ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : چهارشنبه 13 تير 1403
چهارشنبه 13 تير 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : پنجشنبه 23 آبان 1387     |     کد : 1466

امام رضا(ع) و دفاع از عصمت انبیا(ع)


   براساس بینش اسلامی هدف از آفرینش انسان، رسیدن وی به کمال نهائی است که فقط از راه بندگی و اطاعت ارادی خداوند حاصل می شود. برای این که زمینه گزینش ارادی واختیاری انسان فراهم گردد، دو راه در پیش پای وی قرار داده اند که یکی به سوی سعادت و دیگری به سوی شقاوت منتهی می شود. برای گزینش آگاهانه راه راست، افزون بر زمینه ها  و شرایط گوناگون، نیاز به آگاهی و شناخت لازم نیز وجود دارد و از آنجا که شناخت  و معرفت حسی وعقلانی بشر به رغم نقش مهم آن در زندگی وی، برای شناخت راه کمال و سعادت حقیقی در همه ابعاد فردی، اجتماعی، مادی و معنوی و دنیوی و اخروی کافی نیست، حکمت الهی می طلبد که در این زمینه، شناخت و معرفت تضمین شده ای را دراختیار انسان  قرار دهد که همان راه وحی است.
   کارآمد بودن راه وحی، عصمت انبیای الهی  را ضرورت می بخشد تا آموزه های وحیانی بدون هرگونه تحریف و دستبرد عمدی و سهوی به دست مردم رسیده و در جامعه  پیاده شود. برهمین اساس، عصمت انبیا، افزون برتلقی وحی، درارتباط با گناه ونافرمانی عمدی و نیز سهو و نسیان هم مطرح است. البته گستره آن در دو حوزه اخیر مورد اختلاف است. شیعه دوازده امامی بر این باور است که پیامبران از آغاز تا پایان عمر، از همه گناهان کبیره و صغیره معصومند، حتی ازسر اشتباه و فراموشی نیز مرتکب گناه نمی شوند، اما  برخی گروه های دیگر، معصوم بودن را در حوزه کبائر، بعضی دیگر از هنگام  بلوغ و برخی هم فقط از زمان  نبوت می پذیرند.
   اعتقاد به عصمت انبیا ازگناهان عمدی و سهوی از عقاید شناخته شده شیعی است که ائمه اطهار(ع) همواره با شیوه های گوناگون، آن را تعلیم داده و درباره آن با مخالفان به احتجاج پرداخته اند. احتجاج امام رضا(ع) یکی ازمعروف ترین نمونه ها در این زمینه است.
ظاهر برخی از آیات و گزارش های قرآن ، یکی از مستنداتی است که همواره افرادی با تفسير نادرست آنها، عصمت انبیا را به چالش کشیده اند. در مجلس مناظره ای که مامون عباسی تشکیل داده بود، علی ابن محمد ابن جهم، عقیده امام رضا(ع) را درباره عصمت انبیا پرسید. هنگامی که آن حضرت بر معصوم بودن آنان تاکید کرد، ابن جهم با اشاره به آیاتی از قرآن کریم که براساس ظاهر آنها، برخی پیامبران دچار لغزش و خطا شده اند، نظرامام(ع) را در این باره جویا شد. امام رضا(ع) ضمن تخطئه برداشت وی ازآیات مزبوز، با استناد به قرآن فرمود: تفسیر درست کتاب خدا را فقط راسخان درعلم می دانند.(آل عمران/7) آن گاه با بیان معنای درست، ثابت کرد که این آیات مورد استناد، با عصمت انبیا ناسازگار نیست. دو نمونه ازاین آیات  را که درباره حضرت داود(ع) و پیامبراسلام(ص) است، بررسي می کنیم. سخنان  ناروا  و حكايت هاي بي اساسي که در تفسیر این آیات گفته شده و عصمت انبیا را زیر سئوال می برد،  هنوز هم در منابع تفسیری، به ويژه تفاسير اهل سنت، فراوان يافت مي شود و همچنان برخی افراد  با انگیزه های گوناگون به آن استناد می کنند.
 
