در اين ميان وضعيت
پرسپوليس به عنوان باشگاهي كه ادعاي پرطرفدارترين تيم در ايران و حتي آسيا
را دارد بغرنجتر از بقيه تيمهاست.
از بازي آسيايي پرسپوليس
مقابل الوحده در ورزشگاه آزادي استقبال چنداني نشد، دربي هم تماشاگران
هميشگي را نداشت، وقتي طرفداران اين تيم در برخي بازيهاي اين فصل در
ورزشگاه آزادي به زحمت به 2 هزار نفر ميرسند، ديگر نه ميتوان روز ميان
هفته و آخر سال و نوروز را بهانه كرد نه گراني بليت را، علت را بايد در
پرسپوليس جستجو كرد البته افت فاحش اين تيم هم آن چيزي نيست كه هوادارانش
را از روي سكوها فراري داده است، در تمام هفتههاي گذشته از ليگ دهم شايد
بتوان جنگ روي سكوها را به عنوان يكي از دلايل اصلي ناكامي پرسپوليس
برشمرد، جنگي كه به ظاهر در بازگشت دوباره دايي بعداز استعفا و پس از
پيروزي برابر سايپا فروكش كرد، اما با شكستها و ناكاميهاي بعدي مثل آتش
زير خاكستر ادامه پيدا كرد تا امروز كه ليدرهايي كه مخالف حضور دايي روي
نيمكت پرسپوليس بودند از شكستهاي پياپي پرسپوليس چندان هم ناراحت به نظر
نميرسند. در اين فصل و در مقاطع مختلف شنيدن شعارهاي خاص از سوي ليدرها و
ارتباط اين افراد با باشگاه شائبه هدايت فريادهايي كه از روي سكوها شنيده
ميشود را تقويت كرده و ميكند. كساني كه روزي با هدف كمك به ساماندهي
هواداران در راستاي تشويق بهتر تيم محبوبشان دور هم جمع شدند، حالا يكي از
متهمان ايجاد اختلاف و ناكامي در پرسپوليس هستند.
شايد در اين مقوله هم
مثل اتفاقات ديگر در فوتبالمان فقط به تقليد از واژهها و عنوانهاي موجود
در فوتبال كشورهاي بزرگ بسنده كرديم و به حقيقت آن دست نيافتيم. نگاهي به
آنچه كه اين فصل در باشگاه پرسپوليس در مورد طرفداران اين تيم و ليدرها
گذشته مويد همين مطلب است.
حاشيه امنيت براي كاشاني
پرسپوليس اين فصل ركورد
تمام ناكامي سالهاي گذشته را شكست، تا اين لحظه آمار گلهاي زده و خورده،
تعداد شكستها و رقم خوردن باختهاي سنگين، كارنامه قابل قبولي نبوده است.
با شكست برابر استقلال
در شهرآورد سنتي دو تيم، شايد خوشبينترين هواداران پرسپوليس هم اميد خود
را از دست دادند و همه اينها سبب شد تا بدترين نتايج تاريخ اين باشگاه در
كارنامه جيب كاشاني ثبت شود، اما در بدترين شرايط، سرپرست سرخپوشان حاشيه
امنيت خوبي دارد، هم از جانب سعيدلو كه كسي را بهتر از او براي هدايت
پرسپوليس سراغ نداشت و هم از جانب سكوهاي ورزشگاه كه ليدرها انگار همه چيز
را تحت كنترل داشتند و البته دارند!
اين در حالي بود كه در
همين چند سال اخير عباس انصاريفرد و داريوش مصطفوي بعد از 4، 5 بازي و با
ناكاميهايي به مراتب كمتر از آنچه پرسپوليس در ليگ دهم تجربه كرد طعم تلخ
شعارهايي عليه خودشان را از روي سكوها چشيدند، طرفداران حاضر در ورزشگاه در
آن شرايط بعد از مدير، بازيكن را مورد هدف قرار دادند، تيم را متهم به
كمكاري كردند و خلاصه اين كه جو را كاملا به هم ريختند و ناكامي پرسپوليس
را برنتابيدند تا جايي كه حتي عباس انصاريفرد زمان ترك پرسپوليس در
گفتوگويي رسمي اعلام كرد كه همه اعتراضها و فريادها با هدف آمدن مدير
بعدي طراحي شده بود.
در باب اهداف طراحي شده!
براي روشن شدن حرفهاي
عباس انصاريفرد درخصوص اين «هدف طراحي شده» بايد به سراغ نزديكان باشگاه
پرسپوليس رفت. يكي از افرادي كه اغلب در اردوها در كنار اين تيم است در
اينباره ميگويد: عباس انصاريفرد در مورد حضور در ورزشگاه 12 هزار نفري
آزادي و تماشاي ديدار تيم ملي فوتسال ميگويد، او همان وقت گفت كه من را
مخصوصا به استاديوم كشيدند تا مقابل چشمان سعيدلو عليه من شعار دهند تا
زمينه آمدن مدير بعدي (يعني كاشاني) فراهم شود.
نكته:
افت فاحش پرسپوليس همه آن چيزي نيست كه هوادارانش را از روي سكوها فراري
داده است، در تمام اين هفتهها جنگ روي سكوها يكي از دلايل اصلي ناكامي
پرسپوليس بوده است
ظاهرا او زياد هم بيراه
نميگويد چون در آن مسابقه تعدادي از ليدرهاي پرسپوليس هم حاضر بودند و
اتفاقا تيم ملي فوتسال را رها كردند و با آمدن انصاريفرد هدف خود را دنبال
كردند. اين چيزها در باشگاههاي پرطرفداري مثل پرسپوليس و استقلال هست و
اين روزها ديگر كمتر حركتي خودجوش است.
اوج اختلاف دايي و ليدرها
امسال اما اوج اختلاف
بين دايي و ليدرها از بازي با صباباتري آغاز شد و بعد از چند شكست متوالي
در حالي كه همه چيز براي باشگاه و شخص كاشاني به آرامي سپري ميشد با
هماهنگي چند ليدر در بين نيمه، بيانيهاي عليه دايي خوانده شد. چند تماشاگر
به مقابله با اين حركت پرداختند و شعارهايي سردادند تا آغاز دو دستگي
هواداران پرسپوليس در ورزشگاه شكل بگيرد. بعد از اين اتفاق علي دايي استعفا
داد و اين افراد را كه منظورش همان ليدرها بود تعدادي جيرهخوار معرفي
كرد. علي دايي با اصرار كاشاني و بازيكنان، برگشت تا شروعي دوباره داشته
باشد، اما بذر اين اختلاف كاشته شده بود و هنوز در حال ريشه دواندن است.
ليدرها برابر دايي،
هواداران برابر ليدرها
جنگ بين ليدرها و دايي
در بازي پرسپولس و سايپا به سكوهاي ورزشگاه تختي رسيد و به جنگ بين ليدر و
هواداران تبديل شد، طرفداران پرسپوليس فرياد ميزدند «ليدر بيتعصب
نميخواهيم» كه البته بعد از اين اتفاقات ليدرها اين جريان را منتسب به
برادر علي دايي دانستند و در مصاحبههايشان گفتند جمعيتي كه بنر بزرگي از
چهره علي دايي را همراه داشتند و شعار عليه ليدرها ميدادند لهجه آذري
داشتند و از مردم و طرفداران عادي نبودند. چيزي كه باز هم با عكسالعمل
دايي روبهرو شد و سرمربي سرخپوشان از كاشاني خواست اين ليدرها را بيرون
كند و حداقل اين كه شرايطي فراهم كند تا در كنار تيم و در اردوها حضور
نداشته باشند.
باشگاه پرسپوليس كوتاه
آمد
اما اين پايان كار نبود،
ليدرها در اردوي تركيه و امارات هم حضور داشتند و باشگاه براي توجيه آنچه
علي دايي كوتاهي در برخورد با ليدرها ناميده بود اعلام كرد كه آنها با
هزينه خودشان به اين سفرها آمدهاند.
