پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ايران و سقوط رژيم 2500 ساله شاهنشاهي (1357ش)
از هفدهم تا 22 بهمن 57، ايران يكي از دورانهاي استثنايي تاريخ سياسي جهان را گذرانيد. در اين ايام، دو دولت در يك مركز و بدون هيچ گونه مرزبندي مواجه بودند. دولتي كه پشتوانه و عامل مشروعيت خود را از دست داده و از قدرت نظامي محروم گشته و با انقلابي عظيم روبرو بود. و دولتي ديگر متكي به رهبري انقلاب تودههاي ميليوني مردم كه به جاي قدرت نظامي، تنها به ارتش مردم وابستگي داشت. با وسعت يافتن دامنههاي انقلاب، قرار بر اين شد كه سران ارتش رژيم پهلوي، دست به كودتا زده و با به دست گرفتن قدرت، انقلاب مردمي را سركوب سازند. از اين رو از ساعت چهار بعدازظهر روز 21 بهمن 57، حكومت نظامي اعلام شد. پس از اعلان حكومت نظامي، حضرت امام خميني(ره) اعلام كرد كه مردم به حكومت نظامي اعتنايي نكنند. مردم نيز همچنان به يورش خود به مراكز دولتي و نظامي و انتظامي ادامه دادند و تقريباً تمام اين مراكز با اندك درگيري و مقاومت، تسخير شد و به دست مردم افتاد. اين درگيريها در روز بعد نيز به شدت ادامه يافت و در اين روز هزاران زن و مرد و پير و جوان، هريك به اندازه توان خود براي سرنگوني نهايي رژيم ظلم و جور، كوشش كردند. آنها با سنگربندي در خيابانها، سينه سپركردن در برابر تانكها و با فداكاري و جانفشاني، انقلاب را به پيروزي رساندند. نه فقط در تهران، بلكه در تمامي شهرهاي ايران، درگيري مردم با بقاياي رژيم شاه جريان داشت. هنگامي كه خبر حركت نيروهاي نظامي از شهرهاي مختلف ايران به سمت تهران براي سركوب قيام مردم پخش شد، مردم شهرهاي مسير به درگيري با نيروهاي نظامي پرداختند و با بستن راه، مانع حركت آنها به سمت تهران شدند. برخي از فرماندهان رده بالاي ارتش در اين درگيريها به دست مردم كشته شدند تا سرانجام، ارتش، بيطرفي خود را اعلام كرد. سرانجام روز سرنوشت فرارسيد و در 22 بهمن 1357، نظام پوسيده ستمشاهي فروريخت و ريشههاي فاسد دودمان سياه پهلوي از اين كشور اسلامي، كنده شد. مبارزه پانزده ساله ملت مسلمان ايران به رهبري امام خميني(ره) به ثمر رسيد و با سرنگوني نظام 2500 شاهنشاهي، انقلاب شكوهمند اسلامي ايران پيروز گرديد.
آغاز دوره سوم مشروطه با ديكتاتوري رضاخان سردار سپه (1303 ش)
در حالي كه رضاخان با به دست گرفتن نخست وزيري، قدرت بدون عناني در كشور به دست آورده بود، انتخابات زود هنگام مجلس پنجم در شرايط تبليغات توأم با زد و بند و اتهامات و اعمال فشار و اختناق آغاز شد و اين انتخابات در بيشتر مراكز به دست امراي لشكر و دستنشاندههاي وزارت جنگ و گروههاي متنفّذ انجام گرفت. با افتتاح مجلس پنجم در تايخ 22 بهمن 1302، اكثريت نمايندگان مجلس كه مرعوب قدرت رضاخان شده بودند، نميتوانستند كاري از پيش ببرند، در چنين جوّي آيتاللَّه سيد حسن مدرس، رهبري اقليت مجلس را بر عهده گرفت و در برابر اكثريت مجلس كه از طرح عوامفريبانه و منافقانه نهضت جمهوريخواهي سردار سپه حمايت ميكردند، ايستاد. به اين ترتيب دوره سوم مشروطه با توطئهاي حساب شده آغاز گرديد و در حقيقت تنها نشانه مشروطه كه وجود مجلس شوراي ملي بود، بدين وسيله از ميان رفت و ديكتاتوري، جاي همه انديشههاي آزاديخواهان و مشروطهطلبان و آرمانهاي اسلامي كه روزي در مشروطيت متجلّي شده بود، گرفت. اين دوره شوم و سياهِ مشروطه تا سال 1320 ش - كه رضاخان به دست همان قدرتهاي بيگانهاي كه بر اريكه سلطنت رسيده بود، با خواري از كشور بيرون رفت - به مدت بيش از شانزده سال ادامه يافت. در اين مدت، با توجه به اختناق و بريده شدن نَفَسها و حكومت رعب و وحشت ناشي از قتلها و شكنجههاي رضاخاني، عمر مجلسهاي شوراي ملي تا دوره دوازدهم به آرامش مرگباري گذشت وسياست اسلام زدايي، عمدهترين خط مشي سياسياي بود كه اسلامستيزان در كشور به اجراي آن همت گماشتند.
رحلت فقيه جليل، آيت اللَّه "حسين نجفي اهري" (1345 ش)
آيت اللَّه شيخ حسين نجفي اهري در سال 1244 ش (1282 ق) در شهرستان اهر به دنيا آمد و پس از فراگيري قرآن و مقدمات علوم حوزوي، راهي تبريز شد. وي پس از اقامت نه ساله در تبريز، رهسپار نجف اشرف گرديد و مدت 35 سال، از محضر آيات عظام: سيد محمدكاظم يزدي و...به كسب علم مشغول بود. ايشان در جريان نهضت اسلامي ايران و پس از دستگيري امام خميني(ره) پس از وقايع 15 خرداد 1342، به همراه ديگر علماي تهران و شهرستانها راهي شهر ري گرديد و خواهان آزادي آن حضرت شد. از اين فقيه بزرگوار كتب متعددي بر جاي مانده كه شرح رسائل، شرح مكاسب، شجره طوبي و كتابي در ردّ بهائيگري از آن جملهاند. همچنين ايشان در سالهاي اقامت در نجف اشرف كتاب حديقَةُالاحباب را به نگارش درآورد كه مورد تاييد مرجع تقليد وقت، آيت اللَّه سيد ابوالحسن اصفهاني قرار گرفت. آيت اللَّه نجفي اهري سرانجام در 22 بهمن 1345 ش برابر با اول ذيقعده 1386 ق در صد و يك سالگي بدرود حيات گفت و پس از انتقال پيكرش به قم، در اين شهر به خاك سپرده شد.
عمليات كوچك فتح 4 توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامي (1365ش)
مرحله اول عمليات پارتيزاني فتح 4 در بامداد بيست و دوم بهمن 1365 با رمز مبارك "يااللَّه" آغاز شد. در اين عمليات نيروهاي ويژه سپاه پاسداران به همراه تعدادي از كردهاي مخالف رژيم بعث، پس از دهها كيلومتر پيادهروي و عبور از كوهستانهاي صعبالعبور، خود را به منطقه عملياتي اربيل عراق رسانده و تاسيسات اقتصادي و نظامي عراق را در اين منطقه كوبيدند. رزمندگان اسلام در ادامه اين عمليات علاوه بر انهدام تاسيسات چند شهر اطراف و يك گردان دشمن، موفق شدند خود را به پادگان رواندوز رسانده و آن را با تمام امكانات موجودش به آتش بكشند. در مرحله دوم عمليات فتح 4، نيروهاي اسلام پس از عبور از كوهستانهاي مرتفع در عمق 70 كيلومتري خاك عراق، با شليك بي امان موشكهاي آرپيجي، تعداد زيادي از تانكها و نفربرهاي دشمن را به آتش كشيدند. در نهايت، اين عمليات با انهدام چندين واحد نظامي، اقتصادي، دولتي، امنيتي و موتوري دشمن و كشته و زخمي شدن بيش از 1100 نفر از نيروهاي بعث پايان يافت.
