يك سناتور آمريكايي در مقالهاي رسانهها را ابزارهاي مهم ديپلماسي عمومي خواند و تأكيد كرد كشورهايي كه اطلاعات را از امواج راديويي و تلويزيوني آمريكا دريافت ميكنند، اغلب با اين اطلاعات مخالفند.
به گزارش خبرنگار ديپلماسي عمومي خبرگزاري فارس، "ريچارد ج. لوگر " (RICHARD G. LUGAR) سناتور با نفوذ آمريكايي در اين مقاله كه در نشريه آمريكايي "فارين سرويس ژورنال " Foreign Service Journal)) منتشر شده به بررسي برنامههاي دولت آمريكا در خصوص ديپلماسي عمومي پرداخته است.
وي در آغاز مخاطبان ديپلماسي عمومي ايالات متحده را به دو دسته تقسيم كرده و مينويسد: آمريكا هميشه دو مخاطب داشته است، يك مخاطب نگاه مثبتي به آمريكا دارد و آن را يك دموكراسي بر مبناي آزادي جريان اطلاعات، آزادي بيان، گفتوگوي مدني و شركت فعال شهروندان در حكومت تلقي ميكند كه اين گروه معمولا حامي اقدامات و برنامههاي آمريكا هستند، يا حداقل قضاوت منصفانهاي در مورد آنها دارند.
در ادامه اين مقاله آمده است: در مقابل، اعضاي گروه دوم معتقدند كه اين نقاط قوت در واقع ضعف هستند و معمولاً بدترين تصورها را در مورد آمريكا دارند؛ در نتيجه آنها ما را رد ميكنند يا از آن بدتر، به ما حمله ميكنند، ديپلماسي عمومي موفق گروه اول را درگير نگه ميدارد و تعداد آنرا افزايش ميدهد، در حاليكه اندازه و تاثير گروه دوم را كاهش ميدهد، تاثيرگذاري بر هر دوي اين گروهها نه تنها از اقدامات، تصويرها و سخنان كشور خود ما منبعث ميشود، بلكه همچنين از رقابت كشورهاي ديگري كه منافع آنها ممكن است موافق يا مخالف منافع ما باشد، نشات ميگيرد.
پيشرفتهاي تكنولوژيكي مخاطبان ديپلماسي عمومي را افزايش داده است
لوگر در ادامه اين مقاله يادآور شد: سخنپراكني بينالمللي، كه يك ابزار مهم براي ارتباط با اين مخاطبان است، زماني فقط به معناي پخش با امواج كوتاه براي مخالفاني بود كه شب هنگام، دور راديوهاي خود جمع ميشدند، پيشرفتهاي تكنولوژيكي اخير و رشد استانداردهاي زندگي به انفجار واقعي مجاري ارتباطاتي، از راديوي FM تا تلويزيون، اينترنت، رسانههاي اجتماعي و تلفنهاي همراه منجر شده است. همه اين پيشرفتها، مخاطبان بالقوه را افزايش داده است، اما در عين حال توانايي و بودجه شركتهاي رسانهاي ما محدود شده است.
به نوشته لوگر، ماموريت سخنپراكني آمريكا طي دو دهه گذشته به طور چشمگيري گسترش يافته است. صداي آمريكا در ابتدا بخشي از "دفتر اطلاعرساني جنگ " (Office of War Information) بود و سپس در سال 1945 به وزارت خارجه منتقل شد. در سال 1953 به "آژانس اطلاعرساني آمريكا " (U.S. Information Agency) منتقل شد و نزديك به نيم قرن در آن باقي ماند. در سال 1999 هنگاميكه USIA در وزارت خارجه ادغام گرديد، VOA و "ايستگاههاي جانشين " (Surrogatestations) زير نظر BBG در داخل USIA قرار گرفتند، كه از سال 1995 ناظر فعاليتهاي سخنپراكني آمريكا بود. سپس اين كميته و تمامي واحدهاي آن به يك نهاد مستقل تبديل شدند.
كشورها معمولاً با اطلاعاتي كه ايالات متحده پخش ميكند، مخالفند
وي با بيان اينكه وظيفه "جانشينها " اين است كه شنوندگان را در كشورهايي كه با محدوديت آزادي مطبوعات مواجه هستند، از اخبار كشور خود و منطقه آگاه سازند، اعتراف كرده است: حكومتهاي كشورهايي كه اين امواج را دريافت ميكنند اغلب با اين اطلاعات مخالفند و ميليونها دلار را صرف مسدود كردن برنامههاي راديو- تلويزيوني و اينترنتي ميكنند.
