ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : سه شنبه 2 دي 1404
سه شنبه 2 دي 1404
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : چهارشنبه 10 فروردين 1390     |     کد : 17335

نقد و بررسی روش تفسیر علمی قرآن

بدیهی است که قرآن علاوه بر بیان احکام و مسایل تعبدی، برای تبیین آنچه كه در راستاي تأمين سعادت دنیا و آخرت وراهیابی انسان در مسیر کسب فضایل عالیه و طلب رضوان الهی مربوط است...

بدیهی است که قرآن علاوه بر بیان احکام و مسایل تعبدی، برای تبیین آنچه كه در راستاي تأمين سعادت دنیا و آخرت وراهیابی انسان در مسیر کسب فضایل عالیه و طلب رضوان الهی مربوط است، نازل شده و تنها برای بیان علوم نیامده است ولی می توان گفت که قرآن اشاراتي علمی دارد که در راستای اهداف هدایتی و تربیتی خود از آن ها استفاده کرده است. برخی مفسران در تفسیر علمی افراط کرده و از اهداف هدایتی و تربیتی قرآن غفلت کرده اند (همچون طنطاوی در الجواهر) ولی ممکن است در یک تفسیر، هم مطالب علمی قرآن بررسی شود و هم مقاصد عالی آن؛ مانند: هدایت، تربیت و... فراموش نشود. اگر مفسر، دچار خطا شود، دلیل خطا بودن شیوه تفسیری نخواهد بود، بلکه او افراط کرده ولی تفسیر علمی، به نحو معتدل و همراه با استفاده از روش های دیگر تفسیر و توجه به اهداف عالی قرآن بلا اشکال است.
اين نوشتار تلاشي اندک است در جهت بيان ملاك ومعيارهايي كه مفسر لازم دارد تا در هنگام تفسیر آیات علمی قرآن آنها را مبنا قرار دهد تا از آفت تفسیر به رأی و خودباختگی در مقابل زرق وبرق علوم امروزمصون ماند.
دلایل موافقان ومخالفان در حد ظرفیت مقاله مورد بررسی قرار گرفته وراهکارهای اساسی برای داشتن تفسیری صواب ومعتدل از آیات علمی با توجه به تجربیات ونظریات اندیشمندان قرآنی ارائه وبیان شده است

مقدمه
یكى از مباحث گسترده و عمیق در عصر حاضر، مبحث قرآن و علوم جدید است كه ذهن بسیارى از مفسران شیعه و سنى و حتى برخى دانشمندان غیر مسلمان را به خود مشغول كرده است.
برخي نويسندگان در توضيح اصطلاح تفسير علمي در آغاز به بيان مفهوم لغوي و اصطلاحي علم پرداخته اند و مثلاً گفته اند: «علم از حيث لغوي، مصدري است مرادف با معناي فهم و معرفت، و نيز مرادف با جزم، آنگاه كه از حيث معنا مقابلِ ظن، شك يا وهم باشد.» علم در نزد فيلسوفان يعني: «صورتُ الشَّيءِ الحاصِلةِ في العقلِ» و در نزد متكلمان يعني «صِفةٌ يََتَجلَّي بِها الامرُ لِمَن قامَتْ به» و در نزد ماديون تنها منحصر به يقينيات مستند به حس است.
پيداست كه پرداختن به اين مباحث در اين نوشته، باعث طولانی شدن مطلب و دور افتادن از موضوع اصلي بحث مي شود، بنابراين از پرداختن به اين مباحث چشم مي پوشيم.
همچنین مباحث مربوط به ماهیت علم تجربى و رابطه آن با قرآن و قلمرو حوزه‏هاى علم، قرآن و تعارضات پندارى و ابتدایى در این مورد، و از طرف دیگر علاقه ی مردم و دانشمندان به این مبحث و دیدگاه‏هاى متفاوت مفسران و از طرف سوم مثال‏هاى متنوع و زیاد كه حدود هزار آیه قرآن را در بر مى‏گیرد، سبب شده كه مبحثى گسترده به نام «تفسیر علمى» در روش‏شناسى تفسیر علمى پیدا شود. هر چند در این باره موضوع‏ها و مقدمه‏هاى دیگرى هم وجود دارد كه نیاز به كاوش و بررسي دارد. مانند: آیا همه علوم بشرى در قرآن وجود دارد یا نه ؟و هدف از آيات علمى قرآن چیست؟
اين مقاله با بررسی تعاریف تفسير علمی قرآن، و تاریخ آن، در نهايت به اين نتيجه می‌رسد كه انكار تفسير علمی، ايدئولوژيك، اشاری يا نظاير آن‌ها بی‌فايده است، بلكه بايد روشن كرد كه چرا اين‌كار را به لحاظ روشی منكر هستيم و چه ضوابط اساسی بر تعامل ما با متن بنيادی فرهنگ اسلامی‌مان حاكم هستند؟

تعریف تفسیر علمی
ابتدا بايد معلوم شود كه منظور از تفسير علمي چيست؟ بدیهی است كه منظور از علم، همان علم تجربي است كه براي اثبات صحت تئوري هاي خود از روش آزمون و خطا بهره مي برد.
محققان در مقام تعريف و توضيح تفسير علمي دو دسته هستند:
تعاريف دسته اول اگرچه در صورت با هم مختلف هستنند، اما مرجع همه ی آن هادارای يك محتوا و مفهوم است. اين گروه تفسير علمي را تفسيري دانسته اند كه اشاراتي گذرا به بسياري از اسرار طبيعت دارد كه علم جديد به كشف آن ها نائل شده است. (محمدهادي معرفت، التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، ج 2، ص 443)
همچنين گفته اند: تفسير علمي قرآن، تفسيري است كه طبق آن، حقايق علمي ثابت در جهان تكوين و طبيعت از راه دلالت الفاظ بر معاني، با مقصد آيات الهي مربوط مي شود. (محمد علي ايازي، المفسرون حياتهم و منهجهم، ص 93).
دسته دوم از اهل تحقيق، تفسير علمي را به گونه اي ديگر تعريف كرده اند. اينك به بيان سه تعريف از اين گروه پرداخته و آنگاه اشاراتي در مورد آن ها خواهیم داشت:

تعريف اول:
تفسير علمي، تفسيري است كه معتقد به آن درصدد استخراج علوم قديم و جديد از قرآن است و قرآن را ميداني وسيع براي عرضه ی علوم فلسفي و انساني در طب، تشريح، جراحي، فلك، ستاره شناسي و اصول علم صنعت و معدن مي داند. و همچنین، آيات قرآن را دربردارنده ی تمامي اين جهات مي داند و اصطلاحات علمي را بر قرآن كريم حاكم مي كند و تلاش بر استخراج اين علوم از قرآن دارد. (امين الخولي، مناهج التجديد في النحوو البلاغه و التفسير و الادب، ص 287).

تعريف دوم:
تفسير علمي، تفسيري است كه اصطلاحات علمي را بر عبارات قرآن حاكم مي داند و براي استخراج علوم مختلف و آراي فلسفي از آن تلاش مي كند. (ذهبي، التفسير و المفسرون، ج 2، ص 474).