فعاليت در سكوهاي خاص
كه ليدرهاي آن دائم در حال رفت و آمد در باشگاه هستند حتي در بازي با
راهآهن هم ادامه پيدا كرد. از دقيقه 86 شيث رضايي تشويق شد، به علي دايي
اعتراض شد و تعداد كمي به اين شعارها اعتراض كردند، اما هيچ صداي اعتراضي
عليه باشگاه پرسپوليس و كاشاني به گوش نرسيد تا اين حاشيه امنيت مديريت
مشكوكتر از قبل به نظر برسد، باشگاه پرسپوليس تاكنون هيچ دخالتي براي حل
اين مشكل نكرده و همين باعث شده كه علي دايي از كاشاني دلخور باشد كه البته
اين دلسوزي دوطرفه است و حسابي بين سرمربي و مدير فاصله انداخته است.
كاشاني از زماني كه دايي ليدرها را جيرهخوار معرفي كرده در برخورد با
سرمربي، كاشاني سابق نبوده است. يكي از نزديكان مديريت پرسپوليس به
«جامجم» ميگويد: حاج حبيب از دايي انتظار نداشت اين حرف را بزند، نه به
خاطر ليدرها، اين حرف يك شمشير دو لبه بود كه يك طرف آن متوجه كاشاني بود.
يعني او ليدرها را هدايت ميكند تا عليه كسي شعار دهند و بعد جيره و
مواجبشان را ميدهد.
البته اين اختلافها با
وجود تغيير رفتار كاشاني و حضور كمترش در اردوهاي پرسپوليس تكذيب ميشد،
اما حالا و بعد از باختهاي اخير به ملوان، الوحده و استقلال از اظهارات
سرپرست سرخپوشان ميتوان به همان كدورتهاي قديمي پي برد. كاشاني اعلام
كرده است اگر دايي استعفا هم بدهد بايد بماند و تيمي كه خودش بسته است را
به پايان راه برساند و جوابگو باشد، البته خبرهاي پشت پرده از تغييرات
احتمالي در صورت ناكامي در 2 بازي آينده حكايت دارد.
ليدرها، كارمندان باشگاه
واقعيت اين است كه
ليدرها ديگر مثل ساليان گذشته فقط به خاطر عشق و علاقه به يك تيم بوق
نميزنند، شايد به خاطر علاقه به يك تيم دور هم جمع شدند، اما به هر حال از
كانالها و فيلترهايي گذشتند تا به عنوان يكي از كارمندان باشگاه، حقوق و
مزايا بگيرند و احتمالا در قبال آن اهداف باشگاه را دنبال كنند. نه در
پرسپوليس بلكه در تمام باشگاههاي كشور اين روال جريان دارد. سال گذشته بود
كه ليدرهاي استقلال اعلام كردند به دليل مشكلات مالي عليه مدير باشگاه بوق
زدند و اين اعتراف نشاندهنده انقراض نسل ليدرهاي خودجوش است.
پشت پرده تلخ و
تكاندهنده
همين كه هيچ كدام از
مديران پيشين پرسپوليس حاضر نشدند راجع به اين موضوع صحبت كنند و با
جملههايي مثل «من را معاف كنيد» يا «بعدا تماس بگيريد» و به تماسهاي ما
پاسخي ندادند ميتوان باور كرد كه اين وقايع پشت پرده تلخ و تكاندهنده
هستند. جرياني كه علي پروين را با آن ابهت در پرسپوليس زمين زد و خاطرات
تلخ ديگري را براي خيليها رقم زد امروز ريشههاي محكمي در فوتبال ما
دوانده كه اگر از بيخ و بن كنده نشود ميتواند به ناحق خيليهاي ديگر را هم
زمين بزند و در مقابل، عدهاي را بالا ببرد. به نظر ميرسد كه اين تعريف
درستي از ليدر در فوتبال نيست و بايد براي اصلاح اين فرهنگ كسي پيشقدم شود.
سارا احمديان /
جامجم