به مناسبت ولادت صادق آل محمد (ص)
جام جم آنلاين: هفدهم ربيعالاول يادآور تولد دو ستاره درخشان در آسمان نبوت و امامت است. روزي كه در آن برترين آفريدگان خداوند از سلاله پاك و بطن نوراني متولد شدند.
محمد، بهترين واژه آفرينش وقتي چشم به جهان گشود رويدادهاي خارقالعادهاي به وقوع پيوست كه بر همگان آشكار شد كه او جهان و باورهاي آن را دگرگون خواهد ساخت و سالها بعد، از نسل او، جعفر(ع) پا به عرصه گيتي نهاد كه از همان ابتدا آثار بزرگي و نورانيت از چهرهاش هويدا بود و چون رشد كرد و باليد آيين جدش را از كژيها و تهديدها رهانيد و تضمين كرد.
از اينرو نقش مهم و سترگ امام صادق بويژه در حفظ اسلام از كژيها و تهديدهاي فرقههاي خرافي و كفرآميز زمان خودش در خور توجه بوده و به بيان ديگر ميتوان گفت امام صادق آيين و رسالتي آسماني را كه توسط جدش رسولالله پايهگذاري شد، تداوم بخشيد. در اين گفتار به بهانه تولد اين دو گوهر تابناك، بررسي اجمالي از دوران امامت امام صادق(ع) داريم.
رهاننده آيين تشيع
امام حسين(ع) سنتي را در تاريخ اسلام و تشيع بنيان گذارد كه بر مبناي آن حكومت فاسد و فاسق بنياميه را رسوا كرد و در روزگار فرزندش امام صادق(ع) در شرايطي متفاوت، حكومت از اين خاندان بدنام و بدكار به خانداني ديگر به نام بنيعباس منتقل ميشد كه گذشت روزگار نشان داد در فسق و فجور، ستم، عوامفريبي و رذالت دست كمي از سلف خود بنياميه ندارد.
به طوري كه كمكم هر چه از عمر آن سپري ميشد مردم چهره مزور و كريه آن را بيشتر ميشناختند. از جنبه ديني و اعتقادي در مردم تنفر شديدي نسبت به خاندان بنيعباس ايجاد شد و ظلم و ستم بيحساب آنها نيز از نظر اجتماعي در روحيه مردم احساسات منفي را رشد ميداد به طوري كه سرانجام در تبليغات و جنبشهاي علويان در كوفه و خراسان و ممالك اسلامي بر ضد عباسيان تبلور يافت. اين قيامها چهره فاسد بنيعباس را برملا و براي مردم بيشتر آشكار كرد.
يكي ديگر از ويژگيهاي دوران امام صادق(ع)، پيدايش انقلابات و جريانات فكري و فرهنگي در سالهاي (148 ـ 114 هـ .ق) بود، اما بحث اين است كه اگر در عصر امام حسين(ع)، خلفاي غاصب و فاسد بنياميه با اسلحه كمر به نابودي اسلام بسته بودند، در دوران امام صادق(ع)، لبه تيز اين جريانات فكري و فرهنگي و مدعيان دروغين، همانند زنادقه و تصوف به عنوان جريانات نوظهور، موجوديت اسلام ناب و تشيع را نشانه رفته بود و بنيعباس هم با زيركي تمام و موذيانه از اين فرقههاي گمراهكننده و كفرآميز حمايت ميكرد و به آنها اجازه نشر آموزهها و افكارشان را ميداد كه عمدتا ضدتشيع بودند و شخصيت امام را تخريب مينمودند.
در اين راستا، امام با درك بالاي خود و احساس خطر، مكتبي را تاسيس كرد و دانشگاهي را برقرار ساخت كه افزون بر 4000 شاگرد در آن به تحصيل و تعليم مشغول بودند و دانشمنداني چون جابربنحيان شيميدان معروف، ابن هشام فيلسوف، انس بن مالك، ابوحنفيه و... را در خود پرورش داد.
مكتب و دانشگاه امام آنقدر پر بار و پر محتوي بود كه شيعه دوازده امامي را «شيعه جعفري» نيز مينامند.
نكته: اگر در عصر امام حسين(ع)، خلفاي غاصب و فاسد بنياميه با اسلحه كمر به نابودي اسلام بسته بودند، در دوران امام صادق(ع)، لبه تيز اين جريانات فكري و فرهنگي و مدعيان دروغين، همانند زنادقه و تصوف انحرافي به عنوان جريانات نوظهور، موجوديت اسلام ناب و تشيع را نشانه رفته بود
امام با درايت تمام، نقشه ابومسلم و ابوسلمه، عبدالله بن محض و محمد زكيه را كه دو فرد نخست در انتقال حكومت از بنياميه به بنيعباس، نقش عمدهاي داشتند، منتها پس از تغيير حكومت روش و عقيده خود را تغيير داده بودند و از امام خواستند خود را واپسين پيشواي شيعه بنامد و قيام كند، برملا كرد و نهتنها به خواسته آنها تن نداد و در برابر آنها ايستادگي كرد بلكه با تمام وجود از ظهور مهدي موعود فرزندش در موعد مقرر به عنوان آخرين امام دفاع كرد.
ابوسلمه به امام نامه نوشت و از ايشان درخواست كرد خود را مهدي موعود بخواند و با او كه ميخواهد خلافت را از بنيعباس گرفته و به امام بازگرداند، همصدا شود، امام پاسخ منفي داد و نامه او را در آتش سوزاند و اعلان داشت: هدفش امر به معروف و نهي از منكر و ادامه رسالت پيامبر(ص) و نياكانش بوده تا آن را به صاحبالزمان مهدي فاطمه برسانند.
درواقع هدف اين جريانات موذيانه و اين مدعيان دروغين ضمن تخريب امام، همسو با خلفاي بنيعباس، انحراف و خشكاندن ريشه اسلام و تشيع بود كه امام با درايت و موقعيتسنجي خودش تمامي اين نقشهها را خنثي كرد و حتي در برابر عبدالله بن محض و پسرش محمد نفس زكيه كه نسب او از جانب پدر و مادر به امام حسين ميرسيد، هوشمندانه ايستاد و خود را تسليم آنان نكرد و فرمود: من مهدي امت نيستم. زمان ظهور آن حضرت مشخص است و در موعد مقرر خواهد آمد.
بنابراين مبارزه نظام سياسي حاكم عليه اسلام در اين زمان چهره عوض كرده بود و از جنگ مسلحانه عصر امام حسين(ع) به نبرد فكري و عقيدتي و تبليغاتي تغيير چهره داده بود.
به عبارت ديگر امام در اين جنگ فكري و عقيدتي براي رهايي اسلام ناب جدش رسولالله و تشيع همان كاري را انجام داد كه امام حسين(ع) با شهادتش در كربلا به انجام رساند.
مبارزه فكري امام با جريانات انحرافي زمانش و تفسيرهاي غلط از اسلام و مدعيان دروغين كه كيان اسلام و تشيع را نشانه رفته بودند، آنقدر حساب شده و ريشهدار و خردمندانه بود كه جملگي آن انديشهها و جريانات شيطاني و كفرآلود را نقش بر آب ساخت و اسلام را حيات دوباره بخشيد.
قاسم آخته / جامجم