تأسيس بانك بازرگاني اولين بانك خصوصي ايران (1328 ش)
«بانک بازرگانی ایران» بهعنوان اولین بانک خصوصی در ایران بهصورت شرکت سهامی در بهمن ماه ۱۳۲۸ تاسیس شد و در سال ۱۳۲۹ فعالیتهای بانکی خود را آغاز کرد. این بانک نخستین بانک خصوصی با مالکیت ۱۰۰٪ ایرانی بود. این بانک در محل پیشین شعبه بازار بانک شاهی واقع در خیابان بوذرجمهری تهران روبروی مسجد سلطانی با ۱۸ نفر کارمند گشایش یافت و در سال ۱۳۲۹ به علت توسعه فعالیتهای بانک در خیابان سعدی اقدام به تاسیس شعبه کرد. درسال ۱۳۳۱ بزرگترین موفقیت بانک بازرگانی ایران که خریداری محل بانک شاهی به مبلغ ۳٫۵ میلیون تومان بود، تحقق یافت. بانک بازرگانی در ۲۹ شهریور ماه ۱۳۳۱ بنای ساخته شده توسط قهرمان میرزا امیرلشکر را، از بانک شاهی خریدار نمود. بانک بازرگانی فعالیتهای چشمگیری در رقابت با بانکهای دولتی مانند بانکهای ملی، سپه، کشاورزی، رهنی، کارگشایی و صنعتی آغاز کرد و به ارائه انواع خدمات بانکی مبادرت ورزید. یکی از اقدامات این بانک در آن زمان افتتاح حساب سیار بود. دارندگان این حساب بوسیله دفترچه میتوانستند از موجودی خود در تمام شهرستانهایی که بانک در آنجا شعبه داشتهاست برداشت نمایند. علاوه برآنکه به موجودی این حسابها سود قابل ملاحظهای نیز تعلق میگرفت و سالانه دوبار نیز در ماههای مهر و بهمن قرعهکشی برگزار و به برندگان جوایزی پرداخت میشد. سرمایهٔ پرداختی «بانک بازرگانی ایران» در پایان اسفند ماه ۱۳۴۹ به مبلغ ۲۵۰ میلیون ریال میرسید. این بانک پس از اجرای مادهٔ ۱۷ لایحهٔ قانونی ادغام بانکها در سال ۱۳۵۸ در بانک تجارت ادغام شد.
تحريم رفراندوم فرمايشي رژيم "محمدرضا پهلوي" توسط "امام خميني"(ره) (1341ش)
پس از اعلام لوايح ششگانه شاه به عنوان انقلاب سفيد و تعيين روز ششم بهمن 1341 جهت برگزاري رفراندوم عمومي، حضرت امام خميني، در پاسخ به استفتاء گروهي از مردم مسلمان ايران، با انجام اين همهپرسي مخالفت و آن را خلاف شرع اسلام و قانون اساسي ايران اعلام كردند. شاه در روز نوزدهم دي ماه 41، لوايحي را براي اصلاحات ارضي، ملي كردن جنگلها، فروش سهام كارخانجات دولتي، سهيم كردن كارگران در منافع كارگاههاي توليدي و صنعتي، اصلاح قانون انتخابات و ايجاد سپاه دانش اعلام كرده و خواستار برگزاري همهپرسي در اين زمينه شده بود. اما حضرت امام باتوجه به پيشبيني نشدن همهپرسي در قانون اساسي، مبهم بودن لوايح و بياطلاعي مردم از محتواي آنها و نيز نبودن آزادي و توسل مأموران رژيم به تهديد و تطميع مردم، همهپرسي درباره لوايح شش گانه شاه را خلاف شرع و قانون اساسي، اعلام نمودند. در دوم بهمن 41، پس از انتشار اعلاميه امام درباره تحريم همهپرسي شاه، مردم تهران با تعطيل كردن بازار، در خيابانها به تظاهرات پرداختند. در اوج تظاهرات، سخنان تند انتقادآميزي عليه دولت توسط حجتالاسلام شيخ محمدتقي فلسفي ايراد گرديد كه به حضور پليس و درگيري با مردم انجاميد. در قم نيز بازار تعطيل شد و روحانيان و مردم مسلمان اين شهر، بر ضد لوايح شش گانه شاه به تظاهرات پرداختند.
رحلت حكيم عارف و محدث مفسر ملامحمد محسن فيض كاشاني(1091 ق)
محمد بن شاه مرتضي، ملقب به محسن معروف به ملامحسن فيض كاشاني، در چهاردهم صفر سال 1007 هجري قمري در كاشان به دنيا آمد. وي مقدمات را در زادگاه خود فرا گرفت و در جواني راهي اصفهان گرديد. ملامحسن در محضر علماي نامور زمان از قبيل علامه محمدتقي مجلسي، شيخ بهايى، ميرداماد، ميرفندرسكي و ملاصدراي شيرازي زانوي ادب زد و به كسب علم پرداخت. آن هنگام كه ملاصدرا در روستاي كَهَك قم ساكن بود، ملامحسن، مونس وي گرديد و ملاصدرا دخترش را به وي تزويج نمود و به او لقب فيض داد. وي پس از سالياني، راهي كاشان شد و به تدريس و تاليف همت گماشت. علم الهدي و معينالدين،(فرزندان فيض) محمد مومن(برادرش) ضياءالدين محمد و دهها فاضل ديگر از جمله شاگردان مكتب درسي او بودند. ملامحسن همچنين در طول 65 سال تحقيق و مطالعه، نزديك به دويست كتاب و رسالهي نفيس در علوم و متون مختلف نگاشت. تفسير صافي، تفسير اصفي و تفسير مُصفّي در تفسير، الوافي، الشافي و المَحجَةُ البيَضاء و دهها اثر گرانسنگ ايشان دركلام، عرفان، اخلاق، ادب و موضوعات ديگر، نشانگر روح پر تلاش و احاطهي ايشان بر معارف اسلامي و علوم روز ميباشد. سرانجام اين فقيه وارسته و اين عالم كامل در 84 سالگي دار فاني را وداع گفت و در زميني كه بعدها به قبرستان فيض معروف شد، مدفون گرديد. برطبق وصيت ملامحسن فيض كاشاني، بر روي قبر وي سقف و سايباني ساخته نشده است.
اعدام "لويي شانزدهم" پادشاه فرانسه در جريان انقلاب اين كشور (1793م)
وخامت اوضاع اقتصادي در فرانسه باعث شد تا لويى شانزدهم و هيأت حاكمه اين كشور از نمايندگان طبقات مختلف جامعه براي اجتماع و يافتن راه حل كمك جويند اما در عمل، اين طبقات اشرافي بودند كه به منافعي دست يافتند. با اين پيشزمينه از اوايل سال 1789م انقلاب فرانسه وارد اولين مرحله خود شد و مردمِ خشمگين از اعمال مستبدانه لويى شانزدهم سر به شورش برداشتند. آنها پس از به غنيمت گرفتن توپ و تفنگ از دولت، در 14 ژوئيه 1789م زندان باستيل، محل نگهداري زندانيان سياسي را با خاك يكسان كردند و ضربهاي سخت و مستقيم بر حكومت ديكتاتوري وارد نمودند. در ادامه رويدادهاي فرانسه، در دهم اوت 1792م، خاندان سلطنتي محبوس شدند و از سوي رهبران انقلاب، انقراض حكومت پادشاهي و تأسيس جمهوري اعلام گرديد. ولي اتخاذ تصميم نهايى درباره سرنوشت خانواده سلطنتي به عهده مجلس ديگري كه كنوانسيون ناميده ميشد محول گرديد. بحث كنوانسيون درباره سرنوشت لويى شانزدهم 24ساعت به طول انجاميد و در اين مدت، يك يك اعضاي كنوانسيون، پشت تريبون رفته و پس از اظهار نظر، راي خود را اعلام ميكردند. در تمام مدت تشكيل جلسه، در اطراف كنوانسيون، تظاهراتي به طرفداري از صدور حكم اعدام لويى شانزدهم جريان داشت. در چنين جوي، تصويب حكم اعدام پادشاه فرانسه در كنوانسيون، امري طبيعي و اجتنابناپذير بود. در نهايت، اين مجلس در 16 ژانويه 1793م، پيشنهاد اعدام لويى را داد؛ زيرا وجود لويى را خطر بالقوهاي براي جمهوري تازه تأسيس فرانسه ميدانست. بدين ترتيب، لويى شانزدهم به جرم ديكتاتوري و نيز همدستي باكشورهاي بيگانه محاكمه و در 21 ژانويه 1793 در 39 سالگي در ميداني كه امروز به نام ميدان كنكورد معروف است به وسيله گيوتين اعدام شد. نكته شگفتآور اينكه او با همه ضعف و زبوني كه در حل مسائل زندگياش از خود نشان داد، مرگ را با شجاعت و خونسردي استقبال كرد.