تعريف سوم:
تفسير علمي، تفسيري است كه قائلان به آن، قصد برقراري سازگاري ميان عبارات قرآن با نظريات و اصطلاحات علمي را دارند و براي استخراج مسائل مختلف علوم و آراي فلسفي از آن، تلاش بسيار مي كند.
(عبدالسلام المحتسب، اتجاهات التفسير في العصر الحديث، ص 247).
به خوبي پيداست كه هر سه تعريف با تعاريف دسته اول از پژوهشگران، تفاوت بسيار دارد و درواقع بيانگر نظريه اي افراطي در باب شمول قرآن بر مسائل علمي است. توضيح اين كه: ميان دلالت قرآن بر برخي يافته هاي علمي كه دو تعريف نخست بيانگر آن بود با امكان استخراج همه علوم قديم و جديد از قرآن، تفاوتي آشكار است.
سه تعريف اخير، چنين نشان مي دهد كه قرآن شامل همه ی علوم است، از آن حيث كه علم هستند.
اما دو تعريف نخست، گوياي آن است كه قرآن هنگام بيان مظاهر هستي، از خورشيد و ماه گرفته تا گياهان و بارش باران، چنان لحني به خود نمي گيرد كه گويي درصدد آن است كه قواعد علمي اين مظاهر را در اختيار ما بگذارد.
نكته ديگري كه مي توان درباره سه تعريف اخير و تعاريف نظاير آن گفت اين است كه اين نوع تعاريف، چندان با چهارچوبي كه قائلان به تفسير علمي ترسيم كرده اند، سازگار نيست. زيرا ايشان بر اين باور نيستند كه اصطلاحات علمي را حاكم بر عبارات قرآن كنند ـ اگرچه گروهي از ايشان چنين نيز كرده اند ـ بلكه قصد ايشان بيشتر بيان وجهي از وجوه اعجاز قرآن و نزديك كردن فهم آن به عقول مردم با استفاده از علم است. (التفسير العلمي للقرآن في الميزان، ص 66).
پس از اين نقد وتوضيح ها اينك مي توانيم تفسير علمي را چنين تعريف كنيم:
تفسير علمي، تفسيري است كه مفسر در آن درصدد فهم عبارات قرآن و كشف سرّي از اسرار اعجاز قرآن در سايه ی يافته هاي علمي است. از اين حيث كه برخي آيات قرآن دربردارنده ی اين معلومات دقيق علمي است كه هنگام نزول، بر بشر پوشيده بوده اند. اين امر نشان مي دهد كه قرآن از سنخ سخن بشر نيست و آفريده اي الهي و آسماني است.
اگرچه در اين تعريف پيشنهادي نيز ممكن است نوعي جانبداري از تفسير علمي به نظر آيد، ولي حداقل با اقرار كساني كه قرآن را با اين شيوه تفسير كرده اند، سازگار است؛ چراكه هيچ يك از آن ها به صراحت نگفته اند كه قصدشان از تفسير علمي قرآن، تطبيق يا تحميل داده هاي علم جديد بر آن است. بنابراين، اين تعريف دست كم با نيت اوليه اين مفسران، مطابق است.
با نگرش كلي بر ديدگاه هاي مفسران درمي يابيم كه توجه به تفسير علمي از دو چيز مايه مي گرفته است:
الف) اهميت و اعتبار علم در كشف حقايق
ب) تاثير علم در رشد و تعالي جوامع
در نتيجه مفسراني كه درصدد فهم درست آيات مربوط به قلمرو علوم بوده اند، ناگزير نيم نگاهي نيز به دستاوردهاي علمي داشته اند، زيرا برداشت هاي پيشينيان از اين گونه آيات، پايه ی محكم علمي نداشته و مفسران دوره هاي جديد ناچار به اصلاح برداشت هاي پیشینیان شده اند. براي نمونه:
1 ـ اصلاح تصور پيشينيان در باب شهاب ها و آسمان هاي هفت گانه (الميزان، ج 17، ص 124)،
2 ـ رد نظريه غير علمي مركزيت زمين (تفسير مراغي، ج 13، صص 67-63).
3 ـ كشف حركت واقعي خورشيد و نه حركت ظاهري روزانه آن به دور زمين
4 ـ كشف كوه هاي يخ در آسمان و... (اطيب البيان في تفسير القرآن، ج 12، ص 284).
اینها از مواردي هستند كه واقعيت هاي علمي، مفسران را به ارائه تفسيري ديگر از آيات واداشته است.
نقش علوم در توسعه و پيشرفت جوامع، عامل ديگر بهره گيري از كشفيات علمي در تفسير قرآن است. قائلان به تفسير علمي چنين وانمود کرده اند كه هسته ها و مبادي پيشرفت هاي اجتماعي، در متن كتاب ديني مسلمانان وجود داشته است.
طنطاوي را كه مي توان از بارزترين چهره های گرايش علمي درتفسير قرآن در قرون اخير دانست، در بيان انگيزه ی روي آوردن به تفسير علمي ضمن آرزوي تعالي جامعه اسلامي در زمينه هاي علمي، به اين نكته اشاره مي كند كه آنچه از آيات مربوط به علوم در قرآن آمده است، بيش از هفتصد و پنجاه آيه است، در حالي كه آيات فقهي ـ آن مقدار كه صريح است ـ از صد و پنجاه تجاوز نمي كند. (الجواهر في تفسير القرآن الكريم، ج 1، ص۳).
يكي ديگر از پژوهشگران بر اين باور است كه رويكرد مفسران به تفسير علمي براي بيان اعجاز علمي قرآن بوده است و پرداختن به اين مفاهيم در قرآن، بهترين روش توجه دادن نسل جديد به قرآن در عصر علم است.
(محمد احمد الغمراوي، الاسلام في عصر العلم، ص 174).

پیشنه ی تاریخى تفسیر علمى و علل رشد آن
قبل از بيان پيشينه تاريخي تفسير علمي بايد به اين نكته اشاره كنيم كه اگر چه همه ی قائلان به تفسير علمي اذعان داشتند كه قرآن دربردارنده ی علوم اولين و آخرين است و همه چيز قابل استخراج از قرآن است، اما در چگونگي و اسلوب تطبيق اين ايده بر مفاهيم قرآن با يكديگر اختلاف داشته اند، مثلاً؛ غزالي قرآن را مشتمل بر تمام علوم مي دانست و در عوض فخر رازي بيشتر در جست وجوي ردپاي دو علم فلك و هيئت در آيات قرآن بود. زركشي نيز تنها به نقل قول عالمان پيشين در اين باره اكتفا مي كرد و با اضافه كردن برخي شواهد به سخن خود، استنباط مفاهيم علمي از قرآن را به بعضي دانشمندان نسبت مي داد (التفسير العلمي...، ص 145).
و بالاخره سيوطي نيز در اين امر تفاوت چنداني با زركشي نداشت. او نيز اقوال پيشنيان را به همراه برخي شواهد نقل مي كرد و آنگاه در پايان سخن خود به گونه اي كلي چنين مي گفت: «و انا اقُولُ قَدْ اشْتَمَلَ كتاب اللهِ العزيز علي كل شيءٍ. (الاتقان، ج 2، ص 1035).
اينك به اختصار سخن دو تن از قائلان به تفسير علمي و نقش هريك در پديد آمدن اين روش را ذکر می کنیم:

۱. ابوحامد غزالي: غزالي شايد نخستين كسي است كه دست مايه هاي اوليه ی روشي كه اينك آن را تفسير علمي مي ناميم، ترويج كرد و بر آن پاي فشرد. اگرچه گروهي بر اين اعتقادند كه خاستگاه هاي نخستين اين روش تفسيري به عصر صحابه باز مي گردد. (التفسير العلمي للقرآن في الميزان، ص 146).
اما بررسي نشان مي دهد كه نقل برخي سخنانِ صحابه در باب اشتمال قرآن بر همه علوم، دقیقاً همان چيزي نيست كه اينك و در قرون معاصر آن را به نام تفسير علمي مي شناسيم، اگر هم چنين باشد بايد آن را به عنوان ايده اي كه در آن روزگار به جريان تفسيري نيرومند بدل نشد، بپذيريم و نه بيشتر.
غزالي در احياء علوم الدين با نقل روايتي (مَنْ أرَادَ عِلمَ الاولِّينَ و الاخَرِينَ فَلْيَتَدبَّرْ القرآنَ) از ابن عباس: بر این عقیده است که قرآن دربردارنده ی هفتاد و هفت هزار و دويست علم است. (احياء علوم الدين، ج 1، ص 289).
آنگاه در كتاب جواهر القرآن پس از تقسيم علوم قرآن به دو دسته ی علم ظاهر (علم الصدف و القشر) وعلم باطن(علم اللباب) مي پذيرد كه ريشه هاي اين علوم خارج از قرآن نيست وهمه ی آنها برآمده از يك درياي بي ساحل است. غزالي سپس نمونه هايي از آيات را مي آورد و آن ها را مطابق اين تقسيم بندي دوگانه خود شرح مي كند. (جواهر القرآن، صص 30-21).
مي بينيم كه غزالي بر آن نيست مدعی شود که تفصيل همه علوم در قرآن موجود است، بلكه معتقد است كه موازين و كليدهاي راهيابي به آن ها را مي توان در قرآن بازيافت (القسطاس المستقيم، ص 70 و 91).

۲. فخر رازي: اگر غزالي را ـ با تسامح ـ مروج مباني نظري روش علمي در تفسير قرآن بدانيم، رازي نيز مفسري است كه آن مباني را در عمل با آيات قرآن مطابق و سازگار ديد و در تفسير خود بر همين شيوه رفتار كرد. رازي بر اين اعتقاد بود كه قرآن لبريز است از استدلال بر قدرت، علم و حكمت الهي كه به وسيله بيان احوال آسمان و زمين و پي در پي آمدن روز و شب و ديگر مظاهر علمي جهان تكوين، بيان مي شود. اگر بحث در باب اين امور و تأمل در آن ها جايز نبود (استدلال به روش علمي) ذكري از اين امور در قرآن نبود. تفسير رازي باتوجه به گرايش كلامي كه او به آن وابسته بود، دربردارنده ی بسياري از معارف و علومي است كه در روزگار رازي مطرح بوده است. نتيجه اين گرايش نيز وجود اشارات علمي بسيار در تفسير اوست كه آن ها را از ميراث علمي يونان و عرب برگرفته است.
در عين حال بايد اين نكته را در باب گرايش علمي رازي در تفسير قرآن تذكر دهيم كه: او هرگز معتقد نبود كه قرآن بالفعل شامل همه علوم و معارف است، بلكه بر اين اعتقاد بود كه قرآن ما را به دقت در قوانين و سنن گوناگون پراكنده در هستي فرا مي خواند و ما تنها در سايه ی آگاهي از برخي علوم و معارف مي توانيم به درك جامع و درستي از اين قوانين الهي نايل شويم. بنابر عقيده رازي، گرايش به اين شيوه در تفسير قرآن، تنها به قصد بيان معارف علمي نيست، بلكه بيان يافته هاي علمي و اثبات سازگاري آن ها با قرآن، اثري عظيم در تقويت يقين و ازاله شبهات دارد. (تفسير كبير، ج 14، ص 122).
اقسام تفسیر علمی از جهت شکل و شیوه ی تفسیر
تفسیر علمی، روش تفسیری است که خود دارای روش های فرعی متفاوتی است که بعضی به تفسیر به رأی و شماری دیگر به تفسیر معتبر و صحیح منجرمی شود و همین مطلب موجب شده، تا برخی تفسیر علمی را رد کنند و آن را نوعی تفسیر به رأی یا تأویل بنامند و گروهی آن را قبول کنند و بگویند تفسیر علمی، یکی از راه های اثبات قرآن است. ما در این جا شیوه های فرعی تفسیر علمی را مطرح می کنیم، تا هر کدام جداگانه به معرض قضاوت گذارده شود و از خلط مباحث جلوگیری شود.

الف: استخراج همه علوم از قرآن کریم
طرفداران قدیمی تفسیر علمی، مانند: ابن ابی الفضل المرسی، غزالی و... کوشیده اند تا همه علوم را از قرآن استخراج کنند. زیرا عقیده داشتند که همه چیز در قرآن وجود دارد و در این راستا، آیاتی که ظاهر آن ها با یک قانون علمی سازگار بود، بیان می کردند و هر گاه ظاهر قرآن کفایت نمی کرد، دست به تأویل، می زدند و ظاهر آیات را به نظریه ها و علومی که در نظر داشتند، بر می گرداندند. از این جا بود که علم هندسه، حساب، پزشکی، هیأت، جبر، مقابله و جدل را از قرآن استخراج می کردند.
برای مثال: از آیه شریفه «اذا مَرَضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ». (سوره شعراء- آیه 80).
آن جا که خداوند از قول حضرت ابراهیم (ع) نقل می کند که «و هنگامي که بيمار شوم اومرا شفا مي‌دهد،» علم پزشکی را استخراج کردند. (ابو حامد غزالی، جواهر القرآن، ص 27، فصل خامس)
علم جبر را از حروف مقطعه اوایل سوره ها استفاده کردند. (التفسیرو المفسرون، ج 2، ص 481، از ابن ابی الفضل موسی نقل می کند)
از آیه شریفه (إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا) (الزلزلة/1)
زمین لرزه سال 702 ق را پیش بینی کردند. (البرهان فی علوم القرآن، ج 2، ص 181 - 182).
روشن است که این نوع تفسیر علمی، منجر به تأویلات زیاد، در آیات قرآن بدون رعایت قواعد ادبی، ظواهر و معانی لغوی آن ها می شود. از همین روست که بسیاری از مخالفان، تفسیر علمی را نوعی تأویل و مجازگویی دانسته اند. البته در این قسم از تفسیر علمی، حق با آنان است. (التفسیر والمفسرون، ج 2، ص 485 - 494).

ب: تطبیق و تحمیل نظریه های علمی بر قرآن کریم
این شیوه از تفسیر علمی، در یک قرن اخیر رواج یافته و بسیاری از افراد، با مسلم پنداشتن قوانین ونظریه های علوم تجربی، سعی کردند تا آیاتی موافق آن ها در قرآن بیابند و هر گاه آیه ای موافق با آن نمی یافتند، دست به تأویل یا تفسیر به رأی زده و آیات را بر خلاف معانی ظاهری حمل می کردند.
برای مثال در آیه شریفه «هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا». (الأعراف/189)
اوست خدایی که همه شمار ا از یک تن آفرید و از آن نیز جفتش را مقرر داشت»، کلمه نفس را، به معنای پروتون و زوج را الکترون معنی کردند و گفتند منظور قرآن، این است که همه شما را از پروتون و الکترون که اجزای مثبت و منفی اتم است آفریدیم و در این تفسیر، حتی رعایت معنی لغوی و اصطلاحی نفس را نکردند. (عبدالرزاق، القرآن و العلم الحدیث، ص 156).
این گونه تفسیر علمی در یک قرن اخیر در مصر و ایران رایج شد و موجب بدبینی بعضی دانشمندان مسلمان نسبت به مطلق علمی گردید و یکسره تفسیر علمی را به عنوان تفسیر به رأی و تحمیل نظریه ها و عقاید بر قرآن طرد کردند. چنان که علامه طباطبایی تفسیر علمی را نوعی تطبیق اعلام کرد. (ر. ک: مقدمه تفسیر المیزان، ج 1، ص6).
البته در مورد این نوع تفسیر علمی، حق با مخالفان آن است; چرا که مفسر در هنگام تفسیر باید از هر گونه پیش داوری خالی باشد، تا بتواند تفسیر را صحیح انجام بنویسد و اگر یک نظریه علمی را انتخاب و بر قرآن تحمیل کند، پا را در طریق تفسیر به رأی گذاشته که در روایات وعده عذاب به آن داده شده است.

ج: استخدام علوم برای فهم و تبیین بهتر قرآن
در این شیوه از تفسیر علمی، مفسر با دارا بودن شرایط لازم و با رعایت ضوابط تفسیر معتبر، اقدام به تفسیر علمی قرآن می کند و سعی می کند با استفاده از مطالب قطعی علوم که از طریق دلیل عقلی پشتیبانی می شود و با ظاهر آیات قرآن - طبق معنی لغوی و اصطلاحی ـ موافق است، به تفسیر علمی بپردازد و معانی مجهول قرآن را کشف و در اختیار انسان های تشنه ی حقیقت قرار دهد. این شیوه تفسیر علمی، بهترین نوع و بلکه تنها نوع صحیح از تفسیر علمی است.
در این شیوه تفسیری، باید از هر گونه تأویل و تفسیر به رای، پرهیز کرد و تنها به طور احتمالی از مقصود قرآن سخن گفت: زیرا علوم تجربی به سبب استقراء ناقص و مبنای ابطال پذیری - که اساس آن هاست - نمی توانند نظریه های قطعی بدهند. برای مثال از آیه شریفه «وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا». (يس/38).
«خورشید در جریان است تا در محل خود استقرار یابد» مردم همین حرکت حسی و روزمره خورشید را می دانستند، در حالی که حرکت خورشید، از مشرق به مغرب کاذب است. زمین در حرکت است. از این رو ما خورشید را متحرک می بینیم. همان طور که شخص سوار بر قطار، خانه های کنار جاده را در حرکت می بیند. با پیشرفت علوم بشری و کشف حرکت زمین و خورشید، روشن شد که خورشید هم، خود دارای حرکت انتقالی است - نه حرکت کاذب، بلکه واقعی – ونه تنها خورشید بلکه تمام منظومه شمسی و حتی کهکشان راه شیری، در حرکت است. دکتراریک اوبلاکر، فیزیک نوین، ص 45 - 48).
پس می گوییم اگر به طور قطعی اثبات شد که خورشید در حرکت است و ظاهر آیه قرآن هم می گوید که خورشید در جریان است، پس منظور قرآن حرکت واقعی، حرکت انتقالی و... خورشید است. علاوه بر آن، قرآن از «جریان» خورشید سخن می گوید نه حرکت آن، و در علوم جدید کیهان شناسی بیان شده که خورشید حالت گازی شکل دارد که در اثر انفجارات هسته ای مرتب زیر و رو می شود. (همان.)
و آن در فضا جریان دارد و همچون گلوله ای جامد نیست که فقط حرکت کند بلکه مثل آب در جریان است.
در ضمن از این نوع تفسیر علمی، اعجاز علمی قرآن نیز اثبات می شود.
برای مثال، قانون زوجیت تمام گیاهان، در قرن هفدهم میلادی کشف شد، اما قرآن حدود ده قرن قبل از آن، از زوج بودن تمام گیاهان بلکه همه ی موجودات سخن گفته است. (مضمون این معیار را آیت الله مکارم شیرازی در کتاب قرآن و آخرین پیامبر، ص 147) آورده اند و در کلمات بسیاری از معتقدان به تفسیر وجود دارد.

معیارهای تفسیر علمی معتبر
در روش های تفسیری دو گونه شرط و معیار وجود دارد. یک قسم شرایط و معیارهای عام که باید در تمام روش های تفسیری مراعات شود و قسم دوم شرایط و معیارهای خاصی که باید در هر روش تفسیر خاص، رعایت شود. در این جا هدف ما بیان شرایط و معیارهای قسم دوم (خاص) است.

معیارهای خاص روش تفسیر علمی قرآن
1 ـ ضروري است، تفسیر علمی با علوم تجربی قطعی صورت پذیرد.
الف: اگر علوم تجربی یقینی و قطعی بود، می توان قرآن را بر اساس آن تفسیر کرد.
ب: اگر مطالب علوم تجربی به صورت نظریه های پذیرفته شده در علم باشد، می توان به صورت احتمالی بیان کرد که شاید این آیه اشاره به این مطلب علمی باشد اما نمی توان به طور قطعی مطلبی را به قرآن نسبت داد، چرا که این علوم قطعی نیست.
ج: اگر مطالب علوم تجربی به صورت فریضه های احتمالی در علم باشد، هنوز مورد پذیرش عام جامعه علمی قرار نگرفته و قطعی نشده است. نمی توان قرآن را باآن ها تفسیر کرد، چرا که این فرضیه ها در معرض تغییر است و همان اشکالاتی را در پی دارد که مخالفان تفسیر علمی می کردند.
2 - دلالت ظاهر آیه قرآن بر مطالب علوم تجربی مورد نظر روش باشد و تحمیلی بر آیه صورت نگیرد. یعنی در تفسیر علمی باید تناسب ظاهر آیه با مسائل علمی مورد نظر رعایت شود، به طوری که معانی الفاظ و جملات آیه با علمی همخوان باشد و نیاز به تحمیل نظر بر آیه نباشد.
3 - استفاده از گونه صحیح تفسیر علمی، یعنی استخدام علوم در فهم و تبین و تفسیر قرآن و پرهیز از گونه های ناصحیح همچون: استخراج علوم از قرآن و تطبیق و تحمیل نظریه های علمی بر قرآن.