1- حضرت داود(ع): ابن جهم با اشاره به داستان ابتلای داود(ع)، آن را با عصمت آن حضرت ناسازگار خوانده و در این  باره از امام رضا(ع) توضیح خواست. توضیح  این که قرآن کریم از طرح دعوای دو نفر در نزد  داود(ع) خبر می دهد که از اوخواستند تا در میان آنها بر اساس حق داوری کند. یکی ازآن دو گفت که برادرش به رغم داشتن نود ونه میش، می خواهد تنها میش او را نیز تصاحب نماید. داود (ع) چنین در خواستی را ظالمانه و این گونه ستمگری نسبت به یکدیگر را امری رایج خواند که فقط مومنان صالح از آن پرهیز می کنند. آن حضرت بعد از این داوری دریافت که خداوند بدین وسیله وی را آزموده و او به سبب شتاب در قضاوت دچار لغزش شده است، برای همین از پروردگار آمرزش طلبید و به در گاه او توبه کرد. قرآن در پایان از آمرزش آن لغزش و جایگاه  بلند و فرجام نیکوی داود(ع) در نزد خداوند خبر می دهد: «وهل اتاک نبا الخصم اذ تسوروا المحراب * اذ دخلوا علی داود ففزع منهم قالوا لا تخف خصمان بغی بعضنا علی بعض فاحکم بیننا بالحق ولا تشطط واهدنا الی سواء الصراط * ان هذا اخی له تسع وتسعون نعجة ولی نعجة واحدة فقال اکفلنیها وعزنی فی الخطاب * قال لقد ظلمک بسوال نعجتک الی نعاجه وان کثیرا من الخلطاء لیبغی بعضهم علی بعض الا الذین آمنوا وعملوا الصالحات وقلیل ما هم وظن داوود انما فتناه فاستغفر ربه وخر راکعا واناب * فغفرنا له ذلک وان له عندنا لزلفی وحسن مآب »( ص / 38 ،21 - 25)
   امام رضا(ع) ابتدا نظر ابن جهم را درباره تفسیر این آیات پرسید. او به داستان معروفِ همسرِ« اوریا» اشاره کرد که براساس آن روزی حضرت داود(ع) در محراب عبادت، مشغول نماز بود. پرنده ای طلائی را دید و در پی آن رفت تا بگیرد. پرنده بالای دیوار رفت و حضرت داود(ع) که در پی آن، بالای دیواررفته بود، داخل خانه مجاور، چشمش به زن زیبائی افتاد و شیفته او گردید. هنگامی که درپی آن زن فرستاد و او را آوردند، درباره شوهرش پرسید، آن زن گفت که شوهرش درجبهه جنگ ونامش «اوریا»ست. داود(ع) به فرمانده  اوریا  نامه نوشت تا زمینه کشته شدن وی را در جنگ فراهم کند و هنگامی که اوریا کشته  شد، داود(ع) با زن وی ازدواج کرد و حضرت سلیمان(ع) از او به دنیا آمد. خداوند با پیش آوردن صحنه مربوط به درگیری آن دو نفر، به حضرت داود(ع) فهماند که وی با تصاحب همسر اوریا  به رغم داشتن زنان زياد، در حق او ظلم و ستم کرده است.[1]
   امام رضا(ع) با شنیدن سخنان ابن جهم، با دست بر پیشانی خود زد و فرمود: انا لله وانا الیه راجعون. واي بر تو اي علي! تقوا داشته باش و كتاب خدا را تفسير به راي نكن! شما کارهای ناشایستِ سبک شمردن نماز، فحشا و کشتن انسان بی گناهي را  به یکی از پیامبران  الهی نسبت دادید؟ ابن جهم پرسید: یا بن رسول الله! پس داود(ع) چه لغزشی را مرتکب شده بود و مراد از آزمون و امتحانی که قرآن به آن اشاره می کند، چیست؟ امام(ع) فرمود: داود(ع) گمان می کرد که خداوند کسی را داناتر از او نیافریده است، برای همین، خداوند دو فرشته را به عنوان دو طرف دعوا نزد او فرستاد. یکی گفت که دیگری برادر اوست و به رغم داشتن نود ونه میش از من مي خواهد كه تنها میش خود را نیز به وي بدهم. حضرت داود(ع) بدون این که از صاحب این ادعا بینه ای بخواهد و یا نظر طرف مقابل را در این باره جویا شود، چنین درخواستی را ظالمانه خواند. بنابراین، لغزش داود(ع) مربوط به اين داوری و قضاوت بود و آیه بعدی، این مساله را تائید می کند. در این آیه، خداوند به حضرت داود(ع) توصیه می کند که براساس حق داوری کند، چرا که وی خلیفه وجانشین خدا در روی زمین است: « يا داود إنا جعلناك خليفة في الأرض فاحكم بين الناس بالحق »[7]
    برخي مفسران گفته اند كه داوري ياد شده يك قضاوت رسمي و واقعي نبوده است؛ به اين معنا كه حضرت داود(ع) نمي خواست مالي را از يكي گرفته و به ديگري بدهد، بلكه فقط يك گفت و گو بين دو طرف شده بود. يكي گفته بود، آن يك گوسفند را هم به من بده و ديگري گفته بود نمي دهم. بعد هم به نزد داود(ع) آمده و گفت وگوي خود را نقل كردند و حضرت داود(ع) گفت كه چنين درخواستي ، ظالمانه است. البته بهتر بود در اين مورد هم شتاب نمي كرد.[8]
   لازم به یادآوری است  که داستان زن  اوریا در عهد قديم آمده است.[2] پس از اسلام ، به وسیله يهوديانِ مسلمان شده و مفسرانِ متاثر از كتاب مقدس، وارد جامعه اسلامي گردید و به سبب برخی تشابهات با حکایت یاد شده در قرآن ، مورد توجه مفسران قرار گرفت و با برخی تعدیلات، در منابع تفسيري بازتاب گسترده اي يافته است.[3] بيشتر مفسران با دلايل متعدد، آن را رد كرده اند[4] برای روشن شدن میزان این تاثیر پذیری، روایت تورات را در این باره به صورت خلاصه می آوریم.
بر اساس گزارش کتاب مقدس ،حضرت داود(ع)در پی شیفتگی نسبت به زن یکی از سربازان خود به نام «اوریا» ، با وی در آمیخت و باردارش کرد ، آنگاه با زمینه سازی ، موجبات کشته شدن «اوریا» را در جنگ فراهم ساخته و همسرش را تصاحب نمود.[5] خداوند ناتان نبی را نزد داود(ع) فرستاد و او با بیان یک حکایت، آن حضرت را متوجه گناهش کرد. بر اساس این حکایت دو مرد، یکی ثروتمند و دارای گاو و گوسفندانی زیاد و دیگری فقیر و دارای یک بره، در شهری زندگی می کردند. مرد فقیر که وابستگی زیادی به تنها بره خود داشت، مراقبت شدیدی از آن به عمل می آورد. روزی مهمانی به خانه مرد ثروتمند آمد و او به جای آنکه یکی از گوسفندان خود را بکشد، بره آن مرد فقیر را گرفت و برای پذیرائی از مهمان سر برید. دود(ع) با شنیدن این حکایت، خشمگین شده و گفت: چنین فردی باید کشته شود و چون دلش به حال آن مرد فقیر نسوخت، باید به جای یک بره، چهار بره به وی دهد. ناتان نبی گفت: آن مرد ثروتمند تو هستی! آن گاه از قول خداوند به نجات داود(ع) از دست شائول، بخشیدن کاخ و حرمسرای او به وی و دادن پادشاهی به او اشاره کرد و این که اگر بیش از این نیز می خواست خداوند به وی می داد، ولی داود(ع) به رغم همه این نعمت ها، با ارتکاب آن عمل زشت و فراهم کردن زمینه برای کشته شدن اوریا، قوانین الهی را نادیده گرفت. ناتان نبی از قول خداوند افزود: این کار داود(ع) نافرمانی و توهین به خداست و او به کیفر گناه مزبور و به دست افراد خانواده اش گرفتار بلا خواهد شد. درگیری و کشتار خانوادگی، شورش یکی از پسران داود(ع) برضد پدر و تصرف کاخ وی و نیز آمیزش با کنیزان او در روز روشن، آن بلای موعود بود. سر انجام داود(ع) با بیداری از خواب غفلت، توبه کرد و آمرزش طلبید و بلاها و آزمون های سخت الهی را پشت سر نهاد.[6] گزارش مفصل این بلاها در کتاب دوم سموئیل ، باب های13 و 15 الی 18 آمده است. 
 
2- پيامبر اسلام(ص): ابن جهم در باره پيامبراسلام(ص) نيز با اشاره به آيه 37 سوره احزاب ، آن را با عصمت وي ناسازگار خواند: « و اذ تقول للذي انعم الله عليه و انعمت عليه امسك عليك زوجك و اتق الله و تخفي في نفسك ما الله مبديه و تخشي الناس و الله احق ان تخشاه...»
   و تو به آن مرد(زيد بن حارثه) كه خدا نعمتش داده بود  و تو نيز نعمتش داده بودي،گفتي: زنت را براي خود نگه دار و از خدا بترس! در حالي كه در دل خود آنچه را كه خدا آشكار ساخت، مخفي داشته بودي و از مردم مي ترسيدي، در حالي كه خدا از هر كس ديگر سزاوارتر بود كه از او بترسي.
   در ارتباط با اين آيه نيز داستان مجعولي ، شبيه به داستان مربوط به داود(ع) درست شده و در شماري از منابع آمده است. حتي در عصرحاضر نيز دشمنان اسلام با اشاره به اين داستان، آن را يكي از نقاط ضعف پيامبراكرم(ص) مي شمارند. هدف از استناد ابن جهم به آيه فوق نيز اشاره به اين داستان بود. بر اساس اين داستان، روزي پيامبر اسلام(ص) با ديدن زن زيباي زيد بن حارثه كه پسر خوانده آن حضرت بود، شيفته او شد و خيلي دلش مي خواست كه با وي ازدواج كند، ولي راهي وجود نداشت. آن حضرت مي ترسيد كه مردم از اين جريان آگاه شده و بگويند كه پيامبر(ص) شيفته زن شوهر دار،آن هم زنِ پسر خوانده خود شده است. اما براي اين كه خواسته پيامبر(ص) تامين شود، خداوند به گونه اي زمينه را فراهم ساخت كه زيد همسر خود را طلاق داد و رسول خدا با وي ازدواج كرد.[9]
   امام رضا(ع) تفسير ابن جهم از اين آيه را نيز نادرست و تفسير به راي خواند. براساس  نظر آن حضرت، ترس پيامبر(ص) از مردم هرگز مربوط به برملا شدن  علاقه او به همسر زيد نبود، چرا كه اساسا چنين علاقه اي وجود نداشت، بلكه ترس پيامبر(ص) از عدم پذيرش يك حكم الهي از سوي مردم، به ويژه سخنان منافقين دراين باره بود. توضيح اين كه بر طبق فرهنگ آن زمان، فرزند خوانده ،حكم فرزند حقيقي را داشت، لذا به او هم ارث مي رسيد، همسرش، عروس پدر خوانده تلقي مي شد و پدر خوانده حق نداشت حتي پس از طلاق نيز با وي ازدواج كند. اين سنت بايد در اسلام شكسته مي شد، اما از آنجا كه بسيار ريشه دار بود، ناديده گرفتن آن به راحتي مورد پذيرش مردم قرار نمي گرفت، براي همين، مقرر شد كه اين سنت به وسيله پيامبر خدا و در ارتباط با پسر خوانده خود آن حضرت شكسته شود. بر اين اساس پيش از آن كه زيد همسرش زينب را طلاق دهد، به رسول خدا(ص) وحي شد كه زيد، همسرش را طلاق خواهد داد و شما بايد پس از طلاق با وي ازدواج كنيد تا اين سنت نادرست شكسته شود. اما پيامبر(ص) اين مساله را از ديگران پنهان مي كرد و در ظاهر هم به گونه اي برخورد مي كرد كه مردم متوجه نشوند كه وي ازعاقبت امر آگاه است، براي همين، هنگامي كه زيد نزد آن حضرت آمد و از قصد خود مبني بر طلاق دادن همسرش خبر داد، به وي توصيه كرد كه اين كار را نكند.
   بنابر اين، پيامبر(ص) مضمون وحي نازل شده را پنهان مي كرد نه علاقه خود به همسر زيد را و از اين مي ترسيد كه در صورت برملا شدن اين موضوع، مردم به ويژه منافقان بگويند كه به وي وحي شده تا با زن شوهر دار، آن هم زن پسر خوانده خود ازدواج كند. براي همين خداوند فرمود كه از مقاومت احتمالي مردم هراسي به خود راه ندهد و خداوند به ترسيدن، سزاوارتر است. هنگامي كه امام رضا(ع) همه آيات مورد استناد ابن جهم را يكي يكي تفسير كرده و عدم دلالت آنها بر خطا و لغزش پيامبران ، از جمله داود(ع) و پيامبر اسلام(ص) را ثابت كرد، علي ابن جهم گريست و گفت: يا ابن رسول الله! من به درگاه خداوند توبه مي كنم و از اين پس در باره پيامبران الهي جز همان گونه كه شما گفتيد، سخن نخواهم گفت.[10]
 
________________________________________
[1] - امالی صدوق،ص152؛ بحار الأنوار ، ج 11 - ص 72 - 75
[2] - کتاب مقدس ، اول سموئیل 25 :39 – 44 ؛ دوم سموئیل 11:1-5 و14 -27 ؛12 : 93 : 2 – 5 و5 :13 و12 :26 – 27 ؛ قاموس کتاب مقدس ،ص370«داود».
[3] - براي نمونه ر.ك : جامع البیان، مج12، ج23،ص174؛ کشف الاسرار،ج8،ص334-335و341- 343؛ زادالمسیر،ج7،ص114.
[4] - التفسیر الکبیر، ج27، ص189 – 192.
[5] - کتاب مقدس ، دوم سموئیل 11:1-5 و14 -27 ؛12 : 1 -12 .
[6] - کتاب مقدس ، دوم سموئیل 12 : 9 – 18 و 13: 1 – 38 .
[7] - امالی  صدوق، ص 152؛  بحار الأنوار ، ج 11 - ص 72 - 75
[8] - راه و راهنما شناسي، ص174- 175.
[9] - امالی  صدوق، ص152 ؛  بحار الأنوار ، ج 11 - ص 72 - 75
[10] - امالی صدوق،ص152؛ بحار الأنوار ، ج 11 - ص 72 - 75

علي اسدي

اسلام دوست داشتني


نوشته شده در   پنجشنبه 23 آبان 1387  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode