در جامعه اسلامی، از زمان رسول(ص)و امامان(علیهم السلام)همواره هنرمندان مورد احترام و تقدیر و تشویق بودهاند و لذا هنرمندان چه در زمان تشریع و چه در زمان صحابه و چه در زمان تابعان و چه در زمان پیروان آنها، از منزلت خاص برخوردار بودند.
شبكه اجتهاد؛ گرایش به زیبایی و دوری از زشتی، فطری است. هر انسانی، به طبع نخستین خویش، نغمه خوش، آهنگ دلنشین، منظره چشم نواز و... را خوش می دارد. این حسّ زیبایی خواهی، آن گاه كه با كمال جویی انسان، به هم آمیزد، او را به آنچه از پدیده های طبیعی می بیند و حسّ می كند، قانع نمی سازد، دوست دارد آنچه را خود احساس می كند، بیافریند; از این رو پدیده های زیبای جهان را بر می گزیند و با احساسی كه خود از آنان دارد و آن گونه كه پسند خویش است، به نیروی خیال دگرگون می سازد، باز آفرینی می كند و احساس خود را از پدیده های هستی به گونه زیبا و دلنواز به نمایش می گذارد. چنین كوششی كه به آفرینش اثری زیبا می انجامد، هنر نامیده
می شود و حاصل آن كوشش، اثر هنری و آفریننده آن را هنرمند می نامند.زبان هنر، همیشه برای بیان حقیقت باز است; چرا كه مالك راهها و شیوه های مختلف است به هزار زبان سخن می گوید. زبان هنر، زبان بین المللی است و توانمند ارتباط، با همه انسانها از هر نژاد و قبیله. وجود این ویژگیها: گستردگی قلمرو، قدرت نفوذ، توانایی تبیین و تفهیم، همواره هنر را مورد توجه انسانها قرار داده است و افكار و اندیشه ها را به خود گرایانده است. هرچند هنر نیز، همانند علم و دیگر تواناییهای فطری انسان، از دستبرد و تجاوز زورمداران و
قدرت طلبان تاریخ در امان نمانده است و مورد سوء استفاده آنان قرار گرفته، ولی حق خواهان و مظلومان تاریخ نیز، از این قدرت عظیم الهی بهره برده اند.پیشرفت صنعت و تكنیك، به هنر تواناییهای چشمگیری داده، تمامی زندگی فردی و اجتماعی انسانِ امروز را صحنه بروز و ظهور خود قرار داده است. تنها در عرصه پیام رسانی، از در و دیوار شهرها و صفحه های كتاب و روزنامه ها گرفته تا عظیم ترین وسایل و ابزار ارتباطی را جلوه گاه خود ساخته است، به گونه ای كه ایجاد ارتباط برای انسان امروز، غیر از زبان هنر، باز دارنده های فراوانی دارد كه كار را غیر ممكن می سازد. این حضور جدی در زندگی انسانها، حساسیت نسبت به هنر را هم در قسمت فلسفی و هم در قسمت كاربردی، چند برابر كرده است.
1-تعریف هنر
درباره تعریف هنر دو بینش و اعتقاد وجود دارد:
برخی بر این اعتقادند كه هنر دارای تعریف نیست؛زیرا خود، خویش را بسنده است و بدین جهت خود، غایت خویش است، و بینش دیگری بر این است كه هنر دارای تعریف است.از نظر ما میتوان تعریفهای گوناگون و مختلفی را كه منبعث از ساختار جامعه و یا جهانبینی است درباره هنر ارائه داد.از جمله:
الف-هنر تلاش و كوشش برای پدید آوردن زیبایی است و این وقتی است كه انسان احساساتی را كه خود آزمایش كرده به گونه زیبا و جالب و جذاب به دیگران انتقال دهد؛ ب- هنر كوششی است كه از انسان برای تصویر تاثرات ناشی از حقایق هستی كه در حس او ایجاد میشود؛تصویری زنده و موثر؛ ج- دهان گشایی روح است همان گونه كه دهان به آه و نیایش و خمیازه و دشنام و لبخند و...گشوده میشود؛ د- كاری است كه معنی و ارزش و حتی واقعیتهایی را كه در اشیا نهفته است مینمایاند و گویای آنهاست؛ ه- هنر عملی است منبعث از شناخت و آگاهی كامل از امری كه ثمره آن زیبایی و جمال است؛ و- كاری ظریف و زیبا كه از روح پاك و پر احساس و لطیف سرچشمه میگیرد؛ و... دیگر تعاریف متعدد و متكثر از هنر.هیچ یك از این تعریفها را نمیتوان تعریف منطقی، یعنی جامع و مانع به حساب آورد.مثلابه عنوان نمونه، از زیبایی كه سئوال میشود گلها را ارائه میدهند و این از مصادیق زیبایی است نه خود زیبایی.در هر حال آنچه میتوان از راه آثار و خواصش آن را شناساند نه از راه ماهیت واقعی آن.به سخن دیگر گوهر هنر، یك حقیقت معنوی است كه روح بشر آن را به طور غیر اكتسابی درك میكند، ولی نمیتواند از آن توضیحی ارائه دهد.بلكه توضیح آن، به ویژگیها و نمودهایی است كه به صورت آثار و خواص و كیفیت و كمیت ظاهری آشكار میشود.در مورد نمودها و ویژگیهای هنر میتوان امور زیر را بیان كرد.هنر ابداع و خلاقیت و ابتكار است، هنر:لطیف ظریف، دقیق و موزون است، هنر روح افزا و روح پرور و تجلّی روح آدمی است، هنر كار دل است پیش از آنكه كار مغز آدمی باشد.
2-برخورداری هنرها از وجه مشترك
اقسام هنر، با همه تنوع و تعددش، همه و همه جلوههای هم سنخ و جوشیده از ژرفای اندیشهاند. پس همه دارای یك وجه مشترك میباشند و در حقیقت انواعی میباشند كه در تحت یك جنساند و یا به تعبیر دیگر، اصنافی میباشند كه تحت یك نوع قرار دارند كه آن یك نوع همینطور كه در تعریف هنر اشاره شد، عبارت از گوهری معنوی است كه فقط روح آزاده بشر، قدرت درك آن را دارد، بیآنكه بتواند آن را به طور خالص توصیف كند.
3-مصادیق هنر
مصادیق هنر عبارتند از:موسیقی(خوانندگی، نوازندگی)شعر، نویسندگی، نقاشی، مجسمه سازی، معماری، تئاتر، سینما، خوشنویسی، عكاسی، كارهای دستی ظریف، گرافیك و...
4-هنرمند چه كسی است
عنوان هنرمند بر فردی اطلاق میشود كه بتواند، زیباییها، كمالها و خوبیهای پنهان را از راه هنر ترسیم نماید.حال چه از راه فیلم، نقاشی، مجسمهسازی و چه از راه شعر، آهنگ، نویسندگی و جز اینها. به عنوان نمونه، آن شاعر هنرمند است كه ویژگیهای پنهان را برجسته ساخته و معانی مكتوم را جا نمایه شعر خود قرار داده و با یك جرقه از یك بیت آتشی در دلها شعلهور میسازد.چنانكه رودكی با چند بیت سلطان سامانی را از خود بیقرار ساخته و پا برهنه(بیموزه)وی را روانه بخارا میكند. آن نویسنده هنرمند است كه با قلم خود مفاهیم عالی و مطالب علمی مهم را درون مایه نوشته مختصر خود قرار داده و آنها را به گونه مطلوب، گیرا و جالب و جذاب میپردازد و سخته میگرداند و با جمال و كمال به خوانندگان و پژوهندگان عرضه میدارد. آن بازیگر صحنههای نمایشی است كه وی در صحنه بازی حقایق بسیار سازنده و پرفایدهای را كه پراكندهاند آرمان بازی خود قرار میدهد و آنها را تركیب میكند و سپس پرورانده و تجسم میدهد، آنچنانكه تماشاگر را در جریان نمایش، از خود بیخود میسازد و در كوتاهترین مدت و با بالاترین كیفیت، پیام نمایش را به اذهان میرساند. آن خواننده است كه با خواندن چند بیت دارای مضمون پسندیده و محتوان عالی دلهای كاملاآزرده را تسلی میبخشد، انسانهای پریشان را آسوده خاطر میسازد و آدمهای افسرده را شادمان میكند.چون صدای خوش و نیكوی وی، نیروی شنوایی آرزوها در بوستان جان و بهار دل را تحریك میكند. نغمهها، آهنگها و نواهای آرمانی و ملكوتی بخشی از نطق آدمی هستند كه در درون او مانده و چون نطق و زبان انسان توانایی بیرون كشیدن آن را از درون آدمی ندارد به ناگزیر، به واسطه آهنگهای نیكو بر اساس ترجیع، نه تقطیع از درون او بیرون كشیده و اظهار میدارند و چون از راه نواها و آهنگهای حلال باقی مانده نطق آشكار گشت، نفس بدان عشق میورزد و جان به طرف او مایل میشود.از این روی، انسانها از هر نژاد و ملتی كه باشند، از صدای نیكو و زیبا شادمان گشته و آواز خوش را دوست میدارند.ولی باید از این وسیله مهم برای صلاح و اصلاح فرد و جامعه كمك گرفت نه برای فساد و افساد.
5- هنرمند از دیدگاه پیشوایان اسلامی: بر همگان واضح و روشن است كه هنر و فن زیور فرد و جامعه است و هنرمندان متعهد و پایبند به اخلاق، از جمله زینت بخشان اجتماع به شمار میروند و كارهای هنری آنان از هر نوع كه باشد، باعث التذاذ خاطر انسانها میشوند و آنها را تحت تاثیر قرار میدهند.
در هر حال در جامعه اسلامی، از زمان رسول(ص)و امامان(علیهم السلام)همواره هنرمندان مورد احترام و تقدیر و تشویق بودهاند و لذا هنرمندان چه در زمان تشریع و چه در زمان صحابه و چه در زمان تابعان و چه در زمان پیروان آنها، از منزلت خاص برخوردار بودند و در بخشهای بعدی بیان میشود به عقیده من جامعهای كه هنرمندان متعهد ندارد، زینت ندارد.
منبع: روزنامه رسالت