به باور استاد دانشگاه تهران، اصل و اساس تشريع دين بر مبنای اختيار انسان است و اگر انسان دارای اختيار نباشد، تشريع دين بيهوده و عبث خواهد بود و اگر قضا و قدر باعث سلب اختيار بشر شود، ثواب و عقاب و امر و نهی الهی بیمعنا خواهد شد.
«منصور پهلوان»، عضو هيئت علمی دانشگاه تهران، در نشست «انسان در عين مختار بودن مجبور است؟!» از سلسله نشستهای تخصصی دومين جشنواره مطالعات قرآنی دانشجويان ايران اظهار كرد: اگر يك انسان در جامعه فاسدی قرار بگيرد، هر كاری كه انجام بدهد، در آن چارچوبی است كه اراده او و ويژگیهای وراثتی او اقتضا میكند.
وی افزود: اگرچه جامعه نيز در ويژگیهای رفتاری او تأثير دارد، ولی اين اختيار خود انسان است كه میتواند او را كمك كند تا از ميان نقشهای مختلف يكی را برگزيند و بر اساس آن عمل كند. ويژگیهای وراثتی فرد نيز نمیتواند بر اراده فرد، غالب شود و شاهد سادهای بر اين مدعا اين است كه بسياری موارد ديده شده كه دو شخص كه در يك خانواده تربيت شدهاند، ولی دارای خصوصيات متفاوتی هستند و اين نشاندهنده اين است كه اراده هر شخصی بر تمام خصوصيات محيطی و وراثتی غالب است.
استاد دانشگاه تهران عنوان كرد: در كتاب «منشور عقايد اماميه» كه از آثار آيتالله سبحانی است، چهار دليل عقلی برای اثبات اختيار بيان شده است، اولين دليل «وجدان» است، به اين معنا كه هر شخصی با وجدان خودش درمیيابد كه دارای اختيار است و میتواند كاری را انجام بدهد يا انجام ندهد.
وی تأكيد كرد: مولوی میگويد «اينكه گويی اين كنم يا آن كنم، خود دليل اختيار است ای صنم»، اين شعر به بحث وجدان انسان اشاره دارد كه هر كس اختيار را به شعور شخصی خود وجدان میكند. اگر انسان مجبور بود، احساس اينكه توانايی دارد تا كاری را انجام بدهد يا انجام ندهد، به او دست نمیداد و اصلا انسان در مرحله تصميمگيری قرار نمیگرفت.
وی با بيان آيه شريفه 3 از سوره مباركه انسان، عنوان كرد: اينكه خدای متعال چنين چيزی را به انسان نسبت میدهد، يكی ديگر از نشانههای اختيار است «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا؛ ما راه را به او نشان داديم خواه شاكر باشد و پذيرا گردد يا ناسپاس».
وی اضافه كرد: دليل دوم برای اثبات اختيار، «ستايشها و نكوهشها» است، وقتی كه ما يك شخص را كه دارای افعال حسنه است، ستايش میكنيم و شخص ديگری را كه فعل ناصوابی مرتكب شده، نكوهش میكنيم، اگر اشخاص در انجام افعال صواب و ناصواب مجبور باشند، تمجيد و نكوهش آنها چه جايگاهی خواهد داشت؟
نويسنده كتاب «فرهنگ واژگان نهجالبلاغه» تأكيد كرد: البته ما در انجام دادن تمام كارها مختار نيستيم، قرآن كريم در آيه شريفه 68 از سوره مباركه قصص میفرمايد: «وَرَبُّكَ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ وَیَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ؛ و پروردگار تو هر چه را بخواهد مىآفريند و برمىگزيند و آنان اختيارى ندارند» در اصل خلقت، انسان هيچ اختياری نداشته است، اينكه انسان به دنيا قدم بگذارد يا خير، در اين مطلب نيز انسان هيچ دخالت و اختياری نداشته است.
وی با بيان شعر «ما نبوديم و تقاضامان نبود، لطف تو بر ما عنايتها نمود»، تصريح كرد: همانطور كه به دنيا آمدن انسان در اختيار او نيست، از دنيا رفتن او نيز از حوزه اختيار او خارج است. سومين دليل برای اثبات اختيار، «شرايع و اديان» هستند، اصل و اساس تشريع دين بر مبنای اختيار است و اگر انسان، دارای اختيار نباشد، تشريع دين، بيهوده و عبث خواهد بود.
استاد پهلوان افزود: به عنوان نمونه، اينكه در دين به راستگويی توصيه شده به اين دليل است كه انسان دارای اختيار است و میتواند راست يا دروغ بگويد. اگر انسان مجبور به دروغ گفتن باشد كه توصيه به راستگويی در دين معنا نخواهد داشت. در نهجالبلاغه شريف آمده است كه اگر قضا و قدر باعث سلب اختيار بشر شود، مقوله ثواب و عقاب و امر و نهی الهی بیمعنا خواهد شد.
وی با بيان اينكه اگر اختيار نباشد، انسان گناهكار نمیتواند گناهكار نباشد، تأكيد كرد: در اين صورت انسان نيكوكار نيز نمیتوانسته نيكوكار نباشد؛ بنابراين بهشت رفتن برای انسان نيكوكار و جهنم رفتن برای انسان گناهكار بيهوده خواهد بود و اعمال انسانها بر اساس طينت، ذات و آنچه برای او مقرر شده خواهد بود و با اين فرض، ثواب و عقاب جايز نخواهد بود.
اين استاد دانشگاه تهران با بيان اينكه با پذيرش جبر، تمام دستوارات دين از جمله امر به معروف و نهی از منكر بیمعنا میشود و دعوت به حق، حقيقت و ديانت نيز عبث خواهد بود، تأكيد كرد: چهارمين دليل برای اثبات اختيار، «راه و روش مصلحان» است. مصلحانی كه در جامعه به پا میخيزند و برای ايجاد حركتی نو قيام میكنند و برای دگرگونی جامعه تلاش میكنند، اينها نشانه اين است كه انسان مجبور نيست و با استفاده از اختيار خود میتواند كاری را انجام بدهد يا آن را ترك كند.
وی افزود: حالا كه با اين دلايل چهارگانه اختيار انسان اثبات شد، اگر انسان، گناهكار است خودش مقصر است؛ چون میتواند خوب باشد و اصلا شرايع برای اين منظور آمدهاند. در كتاب «البيان» مرحوم آيتالله خوئی يك فصل درباره همين مسئله آمده است و درباره آيه شريفه 29 از سوره مباركه تكوير «وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن یَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ؛ و تا خدا پروردگار جهانها نخواهد [شما نيز] نخواهيد خواست» و آيات شبيه به آن بحث شده است.
وی با اشاره به اينكه آيه مذكور درباره اولياء الهی و ائمه معصومين(ع) است، عنوان كرد: اين آيه شريفه میخواهد اين را بفرمايد كه اولياء الهی چيزی نمیخواهند، مگر آن چيزی كه خدای متعال برای آنها خواسته است. مثلا آن رواياتی كه نقل شده در رابطه با امام حسين(ع) كه «انّ الله شآء ان يراك قتيلا؛ خداوند اينطور خواسته كه تو را كشته ببيند»، امام حسين(ع) نيز همان چيزی را میخواهد كه خدای متعال برای او خواسته است و حضرت(ع) بر خلاف مشيت الهی حركت نمیكنند.
نويسنده كتاب «پژوهشی در زمينه كتاب كافی و مؤلف آن» تصريح كرد: البته اينطور نيست كه همه انسانها بر اساس شريعت و دستورات الهی عمل كنند و خدای متعال هم بنا ندارد كه جلوی چنين افرادی را بگيرد، مشيت الهی بر اين تعلق گرفته كه انسان در دنيا مطابق اراده و اختيار خودش عمل كند.
وی عنوان كرد: اگرچه اين دنيا جای عمل است، ولی قرآن كريم در آيات شريفه 25 و 26 از سوره مباركه غاشيه میفرمايد: «إِنَّ إِلَیْنَا إِیَابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا حِسَابَهُمْ؛ در حقيقت بازگشت آنان به سوى ماست، آنگاه حساب [خواستن از] آنان به عهده ماست».