ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 9 آذر 1403
جمعه 9 آذر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : دوشنبه 22 فروردين 1390     |     کد : 17888

اختلال سلوک و رفتارهاي ضد اجتماعي

اختلال سلوك طيف وسيعي از رفتارهاي ضد اجتماعي چون اعمال پرخاشگرانه، سرقت، خرابكاري، حريق عمدي، دروغگويي، ولگردي و فرار را در بر مي‌گيرد.

 
جام جم آنلاين: اختلال سلوك طيف وسيعي از رفتارهاي ضد اجتماعي چون اعمال پرخاشگرانه، سرقت، خرابكاري، حريق عمدي، دروغگويي، ولگردي و فرار را در بر مي‌گيرد.

اين اصطلاح معمولا به الگوهاي رفتار ضد اجتماعي غيرقابل كنترل كودك يا نوجوان اطلاق مي‌شود كه با آسيب رساندن به ديگران همراه است.

اختلال سلوك از پرشمارترين اختلالات رواني است كه كودكان و نوجوانان را تحت تاثير قرار مي‌دهد و در دوران كودكي در پسران 3 تا 4 برابر دختران ديده مي‌شود. در اغلب پسران اين اختلال قبل از 10 سالگي بروز مي‌كند در حالي كه سن بروز آن در غالب دختران بين 13 تا 16 سالگي است و پايداري اين اختلال در پسران بيشتر از دختران مشاهده مي‌شود.

معمولا كودكاني كه دچار مشكلات سلوك هستند، گستره‌اي از رفتارهاي خلاف قانون، از جيغ زدن، ناسزا گفتن، قشقرق به راه انداختن گرفته تا تخريب شديد، دزدي و تجاوز را از خود نشان مي‌دهند. عمده‌ترين نمود اختلال سلوك تجاوز به حقوق ديگران و عدم توجه به هنجارهاي اجتماعي متناسب با سن افراد است و ويژگي غالب آن پرخاشگري و عدم اطاعت است كه افراد از خود نشان مي‌دهند. طبق تحقيقات به عمل آمده بسياري از كودكان مبتلا به مشكلات سلوك در خانواده‌ها و محله‌هاي بسيار محروم بزرگ مي‌شوند. بسياري از آنها آزار جسمي، بي‌اعتنايي، فقر يا كشيده شدن به طرف جرم و جنايت را تجربه مي‌كنند. اين كودكان اغلب بشدت پريشان و نيازمند كمك هستند و هر چه بزرگ‌تر مي‌شوند، تنگناهايي كه در آنان قرار مي‌گيرند نيز دشوارتر مي‌شود.

در بعد روان‌شناختي، مشكلات سلوك به عنوان مشكلاتي كه در يك بعد پيوسته به نام رفتار بيروني‌سازي قرار مي‌گيرند، در نظر گرفته مي‌شوند. بعد بيروني‌سازي شامل تركيبي از اعمال تكانشي، بيش‌فعالانه، پرخاشگرانه و بزهكارانه است و خود شامل دو بعد فرعي و مستقل ولي مرتبط به يكديگر است كه معمولا تحت عنوان بزهكار و پرخاشگر ناميده مي‌شوند. ويژگي رفتارهايي كه در بعد فرعي رفتارهاي بزهكارانه قرار مي‌گيرند، شامل فرار از خانه، آتش‌افروزي، دزدي از خانه و جاهاي ديگر، فرار از مدرسه، استفاده از الكل و مواد و اعمال خرابكارانه است. اغلب كودكان و نوجواناني كه اختلال سلوك دارند، يك يا بيشتر از يك اختلال ديگر هم دارند. اين افراد افسردگي و اضطراب بسيار بيشتر از كودكان عادي را تجربه مي‌كنند. طبق مطالعات انجام شده حدود يك‌سوم تا نيمي از آنان افسرده هستند و اضطراب در بين حدود يك‌پنجم تا نيمي از كودكان و نوجوانان داراي اختلال سلوك وجود دارد. در زمينه تحصيلي نيز اين دسته از كودكان و نوجوانان مبتلا از كمبودهاي تحصيلي رنج مي‌برند. اين افراد اغلب به نظر معلمان‌شان بي‌علاقه به مدرسه و فاقد اشتياق به ادامه تحصيل مي‌باشند.

آنها اغلب مردود مي‌شوند، سطوح پايين‌تري از پيشرفت را نشان مي‌دهند و در مقايسه با ساير همكلاسي‌هاي خود زودتر ترك تحصيل مي‌كنند. كودكان مبتلا اغلب داراي مهارت‌هاي اجتماعي ضعيف هستند و تكانش‌وري (بي‌اختياري رفتاري)‌، رابطه ضعيف با همكلاسي‌ها و عملكرد ضعيف در مدرسه را نيز دارند. از لحاظ اجتماعي در تعاملات‌شان با بزرگسالان شايستگي لازم را ندارند و به نمادهاي قدرت در بين بزرگسالان احترام نمي‌گذارند و مودبانه عمل نمي‌كنند. كودكان و نوجوانان دچار اين اختلال داراي مشخصاتي چون ضعف در همدلي، توجه اندك به احساسات، خواسته‌هاي ديگران و روابط منفي‌ نگر (بدبينانه)‌ با اطرافيان مي‌باشند. اين افراد در مهارت‌هاي حل مساله كه زيربناي تعاملات اجتماعي هستند، كمبود دارند. آنها توانايي كمتري دريافتن راه‌حل براي موقعيت‌هاي ميان فردي مشكل و پذيرش ديگران دارند. مشكل آنها با والدين و معلمان به شكل رفتارهاي لجوجانه و با همسالان خود به صورت پرخاشگري و آزارگري است. از طرفي طرد شدن از طرف همسالان به آنان احساس فقدان عزت نفس مي‌دهد. آنان در مواجهه كلامي با ديگران پيچيده هستند و در عين حال از پذيرفتن مسووليت شخصي اقدامات خود با سرزنش كردن ديگران مي‌پرهيزند.

علل (سبب‌شناسي اين اختلال)‌

آيا اختلال سلوك ناشي از عوامل ژنتيكي است يا تحت تاثير عوامل اجتماعي و همسالان مي‌باشد؟ به علت زيست‌شناختي است يا ناشي از نوع تربيت كودك توسط والدين مي‌باشد؟ چه دليلي براي آغاز اختلاف سلوك وجود دارد؟ هرچند هيچ دليلي نمي‌تواند تمام توضيحات را در زمينه مشكلات سلوك فراهم كند ولي براساس مطالعات مختلف عوامل متعددي در اختلال‌هاي سلوك نقش دارند. در مورد نقش خانواده مي‌توان گفت بسياري از يافته‌ها نشان داده‌اند خانواده مهم‌ترين عامل در ايجاد اختلال‌هاي سلوك مي‌باشد. چهار الگوي متقابل در خانواده‌هاي نوجوانان با اختلال‌هاي سلوك شايع است، انحراف والدين، عدم‌پذيرش والدين و اجبار، فقدان نظم و نظارت بر كودكان و اختلافات زناشويي و طلاق والدين كودكان با اختلال‌هاي سلوك اغلب افرادي ناسالم، ناسازگار و عصباني هستند و برخي اوقات رفتار جنايتكارانه از خود نشان مي‌دهند. اختلاف زناشويي آشكار نيز مي‌تواند سبب رفتار نافرمان در اين دسته از افراد گردد. والدين كودكان مبتلا به اين اختلال تمايل دارند به طور قهري پاسخ بدهند و اغلب به شكلي منفي با كودكانشان رفتار مي‌كنند و شكل مفرط رفتار منفي والدين سوءرفتار جسماني است.

نكته: كودكان داراي اختلال سلوك نوعا از خانواده‌هايي هستند كه در آنها طلاق يا جدايي، فقدان روابط عاطفي، فقدان ارتباط خانوادگي ثابت و ايمن و مديريت نااستوار وجود دارد
كودكان داراي اختلال سلوك نوعا از خانواده‌هايي هستند كه در آنها طلاق يا جدايي، فقدان روابط عاطفي، فقدان ارتباط خانوادگي ثابت و ايمن و مديريت نااستوار وجود دارد. همچنين انضباط خشك سوءاستفاده بدني و سرپرستي نامناسب از ديگر ويژگي‌هاي اين خانواده‌ها مي‌باشد.

كمك به دانش‌آموزان داراي اختلال سلوك

دانش‌آموزان داراي اختلال سلوك غالبا انواع هيجانات منفي را نسبت به اطرافيان خود از جمله معلمان برمي‌انگيزند. اين دانش‌آموزان به احتمال زياد نسبت به همكلاسي‌هاي خود و بزرگسالان با خشم رفتار مي‌كنند و همين مي‌تواند سبب شود كه به آساني القابي منفي‌تر از آنچه به راستي هستند به آنان بدهند. شواهد حاكي از آن است كه بسياري از همان، آموزش و حمايت لازم را جهت مقابله با چنين شاگرداني ندارند و به همين علت احتمال اخراج آنان از مدرسه افزايش پيدا مي‌كند. اخراج اين دانش‌آموزان فقط موجب تشديد مشكلات آنان مي‌شود. همچنين محروم كردن اين دسته از دانش‌آموزان از فعاليت‌هاي گروهي و لذت‌بخش در مدرسه به دليل رفتار آنها نيز نمي‌تواند مفيد باشد، زيرا اين فعاليت‌ها اغلب تنها فرصتي است كه آنها براي افزايش عزت نفس خود دارند. معلمان بايستي اين دانش‌آموزان را به ايجاد ارتباط دوستانه با همسالان خود ترغيب نمايند و فرصت‌هايي را براي آنان فراهم كنند كه در آن شاگردان به كسب مهارت‌هاي اجتماعي در قالب فعاليت‌ مشاركتي ترغيب شوند. درواقع اگرچه كار كردن با اين دانش‌آموزان بسيار مايوس‌كننده مي‌باشد، اما معلمان بايد از واكنش‌هايي كه احساس طرد شدن را در آنان ايجاد مي‌كنند، پرهيز نمايند چرا كه اين كار فقط به افزايش مشكلات آنان كمك مي‌كند. معلمان بايد موقعيت‌هايي را كه در آنها لازم است با كودكان داراي مشكل مقابله مستقيم كنند به حداقل برسانند بويژه در مواردي كه ناچارند براي مدت زيادي با اين‌گونه شاگردان كار كنند.

درمان

درمان افراد دچار اختلال سلوك شامل آموزش رفتاري والدين، خانواده‌درماني، درمان چند سيستمي، درمان رفتارشناختي، درمان دارويي و در نهايت تحت مراقبت پرورشي قرار دادن مي‌باشد.

آموزش دادن والدين يكي از مهم‌ترين رويكردها براي درمان مشكلات سلوك است. در درمان كنش‌محوري خانواده، والدين مستقيما مهار‌ت‌هايي را براي اداره كردن كودكانشان مي‌آموزند. اين درمان مي‌تواند به بهبود كاركرد كودكان و كاهش رفتار اجتماعي و استمرار يافتن اصلاحات براي حداقل يك دوره كوتاه گردد. همچنين هدف درمان شناختي‌ ـ رفتاري در اين اختلال اين است كه به كودكان و نوجوانان توقف تفكر و درگير شدن منطقي در حل مساله را پيش از درگير شدن در يك عمل به طور تكانشي آموزش دهد. اين برنامه اغلب مهارت‌هاي حل مساله را آموزش مي‌دهد و ايفاي نقش يا تجربيات واقعي براي كمك به تصحيح كردن سوءادراك از قبيل سوگيري‌ كينه‌توزانه را فراهم مي‌آورد. مطالعات متعددي نشان داده است كه مهارت‌هاي اجتماعي را مي‌توان به افراد داراي مشكل سلوك آموخت.

در اين تحقيقات معمولا تاكيد بر رفتارهاي خاص در موقعيت‌هاي اجتماعي ساختگي است. اين رفتارها شامل لحن خصمانه صدا، تماس چشمي، محتواي اظهارات كلامي، درخواست‌هاي مناسب از ديگران و پاسخگويي مناسب به تقاضاهاي غيرمعقول را دربرمي‌گيرد.

معصومه اسدي / جام‌جم


نوشته شده در   دوشنبه 22 فروردين 1390  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode