير ايراني(679 ق)
ابوالعطاء كمالالدين محمود بن علي بن محمود، معروف به خواجوي كرماني در سال 679 ق در شهر كرمان به دنيا آمد. او در جواني در كرمان و فارس تحصيل كرد و از آن پس به مسافرت پرداخت. خواجو در اثناي مسافرت، با عدهاي از مشايخ، سلاطين و وزرا ملاقات كرد و در پايان عمر، چندي نيز با حافظ شيرازي، شاعر بزرگِ غزل سراي قرن هشتم معاشرت داشت. ديوان قصيدهها، غزلها و رباعيها، مثنويهاي هماي و همايون، گل و نوروز، كمال نامه، گوهر نامه و... از آثار خواجوي كرماني است. در غالبِ اين مثنويها، خواجو از نظامي پيروي كرده است. خواجو در غزلهاي خود، شيوهي سعدي را اساس قرار داده و آن را با افكار عرفاني در آميخته است. روش ايجاد شده توسط خواجوي كرماني به همت حافظ شيرازي كامل شده است. اين اديب نامدار ايراني سرانجام در 753 ق در 74 سالگي درگذشت.
رحلت "سيدجمالالدين حسيني اسدآبادي" متفكر و مصلح بزرگ جهان اسلام(1314 ق)
سيدمحمد بن سيد صفدر معروف به سيدجمال، انديشمند انقلابي، سخنور و از رهبران ضداستعماري ملل اسلامي است كه بنا به گفتهي بسياري از تاريخنگاران، وي شيعه و ايراني و در سال 1254 قمري در اسدآباد همدان چشم به جهان گشود. پدرش او را به كابل برد و به تحصيل علوم متنوع از جمله: تاريخ، فقه، ادبيات، منطق، حكمت و رياضيات پرداخت. در 18 سالگي در بسياري از علوم متداوله به مقام عالي رسيد. سيدجمالالدين از آن پس، به هندوستان و حجاز و مكه مسافرت كرد. سپس به مصر رفت و در دانشگاه الازهر به تدريس منطق و فلسفه پرداخت و شيخ محمد عبده از محضر او استفاده نمود. از آن جا كه سيد، خود بنيانگذار اتحاد ملل اسلامي و وحدت شيعه و سني بود، تعمّداً مليت خود را مخفي نگه ميداشت. سيد با مسافرت به اكثر كشورهاي عربي و اسلامي و با ايراد خطابههاي پرشور، از مسلمانان ميخواست با اتحاد و همبستگي در برابر مفاسد و حاكميت دست نشانده و استعماري اروپاييان ايستادگي كنند. در نتيجه، دولتهاي دست نشانده، تحمل چنين انديشهاي را در جامعهي خويش نداشتند و چندين بار او را به هند، پاريس و لندن تبعيد كردند. سيدجمالالدين با همياري محمد عبده، 18 شماره از روزنامهي عروةالوثقي را در پاريس منتشر كرد، ولي با كارشكني مقامات انگليسي، اين نشريه تعطيل شد. وي همچنين به ايران و عثماني سفر كرد و ملاقاتهايى با سران كشورهاي اسلامي از جمله ناصرالدين شاه قاجار داشت، تا بلكه حركت و رشد مسلمانانِ سرزمينهاي اسلامي را فراهم نمايد. اما دول استعماري سخت با او مخالفت كردند. پس از آن راهي استامبول شد و چون ناصرالدين شاه قاجار، توسط يكي از ياران سيد در شهر ري به قتل رسيد، امپراتور عثماني او را تحت نظر گرفت. سرانجام سيدجمالالدين اسدآبادي در پنجم شوال 1314 قمري مصادف با 18 اسفند 1275 در 60 سالگي ديده از جهان فرو بست و در گورستان شيخلَر تركيه به خاك سپرده شد.
آغاز انقلاب كبير فرانسه (1789م)
در اوايل سال 1789م لويي شانزدهم پادشاه فرانسه، با توجه به خالي بودن خزانه با اعلام نوعي حالت فوقالعاده، نمايندگان همه طبقات كشور را در مجمعي به نام مجلس طبقات گرد هم آورد اما از حضور مردم عادي در اين اجتماع كه با حضور اشراف و وابستگان دربار تشكيل شد، جلوگيري نمودند. لويي شانزدهم در نطق افتتاحيه خود در 5 مه 1789م به جاي اينكه وعده اصلاحات و تغييراتي را به نمايندگان بدهد و آنها را به طرح و ارائه پيشنهادات اصلاحي ترغيب نمايد فقط گفت كه وظيفه مجلس، مشورت و اظهارنظر براي حل مشكلات مالي كشور است و به ديگر سخن موظف است براي مالياتهايي كه از طرف دولت وضع ميشود به نام ملت صحّه بگذارد. همچنين در اين مجلس، به آراء طبقه سوم و پايين اعتنايي نشد و اين امر باعث اجتماع ضدسلطنتي آنان گرديد. از اينرو، در تاريخ 20 ژوئن 1789م سوگند ياد كردند كه تا قانون اساسي فرانسه بر پايههاي محكمي استوار نشده باشد از هم جدا نشوند. از اين تاريخ، انقلاب فرانسه وارد اولين مرحله خود شد و مجلس مؤسسان شروع به نوشتن قانون اساسي كرد. در اين ميان ظلم و ستم لويي شانزدهم باعث خشم مردم گرديد كه در نهايت سر به شورش برداشتند. آنان به مخازن اسلحه دولت حملهور شده و مقداري توپ و تفنگ به دست آوردند و به طرف زندان باستيل كه محل زندانيان سياسي بوده رفته و آن جا را با خاك يكسان كردند. فتح باستيل كه آغاز اصلي انقلاب كبير فرانسه محسوب ميشود، ضربه مستقيمي بود كه توسط ملت بر حكومت استبداد وارد آمد. اين حوادث، تاثيرات متعددي در فرانسه و حتي ديگر كشورهاي مجاور ايجاد كرد به طوري كه اين انقلاب به عنوان مبداء تاريخ معاصر اين كشور به شمار ميآيد. گرچه انقلاب كبير فرانسه با شعار فريبنده آزادي، برابري و برادري آغاز شد ولي حاصل آن نه آزادي و نه عدالت بود و نه برادري و برابري. خفقان دوران حكومت رهبران انقلاب كبير فرانسه از هر دوراني در فرانسه بيشتر و دامنه ظلم و بيعدالتي از هر زماني گستردهتر بود. رهبران انقلاب فرانسه نه فقط آزادي و عدالت را براي هم وطنان خود به ارمغان نياوردند، بلكه از تحمل عقايد يكديگر هم عاجز بودند و حتي سر بسياري از رهبران انقلاب به دست دوستان و همرزمان خودشان زير تيغه گيوتين رفت.
فرار "لويي شانزدهم" پادشاه فرانسه در جريان انقلاب اين كشور (1791م)
يكي از مهمترين وقايعي كه در جريان انقلاب فرانسه موجب تزلزل و سقوط رژيم سلطنتي گرديد، ماجراي فرار لويي شانزدهم و خانوادهاش از پاريس بود. اين تصميم زماني اتخاذ شد كه لويي شانزدهم پس از ممانعت مردم براي مسافرتش به خارج از پاريس، احساس كرد كه با او مانند يك زنداني رفتار ميشود. همچنين تقويت نيروهاي افراطي مجلس مؤسسان و نافرماني و بيانضباطي در ميان سربازان و بياعتمادي نسبت به فرمانده گارد ملي، از جمله عواملي بود كه در تصميم لويي شانزدهم به فرار از پاريس موثر افتاد. اما هنگامي كه كالسكه بزرگ سلطنتي در بيستم ژوئن 1791م در حال خارج كردن اعضاي خانواده پادشاه فرانسه بود، نيروهاي انقلابي آن را شناخته و به پاريس باز گرداندند. بازگشت شاه و همسرش به پاريس توأم با تحقير و اهانت بود و با جنجالي كه بر سر آن برخاست، خانواده سلطنتي از آن به بعد تحت مراقبت بيشتري قرار گرفتند. از فرداي آن روز تلاش براي بركناري لويي شانزدهم و الغاء رژيم سلطنتي آغاز شد تا اينكه اين امر با اعدام لويي شانزدهم در 21 ژانويه 1793م صورت پذيرفت. (ر.ك: 21 ژانويه)