دلايل موافقان تفسير علمي قرآن
گروهي چنين پنداشته اند كه موافقان تفسير علمي لزوماً كساني هستند كه معتقدند قرآن دربردارنده ی ريز و درشت مسائل علمي است. معلوم است كه طرفداران اين عقيده كه چندان هم زياد نيستند مربوط به دوره هاي معاصر در تاريخ تفسيرهستنند، يعني دوره اي كه دستاوردهاي نوين علوم تجربي در اختيار بشر قرار گرفت و پيش از اين اساساً روشي به نام تفسير علمي وجود نداشت. در دوره ی معاصر نيز علاوه بر اين كه تفسير علمي مخالفاني دارد، كساني نيز روش ميانه را در برخورد با تفسير علمي اختيار كرده اند (التفسير العلمي...، صص 270-219).
اينك دلايل موافقان تفسير علمي رابا ملاحظات پیرامون آن مي آوريم.
۱. مبناي عام موافقان تفسير علمي به اين نكته بازمي گردد كه قرآن دربردارنده ی علوم گوناگون است و در اثبات اين امر هم به آيه (مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيءٍ) (انعام / 38) و هم به این حديث كه از ابن مسعود نقل شده است: (انزلَ في هذا القرآنِ كلُّ علمٍ و بين لنا فيه كل شي، ولكن عِلمُنا يقصِّر عمَّا بين لنا في القرآن) استدلال كرده اند. اين دليل درواقع بيانگر جامع بودن قرآن نسبت به همه حقايقي است كه در جهان هست. بخشي از اين حقايق، چيزهايي است كه به وسيله ی علم، كشف و شناسايي مي شود. (تفسير روح المعاني، ج 2، ص 471).
درباره ی اين دليل مي توان ملاحظاتي را يادآور شد:
اولاً: جامعيت قرآن لزوما به اين معني نيست كه قرآن مشتمل بر همه چيز است، بلكه به اين معناست كه قرآن شامل عناصر هدايت بخش است و معلوم است كه هر ديدگاه علمي حتماً به هدايت انسان منتهي نمي شود.
ثانياً: همه يافته هاي علمي در شمار حقايق مسلم نيستند، بلكه گاهي با ترديد و احتمال آميخته اند و گاه نيز ابطال و رد مي شود.
در نقد اين ديدگاه يكي از نويسندگان نوشته است: «بنابراين فرض كه جامع بودن قرآن را با همان معني گسترده بپذيريم، اين مطلب هيچ گاه تجويزكننده ی تفسير وحي به علم نمي شود. تكيه بر نظريه هاي علمي براي تفسير متن ديني، نياز به اجازه دارد.» (فصلنامه پژوهش هاي قرآني، ش 7 و 8، ص 120).
۲. برخي از استدلال هاي موافقان را مي توان عقلي دانست. به چند وجه از اين دليل هاي عقلي اشاره مي كنيم: قرآن كريم معجزه الهي است و فهم اين معجزه تنها منحصر به فصيحان عرب نيست، بلكه همه ی انسان ها مخاطب كلام الهي اند. از سوي ديگر اعجاز قرآن تنها جنبه ی بلاغي ندارد و وجوه ديگري را نيز داراست كه يكي از آن ها وجه علمي اعجاز قرآن است. دريافت اين وجه اعجاز قرآني جز با آگاهي از دانش ها نيست.
برخي از نويسندگان در رويكردي غير تفسيري، پرداختن به اعجاز علمي قرآن را روشي براي تبليغ دعوت اسلامي براي غير عرب دانسته اند و البته تذكر داده اند كه نشر اين حقايق و اثبات اعجاز علمي قرآن، اثر خاصي در مبارزه عليه الحاد و تثبيت ايمان در دل ها دارد. (عبدالرزاق نوفل، القرآن و العلم الحديث، ص 9).
مي بينيم كه در اين دليل، ميان تفسير علمي و اعجاز علمي تمايزي نهاده نشده است. بايد تذكر دهيم كه بطلان برخي نظريه هاي علمي كه از آن ها در تفسير قرآن كمك گرفته شده است، نه تنها باعث تقويت ايمان نمي شود، بلكه شايد باعث ضعف آن نيز بشود.
وجه ديگر از دلايل عقلي اثبات تفسير علمي اين است كه قرآن شامل بسياري از آيات است كه از آن ها به «آيات الكونية» نام مي برند. فهم اين دسته از آيات تنها در سايه توجه به داده هاي علمي روز ممكن است. برخي پژوهشگران باتوجه به دليل فوق به نقش تفسير علمي در فهم بهتر قرآن اشاره كرده اند. (يحيي سعيد معجري، آيات قرآنيه في مشكات العلمي، ص 11).
اين دليل نيز با اين تأمل رو به روست كه:
اولاً: بايد قطعيت و ابطال ناپذيري داده هاي علمي را اثبات كنيم.
ثانياً: از صحت انطباق آيات بر آن ها مطمئن شويم.
موافقان تفسير علمي قرآن، دلايل ديگري را نيز در اثبات مدعاي خود آورده اند كه پرداختن به همه آن ها به زمان و تحقیق بیشتری می طلبد. در پايان بحث مربوط به دلايل موافقان تفسير علمي، اين نكته را يادآور مي شويم كه مفسر قرآن در عصر علم نمي تواند به طور مطلق و يكسره از توجه به يافته هاي علمي روي گرداند. توضيح اين كه برخي يافته هاي علمي مثلاً مي تواند برخي آراي نقل شده در تفاسير مأثور را سامان دهد يا تصحيح كند، مثلاً در تفسير قرطبي (الجامع لاحكام القرآن).
در تفسير آيه (فِيهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ) (بقره / 19) چنين مي خوانيم كه: رعد نام فرشته اي است كه ابرها را مي راند و صدايي كه از او به گوش مي رسد، همان صداي راندن ابرهاست و برق نيز اثر تازيانه اي است كه ابرها با آن رانده مي شوند. (الجامع لاحكام القرآن، ج 1، ص 217).
همچنين در تفسير خازن در بحث مربوط به آيه (فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّمَاوَاتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ)(لقمان / 16)
چنين مي خوانيم كه زمين بر پشت یک ماهي استوار شده است. (تفسير خازن، ج 3، ص 484).
مي بينيم كه تفسير ضابطه مند علمي حداقل مي تواند در نقد و ابطال چنين آرايي موثر باشد.

دلایل مخالفان تفسیر علمی قرآن
برای رد ضرورت تفسیر علمی قرآن و اثبات بی اعتبار بودن این روش به دلایل زیر استناد شده است:
1 - قرآن برای بیان احکام و مسایل تعبدی و آن چه به آخرت مربوط است، نازل شده و برای بیان علوم نیامده است و آیات شریفه هم که ظهور در این مطلب دارد مانند:
(وَنَزَّلْنَا عَلَيكَ الْكِتَابَ تِبْيانًا لِكُلِّ شَيءٍ) (سوره نحل/ 89)
و نیز: (مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيءٍ). (الأنعام/38)
مربوط به تعبد و تکلیف است، بلکه منظور از کتاب در آیه دوم لوح محفوظ است. (شاطبی، الموافقات، ج 2ص 69 - 76; ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج 2، ص 485)
2 - اگرتمام علوم در قرآن وجود داشته باشد، اصحاب پیامبر اکرم (ص) و تابعان آن را متذکر می شدند، در حالی که کسی از آنان این مطلب را ادعا نکرده است. پس وجود همه علوم در قرآن اثبات نمی شود. (همان، ص 489).
3 - علوم تجربی قطعی نیست و نظریه ها متزلزل است و بعد از مدتی تغییر می یابد و صحیح نیست که قرآن را با علوم متزلزل و غیر قطعی تفسیر کنیم; زیرا بعد از مدتی که آن نظریه ها تغییر کند، مردم در مورد بیانات قرآنی شک می کنند و ایمان آنان متزلزل می شود.
4 - تفسیر علمی در بسیاری از موارد به تفسیر به رأی منجر می شود. زیرا افرادی که در صدد تفسیر علمی قرآن هستند، به دلایل متعدد، دچار این مسأله می شوند که عبارت اند از:
الف: بعضی افراد تخصص کافی در قرآن و تفسیر ندارند و بدون داشتن شرایط یک مفسر، اقدام به تفسیر علمی قرآن می کنند و این یکی از مواردی است که افراد به دام تفسیر به رأی می افتند.
ب: ممکن است بعضی افراد مغرض با استفاده از آیات علمی قرآن، بخواهند نظریه های خود را ثابت کنند که گاهی این نظریه ها انحرافی و حتی الحادی است، ولی این کار را با استفاده از تفسیر علمی انجام می دهند که از مصادیق بارز تفسیر به رأی است.
5 - تفسیر علمی، به مادیگری و دهری گری (اصالت طبیعت و ماده، و نفی خدا) منجر می شود. چنان که بعضی از ملحدان و منکران خدا و گروه های انحرافی که دارای چهره ی نفاق بودند، با تفسیر آیات علمی، نظریه های خود را اثبات می کردند و جوانان را به طرف الحاد فرا می خواندند.
6. تفسیر علمی قرآن به تأویل غیر جایز منتهی می شود. چنان که بعضی افراد برای تفسیر علمی قرآن، از حدود ظواهر الفاظ و آیات می گذرند و هر یک از آیات را که با یک نظریه، یا قانون علمی (که مورد نظر آن هاست) منافات و تعارض دارد، تأویل می کنند تا بتوانند آن نظریه را به قرآن نسبت دهند. (مسیح مهاجری نظریه تکامل از دیدگاه قرآن، استاد مشکینی تکامل در قرآن، یدالله سحابی خلقت انسان در بیان قرآن).
7 - تفسیر علمی، امری ذوقی است و هیچ معیار مشخصی ندارد و نمی توان قرآن را با چیزی که معیار ندارد، تفسیر کنیم. زیرا هر کس طبق میل و ذوق خود به تفسیر آیات می پردازد و به این ترتیب تفسیر از طریق صحیح خود خارج می شود.
8 - تفسیر علمی قرآن و آوردن مطالب علمی زیاد، در لابه لای تفسیر قرآن، موجب می شود که مقصد اصلی قرآن که تربیت، تزکیه و هدایت است، فراموش شود. چنان که بعضی از تفسیرهای جدید مانند طنطاوی این گونه عمل کرده اند.
9 - قرآن کتاب هدایت، نور و بیان است، ولی اگر تفسیر علمی کنیم، موجب می شود که قرآن در تفسیر خود، محتاج غیر شود و به جای این که بیان و نور باشد، از دیگران نور، بیان و هدایت طلب کند. در حالی که غیر قرآن محل اختلاف است و مرجع و پناهگاهی ندارد تا هنگام اختلاف، نجات یابد. پس نمی تواند هدایت کننده باشد.
10 - تفسیر علمی موجب می شود که حقایق قرآنی مجاز شود و معانی حقیقی خود را از دست بدهد و قرآن بر اساس لغت عرب صدر اسلام معنا نشود. پس تفسیر علمی صحیح نیست.
دکتر ذهبی در این باره نوشته است: «از نظر لغوی تفسیر علمی معقول نیست، زیرا معنای الفاظ در طول قرون و اعصار، تغییر می کند و معانی لغوی، شرعی و اصطلاحی پدید می آید و بسیاری از این معانی جدید است و در صدر اسلام نبوده است. با این حال، آیا می تواند معقول باشد که خداوند با همان الفاظ، این معانی را که نسل های بعد، پیدا شده اراده کرده باشد؟ این مطلب را کسی قبول نمی کند مگر آن که عقل خود را انکار نماید.»
(التفسیر والمفسرون، ج 2، ص 491 - 494)
11 - اگر تفسیر علمی را بپذیریم، بلاغت قرآن مخدوش می شود. زیرا بلاغت عبارت از مطابقت کلام، با مقتضای حال است در حالی که طبق تفسیر علمی باید بگوییم که اعراب نسبت به معانی و مفاهیمی که خداوند از الفاظ قرآن اراده کرده، جاهل بوده اند و این موجب می شود که یکی از خصایص مهم قرآن (بلاغت و مراعات حال مخاطب) را از آن سلب کنیم (همان).
12 - راه های زیادی، برای اثبات اعجاز قرآن وجود دارد. بنابر این، از اعجاز علمی با این پیامدها بی نیاز است (همان).
13 - تفسیر علمی، با اعجاز قرآن و تحدی آن منافات دارد. زیرا قرآن خطاب به اعراب صدر اسلام که اغلب خواندن و نوشتن نمی دانستند، می گوید:
«اگر می توانید سوره ای مانند قرآن بیاورید» اگر بنا باشد قرآن مطالب و کشفیات عالی علمی را بیان کند، مسلم است که مردم آن زمان، به دلیل عدم پیشرفت علمی، از آوردن مثل قرآن، عاجز بوده اند. با این مبنا تحدی قرآن باطل می شود؛ چرا که اگر مردم پیشرفت علمی داشتند، شاید می توانستند مانند قرآن بیاورند. از این رو کسانی که همه علوم را به قرآن نسبت می دهند، توجه ندارند که اعجاز تحدی قرآن را باطل کرده اند، در حالی که قصد آنان این بوده که اعجاز قرآن را اثبات کنند.
بررسی دلايل مخالفان تفسیر علمی
در مورد دلیل اول می گوییم: این که قرآن برای بیان مسایل آخرت و احکام آمده باشد، با این مطلب که قرآن بعضی مطالب علمی را قبل از کشف آن به وسیله ی علوم تجربی، خبر داده باشد، منافاتی ندارد، بلکه دلیل عظمت قرآن و علم غیب نازل کننده آن است. هدف اصلی قرآن، بیان علوم طبیعی و ذکر فرمول های فیزیک، شیمی و امثال آن ها نیست، ولی می توان گفت که قرآن اشاراتی علمی دارد که در راستای اهداف هدایتی و تربیتی خود از آن ها استفاده کرده است. اگر قرآن تنها برای بیان احکام ومسایل تعبدی وآنچه به آخرت مربوط است، پس مثال های علمی قرآن و مطالب آن ها چه می شود؟ آیا آن ها از قرآن نیست و احتیاج به تفسیر ندارد؟ علاوه بر آن، نظر شاطبی، رد استخراج همه علوم از قرآن (یک قسم خاص تفسیر علمی) است که این مطلب صحیحی است و ما هم این قسم از تفسیر علمی را صحیح نمی دانیم.
در مورد دلیل دوم نظرمخالفان نیز ناظر به وجود همه علوم بشری در قرآن و استخراج آن ها از قرآن است که این مطلب مردود است و ناظر به قسم خاصی از تفسیر علمی (یعنی استخراج علوم از قرآن) است.
در مورد دلیل سوم از یک جهت صحیح و از جهتی غیر صحیح به نظر می رسد. اگر قرآن را با نظریه های ثابت نشده ی علمی تفسیر کنیم، همین اشکال راهیابی تضاد علوم در قرآن (تردید در ایمان مردم و...) به وجود می آید، ولی اگر قرآن را با علوم تجربی قطعی تفسیر کنیم، این اشکال به وجود نمی آید.
دلیل چهارم و پنجم به صورت جزئی (موجبه ی جزئیه) صحیح است. یعنی در بعضی موارد، افراد با حسن نیت یا سوء نیت دچار تفسیر به رأی می شوند و یا از تفسیر علمی سوء استفاده می کنند و به کژراهه می روند و خود را مستحق آتش الهی می سازند. اما تفسیر علمی همیشه این گونه نیست، بلکه اگر فردی با دارا بودن شرایط یک مفسر قرآن و با رعایت ضوابط تفسیر معتبر، آیه ای از قرآن که ظاهر آن، با یک مطلب قطعی علمی موافق است، تفسیر کند، نه تنها تفسیر به رأی نیست، بلکه موجب روشن شدن مفهوم و تفسیر آیه نیز می شود به عبارت دیگر، این اشکال به مفسر است نه روش تفسیری. یعنی کسانی که تفسیر قرآن به قرآن یا تفسیر روایی نیز می کنند ممکن است گرفتار تفسیر به رأی شوند ولی این مطلب موجب محکومیت روش تفسیر قرآن به قرآن یا تفسیر روایی نمی شود، بلکه خطای مفسر را اثبات می کند.
دلیل ششم (به صورت موجبه ی جزئیه) در بعضی موارد صحیح است. یعنی بعضی افراد ممکن است بدون قرینه ی نقلی یا عقلی، به تأویل آیات قرآن بپردازند، تا نظریه های مورد قبول خود را بر قرآن تحمیل کنند و این خطای افراد است. یعنی اگر تأویل (ارجاع لفظ به معنای خلاف ظاهر) با داشتن قرینه قطعی باشد، اشکال ندارد و اگر بدون قرینه قطعی باشد، صحیح نیست، ولی در همه ی موارد، تفسیر علمی قرآن به تأویل غیر صحیح منجر نمی شود، بلکه اگر مفسر با رعایت ضوابط تفسیر معتبر، آیه ای از قرآن را، با مطلب قطعی علمی تفسیر کند و از تأویل ناصواب بپرهیزد، نه تنها اشکالی پدید نمی آید، بلکه معنای آیه و تفسیر آن روشن می شود و همین طور است اگر با قرینه قطعی، تأویل صحیح کند. (برای اطلاع از معانی تأویل و موارد جواز و عدم جواز آن ر. ک: آیة الله معرفت التفسیر و المفسرون، محمد علی رضایی، در آمدی بر تفسیر علمی، مبحث تاویل و همچنین بحث تفسیر ئ تأویل کتاب قرآن منشور زندگی، دکتر قرضاوی، مترجم، عبدالعزیز سلیمی).
دلیل هفتم صحیح نیست. هر گاه یک مفسر با دارا بودن شرایط تفسیر و از کانال تفسیر معتبر (با رعایت شرایط تفسیر معتبر) اقدام به تفسیر علمی کند، نه تنها عمل ذوقی و بی ملاک انجام نداده، بلکه به یکی از طریق تفسیر عمل کرده و معانی قرآن را روشن ساخته است.
در مورد دلیل هشتم باید گفت که برخی مفسران در تفسیر علمی افراط کرده و از اهداف هدایتی و تربیتی قرآن غفلت کرده اند (همچون طنطاوی در الجواهر) ولی ممکن است در یک تفسیر قرآن، هم مطالب علمی بررسی شود و هم مقاصد عالی آن مانند هدایت، تربیت و... فراموش نشود. اگر مفسر، دچار خطا شود، دلیل خطا بودن شیوه تفسیری نخواهد بود، بلکه او افراط کرده است ولی تفسیر علمی، به نحو معتدل و همراه با استفاده از روش های دیگر تفسیر و توجه به اهداف عالی قرآن بلا اشکال است.
دلیل نهم برای رد تفسیر علمی کافی به نظر نمی رسد. زیرا این که قرآن نور، هدایت و بیان است، با این مطلب که برای تفسیر آیه ای، یا روشن کردن مفاد جملات آن که برای ما روشن نیست از علوم مختلف، مانند نحو، صرف، معانی بیان، اصول و مطالب قطعی علوم تجربی، کمک بگیریم، منافاتی ندارد و بدان معنا نیست که قرآن نور و هدایت نباشد. زیرا قرآن هدایت کننده است اما فهم ما ناقص است و ما به وسیله این علوم، از مطالب عالی قرآن بهره مند می شویم. پس در حقیقت، ما به کمک گرفتن از علوم برای فهم قرآن، نیازمندیم و قرآن نیازمند چیزی نیست. در موارد اختلاف در علوم نیز معیار ما خود قرآن است که هر چه موافق قرآن بود، صحیح و هر چه مخالف بود، باطل است.
دلیل دهم در مورد برخی انواع تفسیر علمی مانند استخراج و تحمیل و تطبیق نظریه های علمی بر قرآن، صادق است. برای مثال هنگامی که عبدالرزاق نوفل «نفس واحده» را به پروتون تفسیر می کند، معنای لغوی و اصطلاحی آیه خارج شده است و این روش صحیح نیست. اما در تفسیر علمی به صورت استخدام علوم در فهم قرآن این گونه نیست.
برای مثال هنگامی که آیه «اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا». (سوره رعد/آیه 2) «عمد» را به همان معنای ستون تفسیر می کنیم. اما نیروی جاذبه یکی از مصداق های آن است که علوم جدید کشف کرده است. یا الفاظ قرآنی (مثل زوجیت) با یافته های علمی، کاملا موافق است و لازم نیست الفاظ را مجازی معنا کنیم.
در پاسخ دلیل یازدهم می توان گفت: قرآن برای یک نسل خاصی، نازل نشده و این که با مرور زمان، معانی و مصادیق تازه ای از آیات قرآن فهمیده یا کشف شود و تفسیرها و تبیین های جدیدی از آن ها ارائه شود، دلیل عظمت قرآن است و این اوج بلاغت است که کسی طوری سخن گوید که هر کس و هر نسل به اندازه ی فهم و علم خود از آن برداشت کند. البته معانی الفاظ قرآن بر اساس همان لغت صدر اسلام معنا می شود و معانی دیگری از الفاظ اراده نشده است، ولی آیا همه آیات قرآن و معانی بلند آن را عرب صدر اسلام متوجه می شد؟ مگر در مورد آیات اول سوره حدید و سوره توحید روایت نشده که معارف بلند آن ها را مردم آخر الزمان می فهمند آیا برخی از صحابه نسبت به لغات و تفسیر آیات با مشکل روبه رو نمی شدند و از پیامبر (ص) و علی (ع) و ابن عباس نمی پرسیدند؟
در مورد دلیل دوازدهم می گوییم: این که راه های مختلفی برای اثبات اعجاز قرآن وجود دارد، مانع استفاده از طریق علمی، برای اثبات اعجاز قرآن نمی شود و اشکالی ندارد که با پیشرفت علم و آگاهی انسان، ابعاد تازه ای از اعجاز قرآن برای ما معلوم شود.
ودلیل سیزدهم مخالفان تفسیر علمی شبیه به یک مغالطه است. زیرا اعجاز علمی قرآن از صدر اسلام که مردم پیشرفت علمی نداشتند، تا امروز که مردم در اوج پیشرفت علمی هستند، پا برجاست و هنوز هم قرآن تحدّی می کند، ولی کسی نمی تواند سوره ای مانند آن بیاورد علاوه بر آن این که مردم نسبت به واقعیات قطعی علمی جاهل باشند، موجب باطل شدن اعجاز علمی قرآن نمی شود، بلکه همین مطلب خود دلیل اعجاز قرآن است که آورده اند قرآن از قطعیات علوم اطلاع داشته و دانشمندان حتی در زمان حاضر، اطلاع کافی ندارند و هر چه علم پیشرفت می کند، مطالب علمی قرآن روشن تر می شود.

افراط گرايي در تفسير علمي قرآن
درباره ی توجه افراط گرايانه به تفسير علمي، سخن بسيار است. در اين جا خوب است سخن يكي از قائلان به تفسير علمي در روزگار معاصر را نقل كنيم تا نشان دهيم زياده روي در تفسير علمي آيات مي تواند برخي از تفاسير مانند تفسير طنطاوي را به دايرة المعارفي از علوم جديد تبديل كند كه در آن ـ به جاي تفسير ـ خواننده با فيزيك، شيمي، پزشكي، نجوم، روان شناسي و... مواجه مي شود. اين نويسنده مي گويد: «بيش از يك دهم آيات مربوط به علوم طبيعي است و به صورت دقيق 670 آيه در مورد علوم گوناگون وجود دارد، 61 آيه درباره نظريه نسبيت، 100 آيه در ستاره شناسي و نجوم، 20 آيه درباره عوامل جوي مانند دما، فشار هوا، بادها و...، 14 آيه درباره آب ها، 11 آيه درباره فاصله ميان ستارگان، 12 آيه در حيوان شناسي، 21 آيه در كشاورزي، 73 آيه در جغرافياي عمومي، 10 آيه در علم زيست شناسي، 20 آيه در طبقات زمين، 36 آيه در پيدايش هستي و تاريخ آن و بالاخره 64 در توصيف علم» (يوسف مروه، علوم الطبيعيه في القرآن، ص 76).
اما در گونه ی ميانه رو در تفسير علمي، ديدگاه هاي علمي بر آيات تحميل نمي شوند، بلكه فقط در فهم قرآن راهگشا واقع مي شوند، مثلاً در جامعه شناسي با مباحثي نظير رابطه فرد و جامعه، جبر اجتماعي، عوامل موثر در تحول جامعه و... روبه رو هستيم و گروهي نيز كوشيده اند كه قرآن را از منظر چنين مباحثي بررسي كنندو ديدگاه قرآن را در اين باره دريابند. (محمدجعفر نجفي علمي، برداشتي از جامعه و سنن اجتماعي در قرآن)
و همچنين است در روان شناسي كه عده اي با گرايش علمي، تلاش كرده اند تا ديدگاه قرآن را در اين مقوله توضيح دهند. (نجاتي، محمد عثمان،، ترجمه عباس عرب ص 250).
ولی در گونه ی افراط گرايانه تفسير علمي يافته ها و ديدگاه هاي علمي، اصل فرض مي شوند و آيات قرآن براساس آن تفسير ـ و يا بهتر بگوييم ـ توجيه مي شوند.
براي آن كه نشان دهيم تفسير علمي تا چه حدّی مي تواند به تحريف باورهاي ديني بينجامد، به يكي از كساني كه قرآن را به گونه اي افراط گرايانه براساس روش علمي تفسير كرده است ـ يعني سر سيد احمدخان هندي ـ و تفسير شگفت انگيز و عجيب او با نام «تفسير القرآن و هو الهدي و الفرقان» اشاره می کنیم:
سيداحمدخان كه اوج گرفتن علم و سقوط كار و بار دين را در اروپاي زمان خود ديده بود، گويي به اين باور رسيده بود كه تنها با دو وضعيت روبه روست: يا بايد از دين دست برداشت و يا بايد به عقل گرايي و علم گرايي روي آورد و براي توجيه و توضيح اصول و فروع شريعت، از عقل و علم دليل آورد و هرچه را كه در اين دو قلمرو نمي گنجد منكر شد، يا تأويل كرد. از نظر سيد احمدخان، محك حقانيت تعاليم ديني، هماهنگي آن ها با معيارهاي عقل طبيعي است، لذا در تأويل خود از قرآن، مثلا معجزات را به شيوه اي تأويل مي كند كه با آن معيارها منطبق باشد. منابع ديگر نيز مانند سنت و اجماع رد مي شوند.
تفسير سيداحمدخان نمونه بارز رويكردي است كه مي توانيم آن را«تفسير مادي» بناميم. در اين گرايش سعي بر آن است تا آيات براساس ذهنيت برگرفته از واقعيت هاي مادي ـ كه گاهي لباس علم بر تن كرده اند ـ توضيح داده شوند و هيچ گونه معيار قرآني جز ديدگاه هاي شخصي مفسر از مفاهيم مادي و اجتماعي مورد توجه قرار نگيرد.
اشاره به چند نمونه از آراي تفسيري او، موضوع را روشن تر مي كند: احمدخان مفهوم وحي را به انعكاس ژرفناي روح پيامبر تفسير مي كند و معتقد مي شود كه قلب پيامبر است كه به عنوان يك قاصد، پيغام به نزد خدا مي برد و پيغام از خدا گرفته و برمي گردد. (سيداحمدخان هندي، تفسير القرآن و هوالهدي و الفرقان، ج 2، ص 60 و نيز: تفسيرو تفاسير جديد، ص 67).
او همچنين در تفسير آيه (وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ.......) (بقره/ 25).
بهشت و جهنم را به واقعيت هاي درك نشدني تفسير مي كند و معتقد مي شود كه خداوند بر سبيل تشبيه، بهشت را به كيفيت برخي ملايمات و لذايذ طبيعي نفساني بيان فرموده و نيز مصايب دوزخ را به سوختن در آتش، نوشيدن حميم و مانند آن تمثيل كرده است (تفسير القرآن و هوالهدي...، ج 1، ص 71).
تفسير شكافته شدن دريا در داستان موسي به جزر و مد دريا از ديگر آراي تفسير اوست. (همان، ص 128).
سيدجمال الدين اسدآبادي كه رساله «نيچريه» را از جمله در رد و نقد آراي سيد احمدخان نگاشته است، درباره او مي نويسد: «سيداحمدخان... همت خود را بر اين گماشته است كه هر آيه اي را كه در آن ذكري از ملك و يا جن و يا روح الامين و يا وحي و يا جنت و يا نار و يا معجزه اي از معجزات انبيا مي رود، از ظاهر خود برآورده به تأويلات زنديق هاي قرون سابقه مسلمانان تأويل نمايد و در پايان مي گويد:... نه اين مفسِّر، مصلح است و نه تفسير آن از براي اصلاحات و تربيت مسلمانان نوشته شده است.... (مقالات جماليه، صص 104-97. متن مورد استناد ما در باب مقالات جماليه به چاپ افست آن مربوط است:).

چند نمونه تفسير علمي

نمونه يكم:
«اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا». (رعد /2)
مفسران پيشين چنين مي گفتند كه: «مقصود از ستون هاي نامرئي قدرت الهي است.» اما پس از كشف جاذبه عمومي، برخي از مفسران جمله «بغير عمد ترونها» را به جاذبه ميان زمين و خورشيد تفسير كردند و معتقد شدند كه منظور از اين جمله، همان جاذبه نامرئي ميان كرات است. (تفسير نمونه، ج 10، ص 111).

نمونه دوم:
«وَالسَّمَاءَ بَنَينَاهَا بِأَيدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ». (الذاريات/47).
در گذشته معمولا چنين بود كه «موسعون» را به گشايش در رزق و روزي يا قدرت معنا مي كردند. (مجمع البيان، ج 10-9، ص 242).
ولي پس از طرح مفاهيم جديد در گسترش فضا، اين كلمه را به گسترش فضا معنا كرده اند (الميزان، ج 18، ص 382).

نمونه سوم:
«أَوَلَمْ يرَوْا أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا». (رعد / 41). آيا نديدند که ما پيوسته به سراغ زمين مي‌آييم و از اطراف (و جوانب) آن کم مي‌کنيم؟!
تاكنون مقصود از اين آيه ويراني سرزمين ها و نابودي امّت ها بوده و گاه نيز به مرگ عالمان تفسير مي شده است (زمخشری، ج 3، ص 119).
اما برخي نويسندگان معاصر، مقصود از آيه را جدا شدن ماه از زمين دانسته اند، با اين توضيح كه منظور از اطراف، ماه و مقصود از نقص جدا كردن باشد.

نمونه چهارم:
اين نمونه درواقع اشاره اي به يك مورد از رويكرد علمي به قرآن و نقد آن دارد: در اكثر برداشت هاي تفسيري از آيات 16 تا 36 سوره مريم در باب خارق العادگي آفرينش عيسي و بكرزايي حضرت مريم، به قضاي محتوم الهي و اراده مطلق او (با كلمه تكويني «كُنْ») برشدن ناشدني ها اشاره رفته است و معلوم است كه با وجود چنين ديدگاهي، ديگر جاي سخن گفتن از توجيهات مثلاً علمي درباره بكرزايي مريم نيست، زيرا دقيقا به معناي نايكساني در روش تفسيري است. ناعالمانه بودن اين رويكرد، مخصوصا وقتي است كه مرجع علمي ما منحصر به كتابی نه چندان تخصصي مانند «انسان، موجود ناشناخته» باشد. (تفسير نمونه، ج 13، ص 58).
گروهي كه در اين موضوع در پي توجيهات علمي اند، بايد به اين نكته توجه كنند كه خود، تولد عيسي را به عالم امر مربوط دانسته اند و اين مسئله را که از سوي معتقدان به آن، جاي روي آوردن به هرگونه توجيهات علمي و غير علمي هست در نظر گرفته اند. در اين ميان برخي بدون توجه به نكته ی فوق، معاني خاصي را از اين موضوع به دست داده اند كه عجيب است. بيضاوي نمونه خوبي است. او در تفسيرش مي گويد: «جبرائيل به گونه ی جواني خوبروي بر مريم جلوه كرد تا مريم به كلام او انس گيرد، شايد كه هيجان شهوت، نطفه را به رحم مريم بازرساند. (تفسير بيضاوي، ج 4، صص 9-8).
جا دارد، حسن ختام اين مقاله را با بحثي روشنگرانه در تفسیر «فی ظلال القران» پیرامون تصحیح نگرش به آیات علمی قران وتفسیر آنها از زبان شهید سید قطب(ره) کامل کنیم:
«شكي نيست كه قرآن كتاب هدايت انسان است. قرآن براي تحقق اين هدف اساسي، در صدد ايجاد جهان بيني خاص، نظام خاص و جامعه اي خاص مي‌باشد. در صدد ايجاد امّت جديدي در روي زمين است كه نقش ويژه ي خود را در رهبري بشريت به سوي شاهراه حق و خير و فضيلت بر عهده گرفته و نمونه ي معيني از جامعه ي انساني را كه در مكتب‌ها و نظامهاي بشري تكرار نشده است، پديدار گرداند. بنابراين، هدف اصلي قرآن پرداختن به علوم و معارف كَوني نبوده و اعجاز علمي آن نيز كل ابعاد اعجازي قرآن را در بر نمي‌گيرد. به همين دليل قرآن نيامده تا كتابي در علم نجوم يا كيميا يا طب باشد؛ آنگونه كه بعضي از هواداران قرآن از آن مي طلبند. يا چنانكه در جانب ديگر، برخي از دشمنان قرآن مي‌خواهند تا آن را به پندار خود در سنگر مقابل اين علوم قرار دهند! بي‌ترديد هر دو نوع كوشش در اين راستا، چه از سوي دوستان و چه از جانب دشمنان قرآن، نمایانگر دركي نادرست از طبيعت اين كتاب و مأموريت اصلي آن مي‌باشد. (قطب، سید، فی ظلال القران،، ج 1، ص181)

نتیجـــه گیـــری
از مجموع مباحثي که برای نقد وبررسي تفسیر علمی آورده شده، به این نتیجه می رسیم که:
ـ قسم خاصی از تفسیر علمی (مانند استخراج همه علوم از قرآن یا تطبیق علوم بر قرآن) غير قابل قبول ومردود است.
ـ جنبه مثبت آشنایی با بعد علمی اعجاز قرآن، در دلهای مسلمانان اثر بلیغی برجاي می گذارد؛ زيرا وقتی این حقایق درخشان را در کتابی که به آن ایمان دارند ببینند، ابهت و عظمت اين كتاب، بیش از پیش در اعماق جان و روانشان رسوخ یافته و موجب تمسک بیشتر آنها به آموزه¬های این کتاب هدایت و نور خواهد گردید.
ـ تفسير علمي بايد ضابطه مند و پیرو ملاک و معیار های خاص خود باشد تاهدف از نزول قرآن كه همان ايجاد شخصيت رباني برای انسان وتأمين لوازم حيات طيّبه و سعادت او در هردو سرا، می باشد، تحقق یابد.
ـ پرداختن قرآن در بخشی از آیاتش به علوم تجربی و طبیعی می تواند بهترین مشوّق و انگیزه برای مسلمانان باشد تا مسیر پژوهش های علمی را پی گرفته و به پیشرفت معرفتی و علمی دست یابند و بزرگترین چالش دنیای اسلام را که همانا عقب ماندگی در عرصه ی علوم است درمان کنند. چنانكه این عامل نقش خود را در عصر اوّلیه ی طلايي اسلام که مسلمانان هم از نظر فهم و هم در عمل به قرآن نزدیکتر بودند به درستی ایفا کرد.
ـ آيات قرآن را نبايد با علوم متزلزل و غیر قطعی تفسیر کنیم. زیرا بعد از مدتی با تغييرنظریه ها، مردم در مورد بیانات قرآنی شک می کنند و ایمان آنان متزلزل می شود
ـ كساني كه بدون داشتن شرایط یک مفسر، و داشتن تخصص کافی در زمینه ی قران و قواعد تفسیر، اقدام به تفسیر آیات علمی قرآن می کنند کارشان در بسیاری موارد به تفسیر به رأی منجر می شود.
ـ سخن آخر اينكه: قرآن كتابي علمي نيست، بلکه هدف اساسي از نزول آن راهيابي انسانها به کمال انسانی اشان است، وبقول «شهيد سيد قطب در تفسیرفي ظلال»، قرآن اساساً كتاب تربيت و هدایت ودعوت انسانها به سوي خداست.
گر خواهي مسلمان زيستن نيست ممكن جز به قرآن زيستن
(اقبال لاهوری، شاعر اسلام)
وآخر دعوانا أن الحمد لله ربّ العالمين

فهرست منابع و مصادر

الف) منابع عربی
• الإمام البخاري، أبي عبد الله، محمد بن إسماعيل. صحيح البخاري مع فتح الباري. دار المعرفة، بيروت.
• الإمام أبي الحسين، مسلم بن الحجاج القشيري. صحيح مسلم ـ حققه ورقم أحاديثه: عبد الباقي، محمد فؤاد. 2005م ـ دار إحياء التراث العربي.
• ابن كثير، لعماد الدِّين أبي الفداء إسماعيل بن عمر، تفسير القرآن العظيم، تحقيق عبد العزيز غيم ومحمد عاشور ومحمد إبراهيم البنَّا، كتاب الشّعب، القاهرة، مصر.
• احمد عمرابو حجر، التفسير العلمي للقرآن في الميزان، دار قتيبه، بيروت، چاپ اول: 1411.
• الطبرسى، لأبى على الفضل بن الحسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، ط/ دار الكتب العلمية. بيروت.
• القرطبی، لابی عبدالله محمد بن احمد الانصاری، تفسیرالقرطبی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، 1965 م.
• الألوسى، لشهاب الدين السيد محمود (1270هـ)، روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم والسبع المثانى ط/إحياء التراث العربى - الرابعة- 1405هـ/ 1985م.
• المراغی، لاحمد مصطفی، تفسیر المراغی، طبع دارالفکر – بیروت – الطبعه الثالثه، 1940 ه‍.
• امين الخولي، مناهج التجديد في النحوو البلاغه و التفسير و الادب، بی نا، بی تا.
• البیضاوی، الامام ناصرالدین ابوالخیر عبدالله الشیرازی، تفسیر البیضاوی السمی انوار التنزیل و اسرار التاویل، سنه الطبع 1402 ه‍ - 1982 م – دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع.
• الفخر الرازي، التفسير الكبير، أبي عبد الله محمد بن عمر، دار إحياء التراث العربي، بيروت، الطبعة الثانية.
• الذهبي، لمحمد حسين، التفسير والمفسرون، طبعة دار الكتب الحديثة، الطبعة الثانية، 1396هـ، 1976م.
• الشّاطبي اللّخمي الغرناطي المالكي، لأبي إسحاق إبراهيم بن موسى، الموافقات في أصول الشريعة، شرحه عبدالله درّاز، دار المعرفة، بيروت، لبنان.
• الغمراوي، محمد احمد، الاسلام في عصر العلم، بی نا، بی تا.
• أیازی، سید محمد علی، المفسرون حياتهم و منهجهم، نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1414 ق.
• بحراني، سيدهاشم، البرهان في تفسير القرآن، بيروت؛ مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1427 ق، چاپ دوم.
• خالد عبدالرحمن العك، اصول التفسیر و قواعده، (عربي)، بیروت،: دارالنفائس، الطبعة الثالثة، 1410 ق.
• رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، دار المعرفه، بیروت، لبنان.
• رفیعی محمدی، ناصر، (1386ش)، سیر تدوین و تطور تفسیر علمی قرآن، قم؛ مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول.
• زركشي، محمد بن عبداللّه بدرالدين، ا لبرهان في علوم القرآن، 745 ـ 794، سني، دار المعرف،. بيروت:
• زمخشري، محمودبن عمر، (1407ق)، الکشاف عن حقايق عوامض التنزيل و عيون الاقاويل في وجوه التأويل، بيروت: دارالکتاب العربي.
• سيوطي، جلال الدين عبدالرحمن، الاتقان في علوم القرآن (عربي)، 849 ـ 911، سني شافعي، بيروت، دمشق: دار ابن كثير، چاپ اول، 1414ق، 2جلد، 1299 ص، تحقيق مصطفي ديب البغاء، بيروت: دارالكتب
• عبدالسلام المحتسب، اتجاهات التفسير في العصر الحديث، بی نا، بی تا.
• عفت الشرقاوي، اتجاهات التفسير في مصرفي العصر الحديث، بی نا، بی تا.
• عفت الشرقاوي، قضايا انسانيه في اعمال المفسرين، بی نا، بی تا.
• غزالی، ابوحامد محمد، (بی تا)، احیاء علوم الدین، بیروت؛ دارالمعرفه، ج1.
• غزالی، ابو حامد، جواهر القرآن، بیرت المرکز العربی الکتاب، بي تا.
• كليني، محمدبن يعقوب، كافي، بتصحيح علي اكبر غفاري، تهران؛ دارالكتب الاسلاميه، 67ـ1362ش، چاپ چهارم.
• طباطبائی، محمدحسین، (1383 ش)، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، قم؛ دفتر انتشارات اسلامی، چاپ نوزدهم.
• طبرسی، فضل بن حسن، (بی تا)، مجمع البیان لعلوم القرآن، بیروت؛ دارالمعرفه.
• طنطاوی جوهری، (بی تا)، الجواهر فی تفسیرالقرآن، بیروت؛ دارالفکر.
• قطب، سيد. في ظلال القرآن، تفسير. نوبت پانزدهم، 1988م. محل چاپ: قاهره. دارالشروق.
• معرفت، محمدهادي، التفسير و المفسرون في ثوبةالقشیب، مشهد، الجامعة الرضویة العلوم الإسلامیّة، 1418 ق.
• معرفت، محمد هادی، التمهيد في علوم القرآن، قم؛ مؤسسة النشر الاسلامي، 1396 ق، چاپ اول.
• مغنیه، محمدجواد، (70- 1968م)، التفسیر الکاشف، بیروت؛ دارالعلم للملایین، 7 جلد.
• مکارم شیرازی، ناصر، (1373ش)، تفسیر نمونه، تهران؛ دارالکتب الاسلامیه، چاپ 26.
• مروّه، یوسف، (1387ق)، العلوم الطبیعيّة فی القرآن، بیروت؛ منشورات مروه العلمیه.
• نوفل، عبدالرزاق. القرآن والعلم الحديث. نوبت چهارم، 1998 م. جای چاپ: بیروت، لبنان. دار الكتاب العربي.
• القسطاس المستقيم، بي تا، بی نا.
• يحيي سعيد معجري، آيات قرآنيه في مشكات العلمي، بی نا، بی تا.

ب) منابع فارسی
• سبحانی، آیت الله جعفر، تفسیر صحیح آیات مشکله قرآن، تنظیم سید هادی خسرو شاهی. بی نا، بی تا.
• سحابی، یدالله، خلقت انسان در بیان قرآن. بی نا، بی تا.
• سيداحمدخان هندي، تفسير القرآن و هوالهدي و الفرقان، ترجمه محمدتقي فخر داعي گيلاني، تهران [بي تا]، چاپ خانه آفتاب.
• قرآن و آخرین پیامبر، تهران انتشارات دارالکتب الاسلامیه،
• مقالات جماليه، (انتشارات طلوع آزادي، تهران: 1358).
• رفیعی محمدی، ناصر، تفسیر علمی قرآن، انتشارات فرهنگ گستر، 1379 ش.
• استاد مشکینی، تکامل در قرآن، بی نا، بی تا.
• عمید زنجانی، عباسعلی، مبانی و روش تفسیري قرآن، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، چاپ چهارم.
• طالقانی، سید محمود، (1348ش)، پرتوی از قرآن، تهران؛ شرکت سهامی انتشار.
• طیّب، سیّد عبدالحسین، اطيب البيان في تفسير القرآن، انتشارات اسلام، تهران، چاپ سوم، 1366ش.
• نجاتي، محمد عثمان، قرآن و روان شناسي، ترجمه عباس عرب، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد.
• مکارم شیرازی، ناصر، (1373ش)، تفسیر نمونه، تهران؛ دارالکتب الاسلامیه، چاپ 26.
• مهاجری، مسیح، نظریه تکامل از دیدگاه قرآن، بی نا، بی تا.
• وبلاکر، دکتراریک ا، فیزیک نوین، ترجمه بهروز بیضایی، نشر قدیانی، 1370 ش.

فصلنامه ها:
• فصلنامه پژوهش هاي قرآني، ش 7 و 8.
• مجله بينات، ش، ۱.

● نويسنده: حمزه - خان بیگی

منبع: سایت - باشگاه اندیشه



نوشته شده در   چهارشنبه 10 فروردين 1390  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode