آیتالله جوادی آملی از مراجع تقلید گفت: اقتصاد سالم در زندگی مومنان به معنای پرهیز از رشوه، قمار، ربا و هرگونه خوردن مال باطل است.
به گزارش شبكه اجتهاد، در شماره اخیر مجله پاسدار اسلام، مطالبی از آیتالله عبدالله جوادی آملی توسط حجت الاسلام مصطفیپور بیان شده كه تبیین نظرات اسلام درباره اقتصاد می پردازد. در ادامه به نقل این مطالب از این مجله می پردازیم؛
مقدمه؛ اسلام مكتبی جامع و فراگیر است كه همه قلمرو زندگی انسان را مورد توجه قرار داده و برای آن برنامه ارائه كرده است.اسلام دینی نیست كه تنها به قلمرو فردی زندگی انسان پرداخته و از بعد اجتماعی زندگی او غافل باشد. براین اساس است كه میتوان مجموعه برنامههای اسلامی را با توجه به انواع روابط انسان در پنج پخش تنظیم كرد.
یكی از انواع روابط انسان، رابطه او با خداست. انسان باید خدا را بشناسد، به او ایمان بیاورد، از او پیروی كند و در برابر او به عبادت و خضوع و خشوع بپردازد و لذا مؤظف است نماز بخواند، روزه بگیرد و عبادات دیگر را انجام دهد.
یكی از انواع روابط، رابطه انسان با خویشتن است، بدین معنا كه باید با توسل به تعالیم اسلام، به نیازهای جسمی و روحی خود توجه و از زیان رساندن به خود خودداری كند.
یكی از انواع روابط، رابطه انسان با طبیعت و محیط زیست است كه باید با در نظر گرفتن قناعت، از آن در جهت رفع نیازهای خود بهرهبرداری و از هر گونه ظلم و تعدی و فساد نسبت به آن خودداری كند.
یكی دیگر از انواع روابط، رابطه انسان با مردم است. این رابطه ممكن است سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مانند آن باشد. از باب مثال آنجا كه از رابطه بین حاكم و مردم و حقوق متقابل بین آنها سخن میگوییم، به رابطه سیاسی اشاره داریم؛ آنجا كه از رعایت عدالت و دوری از ظلم سخن به میان میآید، منظور رابطه اجتماعی است و آنجا كه در زمینه كیفیت و كمیت تولید و توزیع و مصرف و ارائه خدمات به جامعه تعالیمی را ارائه میدهد به بعد اقتصادی زندگی انسان نظر دارد.
مجموعه احكام اسلامی در زمینه روابط فوق به صورت واجب، حرام، مستحب، مكروه و مباح تنظیم میشوند، یكی از مسائلی كه مؤمنان باید به آن توجه كنند، چگونگی تولید درآمد و مبادلات مالی با دیگران است.
اموال دیگران با تجارت و تراضی قابل تصرف است
قرآن كریم میفرماید دو راه برای تولید درآمد و مبادلات مالی وجود دارند: راه حق و راه باطل. مؤمنان باید راه حق را بپیمایند و از راه باطل دوری كنند: «یا ایها الذین امنو لاتاكلوا اموالكم بینكم بالباطل إلا أن تكون تجاره عن تراض منكم ولا تقتلوا أنفسكم ان الله كان بكم رحیما و من یفعل ذلك علیالله یسرا» (سوره نسا، ۲۹ و ۳۰). یعنی این كسانی كه ایمان آوردهاید، اموال یكدیگر را به باطل و از راههای نامشروع نخورید، مگر اینكه تجارتی با رضایت شما انجام گیرد و خودكشی نكیند. خداوند نسبت به شما مهربان است و هركس این عمل را از روی تجاوز و ستم انجام دهد، به زودی او را در آتش وارد خواهیم ساخت و این كار برای خدا آسان است.
براساس این آیه اولاً مالكیت خصوصی به رسمیت شناخته شده است و اگر فردی مالك اموالی است، دیگران نمیتوانند در آن مال تصرف كنند و ثانیاً تصرف در اموال دیگران دو راه دارد كه یكی راه باطل و دیگری راه درست است كه تجارت و مبادله با رضایت دو طرف است، یعنی اسلام، تجارت با رضایت دو طرف را اجازه داده است. البته در این دو آیه مطالب دیگری نیز وجود دارد كه پس از این پرداخته میشود.
در سوره مباركه بقره نیز خطاب به انسانها فرمودند: «ولا تأكلوا اموالكم بینكم بالباطل و تدلوا بها إلی الحكام لتأكلوا فریقاً من اموال الناس بالاثم و انتم تعلمون» (بقره، ۱۸۸). یعنی اموال یكدیگر را به باطل و ناحق در میان خود نخورید و برای خوردن بخشی از اموال مردم به گناه، آن را به قضات ندهید، در حالی كه میدانید گناه است.
براساس این آیه هر گونه تصرف در اموال دیگران از غیر طریق صحیح و به ناحق، مشمول نهی خداست، یعنی معاملاتی كه پایه و اساس عقلانی و هدف صحیحی ندارند، نباید انجام شوند و براساس آیات ۲۹ و ۳۰ سوره نسا، راه صحیح تجارت توأم با تراضی(رضایت دو طرف) است.
با توجه به محتوای این دو آیه اولاً باید ببینیم معنای اكل مال چیست؟ ثانیاً مقصود از باطل و اكل مال به باطل چیست و مصادیق باطل كدامند و ثالثاً مصادیق تجارت با تراضی چیست؟
معنای اكل
اكل در آیه به معنای گرفتن یا مطلق تصرف است، نه خصوص خوردن (التحفیق، ج ۱، ص ۹). مصحح این اطلاق اینكه خوردن، اولین و نزدیكترین فعل طبیعی مورد نیاز انسان است، زیرا نخستین نیازی كه انسان به آن میپردازد، خوردن غذاست و پس از برآورده شدن این نیاز به نیازهای دیگر خود مانند لباس، مسكن و ازدواج میپردازد، پس اولین تصرفی كه انسان بدان پی میبرد، خوردن است و از این روست كه در همه زبانها از برخورد و تصرف و اخذ اموال همراه با بهرهوری، به خوردن تعبیر میشود (المیزان، ج۲، ص۵۱) و اگر كسی زمینی، خانه یا فرش كسی را بگیرد، میگویند مال مردم را خورد.
اصل مالكیت خصوصی
اصل مال از آن خدای سبحان است، ولی افراد خاصی به اموال خاصی ارتباط پیدا میكنند كه از آن به مالكیت خصوصی یاد میشود. قرآن فرمود: «ولا تؤتوا السّفهاء اموالكم التی جعل الله لكم قیاماً» (نساء، ۵) اموال خود را كه وسیله قوام شماست، در اختیار سفیهان و افراد كم خرد قرار ندهید.
مصادیق مال باطل
اكل مال به باطل مصادیقی دارد كه به برخی از آنها اشاره میشود:
رشوه، كشیدن فاضلاب با دلو از چاه است
رشوه مالی است كه به حاكم و قاضی میدهند، تا با آن حقی را باطل و باطلی را حق جلوه دهد و از این راه مال دیگران را به ناحق تصاحب كنند. رشوهخواری از مصادیق اكل مال به باطل است. قرآن كریم از پرداخت رشوه به «ادلاء» تعبیر میكند، نه «ایفاء» و اعطا و بذل، زیرا ادلاء برای آن است كه آب دور به وسیله طناب و دلو نزدیك شود و مستور و پوشیده، آشكار شود.
نكته این تعبیر لطیف و تشبیه زیبایی قرآنی آن است كه گاهی ممكن است صاحبدلی با طناب پاكیزه و دلو طاهر و پاك از چاه زمزم كوثری را استخراج كند و گاه ممكن است با طناب آلوده و دلو كثیف از چاه فضلاب، زباله بیرون بیاورد. كسی كه با رشوه دادن، مالی را به باطل دریافت میكند، مانند كسی است كه بر فراز چاه یا گودال فاضلاب ایستاده و دلوی را به دورن آن روانه میكند تا لجن و كثافت بیرون بكشد. رشوه دهنده در حقیقت با پرداخت رشوه از دورن جانآلوده قاضی، حاكم باطل و لجنآلودی را بیرون میكشد و به سر و صورت خود، بلكه به درون جان خود میریزد و این كاری غیر علاقانه و نشانه دیوانگی است.
از بلاهای بزرگی كه پیوسته دامنگیر بشر بوده مهمترین موانع اجرای عدالت اجتماعی است، زیرا انسانهای زورمند و صاحبان قدرت و ثروت و نفوذ قادرند، با پرداخت رشوه از منافع خویش دفاع كنند و افراد محق را از حق خود محروم سازند.
ناگفته نماند كه گاهی رشوه دهنده عنوان آن را تغییر داده و با نامهایی چون هدیه، تعارف، حق و حساب، حقالزحمه و انعام این كار را انجام میدهند، ولی باید توجه داشت كه این تغییر نامها، در ماهیت رشوه تغییری ایجاد نمیكند و حكم آن حرام است.
فردی شبانه بر حضرت علی (ع) وارد شد و ظرفی پر از حلوای لذیذ به در خانه آن حضرت آورد. حضرت فرمود: این حلوا معجونی بود كه من از آن متنفر شدم، گویی آن را با آب دهان یا استفراغ مار خمیر كرده بودند. به او گفتم «اصله او زكاه ام صدقه فذلك محرم علینا اهل البیت حفال لاذا و لاذلك لكنها هدیه» (آیا هدیه است؟ زكات یا صدقه بر ما اهل بیت حرام است). به او گفتم: «هبلنك الهبول اعن دین الله اتیتنی لتخذ عنی، الحتبط انت ام ذوجنه ام تهجر به والله لو اعطیت الاقالیم السبعه بما تحت افلاكها علی ان اعصی الله فی غله اسلبها جلب شعیره ما فعلته و ان دنیاكم عندی لاهون من ورقه فی خم جراده تقضمها ما لعلی و لنعیم یفنی ولذه لایبقی (نهجالبلاغه، خطبه ۲۲۴) یعنی سوگواران بر عزایت اشك بریزند. آیا با این عنوان و دین خدا آمدهای كه مرا فریب دهی و از آیین حق بازداری؟ دستگاه اداركت به هم ریخته، یا دیوانه شدهای و یا هذیان میگویی؟ به خدا سوگند اگر اقلیمهای هفتگانه را با آنچه در زمین و آسمانهاست به من دهند كه خدا را با گرفتن پوست جوی از دهان مورچهای نافرمانی كنم، هرگز نخواهم كرد. این دنیای شما از برگ جویدهای كه در دهان ملخی باشد، نزد من خوارتر و بیارزشتر است. علی را با نعمتهای فناناپذیر و لذتهای نابود شدنی دنیا چه كار؟
علی علیه السلام فرمود: «ایما وال احتجب عن حوائج الناس احتحب الله عنه یوم القیامه و عن حوائجه و ان اخذ هدیه كان غلولا و ان اخذ الرشوه فهو مشرك» (وسایل الشیعه، كتاب التجاره، ج۱۷، ص۹۴. یعنی هر والی و زمامدار و مسئولی كه از برآوردن نیازهای مردم خودداری كند، خدای سبحان در روز قیامت بین او و خودش و نیازهایش حجابی را قرار میدهد. اگر از كسی هدیهای دریافت كند، خیانتكار است و اگر رشوه بگیرد، مشرك است.
حضرت علی(ع) درباره كسانی كه حرامخواری میكنند، فرمود: «كسی كه حاجت برادر مسلمان خود را برطرف میكند و سپس از او هدیه میپذیرد، هو الرجل یقضی لاخیه الحاجه ثم یقبل هدیه» (همان، ص ۹۵) پیامبر اكرم (ص) فرمود: هدیه الامراء غلول (همان، ج ۲۷، ص ۲۲۳) یعنی هدیه فرمانروای خیانت است.
به پیامبر اكرم (ص) خبر دادند یكی از فرماندارانش به شكل هدیه، رشوه پذیرفته است. حضرت ناراحت شدند و به او فرمودند: «كیف تأخذ ما لیس لك بحق» (چرا آنچه را كه حق تو نیست میگیری؟) او با عذرخواهی در پاسخ گفت: «لقد كانت هدیه یا رسولالله» ای رسول خدا! آنچه گرفتم هدیه بود.» پیامبر فرمودند: «ارأیت لوقعه احدكم فی داره و لم توله عملاً ان كان الناس یهدونه شیئا (الامام علی، ج۱، ص ۱۵۵ - ۱۵۶) یعنی اگر شما در خانه بنشینید و از طرف من فرماندار محلی نباشید، آیا مردم به شما هدیه میدهند؟ سپس دستور دادند، هدیه را از او بگیرند و در بیتالمال قرار دهند و وی را از كار بركنار كرد.
رشوه كفر به خدا است
رشوه در اسلام به اندازهای مورد نكوهش قرار گرفته است كه آن را كفر به خدای بزرگ دانستهاند. امام صادق (ع) فرمودند: «الرشا فی الحكم هو الكفر بالله» (وسایل الشیعه، ج ۲۷، ص ۲۲۲) یعنی رشوه در حكم كفر به خداست. در حدیث دیگری فرمودند: «فاما الرشا فی الحكم فهو الكفر بالله العظیم (الكافی، ج ۵، ص ۱۲۷) یعنی اما رشوه در قضاوت كفر به خدای بزرگ است.
پیامبر اكرم (ص) فرمودند: «ایاكم و الرشوه فانها محض الكفر و لا یشم صاحب الرشوه ریح الجنه (بحار الانوار، ج ۱۰۱، ص ۲۷۴) یعنی از رشوه بپرهیزید، زیرا رشوه كفر خالص است و صاحب رشوه، بوی بهشت را استشمام نمیكند.»
رشوه معنوی
گرچه در روایات و آیات رشوه در خصوص مسائل مالی صادق است و شامل رشوه معنوی نمیشود، ولی طبق روایات و مباحث فقهی، رشوه معنوی نیز حرمت دارد. مرحوم سید محمد كاظم طباطبایی در عروه چنین فتوا داده است: «الرشوه قد تكون مالا من عین او منفعه و قد تكون عملاً للقاضی كخیاطه ثوبه او تعمیر داره او نحوها و قد تكون قولاً كمدخه والثنائی علیه لا ماله قلبه الی نفسه لیحكم له و قد تكون فعلاً من الافعال كالسعی فی حوائجه و اظهار تعظیمه و تعجیله و نحو ذلك و كل ذلك محرم اما لصدق الرشوه علیها او للالحاق بها (العروه الوثقی، ج۶، ص۴۴۴) یعنی رشوه اقسامی دارد. گاهی مال است، چه عین مال باشد و چه منفعت آن؛ گاهی انجام دادن كاری برای قاضی است، مانند دوختن لباس او یا ساختن خانه او مانند آن؛ گاهی فعلی از افعال است، مانند تلاش در رفع حوائج و نیازهای او و اظهار تعظیم او و گاهی گفتار است مانند اینكه او را ستایش و توجه او را به خود جلب كند تا به نفع او حكم كند.
بنابراین، اگر كسی برای حل مشكل گذشته یا آینده خود یا ابطال حقی یا احقاق باطلی بیش از حد معمولی كه در برخورد با برادران ایمانی خود رفتار میكند، تعظیم كرد و قاضی را محترم شمرد، رشوه دهنده است و قاضی كه این احترام را تحویل میگیرد و از آن لذت میبرد، رشوهگیرنده است و آن راشی و رشوهدهنده با كار خود دستی به درون بدبوی این روشوهگیرنده میاندازند و مشتی لجن را بیرون میكشند و سر و روی خود را با آن آلوده میسازند.
پیامبر اكرم (ص) فرمود: «لعن الله الراشی و المرتشی و الماشی بینهما (بحارالانوار، ج ۱۰۱، ص ۲۷۳): خداوند گیرنده و دهنده رشوه و آن كسی را كه واسطه میان آن دوست، از رحمت خود دور میگرداند.
۱- غصب: مالی كه از آن دیگران است و آدمی بناحق آن را تصرف كرده است، غاصب و استفاده از آن مال حرام است. اگر كسی از راه رشوه، به حكم قاضی، مالی را كه استحقاق آن را ندارد، دریافت كند، غصب است. حكم قاضی، واقع را تغییر نمیدهد و برای او مالكیت نمیآورد؛ بنابراین، كسی كه میداند مال اخذ شده از آن وی نیست و با شهادت باطل و دسیسه یا سوگند دروغ و حكم باطل حاكم، آن را گرفته است، تصرف در آن حرام و مصداق اكل مال به باطل است.
۲-خوردن مال یتیم: تعدی به مال یتیم از مصادیق اكل مال به باطل است كه به شدت از آن نهی شده است «و اتوا الیتامی اموالهم ولا تتبدّلوا الخبیث بالطیب و لا تأكلوا أموالهم إلی أموالكم إنه كان حوباً كبیراً» (نسا، ۲) یعنی اموال یتیمان را هنگامی كه به حد رشد رسیدند به آنان بدهید و اموال بد خود را با اموال خوب آنان عوض نكنید و اموال آنان را همراه اموال خودتان با مخلوط كردن نخورید، زیرا این گناه بزرگی است.
۳-رباخواری: ربا در آیات فراوانی نكوهش شده است. گاه قرآن كار رباخواران را اعلان جنگ با خدا میداند (بقره، ۲۷۹) و زمانی یكی از علل عذاب بنیاسرائیل را رباخواری و مال مردم خواری آنان بیان میكند: «وأخذهم الرّبا و قد نهوا عنه وأكلهم أموال الناس بالباطل» (نسا، ۱۶۱) یهودیان به خاطر دریافت ربا با اینكه از آن نهی شدهاند و تصرف آنها در مال حرام از روی باطل، به عذاب گرفتار شدند.»
۴- كم فروشی: از مصادیق اكل به باطل، بهرهوری از مالی است كه به وسیله كمفروشی به دست میآید: «ویل للمطففین الذین إذا اكتالوا علی الناس یستوفون و إذا كالوهم أو وزنوهم یخسرون» (سوره المطففین، آیه ۱-۳): وای بر كم فروشان، آنان كه هنگام دریافت مال تجاری با پیمانه پر تحویل میگیرند و هنگام فروش و تحویل آن میكوشند، با میزان ناقص و پیمان كم تحویل دهند. آیا انان به روز قیامت كه روز عظیمی است، اعتقاد ندارند؟ این آیات نشان میدهد، مالی كه با كم فروشی به دست میآید، مال حرام است و تصرف در آن، اكل مال به باطل و حرام است.
۵- قمار: یكی از مصادیق اكل مال به باطل مالی است كه از راه برد و باخت و قمار به دست میآید. از امام صادق (ع) در مورد اكل مال به باطل سؤال كردند. آن حضرت فرمودند: «كانت قریش تقامر الرجل باهله و ماله قنهاهم الله عزوجل عن ذلك (مجمع البیان، ج ۱-۲، ص ۵۰۶): قریش با اهل و مال خود قمار میكرد كه خدا آنان را از آن نهی كرده است.»
در روایات فراوانی قمار از مصادیق مال به باطل شمرده شده است (وسایل الشیعه، ج ۱۷، ص ۱۶۴ تا ص ۱۶۸).
حرمت مال و جان مردم
حرمت مال به اندازهای است كه اسلام آن را در كنار حرمت خون بیگناه آورده است، به گونهای كه در یك آیه، هم از تصرف باطل در مال مردم نهی میكند و هم از ریختن خون یكدیگر بناحق جلوگیری میكند. پیامبر اكرم (ص) فرمود:؟ «المسلم علی المسلم حرام ماله و عرضه و دمه» (نهج الفصاحه، ج۲، ص ۸۵۲) یعنی مال و آبرو و خون مسلمان بر مسلمان حرام است. خداوند در قرآن كریم فرموده است: «ولا تقتلوا انفسكم».
تجارت توأم با تراضی
در آیه مورد بحث، پس از نهی از تصرف در مال مردم، در یك صورت تصرف در مال دیگران را اجازه داده است و آن از طریق داد و ستدی است كه از رضایت باطنی دو طرف سرچشمه گرفته باشد. در واقع تجارت به همه مبادلات مالی، خواه به صورت خرید و فروش و خواه به صورت اجاره و مزارعه و مضاربه و یا غیر آن اطلاق میشود.
تجارت رضایتمندانه، مبادله مال به مال با رضایت طرفین است. اگر مبادله باشد، بدون رضایت، باطل است. چنانچه رضایت حاصل شود، ولی تجارت نباشد، یا معامله از روی غرور و فریب و یا سفاهت و كمخردی باشد، باطل است. در قمار داد و ستد متقابل و رضایت هست، ولی تجارت نیست. قمار باز بر اساس وحدت مطلوب، یعنی رضایت بدون تجارت، راضی است، نه تعدد مطلوب یینی تجارت و رضایت، از اینرو تصرف در آن مال حرام است.
رحمت الهی سرچشمه احكام
خداوند احكام و ضوابط دینی را براساس رحمت تنظیم فرموده است: «ان الله كان بكم رحیماً»، یعنی هر سه اصل حرمت اكل مال به باطل و محوریت گردش مال براساس تجارت و رضایت و حرمت خودكشی و دیگر كشی، قوانین و ضوابطی كلی براساس رحمتالهی هستند.
كاربردهای تجارت در قرآن
تجارت در قرآن كریم در معنای جامع و مجازی نیز به كار رفته است. تجارت جامع یعنی مطلقكار و تلاشهای اقتصادی در سوره نور آمده است: «رجال لا تلهیهم تجارهٌ ولا بیعٌ عن ذكر الله» (نور، ۳۷) یعنی مردانی كه تجارت و داد و ستد، آانان را از یاد خدا باز نمیدارد. تجارت در این آیه، صرفاً داد و ستد نیست، بلكه هر نوع اشتغالی از قبیل كشاورزی، كارگری، كارمندی، پیمانكاری، دامداری، معاملات و... را شامل میشود.
تجارت مجازی، تجارتی است كه انسان با اینكه چیزی ندارد كه به خدا بفروشد و خدا خریدار آن باشد، با او انجام میدهد. پس این تجارتی مجازی است. انسان كاری را برای خدا انجام نمیدهد كه مزد بگیرد، بلكه كارهایش برای كمال و جبران نقص خویش است و لذا اگر در سوره صف، ایمان به خدا را تجارت نجاتبخش نامید (صف آیه ۱۰ -۱۱) و در سوره توبه از فروش جان به خدا سخن میگوید (توبه، آیه ۱۱۱) انسان مالك جان و نفع و ضرر خود نیست و لذا تغییر مجازی و برای تشویق است.
سرپیچی از قوانین الهی و پیامد آن
خدای رحیمی كه براساس مهر و رحمت، حرمت اكل مال به باطل، حلیت تجارت رضایتمندان و رحمت قتل نفس را تنظیم فرموده است، مقتدرانه و عادلانه براساس قهر، متعدی و ظالم را به آتش میبرد و میسوزاند و این كار برای او آسان است: «و من یفعل ذلك عدوانا و ظلما فسوف نصلیه نارا» ظلم و عدوان در قرآن مترادف نیستند، زیرا واژه ظلم جامع ستم به خویش و ستم به دیگران است.
صرف مال خود در حرام و تعدی به مال دیگران، هر دو ظلم و ستم هستند، ولی عدوان درباره خود معنا ندارد. اكل مال خود به باطل و خودكشی عدوان نیست، گرچه ظلم است.
آسان بودن كار برای خدای سبحان
همه كارها اعم از آفرینش و تدبیر، احیاء و امامه و مانند آنها برای خدا آسانند، اما در عین حال قرآن میفرماید آن خدایی كه براساس مهر، احكامی را مقرر میدارد، براساس قهر نیز قوانینی را معین فرموده است كه به استناد آنها متعدی و ظالم را به آتش میبرد و این كار برای وی آسان است، زیرا خدا قادر مطلق و موجود بینهایت است.
نتیجهگیری
از مجموعه مباحث این مقاله چنین نتیجه گرفته میشود كه یكی از وظایف مؤمنان از نظر مالی و اقتصادی آن است كه از تصرف در مال حرام خودداری كنند و به باطل در مالی تصرف نكنند؛ از اینرو از گرفتن رشوه، ربا، دزدی، قمار، كمفروشی، خوردن مال یتیم و مانند آن خودداری كمفروشی، خوردن مال یتیم و مانند آن خودداری و تنها از راهی درآمد كسب كنند كه مشروع باشد. یكی از راههای درآمد حلال، تجارت رضایتمندانه است. اگر انسان از راه حرام كسب مال و آن را در زندگی مصرف و یا اقدام به كشتن دیگران یا خود كند، فردی ظالم و متجاوز است و انسان ظالم و متعدی گرفتار عذاب الهی خواهد شد.
منبع: مجله پاسدار اسلام