اين سناتور آمريكايي بدون اينكه توضيح دهد چرا دولتها با پخش اين اطلاعات در كشورشان مخالفند، ادعا كرد: در مقابل، صداي آمريكا به موجب قانون عمومي 350-94 از سوي سنا وظيفه دارد "نمايندگي آمريكا را داشته باشد، نه فقط يك بخش از جامعه آمريكا، بنابراين VOA تصويري متعادل و جامع از انديشه آمريكايي را ارائه خواهد داد و سياستهاي آمريكا را به روشني و به طور موثر به تصوير خواهد كشيد. "
لوگر با بيان اينكه "مقر اصلي VOA در "واشنگتن ديسي " است و تأسيسات پخش آن در سراسر دنيا پراكنده شدهاند "، افزوده است: RFE/RL، واقع در پراگ، در حال حاضر براي 21 كشور به 28 زبان برنامه پخش ميكند. دامنه پخش آن اكنون خيلي بيشتر از ريشههاي پرده آهنين آن (اشاره به دوران جنگ سرد) است و براي كشورهاي ايران و عراق (از سال 1998)، افغانستان (2002) و منطقه مرزي پاكستان (2010) برنامه پخش ميكند.
اين سناتور در ادمه مقاله خود نوشته است: قانون عمومي 111-98، با نام پخش راديويي براي كوبا، در سال 1983 راديو "مارتي "Mart?) ) را به عنوان يك ايستگاه جانشين ايجاد كرد كه از تمامي برنامههاي VOA براي كوبا متمايز است. راديو مارتي در سال 1985 روي آنتن رفت، و تلويزيون مارتي كار خود را در سال 1990 آغاز كرد. هر دوي اين سرويسها در حال حاضر در ميامي واقع هستند.
سناتور لوگر در ادامه افزوده است: راديو آسياي آزاد، واقع در واشنگتن ديسي، در سال 1994 به موجب قانون عمومي 226-103 راهاندازي شد و پخش برنامههاي خود را از سال 1997 آغاز كرد. اين راديو در حال حاضر براي كشورهاي برمه، كامبوج، چين، لائوس، كرهشمالي، تبت و ويتنام پخش ميكند. شركت شبكههاي سخنپراكني خاورميانه، واقع در "اسپرينگفيلد " (Springfield) ايالت ويرجينيا، شامل تلويزيون "الحريه " (Alhurra) و راديو "ساوا "(Sawa) ميشود. (راديو ساوا از 23 مارس 2004 شروع به پخش 24 ساعته كرد و الحريه پخش خود را از 14 فوريه 2004 شروع كرد)
فايروال يا فوتبال؟
لوگر در اين فراز از مقاله به معرفي سازمان BBG پرداخته و مينويسد: كنگره، BBG را در سال 1994، هنگاميكه USIA هنوز وجود داشت، تشكيل داد تا بر فعاليتهاي صداي آمريكا و ايستگاههاي جانشين نظارت كند. كميته اول در 11 آگوست 1995 تحليف شد. هدف ايجاد يك سازمان مستقل به عنوان يك حائل دوحزبي در مقابل دخالتهاي سياسي و حصول اطمينان از بيطرفي و تعادل توليدات بود.
در ادامه اين مقاله آمده است: به طوريكه "مارك ناتانسون "، (Marc Nathanson) رئيس وقت BBG در سال 2001 گفت "مسئوليت ما اين است كه هم اينجا در واشنگتن و هم در خارج از كشور، به عنوان يك حائل ميان پخشكنندگان بينالمللي و نهادهاي سياستگذاري در جامعه امور خارجي عمل كنيم، اين مسئوليتي است كه ما آن را بسيار جدي ميگيريم زيرا در نهايت، تنها با ارائه اخبار و اطلاعات درست - كه مردم سراسر دنيا به دنبال آن هستند - است كه ميتوانيم اعتبار خود را بهدست آورده و آنرا حفظ كنيم. "
وي تصريح كرده است كه با اين وجود، مشخص شد كه نگه داشتن BBG در اوج توانايي و عملكرد خود، در خوشبينانهترين حالت مشكل است، اين كميته تنها در 6 سال از 15 سال فعاليت خود تكميل بوده، و از سال 2004 تا 2010 به طور مداوم چندين جاي خالي داشته است. قبل از تاييد كميته جديد در تابستان امسال، اين كميته تنها 4 عضو داشت (2 دموكرات و 2 جمهوريخواه)، كه هر يك از آنها از سال 2002 در خدمت بودهاند. با اينكه اين مدت خيلي بيشتر از دوره رسمي سه ساله بود، اما اعضاي BBG بر اساس قانون تا زمانيكه جايگزين گردند ميتوانند خدمت كنند.
اين سناتور آمريكايي با بيان اينكه "براي چندين سال سياستهاي حزبي، اين فايروال سياسي را به يك فوتبال سياسي تبديل كرده بودند "، يادآور شده است: تحليل كميته نشان داد كه تا تاريخ مي 2010، ميانگين خالي بودن يك مسند كميته بيش از 460 روز بوده است و يكي از مسندها براي بيش از 4 سال خالي بوده است.
وي افزوده است: اين كميته از ماه ژانويه 2008، كه "جيمز گلاسمن " (James Glassman) از پر كردن مسند خالي "كارن هيوز "(Karen Hughes) به عنوان معاون ديپلماسي عمومي وزارت خارجه خودداري كرد، رئيس نداشته است، وي جايگزين نشد و دولت اوباما تا نوامبر 2009 رسماً نامزدهايي را براي كميته جديد معرفي نكرد، هفت ماه نيز به خاطر اقدام سنا تلف شد. وقفهاي طولاني بين انتخابات رياستجمهوري و تحليف اعضاي جديد، اين كميته را رسما لنگ در هوا نگه داشت و مانع از آن شد كه در مورد مسايل فني و ژئوپوليتيكي بيشماري كه پيش رو داشت كاري صورت دهد. كساني هم كه از دور قبل در كميته حضور داشتند، با توجه به معرفي اعضاي جديد، به طور قابل دركي نسبت به پرداختن به چنين موضوعاتي بيتمايل بودند.
لوگر فقدان هدايت و بلاتكليفي بر سر رهبري را مشكل BBG دانسته و تصريح ميكند كه به اين خاطر روحيه كاركنان اين كميته به شدت تضعيف شده است، نظرسنجي از كاركنان فدرال 37 سازمان در سال 2008 نشان داد كه BBG در شاخصهاي رهبري و مديريت دانش، فرهنگ عملكرد نتيجهگرا و مديريت استعداد، در جايگاه آخر و در رضايت شغلي در جايگاه يكي مانده به آخر قرار دارد. موضوع تكاندهندهتر شايد اين باشد كه نتايج همين نظرسنجي در سال 2006 نيز مشابه همين بود.
اين سناتور آمريكايي در ادامه مقاله خود يادآور شده است: اكنون كه بالاخره يك كميته كامل تشكيل شده اميدوارم كه آقاي ايزاكسون و همكارانش در پيگيري موضوعات بسياري كه در برنامه كاري BBG به تعويق افتادهاند، نهايت تلاش خود را به كار گيرند، اما اداره يك شبكه چندرسانهاي با گستره جهاني، با سوء عملكرد در رأس هرگز به جايي نخواهد رسيد.
وي توصيه ميكند كه كنگره بايد مراقب باشد و چنانچه اين روند خالي بودن مسندهاي كميته و تاييدهاي با تاخير ادامه پيدا كند، شايد مجبور شويم به فكر ساختاري جديد براي نظارت بر پخشكنندگان بينالمللي خود باشيم تا اين ابزار مهم ديپلماسي عمومي آن مديريت و نظارت استواري را كه شايسته آن است بهدست بياورد.
اين سناتور آمريكايي در پايان بخش دوم مقاله خود با اشاره به اينكه يكي از موضوعات پيشروي كميته جديد محدوديتهاي موجود در راه دسترسي پخشكنندگان آمريكايي به مخاطبان مطلوب خود است، خاطرنشان كرده است: بعضي وقتها علت اين امر شلوغي بازارهاي رسانهاي در جايي مثل خاورميانه است كه صداي ما در بين آنها گم ميشود، بعضي وقتها هم صداي ما را خفه يا منكوب ميكنند همانند چين و روسيه كه با استفاده از تهديد و ارعاب از پخش برنامههاي آمريكا توسط رسانههاي محلي جلوگيري ميكنند يا از تكنولوژيهاي پيشرفته براي بستن ماهوارهها، پارازيت انداختن در راديوها يا مسدود كردن سايتهاي اينترنتي استفاده ميكنند.