جام جم آنلاين: حل مساله، مهارتي كاربردي است كه امروزه از ضرورتهاي روزمره زندگي به حساب ميآيد. با اين ديدگاه تمام افراد در تمام سنين لازم است اين مهارت را ياد بگيرند تا بتوانند در مقابله با مسائل مختلف زندگي آن را به كار برند.
در تعريف از اين مهارت ميتوان گفت، مهارت حل مشكل، يكي از مهارتهاي اساسي زندگي است كه به ما اين امكان را ميدهد تا با برنامهريزي مشخص، مشكلاتمان را حل كنيم. اين مهارت فقط براي مشكل خاصي نيست و ميتواند در حل انواع مسائل و مشكلات كاربرد داشته باشد. مهمترين فايده يادگيري مهارت حل مساله اين است كه به فرد كمك ميكند تا هنگام رويارويي با مشكلات راهحلهاي متعددي را جستجو كرده آنها را بررسي نموده و پس از تجزيه و تحليل بهترين راهحل را انتخاب نمايد. در واقع يادگيري مهارت حل مشكل (مساله) افراد را قادر ميسازد با مشكلات موجود و مختلف به قدري مواجه شوند تا چيزي به اسم مشكل باقي نماند و فرد بتواند در جهت رسيدن به اهداف، موانع را به آرامي و با برنامهريزي حذف كرده و سلامت زندگي خود را حفظ و تثبيت كند.
مشكلات موجود افراد عمدتا شامل مسائل شخصي، امور روزانه، تحصيلي، شغلي، اجتماعي، ارتباط با دوستان، خانواده و جامعه، محيط كار و ديگر موقعيتهايي است كه به تناسب زندگي و ايفاي نقشهاي اجتماعي، فرد ناگزير مواجهه با آنها است. برخي افراد در زندگي روزمره خود حتي قادر به برطرف كردن مسائل آسان خود نيستند و در مقابل كوچكترين مساله و مشكل دچار پريشاني، دستپاچگي و ناراحتي ميشوند. اين افراد در مقابل كوچكترين ناملايمات زندگي آسيبپذيرند و احتمال اينكه به بيماريهاي مختلف رواني و جسماني مبتلا شوند نيز بسيار زياد ميباشد.
افراد ديگري وجود دارند كه دشوارترين و ناراحتكنندهترين مشكلات را پشتسر گذاشته و نه تنها دچار آسيب نميشوند، بلكه پس از تحمل آن مشكل به سطح بالاتري از توانمندي و قدرت نيز ميرسند. ميتوان گفت از دلايل موفقيت اين افراد آن است كه هنگام مواجهه با مشكلات از روشهاي عقلاني منظم و صحيحي استفاده ميكنند و برخلاف افراد دسته قبل كه فاقد اين توانمندي هستند با تمرين و تكرار و مواجهه منطقي با مسائل، سطح آمادگي فردي خود را ارتقا ميبخشند. اين گونه افراد به دليل كسب اين توانمندي بخوبي از عهده مسائل زندگي خويش برميآيند.
معمولا افراد فاقد توانايي بنا به اين دلايل قادر نيستند براي مسائل و مشكلات زندگي خود راهحل مناسبي بيابند:
1 ـ وجود مشكل را دليل بر ضعف، بيكفايتي، بياستعدادي، بيلياقتي، ناداني و... خود ميدانند.
2 ـ به هنگام رويارويي با مشكل مرتبا خود را سرزنش و ملامت ميكنند.
3 ـ معتقدند وجود مشكل در زندگي، امري غيرطبيعي است و نبايد وجود داشته باشد.
4 ـ به جاي مواجهه منطقي با مشكل و حل آن سعي ميكنند از مشكلات فرار كرده يا آن را به تعويق بيندازند.
5 ـ زمان حل مشكل بدون تفكر و عجولانه اقدام كرده و تصميمات ناگهاني و احساسي ميگيرند.
