گفت و گوی خبرآنلاین با دکترحسن بلخاری، عضو هیأت حمایت از کرسی های نظریهپردازی نقد و مناظره
محمدرضا اسدزاده - در حالی از نظریه پردازی و کرسی های آن سخن می گوییم که حتی در جامعه علمی کمتر فضای آماده ای برای نقد و مناظره وجود دارد. مسئولان فرهنگی و اموزشی ما در حالی از تولید علم می گویند که پرسش در کلاس مدرسه و دانشگاه، امری در پنهان مذموم به حساب می آید. جامعه ای که در آن مناظره یعنی تخریب افراد، نه نقد نظرها و نظزیه ها. جامعه ای که در آن آموزش یعنی حفظ زمان دار اطلاعاتی غیرکاربردی و...
اینها و بسیاری دیگر آسیب هایی هستند که امروز با آن روبرو هستیم. روزی که با دکتر حسن بلخاری به گفت وگو نشستم، او عضو هیأت حمایت از کرسی های نظریهپردازی نقد و مناظره شده بود. بلخاری بیشتر در حوزه فلسفه هنر کار کرده است اما در نقد و جامعه شناسی فرهنگی و علمی نیز وقوف خوبی دارد و با آسیب شناسی فرهنگ و فلسفه آشناست. در این گفت وگو که در گروه اندیشه خبرانلاین منتشر می شود سعی کردیم به آسیب شناسی نظریهپردازی و نقد و مناظره علمی بپردازیم.
به نظر می رسد که یکی از مشکلات جدی تولید علم در کشور، نظام علمی ای است که افراد در آن اموزش می بینند. به نظر شما نظام علمی ما چقدر نظریه پردازی و تولید علم را در کشورما فراهم می کند و این نظام با چه مشکلاتی در این زمینه روبروست؟
نظام علمی ما ، مبتنی بر آموزش است نه پژوهش، در حالی که نظریه پردازی از دامن پژوهش بوجود می آید و شکوفا می شود. در نظام آموزشی ما ، ضمن احترام به این نظام ، باید گفت بر اثر ساختار موجود، علوم صرفا" منتقل می شوند و از سوی دیگر به دلیل کمیت گرایی در یکی دو دهه گذشته زمینه برای نقد و بررسی در حوزه و دانشگاه فراهم نشده است.
ساختار نظام آموزشی هم به گونه ای طراحی شده است که به شدت زمان مند است و عنصر زمان در ساحت آموزش ، نقشی محوری دارد . در این نظام آموزشی دانشجو طی چند جلسه باید یک موضوع را بیاموزد و ادامه مباحث در ترم های تحصیلی بعدی وجود ندارد. به عنوان مثال در رشته فلسفه هنر مقطع دکتری ، درسی به نام «حکمت و هنر شرق» ، مباحث سه حوزه چین ، هند و ژاپن را داریم ولی در طول یک ترم هم نمی توان موضوع هند را تمام کرد. بنابراین حضور محوری زمان در عرصه آموزش ، آموزش را از پویایی لازم برای تقویت نظریه پردازی محروم می کند و چنانچه پژوهش در حاشیه و آموزش در متن باشد ، بستر لازم برای نظریه پردازی فراهم نمی شود.
قطعا نظریه از دل پرسش بیرون می آید. اما آیا جامعه علمی ما پرسشگر است؟
دقیقا متاسفانه نظام آموزشی ما به دنبال ارایه سوال های جدید نمی گردد و ماهیت نظام آموزشی اقناعی و ارضایی است و همین که دانشجو علم را بفهمد کافی است ، در حالی که نظام آموزشی الزاما" باید پرسش آفرین و پرسش پرداز باشد و این شرط ضروری ورود به نظریه پردازی است .
اما فکر نمی کنید با این پرسش گری لازمه اش فضای باز علمی است ؟ بدون فضای باز علمی مگر نقد و مناظره و نظریه پردازی شکل می گیرد؟
بله. بالاخره هر شخص در قلمرو علمی خود به راحتی با انتشار کتاب و مقاله در نشریات علمی بتواند با جامعه علمی ارتباط برقرار کند و مورد نقد و نظر مختلف قرار گیرد و در واقع بستر لازم برای نظریه پرداز ی فراهم شود و در این زمینه هیات حمایت از کرسی های نظریه پردازی ، نقد و مناظره می تواند بسترسازی نماید و این هیات تا کنون حرکت خوبی نیز داشته است اما بعضا" نا شناخته است و عموم اندیشمندان با آن آشنایی زیادی ندارند .
اما در جامعه ما هر جا مساله پرسش گری مطرح شده به پرسش علیه یک فرد یا افراد انجامیده است. نه پرسش درباره یک فکر. چرا؟
بله متاسفانه برخی موضع گیری ها و داوری ها در جامعه ما موجب غلبه نقد شخص محور بر نقد علمی شده است. در زمینه نقد نیز باید گفت که نقد نسبت ذاتی با فلسفه و اندیشه دارد و عامل مهمی برای تنقیح و صیقل دادن اندیشه و نظر است . در چنین فضایی اگر نقد، اسیر جریانات نا سالم شخص گرایی ، جریان گرایی و باند بازی شود ، آسیب می بیند و در آن ساحت کسی جسارت نقد را پیدا نمی کند. باید هر کس هر نظری که دارد با اطمینان خاطر در چهارچوب موازین علمی(نه خارج از آن) آن را ارایه و امنیت مادی و معنوی او محفوظ نگهداشته شود .
من در هیات حمایت از کرسی های نظریه پردازی ، نقد و مناظره پیشنهادی دادم که به لحاظ ساختاری یک نظریه قابل طرح را چنانچه شاخص های اولیه نظریه را داشته باشد ، ابتدا در سطح جامعه علمی کشور منتشر و ظرف دو یا سه سال ، به داوری عرف عام و به ویژه عرف خاص بگذاریم تا هر منتقد و مخاطبی آزادانه در این مدت اعلام نظر کند. پس از آن بازخوردها و نقد و نظر جمع آوری شده و سپس هیات آنها را طی جلساتی به نقد و بررسی بگذارد. تجربه نشان داده که چنین شیوه ای مناسب تر است به عنوان مثال کسانی که معمولا" نقد و نظر ارایه می کنند نظراتشان از سر تفنن نیست بلکه نگاهی دلسوزانه و جدی و خارج از حب و بغض ها دارند.
اما بسیاری فکر می کنند این فضای باز علمی به ضرر سنت ها و ساختارهای سنتی ما تمام می شود.چرا؟
نظریه ها محصول تاملات جدی ، آشنایی با سوالات و مسائل مستحدثه در عصر حاضر و ایجاد رابطه بین امروز و فردای علم برای پاسخ گویی به نیاز هاست . نظام نظریه پردازی زمان بردار نیست و نظریه پرداز باید از گذشته تغذیه و با امروز آشنایی داشته باشد و با پرسش های جدید و طراحی مسئله، اندیشه و راه نویی را باز کند . بنابر این نظریه پرداز باید آشنا به مسائل و مبانی گذشته و نیازهای امروز جامعه باشد. اما من معتقدم اگر فضای آزاد علمی فراهم شود، اتفاقا به ضرر سنت ها تمام نمی شود.
آقای دکتر فقط جریان های سنت گرایی نیستند که مانع آزاد اندیشی در کشور ما شده . یک طرف ماجرا هم سیطره غرب گرایی و مدرنیته است. از این سو برخی با هر نوع پرسش در مقابل مدرنیته مقابله دارند ؟ چرا ؟
پرسش خوبی کردید. ظرف یکصد و پنجاه سال گذشته جامعه ما به لحاظ علمی در سیطره فرهنگ غربی قرار داشته و بخشی از علوم ما وارداتی بوده است ، این مسئله گرچه جامعه ما را با سپهر گسترده علمی آشنا کرد و در عین حال جغرافیای معرفتی ما را افزایش داده است ، اما جرات نظریه پردازی را از ما گرفته است. به عنوان نمونه ، یک دانشجوی دکتری فلسفه که بتواند در مقابل اندیشمند و فیلسوف بزرگی چون کانت نظری را ابراز کند و قوه حکم او را نقد کند ، بعید است در خود جرات چنین کاری را بیابد . ما در عرصه های مختلف علمی شاهد فقدان جسارت لازم برای ورود به عرصه های جدید هستیم و در مواردی سلطه پذیری فرهنگ غرب موجب می شود که اجازه طرح ایده ها داده نشود .
اصلا شما فکر می کنید آیا در جامعه ای با ساختار اسلامی، چند صدایی معنایی پیدا می کند و می تواند فضای ظهور و بروز داشته باشد؟
بله . چرا نمی شود. به شرطی که فضای ساختاری و فضای رسانه ای برای آن فراهم شود . اگر رسانه های ما بخصوص تلویزیون و برخی از مطبوعات مناظره را ترویج کنند کم کم زمینه نهادینه شدن گفت و گو در جامعه فراهم می شود .
اگرچه موضوع چند صدایی در ادبیات توسط باختین مطرح شده است و بر اساس آن در یک متن ادبی و هنری ما چند صدا داریم و پرسوناژها و قهرمان های مختلف وجود دارند که ایده ها و آرا خود را مطرح و به صورت معارض با هم پیش می روند و هیچ صدای برتری وجود ندارد ، این به معنی کثرت گرایی نیست ، بلکه هم افزایی است .
اما فرهنگ مناظره در آموزه های دینی ما مورد توجه بوده و امامان معصوم ما از جمله امام رضا (ع) و امام صادق ( ع) مناظره هایی با دانشمندان فرق مختلف داشته اند . مباحثه های طلاب در حوزه نیز نمونه خوبی است . متاسفانه چون اسیر عوارض مدرنیته شده ایم ومدرنیته تک صدایی است جرات و جسارت گفت و گو و مناظره در جامعه ما کم شده است.