اعلام موجوديت رژيم اشغالگر قدس در فلسطين (1327ش)
انگلستان از سال 1839 م به طور رسمي از يهوديان ساكن در فلسطين، سوريه و شبه جزيره سينا حمايت كرد و اين حمايت را در سالهاي بعد افزايش داد و در روند مهاجرت يهوديان به اين سرزمين تلاش نمود. انگلستان در راه تثبيت اقتدار خود در فلسطين همت فراواني مبذول نمود ولي وقتي مقابله جامعه عرب را در برابر خود ديد، از اين خواسته خود چشم پوشيد. سرانجام همزمان با خروج كميسر عالي انگليس از فلسطين، يهوديان ساكن در آن سرزمين به رهبري ديويد بن گورين رسماً موجوديت خود را به نام اسرائيل اعلام كردند. چند ساعت بعد، آمريكا و شوروي نيز اين رژيم را به رسميت شناختند. به دنبال اين مسأله، غروب همان روز چهار كشور عربي مصر، سوريه، اردن و لبنان به دولت نوظهور اسرائيل اعلان جنگ دادند و اين اولين جنگ خونين اعراب و اسرائيل بود. در اعلاميه تشكيل اسرائيل، فلسطينيها كه مالك 97 درصد از اراضي اين كشور بودند با قيد عبارت "جوامعِ موجودِ غير يهود" ناديده گرفته شدند. اين اعلاميه باعث سرازير شدن غيرقانوني يهوديان سراسر جهان به فلسطين شد و اين امر مورد حمايت دولت آمريكا قرار گرفت. از آن زمان (26 ارديبهشت 1327 ش برابر با 16 مه 1948 م) تاكنون تجاوزات و غارتگريهاي اين رژيم غاصب بر ملت ستمديده فلسطين ادامه دارد و مردم فلسطين راه نجات خود را مقاومت و مقابله يافته اند.
رحلت عالم رباني آيتاللَّه "حاج شيخ احمد اهري" (1348ش)
آيتاللَّه حاج شيخ احمد اهري در حدود سال 1267 ش (1305ق) در شهرستان اهر در آذربايجان شرقي به دنيا آمد. وي پس از گذراندن دوران مقدماتي و سطوح حوزه، مدتي در تبريز ماندگار شد و سپس براي ادامه تحصيل عازم نجف اشرف گرديد. آيتاللَّه اهري در نجف به مدت ده سال از محضر بزرگاني همچون شيخ الشريعه اصفهاني، ميرزا محمدحسن ناييني، ميرزا علي شيرازي، آقا ضياءالدين عراقي، محمدحسن غروي و سيدابوالحسن اصفهاني استفاده برد و سپس به مدت بيست سال در كنار كسب علوم مختلف به تدريس و تاليف پرداخت به طوري كه به عنوان استاد حوزه علميه نجف مطرح شد. ايشان سپس در حدود سال 1330ش راهي زادگاه خود گرديد و پس از مدتي، سرپرستي حوزه علميه تبريز را بر عهده گرفت. آيتاللَّه اهري به دليل موقعيت خاص خود در آذربايجان و رهبري مذهبي مردم، در اكثر حوادث اجتماعي و سياسي به صورت مستقيم يا غيرمستقيم شركت داشت و در جريان حمله مزدوران پهلوي به مدرسه فيضيه قم و نيز تصويب لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي، موضعگيري و اعلام مخالفت نمود. از اين عالم رباني آثاري بر جاي مانده كه حاشيه بر مكاسب، حاشيه بر رسايل، رساله در اجتهاد و رسالهاي در قاعده لاضرر از آن جملهاند. آيتاللَّه شيخ احمد اهري سرانجام در 26 ارديبهشت 1348 ش برابر با هجدهم صفر 1388 ق در 81 سالگي به رحمت ايزدي پيوست و پس از تشييعي با شكوه، در شهرستان قم به خاك سپرده شد.
تصويب متمم قانون اساسي و تاييدِ آن توسط محمدعلي شاه قاجار(1325ق)
چون ۵۱ فصلي كه بهنام قانون اساسي در دوران مظفرالدينشاه تنظيم شد، وافي به مقصود نبود و در اين قانون از وظايف مردم نسبت به دولت و بالعكس سخني نرفته بود، بنابراين براي نوشتن متمم قانون اساسي، كميسيوني تشكيل گرديد و آن قانون در ۱۰۷ اصل تنظيم شد و براي امضا تقديم محمدعليشاه قاجار گرديد. • محمدعليشاه قاجار از همان آغاز كار، مصمم به برانداختن مشروطيت بود، اما بهانهاي در دست نداشت. اما در جريان سوءقصدي كه به وي شد، بهانه لازم را بهدست آورد و آن را به گردن آزاديخواهان انداخت، تا اينكه سرانجام پس از ماهها كشمكش ميان مجلس و دربار و عدم دسترسي به نتيجه مطلوب، در روز سهشنبه دوم تيرماه ۱۲۸۷ش برابر با ۲۳ جمادياول ۱۳۲۶ق، هنوز آفتاب طلوع نكرده بود كه قشون محمدعليشاه به سوي مجلس روان شدند و راههايي را كه به مجلس منتهي ميشد، بستند. مجاهدان كه در ميدان بهارستان بودند در سنگرهاي خود به حال آمادهباش درآمدند. چون خبر به گوش حضرات آيات بهبهاني و طباطبايي، از رهبران روحاني مشروطه رسيد، با بيپروايي و دليري از خانه بيرون آمدند و خود را به مجلس رسانيدند تا شايد از وقوع حادثه جلوگيري نمايند. ناگهان مجلس شوراي ملي كه هنوز مدت زيادي از بدو تشكيل آن نميگذشت به دستور محمدعليشاه مستبد و توسط كلنل لياخوف، افسر روسي به توپ بسته شد. در پي اين حمله، نعش خونين آزاديخواهان، صحن بهارستان را پر كرد و صداي ناله و فرياد از هر سو به گوش ميرسيد. مجاهدان نيز مردانه، تفنگ در دست گرفته و از خود و مجلس دفاع ميكردند. جنگ در حدود چهار ساعت به طول انجاميد و سرانجام به نفع شاه پايان يافت. در اين ماجرا، محمدعليشاه كه مورد حمايت دولت روس بود به اعدام و تبعيد و زنداني كردن نمايندگان مجلس پرداخت. شاه دستور داد كه آقا سيدعبدالله بهبهاني را به كرمانشاه تبعيد كرده، آيتالله سيدمحمد طباطبايي را در شميران خانهنشين نمايند. عدهاي از آزاديخواهان را، زنجير به گردن انداخته و كشانكشان به باغشاه بردند. از ميان اين جمع، تنها ملكالمتكلمين و ميرزاجهانگيرخان صوراسرافيل از مشروطهطلبان مشهور و مخالف استبداد قاجاري را به حضور شاه آوردند. وي پس از اينكه مدتي به آن دو دشنام داد، دستور قتل هر دوي آنها را صادر كرد. يك روز پس از به توپ بستن مجلس، محمدعليشاه قاجار براي ايجاد رعب در ميان مردم و تعطيلي اجتماعات و انجمنهاي ملي، حكومت نظامي را در تهران اعلام كرد. براساس اين فرمان، لياخوف روسي فرماندهي نيروهاي قزاق مأمور شد تا با استفاده از نيروهاي گارد قزاق، افراد مسلح را در شهر بازداشت كنند. طي اين فرمان، تجمع مردم در شهر ممنوع گرديد و به مأموران دستور داده شد تا با شليك گلوله مانع از اجتماع افراد شوند. همچنين براي جلوگيري از تحصن مردم در سفارتخانهها يا حرم حضرت عبدالعظيم در ري، عفو عمومي اعلان نمودند. هدف از اين كار، فريفتن مشروطهخواهان متواري بود، چنانكه بدينوسيله، عده بسياري دستگير شدند. در اين واقعه بيش از سيصد تن از مجاهدان، آزاديخواهان و مشروطهطلبان كشته و پانصد تن ديگر زخمي و تعداد زيادي بازداشت شدند. همچنين انجمنها تعطيل، روزنامهها توقيف و مشروطيت دوساله ايران به پايان رسيد. بدينترتيب مجلس، منحل شد و دوره استبداد صغير آغاز گشت. با آغاز استبداد جديد - كه بهدليل عمر كوتاه آن، استبداد صغير ناميده ميشود - بسياري از روشنفكران غربگرا، صحنه مبارازت را رها نموده و يكبار ديگر جنبش مردم ايران با الهام گرفتن از روح مذهب و رهبري روحانيت، در اندك مدتي به اوج خود رسيد. در اين حال، مردم، در تهران و شهرستانها، دست به دفاع مسلحانه زده و در نهايت توانستند با محاصره پايتخت، آن را به تصرف خويش درآورند. انگيزه و محرك اصلي مردم در اين قيام، دستورالعملهايي بود كه از طرف علماي بزرگ، بهويژه از نجف اشرف بهدست مردم ميرسيد. اين بيانيهها و روشنگريها بود كه بر مبناي وظيفه شرعي، مردم را در سراسر ايران، به مقاومت در برابر استبداد برانگيخت و عليرغم حكومت نظامي، به دفاع مسلحانه واداشت تا اينكه سرانجام، استبداد براي بار دوم سقوط كرد. در اين ميان، با برافراشته شدن دو پرچم روس و انگليس بر سردر عمارت سفارت روسيه كه شاه فراري مستبد را پناه داده بود، براي چندمينبار ماهيت سياستهاي هماهنگ و مداخلهجويانه روس و انگليس روشن گرديد. دوران استبداد صغير، يك سال و ۲۲ روز به طول انجاميد و سرانجام با خلع محمدعليشاه و آغاز انتخابات دوره دوم مجلس شوراي ملي پايان يافت.
رحلت بانو نصرت امين از زنان فقیه و دانشمند (1403ق)
بانو نصرت امين در سال 1265 هجرى شمسى در شهر اصفهان ديده به جهان گشود. از چهار سالگى به مكتبخانه رفت تا به فراگيرى قرآن و زبان فارسى بپردازد و اين زمانى بود كه در زمينه تحصيل علوم و معارف دينى بالاتر از سطح روخوانى قرآن هيچ مجال و زمينه اى براى حضور زنان نبود؛ بخصوص در سالهاى 1280 به بعد كه تحصيل علم براى پسران هم آسان و ميسر نبود تا چه رسد به دختران . او در 15 سالگى به ازدواج و همسرى پسر عمويش درآمد. اما زندگى خانوادگى و تربيت فرزندان در فراگيرى دانش او اثرى نگذاشت و آن چنان در جهت كسب علوم دينى از خود جديت نشان داد كه موافقت و مساعدت اطرافيان بويژه همسر خويش را براى ادامه تحصيلات در علوم دينى (فقه و اصول ) و زبان عربى به دست آورد. در اين زمان او بيست ساله بود. مهمترين استاد ايشان كه فقه و اصول و حكمت را به وى آموخت ، آيت الله نجف آبادى بود. بانو امين از زمان كودكى كه اهل ذوق و تفكر و تدبر در موجودات و آثار حق تعالى و از عشاق پروردگار كريم بود، در حين تحصيل حكمت به كشف و شهود نيز نائل مى گرديد و در اين رابطه بهترين سند و گواه آثار تفسيرى ايشان كتاب اربعين الهاشميه و نيز نفحات الرحمانيه است . به دنبال انتشار كتاب اربعين هاشميه در سن 40 سالگى از سوى آيت الله حائرى يزدى ، آيت الله محمد كاظم يزدى و آيت الله آقا ميرزا اصطهباناتى شيرازى درجه اجتهاد گرفت و پس از شركت در آزمون علما و مراجع تقليد وقت (آيت الله شيخ عبدالكريم قمى و آيت الله آقا سيد محمد كاظم شيرازى ) كه شامل سؤ الها و پاسخهاى بسيارى بود - تمامى آنها در كتاب جامع الشتات آمده است - از طرف آن آيات عظام ، درجه اجتهاد و قدرت استنباط احكام شرع را دريافت كرد و اولين بانوى مجتهده در جهان اسلام گرديد.
درگذشت "سرفردريك هاپكيْنْزْ" دانشمند انگليسي كاشف ويتامين (1947م)
فردريك هاپْكينْزْ، يكي از محققين بزرگ پزشكي، در 20 ژوئن1861م در لندن به دنيا آمد. وي پس از پايان تحصيلات خود، در رشته زيستشناسي به تحقيقات علمي دامنهداري مشغول شد كه تا پايان عمرش ادامه داشت. وي همچنين به مدت سي سال، استاد زيستشناسي دانشگاه كمبريج انگلستان بود و به تدريس مشغول بود. هاپكينز در ادامه تحقيقات خود، موفق به كشف تريپتوفان، مادهاي از دسته آمينو اسيدها گرديد و پس از چندي، دو نمونه پروتئين كشف كرد كه يكي از آنها به ادامه زندگي كمك ميكند. وي همچنين طي اين تحقيقات به كشف ويتامين توفيق يافت و به واسطه اين كشف، به دريافت جايزه نوبل سال 1929م نائل آمد. فردريك هاپكينز سرانجام در 16 می 1947م در 86 سالگي درگذشت. لازم به ذكر است كه ويتامين نوعي مواد آلي است كه بايد به مقدار كم در غذاي انسان و جانوران موجود باشدتا رشد و نمو به صورت طبيعي صورت گيرد. كلمه ويتامين كه از ويتا به معني زنده و آمين كه نوعي ماده شيميايى است، مشتق شده، به طور كلي شامل مواد حياتبخشي هستند كه براي رشد و ادامه زندگي لازم بوده و فقدان آنها، سبب بيماريها و عوارض گوناگون ميشود. همچنين ويتامينها در تبديل غذا به انرژي و انتقال انرژي به نقاط مختلف بدن، در تنظيم سوخت و ساز بدن نيز اهميت دارند.