پايگاه خبري-تحليلي كانترپانچ نوشت: بر اساس نظرسنجي انجام شده از سوي نشريه "مانثلي ريويو " مردم كشورهاي عربي همواره براي رهبران ايراني احترام بيشتري قائل هستند. زيرا ايرانيها از انقلاب اسلامي بر خلاف سران كشورهاي عربي، به سختي در مقابل سياستهاي امپرياليستي در منطقه ايستادگي كردهاند.
به گزارش فارس، مجله "كانترپانچ " در مقالهاي به بررسي تحولات اخير خاورميانه و شكست طرحهاي آمريكايي در منطقه پرداخته است.
كانترپانچ در ابتداي اين مقاله با يادآوري طرح نومحافظهكاران آمريكايي موسوم به "تاثير دومينويي " كه قرار بود با سرنگوني طالبان و صدام حسين در افغانستان و عراق آغاز شود، مينويسد: قرار بود اين طرح با فروپاشي سران "غيردوست " رژيمهاي مخالف آمريكا مثل ايران و سوريه كه منافع آمريكا و اسرائيل در منطقه را تامين نميكنند، ادامه يابد.
* رژيمهاي دوست و همراه آمريكا در منطقه در حال فروپاشي هستند
البته در اين طرح قرار نبود كه هيچ تهديدي متوجه رژيمهاي "دوست " يعني مصر، تونس، اردن، عربستان سعودي، يمن، بحرين و ديگر همپيماناني كه در صف دوستان ايالات متحده قرار داشتند، شود.
در حقيقت قرار بود تا نوع رژيمهاي "مستقل " تغيير كرده و كشورهاي مخالف آمريكا تبديل به كشورهاي وابستهاي شوند كه همراه با طراحيهاي ژئوپوليتكي آمريكا و اسرائيل در منطقه حركت كنند.
اين در حالي است كه يك دهه بعد از آغاز اجراي طرح "تاثير دومينويي " آمريكا، جريانهاي سياسي در خاورميانه دقيقا در جهت مخالف طراحيهاي آمريكا حركت ميكنند. بطوريكه به جاي سقوط رژيمهاي مخالف و غيردوست با آمريكا، هماكنون اين رژيمهاي دوست و همراه با آمريكا هستند كه يكي پس از ديگري فرو ميپاشند.
* حكومتهاي ديكتاتوري و فساد گسترده، در كشورهاي همراه با آمريكا هستند
اين گزارش در توضيح دليل شكست طرحهاي آمريكا در منطقه مينويسد: شماري از معيارهاي مهمي كه به تحول اجتماعي و مثبت دنياي عرب كمك ميكنند، مشكلات اقتصادي، حكومتهاي ديكتاتوري و فساد گسترده در كشورهاي همراه با آمريكا، هستند.
اما در حالي كه اين معيارهاي كاملا مشهود در بسياري از تحليلها از انقلابهاي اخير كشورهاي عربي بيان شدهاند، برخي از دلايل بسيار مهم اما كمتر مشهود، ناديده گرفته شدهاند كه از جمله اين معيارهاي كمتر بيان شده عبارتند از: اشتياق به حفظ حق تماميت ارضي، خستگي و نارضايتي شديد از رفتار وحشيانهاي كه با مردم فلسطين ميشود و عصبانيت ناشي از جريان بدانديشي كه عليه ارزشهاي فرهنگي و ديني مسلمانان شروع شده است.
* مسلمانان از تبعيت و تباني حاكمانشان با آمريكا و اسرائيل خشمگين هستند
به عبارت ديگر، اينطور نيست كه مسلمانان و اعراب تنها از سركوبگري دولتها، فساد و مشكلات اقتصادي خسته باشند بلكه آنها از تبعيت و تباني حاكمانشان با آمريكا و اسرائيل نيز خشمگين هستند و توطئههاي غرب عليه ميراث فرهنگي و ديني آنها نيز به خشم آنها افزوده است.
بر اساس اين گزارش، غالب مردم كشورهاي عربي به دليل آنكه حاكمانشان افراد مستبدي هستند كه از قدرتهاي خارجي تبعيت ميكنند، ناراحت بوده و احساس حقارت ميكنند.
از سوي ديگر اين مردم قادر به پذيرش رفتار وحشيانهاي كه با فلسطينيان ميشود را ندارند. در واقع اعراب و مسلمان تشكيل رژيم اشغالگر اسرائيل را كه با ايجاد رعب و وحشت، تصفيه نژادي و تبعيد دستكم 750 هزار فلسطيني از خانههايشان همراه بود و خشونتهاي هر روزه عليه فلسطينيان را خشونتي ذليل و پست كننده عليه همه مسلمانان ميبينند.
* رسانهها و سياستمداران آمريكايي سعي در بياهميت جلوه دادن قيامهاي مردمي هستند
با اين حال، رسانهها و سياستمداران آمريكايي تمايل دارند تا نقش احساسات ضد امپرياليستي و ضد صهيونيستي مردم در قيامهاي اخير كشورهاي عربي را ناديده بگيرند و يا آن را بياهميت جلوه دهند. براي مثال "توماس فرايدمن " سرمقالهنويس روزنامه "نيويوركتايمز " در مقاله 16 فوريه خود اظهار داشت: مصر هماكنون به طرز ويژهاي بواسطه جوانان خود بيدار شده است. اما نه براي جنگ با اسرائيل يا آمريكا بلكه در راه تلاش براي قدرت يافتن و رسيدن به بزرگي و آزادي؛
اما واضح است كه فرايدمن بايد تعريف خيلي غيرمعمولي و محدودي از آزادي داشته باشد كه چيرگي يك قدرت خارجي بر كشور را نقض آزادي نميداند.
همچنين بايد توجه داشت اگرچه مشكلات اقتصادي نيز از جمله دلايل قيام مردم عرب است اما اشتياق براي استقلال و احساسات ضد امپرياليستي نيز نقش مهمي را در اين قيامها ايفا كردهاند. به همين خاطر است كه اعتراضات تنها در سطوح مختلف اين جوامع ديده ميشود و فقير و ثروتمند در كنار يكديگر به خيابانها ميآيند. و وكيل، دكتر و معلم به همراه هنرمندان و روشنفكران قيام كردهاند.
* شعارها در مصر تنها عليه مبارك نبودند، بلكه عليه آمريكا و اسرائيل نيز بود
اين گزارش ميافزايد: همانطور كه انتفاضه فلسطينيان براي پايان بخشيدن به اشغالگري صهيونيستها شكل گرفته است، قيامهاي گسترده مردم دنياي عرب نيز نشانگر يك انتفاضه وسيع به منظور پايان دادن به تسلط امپرياليستها بر دولتهاي عرب است.
شاهد اين مدعا را نيز ميتوان در صحنهها و شعارهايي كه در ميدان التحرير قاهره ديده و شنيده ميشد، پيدا كرد. شعارهايي تنها عليه رژيم مبارك نبودند، بلكه عليه آمريكا و اسرائيل نيز گفته ميشدند.
يكي از مصريهاي حاضر در ميدان التحرير در اينباره گفت: ما با آمريكا يا دولت ديگري نيستيم. ما ميتوانيم خودمان به خودمان كمك كنيم... ما مخالف مداخله آمريكا در تشكيل دولت دموكراتيك مصر هستيم. ما عليه هرگونه دخالت خارجي هستيم... ما مصري هستيم و ميتوانيم خودمان سرنوشتمان را تعيين كنيم.
* افكار عمومي خاورميانه عليه سياستهاي آمريكا جريان دارد
وي افزود: من اسرائيل را يك كشور نميدانم. اسرائيل يك اشغالگر است. من به عنوان يك مصري، موجوديت اسرائيل را به رسميت نميشناسم. و هر دولت عربي كه با اسرائيل معامله كند و يا تحت آن عمل كند را نيز به رسميت نميشناسيم.
چنين اشتياقهايي براي استقلال يافتن از تاثيرات خارجي موجب شد تا "جرمي بانرمن " تحليلگر سابق مسايل خاورميانه در ستاد سياستگذاري وزارت خارجه آمريكا، در 27 ژانويه 2011 طي يك برنامه راديويي اذعان كند كه "افكار عمومي خاورميانه عليه سياستهاي آمريكا جريان دارد و هر تغييري كه در هر يك از دولتهاي خاورميانه انجام شود و با حمايت مردم نيز همراه باشد، مسيري ضدآمريكايي و غيردوستانه نسبت به ايالات متحده خواهد داشت كه اين امر يك مشكل جدي سياسي براي ما خواهد بود. "
* اعراب به سران ايران بيش از سران عرب خود احترام ميگذارند
گزارش كانترپانج ادامه ميدهد: اين مطلب كه اعراب تا چه حد از سران خود به خاطر خدمت به منافع آمريكا و اسرائيل متنفر و از رفتار وحشيانهاي كه با فلسطينيها ميشود، خشمگين هستند، در نظرسنجيها نيز قابل مشاهده است. بطوريكه بر اساس نظرسنجي انجام شده از سوي نشريه "مانثلي ريويو " مردم كشورهاي عربي همواره براي رهبران ايراني احترام بيشتري قائل هستند. اين در حالي است كه رهبران ايران نه عرب هستند و نه سني؛ با اين حال اعراب به سران ايران بيش از سران عرب خود احترام ميگذارند. زيرا ايرانيها از انقلاب سال 1979 اين كشور، بر خلاف سران كشورهاي عربي، به سختي در مقابل سياستهاي امپرياليستي در منطقه ايستادگي كردهاند.
اين در حالي است كه دو رژيم پيشين مصر يعني رژيم حسني مبارك و انورسادات، به خاطر تبعيت از آمريكا و اسرائيل منفور بودند. زيرا در حالي كه رژيم صهيونيتسي از زمان تاسيس در سال 1948 تا سال 1979 از سوي هيچ يك از كشورهاي عربي به رسميت شناخته نشد اما مصر در سال 1979 به رهبري سادات با امضاي "توافقنامه صلح " با اسرائيل كه به پيمان كمپ ديويد معروف شد، خود را از باقي دنياي عرب و اسلام جدا كرد.
* امضاي پيمان كمپ ديويد مصر را تبديل به متحد اسرائيل و آمريكا در خاورميانه كرد
بر اساس اين گزارش، اگرچه پيمان كمپ ديويد بطور رسمي بين مصر و رژيم صهيونيستي بود اما ايالات متحده نيز نقش كليدي را در امضاي آن ايفا كرد و حتي توافق نمود كه در ازاي به رسميت شناخته شدن رژيمصهيونيستي از سوي مصر و سرسپردگي اين كشور به دستورات ژئوپوليتيكي و اقتصادي آمريكا و اسرائيل در منطقه، به مصر كمكهاي نظامي و مالي به ارزش حدودي 2 ميليارد دلار در سال اعطا كند.
"اليسون وير " نويسنده و خبرنگار آمريكايي در رابطه با اهميت پيمان كمپديويد ميگويد: مصر با به رسميت شناختن اسرائيل و عاديسازي روابط خود با اين رژيم، راه را براي عاديسازي روابط ديگر كشورها با موقعيت غيرعادي فلسطين را باز كرد.
به هر حال از زمان امضاي پيمان كمپ ديويد، مصر تبديل به متحد اسرائيل و سنگ بناي منافع اقتصادي و ژئوپوليتيكي ايالات متحده در خاورميانه شد. و راههاي هوايي، دريايي و زميني خود را به روي نيروهاي مسح آمريكايي گشود.
* تلاش مصر به تشويق دولتهاي منطقه براي همراهي با آمريكا و اسرائيل
مصر همچنين كوشيد تا با تشويق و يا به زور دولتها و نيروهاي سياسي ديگر منطقه را نيز وادار به همراهي با منافع آمريكا و رژيم صهيونيستي كند. اين كشور همچنين به عنوان نيرويي مخالف به منظور تعديل قدرت كشورهايي مثل ايران عمل ميكرد كه مخالف طرحهاي امپرياليستي آمريكا و اسرائيل در منطقه هستند.
در همين حال مصر به عنوان يكي از "شركاي صلح " با رژيمصهيونيستي در سياستهاي استعماري و مفسدانه اين رژيم براي سركوب مردم فلسطين مشاركت ميكرد.
نكته جالب آنكه، تحت تاثير آمريكا و رژيمصهيونيستي انورسادات به همراه بگين نخستوزير اسرائيل، جايزه صلح نوبل را به خاطر امضاي پيمان كمپديويد دريافت كرد. پيماني كه حاميان استقلال مصر و مدافعام حقوق مردم فلسطين آن را خيانت و تسليم شدن در برابر توسعهطلبي صهيونيستي و امپرياليسم آمريكا ميدانند.
* انور سادات به خاطر امضاي پيمان صلح با اسرائيل ترور شد
در نتيجه خشم و اعتراضي كه امضاي كمپ ديويد در مصر و دنياي عرب و اسلام بوجود آورد، انور سادات به خاطر امضاي پيمان صلح با اسرائيل ترور شد.
اين گزارش با تاكيد بر اينكه دليل ترور سادات، امضاي پيمان كمپ ديويد و صلح با اسرائيل بوده است مينويسد: چند ماه پيش از ترور سادات، وي به خاطر صلح با اسرائيل به شدت در خاورميانه منفور شده بود. زيرا اين اقدام، حركتي خيانتآميز عليه فلسطينيان محسوب ميشد. بطوريكه سادات و خانوادهاش چندين بار به مرگ تهديد شدند.
بي.بي.سي نيز در توضيح علل ترور سادات مينويسد: ترور سادات براي عده زيادي، تعجببرانگيز نبود اما شرايطي كه تحت آن سادات به قتل رسيد همچنان عجيب و تعجببرانگيز است. گزارشهاي زيادي هستند كه ادعا ميكنند نيروهاي امنيتي مصر به خوبي اطلاع داشتند كه تلاشي به منظور ترور سادات صورت ميگيرد اما كاري براي جلوگيري از آن نكردند. برخيها حتي ادعا كردهاند كه نيروهاي امنيتي مصر به سلسله وقايعي كه به ترور سادات منتهي شد نيز كمك كردهاند. در همين حال عدهاي نيز با اشاره به آنكه قاتل سادات قادر بوده تا از ايستهاي بازرسي زيادي عبور كند و به رژه نظامي قاهره راه پيدا كند، سناريوي دست داشتن نيروهاي امنيتي در ترور سادات را باورپذير ميدانند.
* يكي از اهداف قيامهاي اخير پايان دادن به رنج مردم فلسطين است
گزارش كانترپانچ ادامه ميدهد: رئيسجمهور ريگان از مرگ سادات ابراز تاسف كرد و گفت: آمريكا دوستي بزرگ، جهان يكي از بزرگترين سران كشورها و بشريت نيز قهرمان صلح را از دست داد.
"نبيل راملوي " يكي از مسئولين وقت فلسطين نيز اظهار داشت: ما انتظار داريم چنين پاياني را براي سادات داشتيم. زيرا مطمئن بوديم كه وي عليه منافع مردم خودش، ملتهاي عرب و مردم فلسطين عمل كرد.
بر اساس اين گزارش، يكي از اهداف پنهان قيامهاي اخير مردم خاورميانه و شمال آفريقا، پايان دادن به رنج مردم فلسطين و بازگرداندن حقوق ژئوپوليتيكي آنها در غالب مرزهاي به رسميت شناخته شده از سوي جامعه بينالملل است.
* قيامهاي اخير كشورهاي عربي نمايانگر انتفاضهاي است گسترش يافته
در واقع ميتوان بيعدالتي شرورانهاي را كه عليه فلسطينيان جريان دارد، به عنوان "مادر " همه شكايات و ناراحتيهاي مسلمانان و اعراب دانست. در همين راستا، قيامهاي اخير كشورهاي عربي نمايانگر انتفاضهاي است كه گسترش يافته و از مرزهاي فلسطين نيز فراتر رفته است.
در نتيجه بدون يك راهحل عادلانه و منصفانه براي مشكلات مردم فلسطين، آشفتگي سياسي منطقه همچنان ادامه خواهد يافت و نتايج بغرنجي نيز در پي خواهد داشت.
بر اساس اين گزارش، يكي از روزنههاي اميدي كه براي حل مشكلات منطقه وجود دارد اين است كه يهوديان بيشتري متوجه شوند كه پروژه توسعهطلبانه صهيونيسم راديكال، غير قابل دفاع است و در نتيجه به ديگر اشخاص و سازمانهاي يهودي (مثل سازمان يهوديان براي عدالت فلسطينيان) بپيوندند كه هماكنون نيز به چنين دركي رسيدهاند و ميكوشند تا صلح و عدالت را به منطقه بازگردانند.
از سوي ديگر صهيونيسم راديكال نيز اميدش براي موفقيت پروژه خود را به حمايت قدرتهاي امپرياليستي گره زده است. كه البته چنين اميدي از سوي بسياري از صهيونيستها، بسيار خطرناك است زيرا حمايت قدرتهاي امپرياليستي كه بر اساس محاسبات شرورانه ژئوپوليتيكي و منافع اقتصادي خود آنها انجام ميشود، روزي با توجه به تغييرات منطقهاي به پايان خواهد رسيد.
* اعراب عليه حاميان امپرياليست ديكتاتورها و استعمارگران نوين آن سوي مرزها قيام كردهاند
"يوري اونري " متفكر يهودي در اينباره ميگويد: آينده ما با اروپا يا آمريكا نيست. آينده ما در اين منطقه است... اين فقط سياستهاي ما نيست كه بايد تغيير كند. بلكه چشمانداز پايهاي ما و گرايش جغرافيايي ما نيز بايد تغيير نمايد. ما بايد بفهميم كه ما يك پايگاه خارجي و واقع در دوردست نيستيم بلكه ما هم بخشي از منطقه هستيم.
در بخش پاياني گزارش كانترپانچ آمده است: براي جمعبندي بايد گفت كه دنياي عرب و مسلمانان هماكنون تنها عليه ديكتاتورهاي محلي مثل مبارك در مصر و يا بن علي در تونس قيام نكردهاند بلكه مهمتر از آن، اعراب عليه حاميان امپرياليست اين ديكتاتورها و استعمارگران نوين آن سوي مرزها قيام كردهاند.
همانطور كه "جيسون ديتز " تحليلگر مشهور سياست خارجي اخيرا اشاره كرده است، "خشم مردم فراتر از مبارك و زيردستان او و به سمت ايالات متحده و اسرائيل است. "
اين كلام بدان معناست كه قيام اعراب چيزي بزرگتر از خواستههاي شخصي آزادي، مشكلات مالي و يا دموكراسيخواهي است. اين قيامها نشانگر فرهنگ رو به رشد مقاومت در برابر نو استعمارگراني است. قيامهايي كه آغازگر آن انقلاب اسلامي سال 1979 ايران بود.