ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : پنجشنبه 8 آذر 1403
پنجشنبه 8 آذر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : جمعه 17 دي 1389     |     کد : 13752

جورج زیمل و تجربه زندگی ‏روزمره

شاید هیچ کس به اندازه زیمل به پدیده‏های خرد و تجربه‏های‏زندگی‏روزمره توجه نکرده‏است.

شاید هیچ کس به اندازه زیمل به پدیده‏های خرد و تجربه‏های‏زندگی‏روزمره توجه نکرده‏است.

علی رجبی - هنر زیمل این است که فهم ظریف و دقیقی از تجربه‏های زندگی‏روزمره ارائه می‏دهد. روش‏شناسی او در بررسی زندگی اجتماعی بر توجه به امر جزئی و دقیق روزمره بنا نهاده شده‏است.

به تعبیر آدورنو(هایمور،2002) زیمل بود که فلسفه را به سمت سوژهای عینی سوق داد. زیمل معتقد بود فلسفه باید به رویدادهای روزمره و خرد توجه کند. فریزبی(1981 به نقل از کرایب 1997) نیز به تبعیت از لوکاچ، استعاره امپرسیونیسم را برای جامعه‏شناسی زیمل به کار می برد. لوکاچ و مانهایم نیز معتقد بودند، زیمل به عنوان امپرسیونیست جامعه‏شناختی بهترین توصیف را از رویدادهای روزمره ارائه داده است(کرایب،1997 :157). در واقع او نوعی جامعه‏شناسی فلسفی است که به تجربه‏های جهان روزمره تکه تکه شده توجه می‌کند. به نظر مانهایم، زیمل از روشی برای توصیف زندگی‏روزمره استفاده کرد که سابقا برای توصیف تصاویر و آثار ادبی استفاده می‏شد. او را به دلیل تحلیل معنادار نیروهای اجتماعی خرد وکوچکی که پیش از این قابل رؤیت نبودند باید امپرسیونیست در جامعه‏شناسی دانست ( هایمور،2002: 34).

فریزبی‏ معتقد است که زیمل زندگی‏روزمره را به مثابه امری زیبایی شناختی و هنری مورد مطالعه قرار داده و این تمایز او با جامعه‏شناسانی چون دورکیم است.

جامعه‌شناسی خرد زیمل به امور کلان نیز علاقه‌مند است. از نظر او علوم اجتماعی متعارف تنها قادر است به ساختارهای اجتماعی کلان ، قابل رویت و مشاهده‌پذیر توجه کند. زیمل در اینجا دیدگاه میکروسکوپی و ذره‌نگرانه خود را طرح می‌کند. این دیدگاه متاثر از ظهور تحقیقات میکروسکوپی در علوم تجربی است.

وی بین بدن به مثابه موضوع مورد بررسی علوم طبیعی و امر اجتماعی به مثابه موضوع مورد بررسی جامعه‏شناسی مشابهت می‏بیند( هایمور،2002: 37). پویش‏های زندگی در واقع با کوچکترین عناصر یعنی سلول‏ها پیوند دارند و هویت‌شان را با تعاملات بی‌وقفه و بی‏شمار بین این سلولها رقم می‏زنند. از طریق مطالعة نحوة تعاملات بین سلولها (حمایت شان از یکدیگر،‌ تخریب یکدیگر و..) است که می‌دانیم بدن چگونه خود را حفظ یا چگونه شکل خود را تغییر می‏دهد( زیمل 1997 : 109).

در اینجا زیمل جامعه یا امر اجتماعی را با بدن مقایسه می‌کند. او در مطالعه‌اش به کوچکترین عناصر یعنی سلولها، فرایند‏های ارتباط و تعامل شان متمرکز می‏شود. امر روزمره از نظر زیمل در علوم اجتماعی همانند سلول‏ها در علوم‏طبیعی هستند. چنین رویکرد ذره‌نگرانه‌ای است که مواجهات زندگی ‏روزمره را به مثابه پایه‌های بنیادین و اصیل زندگی شکل می‌دهد. جالب آنکه زیمل در بررسی امر روزمره از توجه به امر کلان و ماکروسکوپیک هم غافل نمی‏شود. از نظر زیمل امر روزمره باید با کمک تعاملات، شبکه‏ها و نیروهای زندگی اجتماعی منعکس شود.

زیمل همچون کانت «فیلسوف اکنون» است و همچون تجربه گرایان به امور جزئی و کوچک توجه می‌کند اما توجه به این امور جزئی به معنای بی‌توجهی به امور کلان در نظریه او نیست. همان طور که علوم طبیعی در مطالعه بدن به سلولها، حرکت آنها، تعامل با سلولهای دیگر و در نهایت مرگ آنها توجه می‌کند و این توجه مانع از دیدن کلیت بدن نمی‏شود، زیمل نیز از طریق مطالعه امور جزئی و ذره نگرانه به کلیت جامعه نیز توجه می‏کند. امر روزمره برای جامعه همانند سلول در بدن است.

بنابراین همانند سلول موجودیتی پویا، گذرا، میرا و ناپایدار دارد. در حالی‏که جامعه‌شناسی‏ رسمی و ساختارگرایان صرفا به کلیت جامعه اکتفا می‏کنند و از توجه به امور جزئی درزندگی‏روزمره غافل‏اند، زیمل اساس مطالعة خود را توجه به امر جزئی و خرد در زندگی روزمره قرار می‏دهد.

جزئیات و خصیصه‌های جزئی امر روزمره درون کلیت نظام حل نمی‏شوند و همانند اتم ضمن اینکه منفرد هستند در تعامل با یکدیگر قرار می‏گیرند. در واقع امر روزمره مملو از امور جزئی غیرقابل تقلیل است در عین حال همچون رشته‌های بافته‏شده‌ای است که با یکدیگر متصل شده‌اند. بدین سان کلیتی پیچیده، ناهمگن و متنوع را شکل می‌دهند.

زیمل از توجه به جنبه‏های بیگانه‏ساز زندگی مدرن نیز غافل نبوده‏است. «تراژدی فرهنگی» که زیمل(1380) در زندگی‏روزمره آن را دنبال می‏کند، تراژدی است که درآن دستاودهای عینی و تکنولوژیکی بر گستره ذهنی بشرپیشی می‏گیرند. بدین گونه آن دستاوردها و کالاهای عینی هویتی مستقل از آدمی می‏یابند. وی در فلسفه پول فصلی را به بحث درباب فرهنگ عینی اختصاص می‏دهد. که بسیار وام‏دار مباحث مارکس جوان است و لوکاچ نیز بعدها آن را از زیمل وام گرفت. فرهنگ عینی از نظر او مجموعه‏ای از اشیائی است که ورای نفوذ و تاثیرگذاری آدمی، فرهنگ آن را تولید می‏کند.

هرچه جامعه رشد می‏کند و فرهنگ عینی گسترش می‏یابد، شکاف میان فرهنگ عینی و فرهنگ ذهنی برجسته‏تر می‏گردد. کالاها و اشیاء زیادی تولید می‏شوند اما همة آنها در فرهنگ ذهنی افراد وارد نمی‏شوند. یکی از چیزهایی که به این امر دامن می‏زند تقسیم کار است(کرایب،1997 : 156). زیمل سپس به پیامدهای این امر در زندگی‏روزمره اشاره می‏کند. چرا که عینی شدن فرهنگ بر مناسبات ما با اشیاء اثر می‏گذارند.

گروه اندیشه خبرآنلاین


نوشته شده در   جمعه 17 دي 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode