رحلت حكيم، اديب و فقيه فرزانه "آقا نجفي قوچاني" (1323 ش)
سيد محمد حسن بن سيد محمد، معروف به آقانجفي قوچاني در حدود سال 1256 ش (1295 ق) در روستاي خسرويه از توابع قوچان در استان خراسان به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتي را در قوچان، سبزوار و مشهد به پايان رساند و در بيست سالگي راهي اصفهان شد. آقانجفي قوچاني پس از اقامت چهار ساله در اصفهان و استفاده از محضر استادان آن ديار از قبيل آخوند كاشاني، ميرزاجهانگير خان قشقايي، شيخ عبدالكريم گزي و سيد محمد باقر درچهاي، به نجف رفت و نزد آخوند خراساني و شيخ الشريعه اصفهاني شاگردي كرد. وي در سي سالگي به درجه اجتهاد رسيد و پس از بيست سال توقف در نجف اشرف، به زادگاه خود بازگشت. آقانجفي، از آن پس متجاوز از بيست و پنج سال از عمر خود را در مقام فقاهت و حاكميت شرع در قوچان گذراند و به اداره حوزه علوم ديني شهر پرداخت. از اين شخصيت دانشمند، آثار برجستهاي به جاي مانده كه سياحت غرب در كيفيت عالم برزخ و سير ارواح پس از مرگ؛ سياحت شرق كه مهمترين اثر او و در شرح حال خود او از كودكي تا مقام اجتهاد است، اثبات رجعت و نيز شرح و ترجمه رساله تُفّاحيه ارسطو از آن جمله است. اين عالم رباني سرانجام در 31 فروردين 1323 ش (26 ربيعالثاني 1363ق) در 67 سالگي درگذشت و در حسينيه خود به خاك سپرده شد. آرامگاه او اكنون زيارتگاه مردم است.
آغاز مذاكرات جمهوري اسلامي ايران و عراق در ژنو با دبير كل سازمان ملل (1368 ش)
پس از بينتيجه ماندن مذاكرات سه جانبه در بهمن 1367 در نيويورك و بيانيه دبير كل، وزراي خارجه ايران و عراق براي مذاكرات سه جانبه در ژنو دعوت شدند و اين مذاكرات با عنوان دور پنجم مذاكرات در 31 فروردين 1368، شروع شد. بحث پيرامون تبادل اسرا و خروج نيروهاي نظامي عراق از خاك ايران از مباحث اصلي اين دور مذاكرات بود. در اين دور مذاكرات، دو طرف بر اجراي مفاد قطعنامه تأكيد داشتند ولي به تصميمي قاطع و صريح دست نيافتند. لذا قرار بر اين شد كه مذاكرات بعدي در ماههاي آينده صورت گيرد.
ارتحال فقيه نامدار شيعه "شيخ الفقهاء شيخ جعفر كاشف الغطا" (1228 ق)
شيخ جعفر كاشف الغطاء در سال 1154 ق در نجف اشرف به دنيا آمد و از همان اوان كودكي به تحصيل علوم ديني پرداخت. در آغاز، مقدمات را نزد پدر آموخت و سپس از محضر بزرگاني نظير شيخ محمدمهدي فتوني، محمدباقر وحيد بهبهاني و سيدمهدي بحرالعلوم كسب دانش كرد. شيخ جعفر سپس به تاليف و تدريس پرداخت و شاگردان فراواني تربيت نمود و كتب متعددي نگاشت. يكي از كارهاي مهم وي، مقابله با اخباريگري بودو تلاش مؤثري در از بين بردن اين فتنه انجام داد. سرانجام اين عالم سترگ پس از هفتاد و چهار سال عمر با بركت، دار فاني را وداع گفت و زندگي جاودان خود را آغازكرد.
تهاجم وهابيون حجاز به شهر مقدس كربلا (1802م)
با قدرت يافتن وهابيون در حجاز، مناقشات و زد و خوردهايى بين آنان و ديگر مسلمانان به ويژه شيعيان روي ميداد كه يكي از اين موارد، تجاوز وهابيون به شهرهاي مقدس نجف و كربلا در بيستم آوريل سال 1802م است. با توجه به اين كه دو شهر نجف و كربلا از شهرهاي مورد احترام و از زيارتگاههاي مهم شيعه است، اين امر باعث شد كه حملات وهابيت بيشتر و شديدتر در مورد اين دو نقطه متمركز شود. انگيزه اصلي اين تجاوزكاران از كشتار و قتل و غارت شيعيان، اعتقادات تند مذهبي آنان بود كه با تعصب شديدي آميخته است. وهابيان به تهمت مشرك بودن مردم كربلا به اين شهر حمله كرده و پس از تخريب گنبد و بارگاه و ضريح مقدس امام حسين(ع) خزانه حرم را غارت نمودند. در جريان اين تهاجم وحشيانه، بيش از دو هزار نفر از شيعيان كربلا به شهادت رسيدند. همچنين، وهابيان با غارت اموال و تخريب قسمتهايى از شهر، آن را به ويرانهاي تبديل كردند. اين واقعه خشم مسلمانان را برانگيخت و نفرت از اعمال وهابيت را در دل آنان بيشتر كرد. وهابيان پس از روي كار آمدن دولت سعودي نيز به اعمال ضد شيعي خود ادامه داده و در حركتي ضدديني، بارگاه ملكوتي ائمه بقيع و خاندان پيامبر را تخريب كردند.
تبعيد "ناپلئون بُناپارت" به "جزيره اِلب" پس از شكست از متحدان اروپايي (1815م)
پس از شكست سنگين ناپلئون بُناپارت از روسيه و نيز شكست از كشورهاي ديگر اروپايى، ناپلئون در ششم آوريل 1814م از امپراتوري فرانسه استعفا داد و در 20 آوريل آن سال به جزيره اِلب در درياي مديترانه تبعيد شد. ناپلئون حدود ده ماه به حالت تبعيد، محترمانه در اين جزيره زندگي كرد و در اين مدت، با موافقت فاتحين، اداره امور جزيره نيز به وي سپرده شد. در اين ميان سران دول متفق با به قدرت رساندن لويى هجدهم، حكومتي دستنشانده در فرانسه ايجاد كردند. در زمان لويى هجدهم، به ظاهر، فرانسه، سياست سازش با انقلابيون فرانسه را در پيش گرفت و فرمان سلطنت مشروطه را صادر كرد، ولي در اصل، اين مقدمهاي براي حكومت استبدادي بود. از اين رو مردم در گوشه و كنار شورشهايى برپا نموده و زمزمههايى براي بازگشت ناپلئون صورت گرفت. ناپلئون نيز با آگاهي از اين وضعيت، تصميم گرفت يك بار ديگر بخت خود را بيازمايد. از اين رو در 28 فوريه 1815م باچند تن از نزديكان خود از جزيره اِلب گريخت و روز اول مارس در سواحل فرانسه پياده شد. طرفداران ناپلئون قبلاً مقدمات حركت او از اين نقطه تا پاريس را فراهم كرده بودند و با استقبال پرشوري كه در بين راه از او به عمل آمد، لويى هجدهم و اعضاي دولت او پيش از ورود ناپلئون به پاريس، از پايتخت گريختند و ناپلئون، پيروزمندانه وارد پاريس شد. اما حكومت دوم ناپلئون بيش از صد روز به طول نيانجاميد و به زودي اتحاد جديدي بر ضد او شكل گرفت. در نهايت با شكست ناپلئون از دول ديگر اروپايي در جنگ واترلو، حيات سياسي وي نيز به پايان رسيد و اين بار به جزيره دور دست سَنَتْ هِلن در جنوب اقيانوس اطلس تبعيد شد و در همان جا در سال 1821م درگذشت.
تولد "آدولف هيتلر" صدراعظم و ديكتاتور سفّاك آلمان (1889م) (ر.ك: اول مه)
پدرش آلويس هيتلر يک کارمند مرفه گمرک بود.وي در سومين ازدواجش با دختر عمويش که 22 سال از او جوانتر بود ازدواج کرد که حاصل اين ازدواج آدولف بود.صدراعظم و رهبر آلمان نازي آينده دوران کودکي خوشي را سپري کرد.پدرش مايل بود او يک کارمند دولت شود اما آدولف به نقاشي و معماري علاقه داشت. آدولف در تحصيلات بدترين نمرات را مي گرفت و سرانجام تحصيل را رها کرد ودر سن 16 سالگي از خانه پدري فرار کرد و به شهر وين رفت اما در سال 1909 ميلادي پس از دومين ناکامي اش در امتحان ورودي مدرسه هنرهاي زيباي وين ضربه سختي خورد.اين هنرمند ناکام به زودي ميراث پدري را به تاراج مي دهد به طوري که ناگزير مي شود به اماکن مخصوص بي خانمان ها مراجعه کند. آدولف خانه بدوش کينه طبقه بورژوا شهر جهان وطن وين را به دل مي گيرد و آن را در اعماق قلبش حفظ مي کند.در اوت سال 1914 ميلادي پس از آغاز جنگ جهاني اول به طور داوطلبانه به ارتش باوير مي پيوندد.در جبهه جنگ تفاوت طبقاتي و تحقيرهاي زندگي غيرنظامي را فراموش مي کند و به دليل شجاعتش در خط اول جبهه توجه افسران را به خود جلب مي نمايد. در اوت سال 1918 ميلادي در حاليکه سرجوخه بود مدال شجاعت صليب آهني درجه يک را دريافت مي کند.سپس در جبهه فلاندر در روز 16 اکتبر سال 1918 ميلادي بر اثر گاز سمي مجروح مي شود و هنگامي که در بيمارستان بستري بود جنگ خاتمه مي يابد. پس از خاتمه جنگ زندگي پرماجراي آدولف هيتلر آغاز مي گردد.در 24 فوريه سال 1920 ميلادي حزب ناسيونال سوسياليست کارگران آلمان که مخفف حروف اول آن به زبان آلماني « نازي » است را تاسيس مي کند و از سوي پيروان حزبش لقب فوهرر (رهبر) را مي گيرد. از آن پس هيتلر با سخنراني ها و اعمال خشونت اعضاي حزبش مخالفان را مرعوب کرده و سرانجام در سال 1933 ميلادي صداعظم آلمان مي شود.اين سرآغاز يک دوران سياه براي تاريخ جهان است که حتي با خاتمه جنگ جهاني دوم که باني آن هيتلر بود نيز عواقب آن تا سال هاي سال گريبان بشريت را رها نكرد.به اين ترتيب در روز 20 آوريل سال 1889 ميلادي آدولف هيتلر متولد مي شود.در اين روز مردي متولد مي شود که با ايجاد جنگ جهاني دوم موجب ويراني آلمان ، اروپا و بخش هاي ديگري از جهان شده و ميليون ها نفر را به کام مرگ مي کشاند.