مسالهگشايي در روابط اجتماعي
مسالهگشايي روشي است كه شما ميتوانيد هنگام برنامهريزي براي برخورد با مشكلات زندگي از آن استفاده كنيد. اين مهارت مقابلهاي عملي است كه از نظر روانشناختي موثر و مفيد است. استفاده از روشهاي مسالهگشايي موجب اعتماد به نفس در شما ميشود. وقتي شما بدانيد كه از اين مهارت به خوبي برخورداريد احساس شايستگي و تسلط در شما تقويت ميشود. مهارتهاي موثر مسالهگشايي با سازگاري شخصي خوب، ارتباط دارد. پژوهشگران دريافتند كه مسالهگشاهاي موفق به اين واقعيت واقفند كه غلبه بر مشكلات زندگي مستلزم تلاش و كوشش است. در مورد مسالهگشايي توجه به چند نكته ضروري است، اول آن كه اغلب افرادي كه در حل مشكل خود درمانده و ناتوان ميشوند، به اين دليل است كه به طور انعطافناپذيري تنها از يك راهحل براي مشكلات مختلف استفاده ميكنند و وقتي اين راهحل موثر واقع نميشود، آنها راهحلهاي ديگر را امتحان نميكنند. نكته دومي كه بايد به آن توجه كنيم اين است كه گاهي استفاده از يك راهحل جديد و كاملا متفاوت در برخورد با مشكلات بسيار سودمند و موثر است، اين امر بخصوص در برخورد با ديگران صدق ميكند. درواقع بهترين مسالهگشاها كساني هستند كه خلاقند و از زواياي مختلف به مشكل مينگرند. نكته سومي كه لازم است بدانيد اين است كه مسالهگشايي نيازمند رويكردي فعال و نه منفعل است.
مراحل مسالهگشايي
به طور كلي مسالهگشايي 5 مرحله دارد:
1 ـ ادراك خويشتن: قدم اول در حل مشكل به طور موفقيتآميز اين است كه شخص اين ادراك را در خود پرورش دهد كه: «تو ميتواني مشكلت را حل كني.» براي ايجاد جهتگيري مسالهگشايي در خود بايد بتوانيد به خودتان بگوييد: «بخشي از زندگي مواجه شدن با مشكلات است و وقتي با مشكلي مواجه ميشوم بايد آرام و خونسرد باشم.»
نكته: كسي كه باهوشتر است تعريف بهتري از مشكل ارائه ميكند، راهحلهاي بيشتري را به ذهن ميآورد آنها را دقيقتر ارزيابي ميكند و بهترين راهحل را انتخاب ميكند
2 ـ تعريف مساله: اولين كاري كه در موقع مواجه شدن با يك مشكل ميتوانيد انجام دهيد، شناخت دقيق مساله است. مشكلات و تعارضات اساسي را مشخص و سپس فهرستي از اهداف خودتان را تهيه كنيد.
3 ـ فهرست كردن راهحلهاي مختلف: قبل از انتخاب يك شيوه كار، بهتر است كه تمام راهحلهاي احتمالي را بررسي كنيد. براي ايجاد طرحهاي خوب بايد انعطافپذير و خلاق باشيد و تا آنجا كه ميتوانيد راهحلهاي بيشتري را مطرح نماييد.
4 ـ تصميمگيري: زماني كه از مشكلاتي كه در پيش رو داريد شناخت كامل داشته باشيد و فهرستي از راهحلهاي مختلف نيز تهيه كرده باشيد، تصميمگيري بسيار ساده و آسانتر خواهد شد. اگر اولين انتخاب شما موثر واقع نشد بايد انعطافپذير باشيد و طرحهاي ديگر را امتحان كنيد.
5 ـ امتحان كردن: اگر راهكار شما موفقيتآميز بود چه بهتر، در غير اين صورت بايد مراحل حل مساله را مجدد مرور كنيد. شما بايد پذيراي همه راهحلها باشيد و هميشه به خاطر داشته باشيد كه يك مشكلگشا هستيد.
چگونگي آموزش اين مهارت
به طور كلي مهارتهاي زندگي و ازجمله مهارت حل مشكل در همه افراد ميتواند كاربرد مثبتي داشته باشد ولي طبيعتا هر چه ضريب هوشي و توانايي فرد بالاتر باشد استفاده بيشتري ميتواند از اين مهارت ببرد. هوش و خلاقيت فرد در تمام مراحل اين مهارت تاثيرگذار است. كسي كه باهوشتر است تعريف بهتري از مشكل ارائه ميكند، راهحلهاي بيشتري را به ذهن ميآورد، آنها را دقيقتر ارزيابي ميكند و بهترين راهحل را انتخاب ميكند. از طرف ديگر ميتوان گفت تنها بخشي از مهارت حل مساله به دانش و اطلاعات فرد بستگي دارد. بنابراين فقط با مطالعه يا كسب دانش بيشتر ما به مهارت نميرسيم بلكه به تمرين و تكرار نيز نيازمنديم. بنابراين لازم است آموزش و تمرين اين مهارت از دوران كودكي آغاز شود تا با تجربه حاصل از آن قادر شويم در بزرگسالي با مسائل عمدهتر زندگي، راحتتر مواجه شويم.
نحوه آموزش اين مهارت تا حد قابل توجهي وابسته به سن افراد است. در بزرگسالي به راحتي ميتوان با بيان اهداف اين آموزش به طور صريح و مستقيم تعليم مهارت را شروع كرد، اما براي كودكان آموزش مستقيم اين مهارت تقريبا غيرعملي است.
لذا در اين سنين نحوه آموزش عموما مبتني بر «بازي» يعني به شكل غيرمستقيم است.
به فرزندانمان هم اين مهارت را آموزش دهيم
ما به عنوان پدر و مادر هميشه نميتوانيم براي فرزندانمان ايمني را ايجاد كنيم. آنها بايد خودشان قادر باشند با مسائل و مشكلات بالقوه با آرامش و به صورتي كارآمد برخورد كنند. ما احتياج به بچههايي داريم كه شروع به فكر كردن درباره موضوعات جدي كنند. آنها ميتوانند با تشويق و كسب مهارتهاي اساسي اين كار را انجام دهند. معمولا دستورالعمل براي حل مشكلات از 2 قسمت اصلي تشكيل شده است. يكي اين كه پرسش و پاسخ را تمرين كنيد و ديگري آن كه تصميمگيريها يا درست تصميمگرفتن را تمرين نماييد. در واقع اين فعاليتها مختص گروه سني خاص يا تواناييهاي خاص نيستند. پرسيدن و پاسخ دادن خود مستلزم تمرين و صرف وقت زياد است كه بچهها در مدرسه آنچنان تمريني در اين زمينه ندارند و دقت كافي نيز براي سوالات و پاسخهاي دقيق و متفكرانه نيز وجود ندارد. بچهها به سوالات صحيح يا غلط و سوالاتي كه تنها يك پاسخ صحيح دارند، پاسخ ميدهند. ميتوان گفت آنچه بچهها نياز دارند و مدارس نميتواند فراهم كند، سوالاتي است كه مستلزم فكر كردن باشند، مانند «درباره... چه فكر ميكني؟» يا «چطور ميتوان اين مساله را حل كرد؟»
والدين ميتوانند براي بچههاي كوچكتر سوالات آسانتري را در نظر بگيرند مثلا اين كه «به نظرت اين داستان چطور تمام ميشود؟» يا «چرا اين طور فكر ميكني؟» از بچههايي كه بزرگتر هستند، ميتوانيم سوالاتي درباره موفقيتهايي كه پيش ميآيد، بپرسيم مثلا زماني كه يك برنامه تلويزيوني را ميبينيد ميتوانيد بپرسيد: «اين برنامه به ما چه ميگويد؟» يا «چه برداشتي از اين برنامه داري؟» تقريبا تمام مراحل مشكلات با خلاقيت همراهند، اما برخي از سوالات، خلاقيت بيشتري ايجاد ميكنند. وقتي از بچهاي ميپرسيد كه «آرزو داشتي چه اتفاقي بيفتد؟» ميتوانيد منتظر شنيدن پاسخهاي ذهنيتري باشيد. از بچهها بخواهيد براي چاره مشكلي كه خودشان ايجاد كردهاند، نظر بدهند با اين روش به جاي آن كه راهحلي را به بچهها تحميل كنيم، خود آنها سهمي را در پيدا كردن راهحل خواهند داشت و اميد آن ميرود كه با راهحلهايي كه خود پيدا ميكنند، مشكل حل شود. در بيشتر موارد براي تقويت مهارت حل مشكل ميتوانيد از فرزندتان سوالاتي با پاسخهاي نامحدود بپرسيد. در اينجا هيچ پاسخ صحيحي وجود ندارد، شما هم در كلاس درس نيستيد و هيچ بچه ديگري مشتاق به دادن پاسخ درست نيست. در خانه فضاي آرامي براي ياد دادن و ياد گرفتن وجود دارد.
ساعت حضور در خانه زمان تبادلنظرات، احساسات، اميدها و آرزوهاست و اين اوقات را تنها در يك خانواده «متفكر» ميتوان ايجاد كرد.
به طور كلي ميتوان گفت عدم برخورد درست با مشكلات و عدم توانايي حل مساله ممكن است مشكل را پيچيدهتر نمايد. بنابراين به منظور افزايش سطح سلامت روان افراد و پيشگيري از آسيبهاي اجتماعي لازم است آموزش اين مهارت مهم براي تمامي افراد در سنين مختلف در نظر گرفته شود تا با فراگيري آن توانايي لازم براي برخورد منطقي با مسائل را داشته باشيم.
معصومه اسدي / جام جم