آغاز نهضت اسلامي فلسطين (1361 ش)
پس از گسترش روند مهاجرت يهوديان به فلسطين اشغالي، مشكلات مردم فلسطين رو به افزايش گذاشت. يهوديان كه خواهان زمين بيشتر براي خانهسازي و كشاورزي بودند، درگيريهاي متعددي با صاحبان اصلي زمينها كه مردم فلسطين بودند، پيدا كردند. خشونت يهوديان همچنان ادامه يافت و چنين وضعي، سبب شد كه اعتراض و مقاومت فلسطينيها شدت يابد. در اغلب شهرهاي بزرگ و كوچك تشنج فزوني يافت و اين آغازي بر نهضت اسلامي فلسطين تلقي ميگردد. امروز و پس از گذشت ساليانِ دراز، تجربه در امر فعاليتهاي بيحاصلِ سياسي براي حل مسأله فلسطين، ميتوان با فريادي رساتر و اعتراضي صريحتر از گذشته گفت كه مسأله فلسطين يك راه حل دارد و آن نيز حركت در مسير اسلام و مبارزه با توسل به ايدئولوژي انقلابي - اسلامي است. حركت اسلامي انتفاضه كه به قيام اسلامي ملت فلسطين اطلاق شده است با همين باور طي سالهاي اخير ادامه داشته است. اهميت نهضت اسلامي مردم فلسطين در اين است كه تظاهرات و مبارزات آنان به دور از صلاحديد احزاب سياسي فلسطين و به دور از تشخيص و اقتضاي سياست آنان صورت گرفته است.
وفات دانشمند كبير "ابونصر فارابي" معروف به "معلم ثاني" (339 ق)
محمد بن طرخان، حكيم و فيلسوف شهير، معروف به ابونصر فارابي، در سال 260 ق در روستايى نزديك فاراب در خراسان قديم به دنيا آمد. فارابي از بزرگترين دانشمندان اسلامي قرن چهارم هجري بوده و به معلم ثاني، استاد الفلاسفه و مَلِكُ الحُكَما خوانده ميشود. وي پس از تحصيل مقدمات در فاراب، به بغداد رفته و زبان عربي، رياضيات و فنون حكمت را آموخت. فارابي با هوش سرشاري كه داشت، در تحصيل، دقتِ بسيار ميورزيد و با وجود عدم بضاعت مالي، به سرعت در علوم پيشرفت كرد. وي همچنين در طب، منطق، موسيقي و زبانشناسي استاد كامل بود. فارابي در اثر تسلط بر زبانهاي متعدد، كتب يونان قديم را به عربي ترجمه كرد. آراءُ اهلِ المدينةِ الفاضِله، اِحصاءُالعلوم، القياس و دهها اثر ديگر از تاليفات اوست. وي در 79 سالگي در دمشق وفات يافت ودر آن شهر به خاك سپرده شد.
فتح قلعه ي خيبر به دست تواناي "حضرت علي"(ع)(7 ق)
خيبَر، سرزمين حاصلخيزي در 32 فرسخي شمال مدينه، داراي هفت قلعه و بالغ بر بيست هزار سَكنهي يهودي بود. يهوديان خيبر، همچون پايگاه دشمن در نقطهاي حساس در حكومت اسلامي، برضد اسلام عمل ميكردند. يهوديان فرصتطلب، عليرغم پيماني كه با مسلمانان داشتند، خيبر را كانون مبارزه با اسلام قرار داده و تا ميتوانستند، مشركان را بر ضد اسلام ميشوراندند و كمك ميكردند. پيامبر اسلام(ص) تصميم گرفت اين آخرين كانون ضداسلامي دشمن در مدينه را نيز نابود كند و ريشهي فتنه را درآوَرَد. پيامبر اكرم(ص) با هزار و ششصد نفر، با روش غافلگيرانه، خود را به قلعههاي خيبَر رساندند. يهوديان به قلعههاي خود پناه برده و قلعهها را به روي خود بستند. مسلمانان قلعهها را يكي پس از ديگري گشودند ولي فتح دو قلعهي آخر ده روز به طول انجاميد. حضرت رسول اكرم(ص) پس از اين كه عدهاي از اطرافيانش موفق به فتح آن دو قلعه نشدند، فرمود: فردا پرچم جنگ را به مردي ميدهم كه جنگجويى است كه فرار نميكند، خدا و رسول خدا(ص) را دوست دارد، خدا و رسولش نيز او را دوست دارند و خداي تعالي خيبر را به دست او فتح ميكند. فردا حضرت علي(ع) حاضر گشت و حضرت رسول(ص) پرچم را به دست او سپرد. حضرت علي(ع) به سوي خيبر شتافت و پس از آن كه پهلوانان يهود را به هلاكت رساند قلعهي خيبر را به دست مبارك خويش فتح كرد.
فتح قلعه ي خيبر به دست تواناي "حضرت علي"(ع)(7 ق)
خيبَر، سرزمين حاصلخيزي در 32 فرسخي شمال مدينه، داراي هفت قلعه و بالغ بر بيست هزار سَكنهي يهودي بود. يهوديان خيبر، همچون پايگاه دشمن در نقطهاي حساس در حكومت اسلامي، برضد اسلام عمل ميكردند. يهوديان فرصتطلب، عليرغم پيماني كه با مسلمانان داشتند، خيبر را كانون مبارزه با اسلام قرار داده و تا ميتوانستند، مشركان را بر ضد اسلام ميشوراندند و كمك ميكردند. پيامبر اسلام(ص) تصميم گرفت اين آخرين كانون ضداسلامي دشمن در مدينه را نيز نابود كند و ريشهي فتنه را درآوَرَد. پيامبر اكرم(ص) با هزار و ششصد نفر، با روش غافلگيرانه، خود را به قلعههاي خيبَر رساندند. يهوديان به قلعههاي خود پناه برده و قلعهها را به روي خود بستند. مسلمانان قلعهها را يكي پس از ديگري گشودند ولي فتح دو قلعهي آخر ده روز به طول انجاميد. حضرت رسول اكرم(ص) پس از اين كه عدهاي از اطرافيانش موفق به فتح آن دو قلعه نشدند، فرمود: فردا پرچم جنگ را به مردي ميدهم كه جنگجويى است كه فرار نميكند، خدا و رسول خدا(ص) را دوست دارد، خدا و رسولش نيز او را دوست دارند و خداي تعالي خيبر را به دست او فتح ميكند. فردا حضرت علي(ع) حاضر گشت و حضرت رسول(ص) پرچم را به دست او سپرد. حضرت علي(ع) به سوي خيبر شتافت و پس از آن كه پهلوانان يهود را به هلاكت رساند قلعهي خيبر را به دست مبارك خويش فتح كرد.
تولد "راجر بيكُن" فيلسوف و نظريهپرداز انگليسي (1214م)
راجر بيكُن، فيلسوف و مدرس معروف انگليسي در 11 آوريل سال 1214م در انگلستان به دنيا آمد. او سپس در دانشگاههاي آكْسْفورد انگلستان و پاريس به تحصيل و سپس تدريس پرداخت. بيكن از آن پس به عنوان كشيش به خدمت مشغول گرديد. او در اين زمان در زمينه علم كيميا مطالعاتي نمود و دريافت كه چگونه ميتوان باروت ساخت. موفقيت بيكن در كارهاي علمي حسادت همكارانش را برانگيخت. از اين رو او را به جادوگري متهم كردند و به ده سال زندان محكوم شد. بيكن در زندان، يك تقويم اصلاح شده و صحيح تهيه كرد و پس از اتمام دوران زندان، بار ديگر به كارهاي علمي روي آورد. وي در اين زمان دايرةالمعارف تصنيف عظيم را كه شامل علوم طبيعي، منطق، فيزيك، رياضيات، فلسفه و زبانشناسي بود نوشت و بار ديگر به اتهام نگارش كتب ضالّه به مدت دوازده سال به زندان افتاد. بيكن پس از آزادي از زندان، مطالعات خود را از سر گرفت و كتب متعددي نگاشت. بيكن به علوم طبيعي و تجربه و مشاهده مستقيم اهميت ميداد و به همين جهت او را از پيشروان روش تازه علمي شمردهاند. وي معتقد بود كه علم، مكمّل دين است نه مخالف آن. اهميت فلسفه راجر بيكُن در شمول آن بر افكار مبتكرانه و جديد نيست. زيرا وي به بسياري از افكار خرافي آن زمان همچون كيميا و علم احكام نجوم اعتقاد داشت. سهم عمده وي در دانش جديد، اصرار وي در به كار بردن روش علمي در مطالعه فلسفه است. وي علت جهل و ناداني را چهار چيز ميدانست: اتكا به اسناد و مآخذ غيرموثق، پيروي كوركورانه از آداب و رسوم، تقليد كوركورانه از بالا دست و عادت به تبعيت از عامه جاهل و پنهان داشتن حماقتها با تظاهر به دانايى. بيكن بر اين عقيده بود كه براي به دست آوردن دانش و حكمت، دو راه وجود دارد: تجربه و عقل، و بايد براي رسيدن به حقيقت، انديشههاي خود را بر پايه دانستهها قرار داد. وي جوهر حيات و ناموس زندگي را در اراده ميدانست و اولين كسي بود كه عليه كليسا و خرافات دين مسيح(ع) در دوران قرون وسطي قيام كرد. بيكُن همچنين يكي از بزرگترين دانشمندان قرون وسطي به شمار ميرود كه به شدت، روشهاي فلسفي عهد خود را مورد انتقاد قرار داده است. راجر بيكن سرانجام در 25 سپتامبر 1294م در هشتاد سالگي درگذشت.