شهادت عالم مجاهد آيتاللَّه "سيد محمد باقر صدر" توسط دژخيمان بعث عراق(1400ق)
آيت اللَّه سيدمحمدباقر صدر در 25 ذيقعدهي سال 1353 ق در شهر كاظمين در خانوادهاي عالمپرور به دنيا آمد. وي در كودكي پدر را از دست داد و از آن پس تحت تكفّل برادر بزرگش، سيد اسماعيل، قرار گرفت. شهيد صدر در 12 سالگي راهي نجف اشرف گرديد و پس از چند سال، دورهي عالي فقه و اصول را در نزد حضرات آيات سيد ابوالقاسم خويى و دايى خود شيخ محمدرضا آل ياسين گذراند. اين عالم بزرگوار در جواني به اجتهاد دست يافت و از 25 سالگي تدريس خارج اصول و سپس خارج فقه را آغاز كرد. آيت اللَّه صدر در طول نزديك به 30 سال تدريس، شاگردان مستعدّي تربيت كرد كه حضرات آيات سيدمحمد باقر حكيم، سيدمحمود هاشمي شاهرودي، سيدكاظم حسيني حائري، شيخ مهدي آصفي و... از آن جملهاند. همچنين كتابهاي فراواني از شهيد صدر به يادگار ماندهاند كه كتب فَلسَفَتُنا(فلسفهي ما) و اقتصادُنا،(اقتصاد ما) سمبل قدرت نمايى ايدئولوژي اسلامي در برابر انديشههاي وارداتي شرق و غرب بود. ايشان تفكيك مسألهي رهبري فكري را از مسألهي رهبري سياسي امكانپذير نميدانست و همراهِ فعاليتهاي فكري، به فعاليتهاي سياسيِ جامعه نيز همت ميگماشت. اين مبارزات پرشور به ويژه پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران و حمايت امام خميني از ايشان، خطري جدي براي بعثيان به شمار ميآمد و بدين سبب حاكمان عراق، حضور اين رادمرد صحنهي دين و سياست را تحمل نكردند. سرانجام مزدوران حزب بعث عراق آيت اللَّه صدر را پس از چند روز بازداشت و اِعمال وحشيانهترين شكنجهها، به همراه خواهر فداكارش بنت الهدي، در روز 19 فروردين 1359 شمسي برابر با 24 جماديالاولي 1400 ق در 47 سالگي به شهادت رساند. پيكر پاك اين دو عزيز در فضايي غمبار و بدون حضور مردم در نجف اشرف به خاك سپرده شد.
شهادت بانوي عالمه و آگاه "سيده بنتُ الهدي صدر" به دست مزدوران(1400 ق)
سيده بنت الهدي صدر در سال 1357 ق در خانوادهي علم و تقوا در كاظمين به دنيا آمد. بنت الهدي دوران كودكي خود را در كنار پدري دانشمند، مادري متقي و برادراني عالم گذراند. وي بدون آن كه به مدارس نامناسبِ دخترانهي آن روزِ عراق پاي گذارد، نزد برادرانش سيدمحمدباقر و گاه سيداسماعيل، قرآن، ادبيات، تاريخ، فقه و اصول را تا بالاترين سطوح پشت سرگذاشت و پس ازمدتي به تدريس علوم اسلامي پرداخت. اين بانوي عالمه توانست رهبري زنان مسلمان عراق را به عهده گيرد و مدارس اسلامي وابسته به جمعيّت خيريهي اسلامي در بغداد را سرپرستي كند. ايشان در مدارس تحت نظر خود در نجف و كاظمين نيز خواهراني آگاه و مبارز را پرورش داد و در نشر علوم اسلامي فعاليت موثري به انجام رساند. پس از دستگيري برادرش آيت اللَّه سيد محمد باقر صدر، بنت الهدي با ايراد خطابههاي پرشور در حرم امام علي(ع( مردم را به فريادخواهي خواند و عليه نظام بعث به قيام دعوت كرد. سرانجام، بنت الهدي صدر به همراه برادر بزرگوارش پس از تحمل شكنجههاي طاقتفرساي مزدوران بعثي عراق در 43 سالگي به شهادت رسيد و در كنار برادر به خاك سپرده شد.
آغاز حكومت امپراتوري و سلطنت اولين امپراتور ژاپن (660 ق.م)
در 11فوريه 660 ق . م اولين امپراتور ژاپن به نام "يى مو" به تخت سلطنت نشست. به اين ترتيب، قديميترين و ماندگارترين نظام سلطنتي در جهان كه هنوز ادامه دارد، آغاز شد. اين نظام در طول زمان، دستخوش دگرگونيهاي فراوان شده است و امروزه، امپراتور در كشور ژاپن، مقامي تشريفاتي است و قدرت اصلي در دست نخست وزير است. با اين حال، ژاپنيها روز آغاز سلطنت در اين كشور را عيد ملي مينامند و همه ساله اين روز را جشن ميگيرند.
درگذشت "رِنِه دكارْتْ" فيلسوف و رياضيدان معروف فرانسوي (1650م)
رِنِه دكارْتْ فيلسوف شهير فرانسوي در 31 مارس 1596م، در فرانسه به دنيا آمد. وي پس از طي تحصيلات مقدماتي، به فراگيري علوم رياضي و طب مشغول شد و پس از چندي وارد خدمت نظام گرديد. دكارت به زودي از زندگي نظامي خسته شد و در 24 سالگي آن را رها نمود. وي در اين زمان تصميم گرفت كه در زندگي هيچ سؤالي را بيجواب نگذارد و درباره مسائل، تفكر كند. از اين رو به رياضيات و هندسه روي آورد و توانست قانون انكسار يا شكست نور را كشف كند. دكارت سپس خود را وقف مطالعه در فلسفه كرد. از كشوري به كشور ديگر رفت، كتابها خواند و يادداشتهاي بسيار برداشت تا آنكه در سي و سه سالگي در هلند رحل اقامت افكند. كارهاي علمي دكارت از اين هنگام آغاز شد. وي در ابتدا رساله فلسفي جهان را نگاشت ولي چون پس از اتمام آن، از محكوميت گاليله در ايتاليا اطلاع يافت، احتياط كرد و از نشر آن احتراز نمود. اما آنچه نخست سبب شهرت وي گرديد مجموعه رسالههايى مشتمل بر تفكرات فلسفي بود. فلسفه او سيري بود از شك كامل به ايمان كامل؛ هرچند در اين ميان، نوعي رياضيات عمومي به وجود آورد كه حساب و جبر و هندسه در آن داراي نقش بيشتري باشند. دكارت معلوماتي را علم ميدانست كه مبرهن و يقيني باشند و به همين دليل، رياضيات را نمونه كامل علم ميشمرد و ميخواست روش رياضيات را در همه رشتههاي علوم انساني به كار بَرد. از اين روست كه روششناسي دكارت كه وجهه اصلي فلسفه اوست، ناشي از همين انديشه ميباشد. وي در انديشه برپايى انقلاب بود، اما براي ايمان قصري ساخت كه مصالح آن را شك و ترديد تشكيل ميداد. دكارت بر اين عقيده بود كه فرد براي وصول به حقيقت، بايد يكبار در زندگي، خويشتن را از همه عقايدي كه پذيرفته است خلاص كند و از نو و از اساس، همه دستگاههاي معارف خود را بنيان نهد. از اين جهت دكارت روش فلاسفه نقلي را به يكسو نهاد و بنا را بر اين نهاد كه درهمه چيز شك كند. وي معتقد بود كه هيچ چيز را نبايد واقعيت دانست مگر آن كه به اثبات برسد. بايد از دروازه شك وارد شد. بنابراين ميگفت: يك چيز هست كه نميتوان در آن شك كرد و آن اين است كه شك ميكنم. چون شك ميكنم، فكر دارم و ميانديشم، و چون ميانديشم، پس هستم. وي همچنين اعتقاد داشت كه هر چه را عقلِ روشن و متمايز دريابد، حق است. سپس به وجود ميپردازد و ميگويد: چون خدا كامل است، بنابراين منشاء همه كمالاتي است كه تصوري از آنها دارم و از سوي ديگر آنچه را كامل است ميتوان به خدا نسبت داد. ذهنْ متفكر را فريب نميدهد، پس تصورات روشن و متمايزي كه خداوند در ذهن ما نهاده است حق است. تأثير دكارت در فلسفه بيش از حد است و اغلب، او را پدر فلسفه جديد ميخوانند، ولي در سالهاي اخير، بعضي از محققين با ارائه دلايلي، اهميت او را مورد ترديد قرار دادهاند. رنه دكارت سرانجام در 11 فوريه 1650م در 54 سالگي در استكهلم سوئد درگذشت.