ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : سه شنبه 2 دي 1404
سه شنبه 2 دي 1404
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : سه شنبه 9 فروردين 1390     |     کد : 17307

پايه‏هاى اسلام، ايمان‏، احكام و شرايع‏ از زبان امام علی(3)

رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: اسلام بر شهادت توحيد و رسالت محمد صلّى اللَّه عليه و اله، و اقامه نماز، و دادن زكاة...

32- ابو سعيد خدرى گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: اسلام بر شهادت توحيد و رسالت محمد صلّى اللَّه عليه و اله، و اقامه نماز، و دادن زكاة، و روزه ماه رمضان و حج خانه خدا و جهاد و ولايت على بن ابى طالب بنا شده است، ابو سعيد گويد: من گمان مى‏كنم كه مردم با ترك ولايت هلاك شوند، رسول خدا فرمود: شما چه مى‏كنيد هنگامى كه آنها هلاك شوند. (2) 33- سعد بن عبد اللَّه به سند خود از امير المؤمنين عليه السّلام روايت مى‏كند كه فرمود: واجبات خداوند بر بندگان كه بايد آنها را انجام دهند پنج عدد مى‏باشد، و اين‏ها واجبات بزرگ هستند و آنها عبارتند از نماز، زكاة، روزه، حج و ولايت كه حافظ اين واجبات چهارگانه مى‏باشد.
حدود مهم نماز چهار قسم است، شناختن وقت، شناختن قبله و توجه به آن طرف، ركوع و سجود، و براى آن قسم هم پنجمى هست كه نماز بدون آن كامل و تمام نمى‏شود و آن وضوء مى‏باشد با : مان مسائل و حدودى كه خداوند براى آن معين كرده است.
اين‏ها كه بيان شد حدود مهم نماز هستند و همه مسلمانان در اطراف و اكناف جهان از آن‏ها اطلاع دارند و هر كس با هر زبانى كه در شرق و يا غرب عالم زندگى مى‏كند و از عاقل و جاهل و عالم و غير عالم از آن مسائل مطلع مى‏باشند و يا اين حدود آشنائى دارند.
هر مسلمانى كه به حد تكليف مى‏رسد نماز بر او واجب مى‏گردد اين اعمال را از ديگران ياد مى‏گيرد، و وضوء و وقت و قبله و ركوع و سجود را مى‏داند و ديگر براى او عذرى نخواهد بود كه نماز را تاخير اندازد و يا در انجام آن غفلت كند و يا كوتاهى نمايد.
اما ساير احكام نماز كه آن عبارت از قرائت صحيح و تسبيح و تشهد و ساير آداب و سنن است همه مردم توانائى ندارند كه آنها را بطور احسن فرا گيرند و همه دعاها و اذكار و او را وارده در نماز را بخوانند، از اين جهت خداوند چند حدود بزرگ را كه همه توانائى دارند آن را فراگيرند تاكيد كردند و آن‏ها را واجب‏ فرمودند. ولى مسائل ديگر را سنت واجب قرار داده براى كسانى كه بتوانند با نيكوترين وجهى آن‏ها را انجام دهند، و به آنها وقت وسيعى داد تا بتوانند آن مسائل را فرا گيرند، زيرا قرائت صحيح براى غير عرب سخت است، براى اينكه زبان آنها عربى نيست، ولى آنها هم بايد بروند و ياد بگيرند و عذرى براى آنها نيست ولى عذر آنها تا هنگامى كه خوب فرا گيرند قبول است.
حدود بزرگ زكاة هم چهار موضوع است، شناختن مقدارى كه بايد زكاة بدهد، زكاة در كدام يك از اموال واجب مى‏باشد، در چه وقت بايد زكاة را داد، و اينكه زكاة را در كجا مصرف كند و تعداد و قيمت آن را بداند.
اما شناختن عدد و قيمت آن است كه بر آدمى واجب است بداند زكاة در كدام مال تعلق پيدا مى‏كند، از آن اموالى كه خداوند زكاة را در آن واجب كرده است و آن عبارت است از طلا، نقره، گندم، جو، خرما، كشمش، شتر، گاو، و گوسفند.
پس زكاة در نه چيز واجب مى‏گردد و در اموال ديگر تعلق پيدا نمى‏كند، و بعد بايد بدانند چه مقدارى بر آنها واجب است، و خداوند اين را بيان كرده و براى شناخت آن كه مورد احتياج آنان مى‏باشد چهار چيز در اين جا بر آنها واجب گردانيده است.
آنها عبارتند از كيل، وزن، مساحت و عدد اما عدد را در شتر و گاو و گوسفند قرار داد، كيل را در گندم، جو، كشمش و خرما، و وزن را هم در طلا و نقره قرار داد، هر گاه انسانى اين مسائل را شناخت از پرداخت‏كنندگان زكاة طبق دستور خدا به حساب مى‏آيد.
اما اگر كسى مسائل مربوط به زكاة را نداند نمى‏تواند حقوق زكاة را اداء كند و بعد از اين بايد بداند كه زكاة را در كجا مصرف كند و به چه اشخاصى بدهد، و اگر اين را هم ندانست، باز مؤدى زكاة بحساب نمى‏آيد و از وى قبول نمى‏شود، اينها بودند مسائل مهم زكاة.
مسائل بزرگ حج نيز چهار عدد هستند نخست احرام در يك وقت معين، نه‏ قبل از آن و نه بعد از آن مگر براى علتى كه پيش بيايد، دوم طواف خانه، سوم سعى بين صفا و مروه، چهار وقوف در عرفه و مزدلفه كه مشعر الحرام باشد.
اينها احكام و حدود حج مى‏باشند، و بعد از اين مسائلى است كه در عمره و حج گفته شد و آنها عبارتند از كشتن قربانى و سر تراشيدن تقصير، و رمى جمرات، و ساير مسائلى كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله در سنت خود بيان فرموده‏اند.
اما مسائل روزه آن هم چهار موضوع مى‏باشد و آنها عبارتند از خوردن و آشاميدن، و زناشوئى و هم بستر شدن در حال روزه، و فرو بردن سر در زير آب، اينها مسائل مهم روزه مى‏باشند كه روزه‏دار بايد از اينها اجتناب كند.
بعد از اين چهار موضوع مسائل ديگرى هم هست كه روزه‏دار بايد به آنها عمل كند، و آنها عبارتند از استفراغ كردن، دروغ گفتن، تهمت زدن، شعر خواندن، و غير از اينها كه در سنت رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و اله از آن اسم برده شده است.
مسائل مهم وضوء عبارت است از شستن صورت و دست‏ها تا آرنج، و مسح سر و پاها تا كعبين، همان طور كه خداوند امر كرده است.
مسائل بزرگ ولايت امام مفترض الطاعه عبارت از اين است كه آن امام بايد معصوم باشد و خطا و لغزش از آن صادر نگردد، و مرتكب گناهان كبيره و صغيره نشود، اشتباه نكند، خطائى از وى پيدا نشود، مشغول لهويات و كارهاى سبك نگردد.
كارى نكند كه براى دين زيان داشته باشد، و گوش به لهويات ندهد، از همه مردم به حلال و حرام خداوند داناتر باشد فرائض و سنت‏ها و احكام و حدود الهى را بهتر از همگان بداند، از همه مردم بى‏نياز باشد و مردم به او محتاج باشند، سخى‏ترين مردم و دليرترين آنها باشد.
علت وجوب عصمت در امام اين است كه اگر امام معصوم نباشد بيم آن مى‏رود كه آن هم مانند ساير مردم آلوده به مفاسد گردد و مرتكب حرام شود، و يا شهوات بر او غلبه كند، و هر گاه مرتكب اين كارها گردد لازم است كه ديگرى حدود خدا را در باره او اجراء كند.
چگونه ممكن است اين چنين شخصى كه موجب حد است امام مردم شود و با فساد و آلودگى به گناه رهبر جامعه باشد، و علت اينكه چرا امام بايد داناترين مردم باشد، از اين جهت است كه اگر از همگان عالم‏تر نباشد و حلال و حرام خدا را بهتر از ديگران نداند اعتماد بگفتارش نيست.
اگر امام همه مسائل و احكام و فنون و علوم را نداند و احتياجات علمى و مذهبى مردم را برنياورد و امور دين و دنياى آنها را بخوبى درك نكند در گفتارش اطمينانى نخواهد بود، و از وى اشتباهاتى در احكام و حدود پيدا خواهد شد و اعتبار او را از بين خواهد برد.
علت اينكه امام بايد از همه مردم سخى‏تر باشد اين است كه او خازن و نگه دارنده اموال مسلمانان مى‏باشد و محل اعتماد در مورد غنائم و انفال آنها هست، اگر او اهل سخاوت نباشد نفس او بطرف مال مسلمانان اشتياق پيدا مى‏كند و آن را بنفع خود مى‏گيرد.
علت اينكه واجب است امام شجاع‏ترين مردم باشد، براى اين است كه طائفه مسلمانان در هنگام جنگها به او توجه مى‏كنند و به او پناه مى‏برند، اگر او شجاع نباشد بيم آن مى‏رود كه از ميدان فرار كند و از جنگ و جهاد دست بردارد.
امامى كه شجاع نباشد تسليم مى‏گردد و يا فرار مى‏كند و در آن صورت موجب كشتن مسلمانان مى‏گردد، و گرفتار غضب خداوند مى‏شود، همان گونه كه در قرآن فرمود: وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلى‏ فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ، جايز نيست امام فرار كند و گرفتار غضب و خشم خداوند قرار گيرد.
خداوند عز و جل براى هر يك از اين واجبات چهارگانه دو دليل قرار داده است كه آنها مانند آفتاب و ماه بزرگترين دليل مى‏باشند، نماز در آن ميان از همه مهمتر است زيرا كه آن ستون دين و گرامى‏ترين و شريفترين آن چهار موضوع مى‏باشد.
نخست آفتاب كه راهنما براى اداء نمازها هست خداوند متعال در قرآن مجيد مى‏فرمايد: أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى‏ غَسَقِ اللَّيْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ‏ مَشْهُوداً هنگام نماز را جز به آفتاب نمى‏توان شناخت. اول وقت نماز هنگامى است كه آفتاب به وسط آسمان برسد و بالاى سر آدمى قرار گيرد، و در اين هنگام نماز ظهر ادا مى‏شود، و هنگام نماز عصر بعد از زوال تا عصر مى‏باشد، و نماز مغرب در هنگام غروب و پنهان شدن قرص خورشيد است، و عشاء در وقتى است كه شفق كاملا از بين برود و سرخى آسمان از طرف مغرب فرو نشيند.
هنگام نماز صبح آن است كه فجر طلوع كند، خداوند متعال زكاة را مشترك بين آفتاب و ماه قرار داد و هنگامى كه يك سال گذشت زكاة واجب مى‏گردد، حج خانه و روزه ماه رمضان را بر ماه گذاشته و وجوب اين دو بر ماه بستگى دارد، و در قرآن مجيد فرموده: اى رسول ما از تو مى‏پرسند كه هلال چيست در پاسخ بگوئيد آن‏ها براى وقت‏شناسى مردم و حج مى‏باشد.
در باره ماه مبارك رمضان فرمود: ماه رمضان آن ماهى است كه قرآن در آن فرود آمد، قرآن مردم را هدايت مى‏كند و آنها را به روشنائى‏ها راهنمائى مى‏سازد و حق و باطل را از هم جدا مى‏كند هر كس ماه رمضان را درك كرد بايد روزه بگيرد، وجوب حج و روزه با ماه ثابت مى‏شود و ماه هم از گردش قمر پديد مى‏آيد.
34- عيسى بن مستفاد گويد: موسى بن جعفر عليهما السّلام فرمود: از پدرم جعفر بن محمد سلام اللَّه عليهما پرسيدم آغاز اسلام چگونه بود، على و خديجه چگونه مسلمان شدند، پدرم فرمود: هنگامى كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله آن‏ها را به اسلام دعوت كرد فرمودند: اى على و اى خديجه اينك جبرئيل در نزد من قرار دارد و از شما دعوت مى‏كند كه به اسلام بيعت كنيد تا هدايت شويد.
آنها هم اسلام اختيار كردند و از رسول خدا اطاعت نمودند، رسول خدا به آن دو فرمودند جبرئيل مى‏گويد اسلام شرطها و پيمانها دارد كه به آن‏ها عمل كنيد و آن پيمان‏ها را بكار گيريد، و آن شرط عبارتند از اينكه به وحدانيت خداوند گواهى دهيد، آن خدائى كه همتا ندارد و در كشور دارى كسى با او شريك نيست.
خداوند از كسى متولد نشده و زن و همنشين هم ندارد، او خدايى است يگانه‏ و پاك از همه چيز و بايد گواهى دهيد كه محمد بنده و فرستاده او مى‏باشد كه او را براى هدايت مردم فرستاد و تا قيامت پيامبر ديگر نخواهد آمد، گواهى مى‏دهيم خداوند زنده مى‏كند و مى‏ميراند.
خداوند افرادى را بالا مى‏برد و يا از مقام‏ها پائين مى‏كشاند، اوست كه بى‏نياز مى‏كند و يا فقير مى‏گرداند و هر چه بخواهد انجام مى‏دهد، و مردم را از قبرها بار ديگر بيرون مى‏آورد، آن‏ها گفتند: به اينها هم ايمان آورديم، بعد فرمود: يكى از شرطها اين است كه بايد وضوء كامل بگيريد اگر چه براى شما كراهت و يا ناراحتى بياورد.
بايد دست و صورت را تا مرفق بشوئيد، و سر و پا را مسح كنيد و از جنابت غسل كنيد چه در هنگام گرما و يا سرما، و نماز را برپا داريد و زكاة مال حلال را بدهيد، و آن را به اهلش برسانيد، حج خانه را بجاى آوريد، و ماه رمضان را روزه داشته باشيد و در راه خدا جهاد نمائيد، به پدر و مادر نيكى كنيد، صله ارحام بجاى آوريد و با مردم با عدالت رفتار كنيد.
هنگام تقسيم با مساوات عمل نمائيد، در هنگام برخورد با شبهه‏ها توقف كنيد، تا خود را به امام برسانيد و حقيقت را از وى سؤال كنيد كه شبهه‏اى در نزد امام نيست، ولى امر بعد از مرا بشناسيد، و در حيات و ممات من به او معرفت حاصل كنيد، و امامان بعد از او را يكى بعد از ديگرى بشناسيد، با دوستان خدا دوست باشيد، و با دشمنان او دشمنى كنيد، و از شيطان و حزب او و پيروانش برائت داشته باشيد، و از احزابى كه با رسول خدا جنگ كردند مانند بنى اميه و تيم و عدى و شيعيان و پيروان آنها بيزارى بجوئيد، كسانى كه با دين و سنت من جنگ كردند بايد مورد بغض شما باشند.
بايد تا روز قيامت از آنها دورى كرد بر همين عقيده بايد از دنيا رفت، بايد از شراب خورى دست كشيد و با مردم دشمنى نكرد، اى خديجه دريافتى چه گفتم، و شروط خدا را فهميدى گفت: آرى فهميدم و قبول كردم و به آن ايمان آوردم و راضى شدم تسليم گردم، على هم اين‏ها را تصديق و گواهى نمود، و گفت يا رسول‏اللَّه من هم به تمام اين گفته‏ها ايمان آوردم و تسليم شدم. بعد از اين رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: اى على با آن شرائط بيعت مى‏كنى گفت:
آرى، بعد از اين رسول خدا دست خود را بر دست على گذاشت و فرمود: با همان شرائط با من بيعت كنيد، و از من دفاع نمائيد همان گونه كه از خودت دفاع مى‏نمائى، در اينجا على عليه السّلام گريه كردند و گفتند: پدر و مادرم فدايت باشند يا رسول اللَّه لا حول و لا قوة الا باللَّه.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمودند: اى على به خداوند كعبه هدايت شدى و رستگار گرديدى و توفيق يافتى، اى خديجه خداوند تو را ارشاد فرمود اينك دست خود را بالاى دست على قرار بده و با او بيعت كن، او هم با رسول خدا مانند على بيعت كرد و همه را گردن گرفت جز امر جهاد كه به زنان قرار نگرفته است.
سپس فرمود: اى خديجه اين على رهبر و مولاى تو و همه مؤمنان و امام آنها بعد از من مى‏باشند، خديجه گفت: شما درست مى‏گوئى يا رسول اللَّه من به گفته شما با او بيعت كردم، خدا را با شما بر اين بيعت گواه مى‏گيرم و خداوند خود گواهى دانا هست.
حضرت صادق عليه السّلام در حديث ديگرى فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله ابو ذر و سلمان و مقداد را نزد خود دعوت كردند و به آنها گفتند: شما احكام اسلام و شرائط آن را مى‏شناسيد، آنها گفتند: ما آن را مى‏شناسيم كه خدا و رسول او به ما گفته‏اند.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: احكام و شرايع اسلام زيادتر از آن است كه احصاء گردد، شما مرا براى خود گواه بگيريد اگر چه خداوند خود شاهد است و از ديگران كفايت مى‏كند، و فرشتگان هم به اين گفته‏ها گواه هستند.
شما گواهى دهيد كه خداوند شريك و نظير و همتايى ندارد، در حكومت و ربوبيت براى او شريك و مانند نيست، و به رسالت من هم گواهى بدهيد كه خداوند مرا براستى برانگيخت، و شهادت بر اينكه قرآن رهبر مردم از طرف خداوند مى‏باشد، و او به عدالت حكم مى‏كند، و قبله من و شما هم مسجد الحرام مى‏باشد.
شهادت دهيد بر اينكه على بن ابى طالب امير مؤمنان و وصى محمد مى‏باشد، و اينكه رهبر و پيشواى مردم هست و حقش از طرف خداوند بر مردم واجب است، اطاعت او اطاعت از خدا و رسول مى‏باشد و امامان هم از فرزندان او مى‏باشند.
دوستى خاندان او واجب است و هر مؤمن و مؤمنه‏اى بايد آنها را دوست بدارد و از آنها اطاعت كند، بايد نماز را در وقت خود اداء كنيد، و زكاة مال حلال خود را بدهيد، و آن را در جايى كه خداوند معين كرده خرج كنيد.
بايد خمس مال خود را از دارائى بيرون كنيد و آن را به سرپرست مؤمنان بدهيد، و هر كس قدرت و توانائى زياد ندارد و مال او اندك مى‏باشد بايد به اندازه وسعش به ضعفاء اهل بيت من بدهد و اگر به آنها هم دسترسى پيدا نكرد به شيعيان آنها بپردازد.
بايد متوجه باشند به كسانى خمس بدهند كه آل محمد را وسيله زندگى خود قرار نداده باشند و فقط براى رضاى خداوند به آنها بدهند و حق مرا اداء نمايند، بايد متوجه باشيد كه در ميان مردم با عدالت رفتار كنيد و در تقسيم مساوات را رعايت نمائيد و حق را بگوئيد و عمل نمائيد.
حكم كتاب همان است كه امير مؤمنان به آن عمل مى‏كند، واجبات را بايد طبق كتاب خدا و احكام آن عمل نمائيد، به نيازمندان طعام بدهيد و گرسنگان را سير كنيد، حج خانه خدا را به جاى آوريد، و در راه او جهاد كنيد، ماه رمضان روزه بگيريد و از جنابت غسل كنيد.
وضوء را كامل انجام دهيد، دست و صورت را تا مرفق بشوئيد، سر و پاها را مسح كنيد، بر كفش و يا روسرى و يا عمامه مسح نكنيد، اهل بيت مرا براى خدا دوست بداريد و شيعيان را براى اهل بيت دوست بداريد، با دشمنان آنها دشمنى كنيد و با دوستان دشمنان اهل بيت محبت نكنيد.
بايد دشمنى با مخالفان براى خدا باشد، به مقدرات ايمان بياوريد چه خوب باشد و يا بد و تلخ باشد يا شيرين، بايد حلال قرآن را حلال بدانيد و حرام آن را حرام تلقى كنيد، احكام دين را فرا گيريد و از متشابهات دورى كنيد و آن را به اهلش برگردانيد.
هر كس در موضوعى به مشكلى برخورد و راهى براى او باز نشد و از من هم در آن مورد چيزى نرسيده بود بايد به على بن ابى طالب مراجعه كنند، زيرا من همه چيز را به او تعليم داده‏ام، او ظاهر و باطن همه چيز را مى‏داند و محكم و متشابه را درك مى‏كند.
على در تاويل و تفسير قرآن جنگ مى‏كند همان گونه كه من در تنزيل قرآن جنگ كردم، شما بايد با دوستان محمد و ذريه‏اش دوستى كنيد و مخصوصا با امامان از اهل بيت موالات داشته باشيد و با دوستان و پيروان آنها هم دوستى نمائيد.
با كسانى كه نسبت به آل محمد عليهم السّلام كينه دارند و با آنها در جنگ و نزاع هستند محبت نداشته باشيد و از آنها تبرى كنيد، و با آنها مانند عداوت با شيطان عمل نمائيد و از دوستان و پيروان آنها هم دورى كنيد و در اين راه پايدار و مستقيم باشيد.
بدانيد من كسى را به على مقدم نمى‏دارم هر كس شخصى را بر على مقدم بدارد او ظالم است، و بعد از من بيعت با او روا نيست و هر كس چنين كند گمراه مى‏باشد، همه كسانى كه قبل از او سر كار آمدند و از مردم بيعت گرفتند از اول تا آخر همه بر باطل هستند و خداوند آنها را مورد رحمت قرار نخواهد داد.
اينها بودند شرائط اسلام و چيزهاى ديگرى هم هست، آنها گفتند: ما شنيديم و قبول كرديم، و از گفتار شما اطاعت مى‏كنيم، و جان ما به اين سخنان گواهى مى‏دهد و ما به نهان و آشكار آنها ايمان آورديم، و از آنها به عنوان امام خوشنود هستيم و آنها را راهنما و رهبران خود مى‏دانيم.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: من بر اين گفته‏ها گواه هستم، بعد از آن فرمود: بهشت حق است و ورود به بهشت براى همه قبل از ورود من حرام است، بعد از آن فرمود:
بايد بر وجود دوزخ گواهى دهيد و تا دشمنان خاندان من وارد آنجا نشوند كسى وارد آنجا نخواهد شد.
كسى كه با اهل بيت من دشمنى كند و با آنها به جنگ پردازد، و يا آنها را ناسزا گويد و يا بغض آنان را بگيرد، مانند كسى است كه مرا ناسزا گويد و مرا دشمن بدارد و يا با من جنگ كند، آنها گفتند: يا رسول اللَّه به اين ايمان آورديم و اقرار نموديم.
بعد از اين فرمود: گواهى دهيد كه على روز قيامت صاحب حوض من خواهد بود، و افرادى را از آنجا دور مى‏كند و راه نمى‏دهد، او با آتش دوزخ مردم را با هم تقسيم مى‏كنند، على مى‏گويد: اين مال من و اين هم مال تو دوستان او سالم رها مى‏گردند، گفتند به اين هم ايمان آورديم، فرمود: من هم گواهى مى‏دهم.
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله از مكه هجرت كردند و وارد مدينه شدند، و هنگامى كه جنگ بدر فرا رسيد و خواستند بطرف بدر بروند مردم را براى بيعت دعوت كردند و همگان بعنوان فرمان بردارى از رسول بيعت نمودند.
رسول اكرم در نهان به على گفتند: چه كسانى وفاء به عهد مى‏كنند و چه اشخاصى خيانت خواهند كرد و دستور دادند اين سخن مخفى بماند، بعد از آن على و حمزه و فاطمه را خواستند و به آنها فرمودند: با من به رضايت بيعت كنيد.
حمزه گفت: پدر و مادرم فدايت باد ما چرا بيعت كنيم مگر ما قبلا بيعت نكرده‏ايم، فرمود: اى شير خدا و رسول، با خدا و رسول باوفا و پايمردى بيعت نمائيد، تا ايمان شما كامل شود حمزه گفت: آرى سخن شما را مى‏شنوم و اطاعت مى‏كنم و بيعت مى‏نمايم.
حمزه دست خود را بطرف حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و اله آورد، رسول خدا فرمود:
دست خداوند بالاى دست آنها قرار دارد، اينك على امير مؤمنان، حمزه سيد الشهداء و جعفر طيار در بهشت، فاطمه سيده زنان عالم، و حسن و حسين كه دو سبط و سيد جوانان اهل بهشت مى‏باشند.
خداوند براى همه مسلمانان از جن و انس اين شرط را قرار داده و از آنها پيمان گرفته است، اينك هر كس بخواهد نقض عهد كند بر خود ظلم كرده است و هر كس به عهد خود وفا كند و پيمان خود را با خدا محفوظ بدارد خداوند به او اجر بزرگى مى‏دهد.
بعد اين آيه شريفه را تلاوت كردند: إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ، امام عليه السّلام فرمود: در شبى كه روزش حمزه به شهادت رسيد رسول خدا او را نزد خود دعوت كرد و گفت: اى حمزه اى عموى رسول خدا.
شما به اين زودى غيبتى طولانى خواهيد داشت، اگر وارد بر خداوند متعال شدى و از تو احكام شرع را سؤال كرد و يا از شرائط ايمان مورد پرسش قرار گرفتى چه مى‏گوئى او در اين هنگام گريه كرد و گفت پدر و مادرم فدايت باشند مرا راهنمائى كنيد و ارشاد فرمائيد.
فرمود: اى حمزه به وحدانيت خدا و رسالت من گواهى بده، حمزه گفت:
گواهى مى‏دهم، فرمودند بهشت و دوزخ هستند، و قيامت خواهد آمد و شكى در آن نيست، صراط و ميزان حقيقت دارند، جماعتى هم در دوزخ خواهند بود و على هم امير مؤمنان مى‏باشند.
حمزه گفت: بر اين‏ها هم گواهى مى‏دهم و اقرار و ايمان دارم، رسول خدا فرمود: امامان از ذريه او حسن و حسين و ساير امامان از فرزندان حسين مى‏باشند، حمزه گفت: اين را هم گواهى مى‏دهم، رسول خدا فرمود: فاطمه سيده زنان عالم است حمزه گفت: به اين هم ايمان دارم.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: حمزه هم سيد الشهداء و شير خدا و رسول و عمويش مى‏باشد، در اين هنگام حمزه گريه كرد و بر زمين افتاد، و بعد ديدگان حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و اله را بوسيدن گرفت.
رسول اكرم فرمود: جعفر فرزند برادرت در بهشت با فرشتگان پرواز مى‏كند، و محمد و آل او بهترين آدميان هستند، اى حمزه بايد به نهان و آشكار آنها ايمان بياورى، و به ظاهر و باطن آنها اعتقاد پيدا كنى.
اى حمزه بايد به اين اعتقاد زندگى كنى و با اين عقيده از جهان بروى، بايد دوستان آنها را دوست بدارى و با دشمنان آنها دشمنى كنى، گفت: آرى يا رسول اللَّه خدا و شما را گواه مى‏گيرم، و اين خود كفايت مى‏كند، رسول خدا فرمود: خداوند شما را ثابت قدم بدارد.
امام كاظم از پدرانش، عليهم السّلام روايت مى‏كند كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله در هنگام مرگ عباس را دعوت كرد و با او خلوت نمود، و فرمود: يا ابا الفضل بدان كه خداوند به من امر كرد كه نخست خاندان خود و بعد همه مردم را به ولايت على فراخوانم، اينك هر كس مى‏خواهد كافر شود و هر كس مى‏خواهد ايمان بياورد.
اى أبو الفضل بار ديگر پيمان خود را براى اسلام تجديد كن، و حكومت را به صاحب خود بده، و مانند آنهائى كه با زبان اظهار مى‏دارند ولى در باطن قبول ندارند كسانى كه مرا در باره خاندانم اذيت مى‏كنند و از آن‏ها خود را جلو مى‏اندازند و بر آنها حكومت مى‏كنند و خود را بر آنها مسلط مى‏سازند.
آنها مى‏خواهند گروهى را كه خداوند عزيز كرده ذليل كنند، و گروهى را عزت دهند كه اهل عزت نمى‏باشند و به آنچه چشم دوخته‏اند و مى‏خواهند خود را به آن برسانند شايستگى ندارند.
اى أبو الفضل خداى من از من پيمان گرفته كه مطلبى را به انس و جن برسانم، و بايد شاهدان آنها را به غائبان برسانند كه على را يارى كنند و از وى اطاعت نمايند و سخنان او را بپذيرند، و واجبات خداوند را انجام دهند، هر كس چنين كند به حقيقت ايمان رسيده است.
اما هر كس فرائض را انجام ندهد، خداوند اعمال او را بى‏اثر مى‏كند و از كارهايش نتيجه نخواهد گرفت، او هنگامى كه به حضور خداوند برسد برهانى نخواهد داشت، اى ابو الفضل در اين باره چه مى‏گوئى، گفت: يا رسول اللَّه گفته‏هايت را قبول مى‏كنم و به آن چه فرمودى ايمان دارم و تسليم شدم و شما هم بر اين گواهى دهيد.

نويسنده: سید خلیل - شاکری


نوشته شده در   سه شنبه 9 فروردين 1390  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode