امضاي قرارداد نفتي گس - گلشاييان بين ايران و انگلستان (1327 ش)
محيطي كه پس از سركوبي مخالفان دولت محمد ساعد نخست وزير محمد رضا پهلوي در كشور فراهم شده بود، به نظر عوامل انگليس، براي حل مسأله نفت و تحكيم نيروي استعماري آن دولت مناسب بود، زيرا اكثريت مجلس از نظر دولت وقت حمايت ميكردند، بسياري از مخالفين مرعوب شده بودند و رهبر روحاني مردم، آيتاللَّه كاشاني، در تبعيد بود. بنابراين، مجلس پانزدهم درصدد بود كه خدمت خود را در جهت تثبيت غارتگري انگليس انجام دهد. به همين مناسبت، هيئت نمايندگي شركت نفت انگليس و ايران به رياست گس وارد تهران شد و قرارداد الحاقي گس - گلشاييان با مذاكراتي تنظيم گرديد كه ادامه حضور انگلستان را توجيه ميكرد. اين لايحه با شتابزدگي تمام در حاليكه بيش از چند روز از عمر مجلس پانزدهم باقي نمانده بود، به اميد اينكه هيچ نيروي مخالفي وجود نخواهد داشت با قيد دوفوريت تقديم مجلس گرديد. اما با وجود اصرار دربار و دولت، اقليت مجلس با پشتيباني افكار عمومي و با نطقهاي مفصّل، وقت مجلس را گرفتند و مانع تصويب آن شدند. اين قرارداد در جريان دولتهاي بعد، محل اختلاف بود تا اين كه در جريان ملي شدن صنعت نفت ايران در 29 اسفند 1329 ش، ملغي گرديد.
تشريح مواضع آينده نظام اسلامي توسط حضرت امام خميني(ره) (1357 ش)
در حالي كه جشن و سرور مردم به مناسبت ورود حضرت امام خميني(ره) به ايران، همچنان در سراسر كشور ادامه داشت، آن حضرت در يك مصاحبه مطبوعاتي كه نزديك به سيصد خبرنگار ايراني و خارجي از كشورهاي آمريكاي لاتين، آفريقا، اروپا و كشورهاي عربي و آسيا حضور داشتند، به تشريح مواضع آينده نظام اسلامي ايران پرداختند و اعلام كردند كه به زودي دولت موقت انقلاب را تشكيل خواهند داد. ايشان اظهار داشتند كه دولت موقت موظف است مقدمات همهپرسي را فراهم كند تا پس از تدوين قانون اساسي، آن را به همهپرسي بگذارد. امام خميني همچنين به دولت بختيار، نخستوزير دست نشانده شاه، هشدار دادند كه در صورت ادامه سركوب مردم، ايشان حكم جهاد خواهند داد. امام همچنين از ارتش خواست تا به مردم بپيوندند. از طرف ديگر اعلام شد كه تا آن زمان، 35 هزار آمريكايي، خاك ايران را ترك كردهاند و دههزار نفر ديگر نيز به زودي از ايران خارج ميشوند.
رحلت عالم نستوه آيت اللَّه "شيخ عبدالرسول قائمي" (1372 ش)
آيتاللَّه شيخ عبدالرسول قائمي در سال 1275 ش (1316 ق) در يكي از روستاهاي توابع اصفهان ديده به جهان گشود. پس از پشت سر گذاشتن دوران كودكي و نوجواني، به عشق تحصيل علوم ديني، به حوزه علميه اصفهان شتافت و پس از سالياني راهي حوزه نجف شد. آيتاللَّه قائمي در نجف از محضر آيت اللَّه سيد ابوالحسن اصفهاني استفاده برد و پس از چند سال به حكم ايشان براي مقابله با تبليغات ضد كمونيستي و بهاييها به آبادان رفت. وي در اين راه تا پايان زندگي خويش از هيچ كوششي دريغ ننمود و به تأسيس حوزه علميه آبادان، پرورشگاه ايتام، بناي چند مسجد و نيز كانون فرهنگي ديني دختران همت گماشت. ايشان قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، نقطه اتكاي مبارزان و مجاهدان بود و بسياري از كساني كه تحت تعقيب رژيم ستمشاهي بودند، توسط وي از كشور خارج ميشدند. آيتاللَّه قائمي كه از ناحيه مراجع بزرگي همچون سيد ابوالحسن اصفهاني، سيد حسين بروجردي، سيد محسن حكيم، سيد ابوالقاسم خويي، سيد محمدرضا گلپايگاني و حضرت امام خميني داراي نمايندگي تامالاختيار بود، در سال 1360 ش به اصفهان كوچيد و به ارشاد و هدايت مردم پرداخت. اين عالم بزرگوار سرانجام پس از عمري سرشار از توفيق و خدمات بزرگ ديني در 14 بهمن 1372 برابر با 21 شعبان 1414 ق در 97 سالگي چشم از جهان فروبست و در صحن مطهر حرم حضرت معصومه(س) به خاك سپرده شد.
آیت الله العظمی خمینی طی مصاحبه ای با خبرنگاران خارجی و داخلی نقطه نظرهای خودشان را بیان کردند و فرمودند: (1357ش)
بسم الله الرحمن الرحیم. من سلطنت شاه را قانونی نمی دانم. رژیم سلطنتی از اول غیرقانونی بود. مجلس مؤسسان به زور تأسیس شد و به این ترتیب رژیم شاه از اول جنبه قانونی نداشت. ما این دولت را نمی توانیم بپذیریم. ملت ایران رأی بر سقوط سلطنت داده است. بنابراین ما نه مجلس را قبول داریم و نه حکومت را قانونی می دانیم. باید دولت کنار برود. شورای انقلاب حکومت تعیین خواهد شد و حکومت موقّت موظف خواهد بود که مقدمات رفراندوم را تهیه کند. قانون اساسی که تدوین شده به آراء عمومی گذاشته می شو که اگر مردم قبول کردند رژیم جمهوری و قانون جمهوری خواهد بود. من اعلام می کنم که دولت فعلی غاصب است و غیرقانونی است و اگر زیادتر از این لجاجت کنند، مسئول خواهند بود. آیت الله خمینی در پاسخ سؤالات خبرنگاران گفتند: بختیار را در صورتی می پذیرم که استعفا بدهد. در موقعی دیگر نتوانیم راه حل مسالمت آمیز پیدا کنیم و من باید نصیحت کنم که دولت غاصب کاری نکند که مجبور شویم مردم را به جهاد دعوت کنیم. ما از ارتش می خواهیم هرچه زودتر به ما متصل شوند. ما می خواهیم ارتش مستقل باشد و از قید اجانب خارج شود. آزاد شود. آنها فرزندان ما هستند ما به آنها محبت داریم باید به دامن ملت بیایند. ارتش و ملت از همدیگر هستند. ارتش باید از دولت غاصب کنار برود تا مردم تکلیفشان را با او معین کنند. ما برای اقلیت های مذهبی احترام قائل هستیم. تمام اتباع خارجی در ایران به طور آزاد زندگی خواهند کرد. نظر من راجع به رادیو و تلویزیون و مطبوعات اینست که در خدمت ملت باشد. دولت ها حق هیچ نظارت ندارند.
امضاي معاهده تاريخي برلَن براي سركوبي انقلابيون فرانسه (1793م)
در دوم فوريه 1793م، معاهده تاريخي برلين ميان امپراتور اتريش و پادشاه پروس به امضا رسيد. اين معاهده، نتيجه توافقي بود كه ميان اين دو زمامدار اروپايى در اوت 1791م براي مقابله با انقلاب فرانسه حاصل شده بود. زيرا كه سلاطين اروپايي از برخي نظرات آزاديخواهانه انقلاب فرانسه به وحشت افتاده بودند. با وجود انعقاد اين معاهده و حمله اتريش، پروس و همچنين انگليس به فرانسه و حمايت از سلطنت طلبانِ اين كشور، اين تحركات به نتيجه نرسيد و انقلابيون فرانسه به پيروزي دست يافتند.
مرگ "بِرْترانْد راسل" نويسنده و فيلسوف شهير انگليسي (1970م)
برتراند آرتور ويليام راسل فيلسوف معروف انگليسي در 18 مه 1872م در انگلستان به دنيا آمد و زبانهاي فرانسه و آلماني را در خانه فرا گرفت. وي در 18 سالگي وارد دانشگاه كمبريج شد و با درجه ممتاز در رشته فلسفه فارغ التحصيل گرديد. اين در حالي بود كه وي به كلي از اعتقاد به مسيحيت دست كشيده بود. او در اين هنگام به مطالعه درباره مكاتب فكري مختلف پرداخت و همزمان به فعاليتهاي سياسي نيز مشغول شد. راسل درسال 1903م كتاب اصول رياضيات را نگاشت كه در آن ثابت ميكرد رياضيات قسمتي از علم منطق است. اين كتاب توجه تمام متفكران معاصر را به خود جلب كرد و راسل را به شهرت رساند. وي در جريان جنگ جهاني اول، با جنگ به مخالفت پرداخت و پس از نگارش مقالهاي در اين زمينه، از تدريس در دانشگاه محروم شد. با اين حال در جنگ جهاني دوم، اعمال قدرت در مناسبات با آلمان نازي را تجويز نمود و به دليل طرفداري از خلع سلاح جهاني و هستهاي، به دفعات توقيف شد. راسل در تمام زندگي خود، طرفدار آزادي مطلق و نامحدود روابط انساني و اجتماعي بود و علناً با دين و مذهب مخالفت ميكرد. او به اين نتيجه رسيده بود كه اعتقادات مذهبي با علوم جديد ناسازگار و اخلاقيات مسيحي در مواردي نامعقول است. از اين رو به مكتب نئورئاليسم كه با مذهب و حكمت الهي مخالفت داشت پيوست. راسل معتقد بود كه وقتي براي قبول نظريهاي، زور و فشار به كار برده ميشود، معلوم ميشود كه آن نظريه به خودي خود، فاقد قدرتهاي منطقي لازم است و براي جبران اين ضعف است كه زور و فشار، اعمال ميگردد. راسل در سال 1950م به دليل دفاع مداوم از آزادي بشر و افكاري كه در آثارش به كثرت يافت ميشود، به دريافت جايزه ادبيات نوبل مفتخر شد. سالهاي آخر عمر راسل با تشكيل دادگاه جنايات جنگي امريكا در ويتنام كه به نام او، دادگاه راسل خوانده ميشد و نيز مبارزه با توسعه صنايع هستهاي در تسليحات به ويژه افشاي اسرار هستهاي انگليس، از وجهه سياسي خاصي برخوردار بود. راسل علاوه بر مقالات فلسفي، مطالب بيشماري درباره تعليم و تربيت، سياست و منطق وفلسفه نگاشته است كه تاريخ فلسفه غرب، اخلاق، تصوف و منطق و معماهاي فلسفه از آن جملهاند. برتراند راسل سرانجام در دوم فوريه 1970م در 98 سالگي درگذشت.