قتل واعظ شهير "سيدجمال الدين واعظ اصفهاني" از رجال مشروطه (1287 ش)
سيدجمال الدين واعظ همداني معروف به سيدجمال اصفهاني در حدود سال 1242 ش (1279 ق) در همدان به دنيا آمد. در بيست سالگي براي تحصيل رهسپار اصفهان شد ولي پس از مدتي كه در خود علاقه به منبر و وعظ يافت به اين مسير گام نهاد و به سرعت ترقي نمود. سيد جمال سالياني در اصفهان حضور داشت و سپس ساكن تهران گرديد. وي در جريان نهضت مشروطه از اطرافيان سيدعبداللَّه بهبهاني و سيدمحمد طباطبايي به شمار ميرفت و در انتقاد از دستگاه جور و ستمورزيهاي حاكمان، داد سخن ميكرد. سيدجمال، يكي از رهبران مشروطه ايران محسوب ميشود كه نزديك به بيست سال، در شهرهاي اصفهان، مشهد، شيراز و تهران وعظ مينمود و در روشنگري مردم ميكوشيد. به اين دليل محمدعلي شاه دستور بازداشت او را صادر كرد. وي پس از به توپ بستن مجلس قصد عزيمت به عتبات عاليات داشت كه در راه شناسايي و دستگير شد و پس از چند ماه زندان رفتن، در بيست و نهم آبان 1287 ش برابر با 25 شوال 1326ق در 45 سالگي در زندان بروجرد به قتل رسيد. سيد در فن خطابه بسيار توانا و حاذق بود به طوري كه او را از نظر فصاحت و نفوذ كلام و قدرت بيان، يكي از بزرگترين خطباي مشروطه ايران دانستهاند. موعظه او، سياسي و ساده و همه فهم بود و از بيان مطالب خود ابايي نداشت. مقبره وي در كنار شهر بروجرد واقع است و مردم به زيارت آن ميروند. سيدمحمدعلي جمالزاده، نويسنده شهير معاصر ايراني مقيم اروپا، فرزند ارشد اوست.
مرگ "حسن پيرنيا" معروف به "مشيرالدوله"نخست وزير قاجار و سياستمدار(1314 ش)
حسن پيرنيا در سال 1251 ش در تهران به دنيا آمد. وي پس از آنكه
تحصيلات خود را در فرانسه و روسيه به اتمام رساند، در سفر اول مظفرالدين شاه به اروپا، مترجم روسي شاه بود. وي در سال 1281 ش به سمت وزير مختار ايران در روسيه منصوب شد و در هنگام مشروطيت، مامور تدوين نظامنامه مجلس گرديد. پيرنيا پس از قتل اتابك اعظم، در كابينه مشيرالسلطنه به وزارت عدليه رسيد و پس از مدتي لقب مشيرالدوله
گرفت. پس از فتح تهران و تشكيل دولت جديد، وي به وزارت عدليه دست يافت و از آن به بعد در كابينههاي متوالي، وزارات متعدد گرفت. پيرنيا در 1293 به نخستوزيري رسيد و اتفاقاتي نظير قيام شيخ محمد خياباني و غائله آذربايجان، آغاز نهضت جنگل و آغاز گردنكشيهاي رضاخان پهلوي براي به دستگيري قدرت، از جمله رويدادهاي نوبتهاي ديگر نخستوزيري اوست. حسن پيرنيا علاوه بر اينكه در ادوار دوم،سوم، چهارم، پنجم وششم نماينده مردم تهران در مجلس شوراي ملي بود، همچنين چهار مرتبه نخست وزير و بيست و چهار بار وزير بوده است. وي در ده سال آخر عمر خود، غالباً به كارهاي فرهنگي و علمي اشتغال داشت و آ
ثاري همچون ايران باستان، نگاشت. مشيرالدوله در زمينه امور قضايي كشور پس از مشروطه نقش مهمي داشت و بيشتر قوانيني كه پس از مشروطه ملاك كار قرار گرفت توسط او تهيه شد. همچنين وي سازمان دادگستري را پيريزي كرد و علاوه بر تشكيل ديوان كشور و دادسراها، قانون
محاكمات حقوقي و جزايي را به تصويب رساند. مشيرالدوله سرانجام در 29 آبان 1314 در 63 سالگي درگذشت.
الحاق ايران به پيمان استعماري بغداد موسوم به "سنتو" (1334 ش)
كنفرانس كشورهاي عضو پيمان بغداد با شركت نخستوزيران ايران، تركيه، عراق، پاكستان و انگلستان و با حضور وزير امورخارجه آمريكا در بغداد به رياست
نوري سعيد، نخستوزير عراق برگزار شد. در اين كنفرانس، پيمان سنتو منعقد شد كه اين پيمان در اصل به منظور جلوگيري از نشر كمونيسم به كشورهاي مجاور شوروي بود. چند روز قبل از اين كه حسين علاء نخست وزير ايران براي شركت در نخستين اجلاس پيمان بغداد عازم عراق شود، مورد سوء قصد يكي از اعضاي سازمان فدائيان اسلام با نام مظفر ذوالقدر قرار گرفته و از ناحيه سر مجروح شده بود. اما به رغم اين سوء قصد، علاء مسافرت خود را انجام داد و در كنفرانس بغداد شركت نمود. اين سوء قصد، نارضايتي افكار عمومي ايران را از شركت در اين دسته بندي
نظامي به نفع غرب، نشان ميداد. سرانجام پس از پيروزي انقلاب اسلامي، ايران از عضويت اين پيمان استعماري خارج شد و سنتو عملاً منحل گرديد.
آغاز هفته بسيج
نام بسیج یادآور خاطره عزیزترین نهاد و بزرگترین
مردان تاریخ ما است. نهادی که به تعبیر امام راحل تشکیل آن «یقینا از برکات و الطاف جلیه
خداوند تعالی بود.» و «شجره طیبه و درخت تناور و
پرثمری است که شکوفه های آن بوی بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق می دهد. بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش بر گلدسته های
رفیع آن، اذان رشادت و شهادت سرداده اند. بسیج میقات پا برهنگان و معراج اندیشه پاک اسلامی است که تربیت
یافتگان آن نام و نشان در گمنامی و بی نشانی گرفته اند. بسیج لشکر مخلص خدا است که دفتر تشکیل آن را همه مجاهدان، از اولین تا آخرین امضا نمودند.»
آغاز سلطنت "اردوان پنجم"، آخرين پادشاه سلسله اشكانيان (216م)
پس از مرگ بلاش چهارم معروف به اشك بيست و هفتم، دو پسر او به نامهاي بلاش پنجم و اردوان پنجم مدعي سلطنت شدند. اين دو برادر مدتها با يكديگر در جنگ و ستيز بودند تا اينكه اردوان پنجم در 20 نوامبر 216م با عنوان اشك بيست و نهم بر تخت سلطنت تكيه زد. در اين زمان امپراتور روم براي
تسخير ايران به فكر حيلهاي افتاد و پس از ارسال هداياي بسيار به دربار اشك بيست و نهم، دختر شاه را خواستگاري كرد. اين امر سرانجام محقق شد و امپراتور براي بردن همسرش به
همراه سپاهي گران عازم ايران گرديد. اما همين كه اردوان با سردارانش براي استقبال به اردوي او رفتند، روميان مسلحي كه در كمين بودند به اشاره امپراتور به ايرانيان حمله كردند و آنان را تار و مار نمودند. از آن پس روميان جنايات بيشماري در ايران مرتكب شدند و تمام آباديهاي مسير را غارت نمودند. با اين حال، اردوان پنجم از مهلكه جان سالم به در برد و امپراتور روم، خود به دست اطرافيانش به قتل رسيد. اردوان از اين فرصت استفاده كرد و پس از وارد آوردن شكستي سخت بر روميان، مبلغ گزافي به عنوان غرامت از آنان دريافت نمود. در اين سالها، علي رغم تلاش فراوان اردوان براي نجات سلسله اشكاني، بر اثر مشكلات عديدهاي كه بر كشور حاكم بود، روزنه اميدي براي بقاي امپراتوري اشكانيان
نماند. همچنين بر اثر انحطاط و ضعفي كه در دولت مركزي اشكاني پديد آمده بود، اردشير بابكان، يكي از اميران دست نشانده پارس كه قدرتي به هم
رسانيده بود، بر اردوان شوريد و حكومت 476 ساله اشكانيان را در سال 224م سرنگون كرد.