ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : يکشنبه ۲ شهريور ۱۴۰۴
يکشنبه ۲ شهريور ۱۴۰۴
 
  جستجو در سایت
 
 
اوقات شرعی تبریز
۲:۲۸ مانده تا اذان صبح   
۰۴:۱۳:۵۳اذان صبح
۰۵:۴۷:۴۷طلوع خورشید
۱۲:۲۷:۵۱اذان ظهر
۱۹:۰۵:۴۵غروب خورشید
۱۹:۲۵:۴۱اذان مغرب
اوقات به افق :
اوقات با اختلاف ۲± دقیقه
   
 
تاریخ : شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۵     |     کد : ۱۷۶۴۳۲

ماجراي جالب «اردوي مفيد»

قرار بود جمعه از طرف مدرسه به يک اردوي تفريحي برويم. محلي که براي اردو انتخاب شده بود يکي از کوه هاي زيبا و معروف بود که رودخانه هاي زيبا از ميان آن عبور مي کرد.

قرار بود جمعه از طرف مدرسه به يک اردوي تفريحي برويم. محلي که براي اردو انتخاب شده بود يکي از کوه هاي زيبا و معروف بود که رودخانه هاي زيبا از ميان آن عبور مي کرد.
بي صبرانه براي رسيدن آن روز لحظه شماري مي کردم.
بالاخره جمعه آمد و من تمام وسايلم را جمع کرده بودم. مادرم براي صبحانه و ناهار برايم غذا گذاشته بود و خودم هم بدمينتونم را برداشتم تا آن جا با دوستانم بازي کنم.
در مدرسه همه جمع شديم و با هم به سمت کوه حرکت کرديم.
مدتي پياده روي کرديم تا به يک رودخانه رسيديم مي خواستيم آن جا بنشينيم و صبحانه مان را بخوريم که ديديم بطري ها و باقيمانده ي غذاهايي که اطراف رودخانه ريخته فضايي براي نشستن باقي نگذاشته.
دوست نداشتم آن جا بنشينم به خاطر همين پيشنهاد کردم که از آن جا برويم و جايي بهتر پيدا کنيم.
اما ديدم که يکي از دوستانم پلاستيکي بزرگ برداشته و با يک چوب شروع به جمع آوري زباله ها کرده و بقيه ي بچه ها هم به کمک او رفتند اولش دوست نداشتم به آن ها کمک کنم چون آشغال ها را ما نريخته بوديم که حالا بايد جمع مي کرديم و لي بعد ديدم که اين کار من به نفع خودم و طبيعت است من هم يک پلاستيک برداشتم و به آن ها کمک کردم.
بعد از تمام شدن کار از ديدن آن منظره ي زيبا واقعاً خوشحال شدم و با بچه ها بساط صبحانه را مهيا کرديم و همانجا نشستيم و از طبيعت زيبا لذت برديم.
موقع برگشت به خانه با خودم فکر مي کردم که اگر هر کسي مواظب رفتار خود باشد و با طبيعت با بي رحمي رفتار نکند چقدر همه چيز و زيبا و دوست داشتني مي شود.

 


نوشته شده در   شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۵  توسط   کاربر ۱   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode
 
بارگذاری ...