سال 2025 از نگاه شوراي اطلاعات ملي آمريكا
ايدئولوژي جهان اسلام از بالاترين قدرتها خواهد بود
شوراي اطلاعات ملي آمريكا در ارزيابي خود از جهان در سال 2025 پيشبيني كرده است قدرت ايدئولوژي جهان اسلام از قويترين قدرتها در آن سالها باشد.
به گزارش فارس، اين گزارش شوراي اطلاعات آمريكا (NIC) با عنوان "روندهاي جهاني 2025: دنيايي تغييريافته" نام دارد.
***خبرگزاري فارس نظر به اهميت و جامعيت اين گزارش و با توجه به كاربرد آن براي محافل علمي و مطالعاتي كشور اقدام به ترجمه مطلب كرده و درج آن نشاندهنده تاييد محتواي آن نيست. ضمن اينكه مواضع جمهوري اسلامي ايران درباره اتهامات مطرحشده در اين گزارش روشن است و توسط مقامات كشورمان بارها مورد تبيين قرار گرفته است.***
شوراي اطلاعات ملي آمريكا (NIC)
مركزي است براي مطالعات راهبردي ميانمدت و بلندمدت در چارچوب جامعه اطلاعاتي آمريكا (IC). اين سازمان در سال 1979 بنا نهاده شد.
شوراي اطلاعات ملي آمريكا، هدايت تلاشهاي جامعه اطلاعاتي آمريكا در تدوين برآورد اطلاعات ملي (NIE) و ديگر اسناد اطلاعاتي را برعهده دارد و به سازمان اطلاعات ملي آمريكا گزارش ميدهد. همچنين نقشي محوري در مسايل مربوط به سياستگذاري دارد. اين شورا در تخصيص منابع جامعه اطلاعاتي در واكنش به تغييرات در سياستگذاري مشاركت داشته و با كارشناسان دانشگاهي و مراكز خصوصي براي گسترش ديدگاههاي جامعه اطلاعاتي ارتباط برقرار ميكند.
هدف از اين سازمان ارايه اطلاعات لازم به سياستگذاران بدون توجه به منطبق بودن اين اطلاعات به سياستهاي كنوني اين كشور است. يكي از مهمترين پروژههاي تحليلي اين شورا ارايه گزارشهاي جهاني است. اين گزارشها كه هر پنج سال يكبار منتشر ميشوند ارزيابي ماجراها و سناريوهايي است كه براي آينده جهان با افق زماني 15 ساله پيش ميآيد. اين گزارشهاي جهاني، ارايه كننده اساس ارزيابي سياستگذاري راهبردي بلندمدت براي كاخ سفيد و جامعه اطلاعاتي است كه تازهترين آن گزارش روند جهان در سال 2025 است.
"توماس فينگار" رياست شوراي امنيت ملي آمريكا را برعهده دارد. وي از ژوئيه 2004 تا ماه مي 2005 به عنوان دستيار وزير امور خارجه آمريكا در امور اطلاعاتي و تحقيقاتي بود كه پس از پايان اين دوره به سمت معاون مدير سازمان امنيت ملي در امور تحليل و رئيس شوراي امنيت ملي برگزيده شد. پيش از وي "رابرت هاچينگز" رياست اين شورا را در دست داشت. دوران رياست هر دو مقام همزمان با رياست جمهوري جرج بوش بوده است.
در حال حاضر"استفن اس. كپلان" معاون رئيس شوراي اطلاعات ملي است. وي در 20 اوت 2007به معاونت اين شورا و دستيار معاون سازمان اطلاعات ملي در اين شورا برگزيده شد. كپلان در سال 1980به عنوان كارشناس امور اتحاد جماهير شوروي به اين نهاد اطلاعاتي پيوست.
افرادي مانند "متيو جي باروز" كه از مه 2003 به عنوان مدير كاركنان تحليلي در شوراي اطلاعات ملي عمل ميكند از مشاوران اين نهاد به شمار ميرود.
(بخش دوم گزارش)
برنامههاي جديد فراملي
مسايل مربوط به تامين منابع در دستوركار بينالمللي جايگاه برجستهاي خواهند يافت. رشد اقتصادي غيرمترقبه كه از بسياري از جهات مثبت است بر فشارها بر برخي از منابع بسيار راهبردي از جمله انرژي، غذا و آب ادامه خواهد داد و ميزان تقاضا در دهه آينده يا بيشتر از آن به راحتي از منابع موجود فراتر خواهد رفت. به عنوان مثال، توليدات هيدروكربنهاي غيراوپك مانند نفت خام، مايعات گاز طبيعي و مواد غيرمتعارفي مانند قير متناسب با ميزان تقاضا رشد نخواهد كرد. توليد نفت و گاز بسياري از توليدكنندگان سنتي انرژي هماكنون نيز در حال كاهش است. در كشورهاي ديگر مانند چين، هند، مكزيك توليد پايين آمده است. كشورهايي كه قابليت توسعه قابل توجه توليدي داشته باشند، تحليل ميروند. توليد نفت و گاز در مناطق بيثبات تمركز خواهد يافت. در نتيجه اين عوامل و ديگر عوامل، جهان در ميانه انتقال اساسي انرژي از نفت به سمت گاز طبيعي، ذغال سنگ و ديگر گزينههاي جايگزين نفت قرار خواهد گرفت.
برآورد بانك جهاني حاكي است كه تقاضا براي غذا تا سال 2030 به ميزان 50 درصد افزايش پيدا ميكند. اين امر در نتيجه رشد جمعيت جهان، افزايش فراواني كالاها و تغيير سليقههاي تغذيهاي در ردههاي مياني جمعيتي به سليقههاي غذايي غربي پيش ميآيد. نبود دسترسي به منابع باثبات تامين آب بخصوص براي استفاده براي اهداف كشاورزي به مرز حياتي رسيده و اين مشكل بخاطر گسترش شهرنشيني در جهان وخيم خواهد شد و حدود يك ميليارد و 200 ميليارد نفر در 20 سال آينده به جمعيت افزوده خواهد شد. كارشناسان امروزه، 21 كشور با جمعيتي 600 ميليون را درنظر ميگيرند كه در معرض خطر كمبود آب شيرين قرار دارند. 36 كشور با جمعيتي معادل يك ميليارد و 400 ميليون نفر بخاطر رشد جمعيتي تا سال 2025 در زمره اين دسته قرار خواهند گرفت.
انتظار ميرود تغييرات آبوهوايي بر كمبود منابع شدت دهد. اگر چه تاثير تغييرات آبوهوايي در هر منطقه از دنيا متفاوت خواهد بود اما شمار مناطق تاثيرات مضر آن بخصوص كمبود آب و توليد كشاورزي را احساس خواهند كرد. اختلافات منطقهاي در توليدات كشاورزي به مرور زمان برجستهتر خواهد شد و بطور غيرقابل تناسبي در كشورهاي در حال توسعه و بخصوص كشورهاي پايين صحراي آفريقا دچار افت خواهد شد. انتظار ميرود خسارات كشاورزي با تاثيرات اساسي پيشبيني شده توسط بسياري از اقتصاددادنان در اواخر اين قرن، بيشتر شود. براي بسياري از كشورهاي در حال توسعه، كاهش توليدات كشاورزي بخاطر كاهش شديد سهام اقتصادهاي آنها سهمگين خواهد بود و شهروندان آنها به گذران زندگي نزديك خواهند شد.
فناوريهاي جديد ميتواند بار ديگر راهكارهايي تازه مانند گزينه جايگزين مناسب براي سوخت فسيلي يا ابزاري براي غلبه بر محدوديتهاي آب و غذا ارايه كنند. به هر حال، همه فناوريهاي كنوني براي جايگزيني معماري انرژي به اندازه مورد نياز نامناسب هستند و فناوريهاي جديد انرژي احتمالا تا سال 2025 از نظر اقتصادي معتبر و همهگير نخواهند بود. روند نوآوريهاي فناوري از اهميت بالايي برخوردار است. حتي با سياستگذاري و ارايه بودجه مناسب براي سوختهاي بيولوژيكي، ذغال سنگ پاك يا هيدورژن، روند انتقال به استفاده از سوخت تازه، كند خواهد بود. سابقه بر اين بوده است كه فناورهاي عمده تا به سازگاري كامل برسند با تاخيري همراه بودهاند. در بخش انرژي، مطالعات تازه نشان داده است كه تقريباً 25 سال طول ميكشد يك فناوري جديد توليدشده، همگاني شود.
با وجود آن چه كه در شرايط كنوني دور از دسترس ميرسد، نميتوانيم امكان اين امر را رد كنيم كه دوره گذار استفاده از انرژي تا سال 2025 پيش آيد و اين امر از هزينههاي تغييرات كلي در زيرساختهاي انرژي ممانعت به عمل ميآورد. بالاترين احتمال براي يك دوره گذار سريع در اين دوره از منابع بهتر تجديدپذير مانند باد و انرژي نوري و بهبود فناوري باتريها حاصل ميشود. با وجود اين فناوريها، موانع هزينهاي زيرساختي براي طرحهاي انفرادي كمتر خواهد بود و به بسياري از عوامل كوچك اقتصادي امكان مي دهد تا طرحهاي تغيير انرژي را كه بطور مستقيم به منافع آنها مرتبط باشد، اجرا كنند. به عنوان مثال، سلولهاي سوختي ثابت براي تامين برق ادارات و منازل، خودروهاي هيبريدي كه باطريهاي آنها قابل شارژ هستند، انرژي را بار ديگر به مدار باز ميگردانند.
همچنين مدلهاي تبديل انرژي مانند طرحها براي توليد هيدروژن براي سلولهاي سوختي وسايل نقليه از برق گاراژها ميتواند مانع از ضرورت توسعه زيرساختهاي پيچيده حملونقل هيدروژني شود.
دورنماي تروريسم، مناقشات و گسترش هستهاي
تروريسم، گسترش هستهاي و مناقشات از نگرانيهاي اصلي حتي براي زماني است كه مسايل مربوط به تامين منابع در دستوركار اصلي بينالمللي قرار دارد. بعيد است كه تروريسم تا سال 2025 ناپديد شود اما هيبت آن اگر رشد اقتصادي ادامه پيدا كند و ميزان بيكاري جوانان در خاورميانه كاهش مييابد، از بين ميرود.
فرصتهاي اقتصادي براي جوانان و تعدد بيشتر سياسي شايد برخي از آنها را از پيوستن به جرگه تروريسم باز دارد اما ديگراني كه انگيزههاي مختلفي مانند تمايل به انتقامجويي و شهادت دارند، همچنان به خشونت به عنوان راهي براي رسيدن به اهداف خود بهره ميگيرند. در نبود فرصتهاي كاري و ابزارهاي قانوني براي بيان تفكرات سياسي، شرايط براي نارضايتيها و افزايش افراطگرايي فراهم آمده و احتمال جذب جوانان به شبكههاي تروريستي فراهم ميآيد. گروههاي تروريستي در سال 2025 احتمالا تركيبي از نوادگان گروههاي سازمان يافته قديمي تروريستي كه وارث ساختار و روند كنترل و فرماندهي سازماني و روندهاي آموزشي لازم براي انجام حملات پيچيده و سخت با مجموعهاي از قانونشكناني تازه به دوران رسيدهاي خواهند بود كه اصول خاص خود را دنبال ميكنند. براي اين گروههاي تروريستي كه در سال 2025 فعال هستند، پخش و گسترش فناوري و دانش علمي، امكان دسترسي آنها را به خطرناكترين قابليتها فراهم ميآورد. يكي از نگرانيها عمده ما [نهادهاي اطلاعاتي آمريكا] همچنان اين خواهد بود تروريستها و ديگر گروههاي شرير ممكن است به عوامل بيولوژيكي دسترسي پيدا كرده و آن را به كار گيرند يا احتمال كمتر وجود دارد كه به يك سلاح هستهاي دست پيدا كنند كه بتواند تلفات گستردهاي ايجاد كند.
اگر چه دستيابي ايران به سلاح هستهاي اجتنابناپذير نيست اما ديگر كشورهايي كه از ايران داراي سلاح هستهاي نگران هستند كشورهاي منطقه را به تدوين سازوكار جديد امنيتي با قدرتهاي خارجي، دستيابي به تسليحات بيشتر و دنبال كردن سلاح هستهاي مخصوص خود هدايت ميكنند. معلوم نيست كه اين نوع از رابطه بازدارنده كه ميان قدرتهاي بزرگ جهان در طي دوران جنگ سرد وجود داشت بتواند در خاورميانه پيشآيد كه ايران در آن داراي سلاح هستهاي است. احتمالات بروز مناقشات سبك تحت يك چتر هستهاي ميتواند به بروز مناقشهاي ناخواسته فزاينده در صورتي بينجامد كه خطوط قرمز ميان كشورهاي دخيل در كار كاملاً تدوين و روشن نشده است.
اعتقاد ما اين است كه مناقشات ايدئولوژيكي مشابه زمان جنگ سرد بعيد است در جهاني شكل بگيرد كه بيشتر كشورها مشغول چالشهاي عملي جهانيشدن و تغيير در ساختار قدرت جهاني هستند. قدرت ايدئولوژي در ميان جهان اسلام بخصوص با محوريت عربي قويترين خواهد بود. در آن كشورها كه احتمالا با جمعيت جوان و اقتصاد ضعيف مواجه خواهند بود مانند پاكستان، افغانستان، نيجريه و يمن، روند سلفيگري تقويت خواهد شد.
نوعي از درگيريهايي كه ما تاكنون شاهد آنها نبودهايم مانند درگيريهايي كه درباره منابع انجام ميشوند، ظهور خواهند كرد. مفهوم كميابي انرژي كشورها را به اتخاذ اقداماتي براي تضمين دسترسي آتي به منابع انرژي وادار ميكند. در بدترين حالت، اين امر ميتواند به مناقشات بين كشوري در صورتي منجر شود كه به سران حكومتها تضمين دسترسي به منابع انرژي داده شود به عنوان مثال، اين امر براي حفظ ثبات داخلي و حيات نظامهايشان اساسي باشد. به هر حال، حتي اقداماتي كه به جنگ ختم نميشوند نيز پيامدهاي مهم ژئوپلتيكي به همراه خواهند داشت. نگراني مربوط به امنيت دريايي ايجاد سازوبرگ دريايي و تلاش براي مدرنيزه كردن را منطقي ميسازد. مانند آنچه در مورد توسعه توانايي دريايي هند و چين مواجه هستيم. قدرتگيري توانايي دريايي منطقهاي منجر به افزايش تنشها، رقابتها و اقدامات ايجاد توازن خواهد شد بلكه همچنين فرصتهايي براي همكاريهاي چندمليتي در حفاظت از مناطق حساس دريايي فراهم خواهد كرد. با كمبود آب بخصوص در آسيا و خاورميانه، همكاري براي مديريت منابع آب در داخل يا بين كشورها دشوارتر خواهد شد.
خطر استفاده از سلاح هستهاي در 20 سال آينده با وجود آن كه بسيار اندك است اما احتمال آن بخاطر تمركز بيش از حد بر مسايل خاص، بيشتر است. گسترش فناوريها و تخصصهاي هستهاي نگرانيهايي را درباره احتمال ظهور يك كشور جديد هستهاي و دستيابي به مواد هستهاي از سوي گروههاي تروريستي بوجود آورده است. درگيريهاي پراكنده كنوني ميان هند و پاكستان اين دورنما را تقويت ميكند كه چنين حوادثي منجر به بروز مناقشه عميقتر ميان اين دو كشور هستهاي شود. احتمال بروز تغيير نظام يا فروپاشي در كشورهايي هستهاي مانند كرهشمالي نيز ترديدها درباره توانايي كشورهاي ضعيف در كنترل و تامين امنيت زرادخانههايشان را بيشتر كرده است. اگر سلاحهاي هستهاي در 15 الي 20 سال آينده استفاده شوند، نظام بين الملل كه مشغول تجربه واكنشهاي فوري انساني، اقتصادي و سياسي و نظامي است، شوكه خواهد شد. استفاده از سلاح هستهاي در آينده تغييرات مهم جغرافياي سياسي در شرايطي پديد خواهد آورد كه براي كشورها تلاش ميكنند همكاريهاي امنيتي خود را با قدرتهاي هستهاي موجود تدوين و تقويت كنند. ديگران به دنبال خلعسلاح هستهاي دنيا خواهند رفت.
يك نظام بينالملل پيچيدهتر
حركت به سوي پراكندگي اختيارات و قدرت كه در دو دهه گذشته بوقوع پيوسته احتمالاً تشديد خواهد چرا كه بازيگران عمده جديدي در جهان ظهور خواهند كرد، كسري سازماني تقويت خواهند شد. بلوكهاي منطقهاي احتمالاً توسعه خواهند يافت و عوامل و شبكههاي غيردولتي تقويت خواهند شد. چندگانگي عوامل دخيل در عرصه بينالملل ميتواند از لحاظ پر كردن شكاف ايجاد شده باقي مانده از نهادهاي قديمي جنگ جهاني دوم، بر شكاف و چنددستگي ميان نظام بينالملل و همكاري بينالمللي غيركارآمد، بيفزايد. تنوع بازيگران احتمال چنددستگي در دو دهه آينده را بخصوص با توجه به گستردگي چالشهاي فراملي پيشروي جامعه بينالملل بيشتر خواهد كرد.
بعيد است بروز قدرتهاي كوچك و نوظهور چالشي براي نظام بينالملل به آنگونهاي فراهم آورد كه آلمان و ژاپن در قرن نوزدهم و بيستم پديد آوردند. زيرا بخاطر گسترش سلطه اقتصادي و ژئوپلتيكي آنها آزادي زيادي براي سازگار كردن سياستهاي سياسي و اقتصادي دارند كه بر اساس الگوهاي غربي تدوين شدهاند. آنها همچنين احتمالا تمايل دارند كه مانور آزادي سياستگذاري خود را حفظ كرده و كاري كنند ديگران فشار اصلي بار رسيدگي به موضوعاتي مانند تروريسم، تغييرات آبوهوايي، گسترش هستهاي و امنيت انرژي را بر دوش بكشند.
نهادهاي چندجانبه موجود كه عريض و طويل هستند براي نظم ژئوپلتيكي متفاوتي ايجاد شدهاند و در تدوين و برعهده گرفتن ماموريتهاي جديد، اصلاح تغييرات در عضويت آنها و تكميل منابع آنها با دشواريهايي مواجه خواهند شد.
سازمانهاي غيردولتي (NGOs) كه بر مسايل خاص تمركز دارند بطور فزايندهاي جايگاه خاص خواهند يافت اما شبكههاي سازمانهاي غيردولتي احتمالاً در توانايي خود در ايجاد تغييرات در نبود تلاشهاي متمركز توسط نهادها يا دولتهاي چندجانبهگرا محدود خواهند بود. تلاشهايي كه با جامعيت بيشتر به منظور منعكس كردن ظهور قدرتهاي تازهتر انجام ميشود، ممكن است اين امر را براي سازمانهاي بينالمللي براي رسيدگي به چالشهاي فراملي سختتر كند. احترام به ديدگاههاي مخالف كشورهاي عضو به شكل دهي به دستور كار سازمانها و محدود كردن راهكارهايي ميانجامد كه ميتوان از آنها بهره گرفت.
منطقهگرايي گستردهتر آسيايي كه تا سال 2025 محتمل است، نشانههاي جهاني به همراه خواهد داشت و روندي را به سوي قالبتهاي سهگانه اقتصادي و مالي ميگشايد كه ميتواند شبهبلوكهايي در آمريكاي شمالي، اروپا و شرق آسيا را تشكيل دهد. تشكيل چنين شبهبلوكهايي نمودهايي در توان دستيابي به توافقنامههاي مربوط به سازمان تجارت جهاني خواهد داشت. قالبهاي منطقهاي ميتوانند در تدوين معيارهاي فرامنطقهاي براي فناوري اطلاعات، بيوتكنولوژي، نانوتكنولوژي،حقوق نخبگان و ديگر جنبه هاي اقتصاد نوين رقابت كنند.
از سوي ديگر بخاطر نبود همكاري منطقهاي در آسيا، ميتواند به رقابت ميان چين، هند و ژاپن بر سر منابعي مانند انرژي منجر شود. نكته اساسي براي پيچيدگي فزاينده درباره نقشهاي همپوشاننده كشورها، نهادها و عوامل غيردولتي "گسترش هويتهاي سياسي" است. اين امر براي تدوين شبكههاي جديد و احياي جوامع مهم است. هيچ يك از هويتهاي سياسي در جوامع سال 2025 داراي سلطه نيست. شبكههاي برپايه مذهب ممكن است شبكههاي اساسي باشند و در كل ممكن است نقش قدرتمندي را در بسياري از مسايل فراملي مانند محيط زيست و نابرابري بازي كنند تا اين كه به دنبال دستهبندي سكولار باشند.
آمريكا: قدرت با سلطه كمتر
آمريكا در سال 2025 يكي از بازيگران اصلي در صحنه خواهد بود البته همچنان قدرتمندترين خواهد بود. حتي از نظر قدرت نظامي كه آمريكا همچنان از مزيتهاي برتري در سال 2025 برخوردار خواهد بود، پيشرفت ديگران در علوم و فناوري، توسعه تاكتيكهاي جنگ نامنظم توسط عوامل حكومتي و غيرحكومتي، گسترش سلاحهاي دوربرد دقيق و استفاده فزاينده از حملاتي كه توسط جنگ شبكهاي [سايبر] انجام ميشود، آزادي عمل آمريكا را بطور فزايندهاي محدود خواهد كرد. نقش محدودتر براي آمريكا اين نشانه و احتمال را براي ديگران به همراه دارد كه به مسايل مهمي كه در دستور كار قرار دارند بهتر و كارآمدتر رسيدگي شود. با وجود افزايش ضدآمريكاگرايي در سالهاي اخير، شايد از آمريكا به عنوان موازنهكننده ضروري در خاورميانه و آسيا ياد شود. انتظار ميرود كه آمريكا همچنان با استفاده از قدرت نظامي خود نقش عمدهاي براي مبارزه با تروريسم جهاني ايفاء كند.
در مسايل امنيتي جديدتر مانند تغييرات آبوهوايي، نقش آمريكا در هدايت كار به عنوان نقشي حياتي براي اعمال فشار براي يافتن راهكار باشد. در عين حال، چندگانگي عوامل موثر و بياعتمادي قدرت به معني فضاي كمتر براي آمريكا براي زدن حرف آخر بدون كسب حمايتهاي قوي از سوي شركاء ميدهد. تحولات در ديگر نقاط جهان، از جمله تحولات داخلي در برخي كشورهاي مهم مانند چين و روسيه براي تدوين سياستهاي آمريكا تعيين كننده خواهد بود.
2025- چه آيندهاي در پيش است؟
روندهاي ذكر شده در بالا ارايه كننده ادامه نيافتن، وارد شدن شوك و شگفتي بزرگي خواهد بود كه ما در طول اين گزارش بر آن تاكيد كردهايم. مثال اين امر شامل استفاده از سلاح هستهاي است. در برخي موارد، نكته تعجبآور تنها عامل زمانبندي است: به عنوان مثال، انتقال انرژي غيرقابل اجتناب است. تنها سوالات مطرح شده آن است كه چگونه و چه زمان چنين انتقالي در منابع انرژي به صورت آرام يا ناگهاني پيش خواهد آمد. تغييرانرژي از يك نوع سوخت (سوختهاي فسيلي) به ديگر گزينههاي جايگزين اتفاقي است كه شايد تنها يك بار در طول يك قرن و با پيامدهاي مداوم اتفاق ميافتد. تغيير ساختار از چوب به ذغال سنگ به صنعتي شدن انجاميد. در اين حالت، انتقال بخصوص اگر به ناگهان از سوخت فسيلي باشد انعكاسي عمده براي توليدكنندگان انرژي در خاورميانه و اورآسيا خواهد بود و احتمالاً به كاهش مداوم در قدرتهاي منطقهاي و جهاني برخي كشورها منجر ميشود.
پيشبيني ميشود كه ادامه نيافتن برخي روندها كمتر پيش آيد. احتمال اين امر وجود دارد كه اين مر در نتيجه تعامل روندهاي متعدد و بسته به كيفيت رهبري پيش آيد. ما اين نااطميناني را داريم كه آيا روسيه و چين در اين دسته بندي به دموكراسي بدل شوند. افزايش طبقه متوسط در چين، فرصتها را افزايش مي دهد اما بروز چنين تحولاتي را غيرقابل اجتناب نميكند. به نظر ميرسد چندگانگي سياسي بعيد است در روسيه با نبود تنوع اقتصادي بوقوع بپيوندد. فشار از ردههاي پايين ممكن است اين مسئله را به پيش ببرد يا رهبري در اين كشورها ممكن است به تقويت دموكراسي شدن براي ادامه و محكمكاري در روند رشد اقتصادي بپردازد. سقوط ناگهاني قيمت نفت و گاز به صورت مداوم دورنماي كار را تغيير ميدهد و دورنماي آزادي اقتصادي و سياسي بيشتر در روسيه را تقويت ميكند. اگر هر يك از اين كشورها قرار باشد دموكراسي در آنها اجرا شود، موج جديدي از دموكراسي با اهميت گسترده براي بسياري از ديگر كشورهاي در حال توسعه ايجاد ميشود.
از ديگر موارد مبهم نتيجه چالشهاي جمعيتي است كه اروپا، آمريكا و حتي روسيه را تهديد ميكند. هركدام از اين كشورها از نظر جمعيتي مجبورند تصور قدرت منطقهاي و جهاني كمتر و پيامدهاي غيرقابل اجتناب داشته باشند. فناوري، نقش مهاجرت، بهبود سلامت عمومي و قوانين ترغيب كننده مشاركت بيشتر زنان در اقتصاد از برخي از تدابيري است كه مي تواند روند كنوني به سوي رشد اقتصادي كمتر را تغيير داده و تنشهاي اجتماعي و افول احتمالي را افزايش ميدهد.
اين كه نهادهاي جهاني توان سازگاري يا احياء را داشته باشند كه اين خود يكي از ابهامات مهم است، از عملكردهاي رهبران كشورها است. روندهاي كنوني نشان ميدهند كه پراكندگي قدرت و حاكميت ميتواند كاستي در هدايت جهاني ايجاد كند. تغيير اين روندها ممن است به هدايت قدرتمند در جامعه بينالملل توسط برخي از قدرتها از جمله قدرتهاي نوظهور نياز داشته باشد.
برخي بياطمينانيها در صورت وقوع پيامدهاي شديدتري تا ديگر موارد خواهند داشت. در اين گزارش ما بر احتمالات كلي مناقشات تاكيد ميكنيم كه برخي از آنها جهانيسازي را تهديد ميكنند. ما تروريسم داراي سلاحهاي كشتار جمعي و يك مسابقه تسليحات هستهاي در خاورميانه را در اين دسته تقسيمبندي ميكنيم. درباره اين مسايل و تاثيرات احتمالي آن در متن گزارش پرداختهايم كه تاكيدي بر چالشهاي تازهاي است كه ميتواند در نتيجه اين تغييرات در جهان ايجاد شود.