ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : دوشنبه 5 آذر 1403
دوشنبه 5 آذر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : پنجشنبه 22 مهر 1395     |     کد : 107706

نهضت امام حسین(ع)؛ تجسّم آیات قرآن

مقصود از مبانی قرآنی، پیش‌فرض‌های پذیرفته از آموزه‌های قرآنی است که زیربنای قیام امام حسین(ع) گردید. بر اساس حدیث ثقلین، مبنای نهضت امام حسین(ع) ‌باید بر آیات قرآن استوار باشد.

مقصود از مبانی قرآنی، پیش‌فرض‌های پذیرفته از آموزه‌های قرآنی است که زیربنای قیام امام حسین(ع) گردید. بر اساس حدیث ثقلین، مبنای نهضت امام حسین(ع) ‌باید بر آیات قرآن استوار باشد.

 چکیده

مقصود از مبانی قرآنی، پیش‌فرض‌های پذیرفته از آموزه‌های قرآنی است که زیربنای قیام امام حسین(ع)  گردید. بر اساس حدیث ثقلین، مبنای نهضت امام حسین(ع)  ‌باید بر آیات قرآن استوار باشد. به نظر نگارندگان، توجّه به مبانی قرآنی نهضت که کمتر مورد پژوهش قرار گرفته است،می‌تواند فهم صحیح و کامل‌تری از قیام حضرت را نمایان سازد. نوشتار حاضر که با روش توصیفی ـ تحلیلی سامان یافته است، به برخی از مبانی سیاسی ـ اجتماعی نهضت امام حسین(ع)  از منظر قرآن در مفاهیمی مانند اصلاح‌گری، مبارزه با ستمکاری، هجرت در راه خدا، امر به معروف و نهی از منکر، جهاد و عدالت پرداخته است. بازشناخت این مبانی، علاوه بر تعیین جایگاه توحیدی و رفیع نهضت امام حسین(ع) ، وظیفه قرآنی مسلمانان را در عمل به تکلیف در شرایط مشابه مشخّص می‌سازد.



نهضت اعجازگونه، بی‌بدیل و حیات‌بخش امام حسین(ع)  از آغازین روز واقعه، عبرت‌ها، پیامدها و نتایج فراوانی در پی داشته است و طرفداران زیادی از ملل و مذاهب مختلف به خود جلب کرده است، امّا از آنجا که این قیام در جهان اسلام و از سوی امام معصوم(ع)  انجام شده، سؤال این است که مبانی قرآنی آن نهضت سیاسی اجتماعی چیست؟ آیا در کلام خود حضرت هم از مبانی قرآنی نهضت وی سخنی رسیده است یا خیر؟ نهضت عاشورا از هنگام وقوع تاکنون، به سبب اهمیّت عناصر انسانی، زمانی، مکانی، پیامدها و کارکردهای آن همواره مورد توجّه دانشمندان و نویسندگان بوده است و نگارش صفحات و سطور بسیاری را به خود اختصاص داده است.

به دلیل آنکه طرف مقابل این قیام، نام مسلمانی و خلافت را بهانه سفّاکی خویش قرار داده بودند، بررسی، تعمیق و تبلیغ مبانی قرآنی آن نهضتِ رهایی‌بخش در بنان و بیان امام حسین(ع)  ضرورتی جدّی است تا هم ادّعاهای واهی خونریزان بی‌دین اموی آشکار گردد و از سویی، بر جویندگان حقیقت، حجّت را تمام کند و پرده از چهره تابناک پیشوا و پیروان آن قیام کنار زند.

نگارنده به استناد منابع، اثبات نموده است که نهضت امام حسین(ع)  تجسّم آیات قرآن است و نهضت سیاسی و اجتماعی حضرت به دلیل آگاهی ژرف او از قرآن، بر پایه آیات قرآن شکل گرفته است و چراغی فروزان پیش امّت اسلام است. از این رو، توجّه به برخی از مبانی سیاسی ـ اجتماعی نهضت امام حسین(ع)  مانند جهاد، هجرت، امر به معروف و نهی از منکر و... و نیز پیوند آن مبانی با آموزه‌های قرآنی، جنبه نوآوری این پژوهش می‌باشد. این پژوهش می‌تواند درک و بینش نوینی را برای بررسی ابعاد مختلف این نهضت از منظر همراهی با قرآن، پیش روی محقّقان و علاقه‌مندان به ساحت قرآن قرار دهد. مقاله حاضر در شش بخش به همراه نتیجه‌ حاصل از متن سامان یافته است.

1ـ مفاهیم سیاست و اجتماع

در فرهنگ‌های مختلف، سیاست بار معنایی متفاوت دارد، امّا در هر صورت، یکی از لوازم لاینفکّ آن، قدرت، اعمّ از نرم یا سخت است (ر.ک؛ دوورژه، 1352: 99).واژه سیاست، واژه‌ای عربی از ریشه «سَوَّسَ یُسَوِّس» است. در لسان‌العرب، ذیل مادّه «سَوَّسَ» آمده است: «سَاسَ و سِیسَ علیه؛ یعنی فرمان داد و بر او فرمان رانده شد» (ابن‌منظور، 1414ق.، ج 6: 107). در لغت‌نامه دهخدا واژه سیاست را به «تدبیر امور و مصلحت‌اندیشی و دوراندیشی» معنا شده است (دهخدا، 1377، ج 38: 125).

در اصطلاح دانشمندان اسلامی، سیاست به معنی روش اداره جامعه است، به‌گونه‌ای که مصالح مادّی و معنوی یکایک مردم تحقّق یابد. لذا در این تعریف، در سیاست، قداست نهفته است و برخلاف پندار رایج، با نیرنگ و فریب دادن دیگران همراه نیست (ر.ک؛ نوروزی، 1382: 15).

امام خمینی(ره) به ‌عنوان یک فقیه عالیقدر، دانشمند فلسفه، عرفان، فقه اسلامی و نیز سیاستمدار برجسته نظری و عملی می‌فرماید: «سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه و همه ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد و اینها را به طرف چیزی که صلاح ایشان هست، هدایت کند» (موسوی خمینی(ره)، 1368، ج 13: 432).

واژه «جامعه» اسم فاعل مؤنّث از مصدر «جمع» به معنای گرد آوردن، فراهم کردن و در برگرفتن است (ر.ک؛ جوهری، 1410ق.، ج 3: 1199). بنابراین، جامعه به معنای گردآورنده، فراهم‌کننده و در بر گیرنده است. به همین دلیل، به غُل، جامعه می‌گویند، چون دو دست را به طرف گردن جمع می‌کند (ر.ک؛ ابن‌منظور، 1414ق.، ج 11: 504). البتّه در قرآن واژه جامعه عنوان نشده است، امّا واژه‌هایی با معنای مشابه جامعه ذکر گردیده است؛ مانند «اُناس» (البقره/60)، «اُمه» (الأنعام/108)، «قریه» (یوسف/ 82)، «قوم» (التّوبه/70) و «قَرن» (مریم/ 7).

مفهوم اصطلاحی جامعه نیز مانند بسیاری از مفاهیم علوم انسانی، از تعریف یگانه‌ای برخوردار نیست. صرف ‌نظر از ایرادهای وارده بر هر تعریف، بسیاری از جامعه‌شناسان بر این باورند که منظور از جامعه واحد، گروهی از مردم است که در یک نظام سامان یافته‌اند و امور آن را مستقلّ از نظارت بیرونی اداره می‌کنند (ر.ک؛ مصباح یزدی، 1379: 24).

برنامه خداوند در طول تاریخ انسان، ارسال انبیا و اولیا بوده است تا ضمن آموزش بهره‌مندی از قدرت، تعامل انسان‌ها را بر محور اخلاق، تدیّن و قانون رقم زنند و عدّه‌ای خود را محور قانون، اخلاق، انصاف و عدالت معرّفی نکنند. مسائل اجتماعی نیز دامنه وسیعی دارد، دادوستدها، زوجیّت و خانواده، جامعه‌پذیری یا قانون‌گریزی، هنجارها و ناهنجاری‌ها، مسئولیّت‌های اجتماعی و همگانی، تعلیم و تربیت، امنیّت کار و روان، زندگی مدنی، تعاملات اجتماعی، محیط کسب و کار، اخلاق شهروندی، قوانین، فساد، تبعیض و... بخشی از آنهاست.

اسلام به عنوان دین کامل و قرآن به عنوان سند گویا و سالم آسمانی، به گونه‌ای شایسته، البتّه متفاوت با روند منابع جامعه‌شناسی بشری، موضوع را تبیین نموده است. مهم‌تر آن است که در دین اسلام، مسائل سیاسی و اجتماعی، روابطی در هم‌ تنیده دارد و جدایی مرزهای آنان غالباً تفکیک‌ناپذیر است، چه آنکه همیشه چاره‌اندیشی و سیاست قبل از آنکه ناظر به مسائل فردی باشد، بیشتر به جامعه و مسائل اجتماعی توجّه و اهمیّت می‌دهد، حتّی اگر شروع آن را از فرد توصیه نماید. مسائل سیاسی و اجتماعی در نهضت امام حسین(ع)  نیز از این ویژگی برخوردار است. تبیین مبانی قرآنی مسائل سیاسی و اجتماعی نهضت حضرت، ما را به این مطلب راهنمایی می‌کند. در ذیل به برخی از این موارد اشاره می‌شود.

2ـ اصلاح امّت

اصلاح به معنای سامان دادن، بهینه ساختن و به نیکی درآوردن است. اصلاح در مقابل افساد است. افساد یعنی ایجاد نابسامانی و از حال تعادل بیرون بردن. اصلاح و افساد دو صفت متقابل و متضاد هستند (ر.ک؛ فراهیدی،1410ق.، ج 3: 117؛ ابن‌منظور، 1414ق.، ج 2: 517؛ طریحی، 1375، ج 2: 387 و راغب اصفهانی،1412ق.، ج 1: 489).

اصلاح امّت در عین حال که موضوعی اجتماعی است، یکی از مفاهیم رایج سیاسی است. اصلاح یک جامعه در تمام ابعاد و عرصه‌های آن و سامان‌دهی آن شرایط به سوی ترقّی و رشد اخلاقی، موضوعی است که امام حسین(ع)  ضرورت پرداختن به آن را در دوران فرمانروایی یزید دریافته بود. پس از رحلت پیامبر(ص)، آموزه‌های ناب اسلامی به دلیل انحراف از مسیر حیات‌بخش امامت، دچار کژی‌ها و انحرافات فراوانی گردید. توجّه به این مسئله، به کرّات در بیان امام حسین(ع)  در مسیر کربلا مطرح شده است. امام حسین(ع)  در وصیّت‌نامه‌ای که در مدینه به برادر خویش محمّد حنفیه می‌سپارد، چنین می‌فرماید:«إنِّی لَم اَخرُج اشراً و لا بطراً وَ لا مفسداً وَ لا ظالماً و إنّما خرجتُ لطلب الإصلاح فی ‌أُمَّه جدّی: من برای طغیان، فساد و ظلم قیام نکردم، بلکه برای اصلاح امّت جدّم قیام نمودم» (ابن‌شهرآشوب، 1379ق.، ج 3، 242؛ مجلسی، 1403ق.، ج 44: 329ـ 330 و عاملی، 1996م.:30).

امام(ع) در سخنی دیگر، حرکت خویش را نه بر اساس نزاع قدرت یا دنیاطلبی، بلکه برای آشکار ساختن (معالم دین) و اظهار اصلاح در شهرها و امنیّت یافتن مظلومان و عمل با فرایض و سنن و احکام الهی چنین می‌فرماید: «وَلَکِنْ لِنَرِیَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِی بِلَادِکَ....» (مجلسی، 1403ق.، ج 34: 111).

بحث اصلاح‌گری را می‌توان در ابعاد مختلف جستجو نمود. اصلاح در شیوه‌های رفتاری مسئولان حکومت و نیز در خصلت‌ها و عملکرد مردم در قبال یکدیگر، از مؤلّفه‌های عمده اصلاح‌گری هستند. امام حسین(ع)  تأکید می‌نمایند که اصول مزبور، مخدوش و مغفول مانده است. پس انسان مصلحی را می‌طلبد که برای سامان بخشیدن به ناهنجاری‌ها، احیای سنّت‌ها و ارزش‌های مقدّس جامعه عصر نبوی قیام کند.

واژه اصلاح در مقابل افساد به کرّات در قرآن مطرح شده است و از زورمداران و زراندوزان به عنوان مفسد یاد شده است (ر.ک؛ البقره/ 1، 12، 220 و 205؛ النّحل/ 34 و یونس/ 81). قرآن کریم مهم‌ترین دلیل بعثت انبیا را مبارزه با مفاسد اجتماعی و استقرار قسط و عدل عنوان می‌نماید (الحدید/ 25؛ یونس/ 47 و الأعراف/ 29). جامعه‌ای که از معیارها و آموزه‌های اصیل دینی فاصله بگیرد، فساد و ناهنجاری در پیکره آن ریشه می‌دواند و روابط انسانی، ارتباط‌های اجتماعی و آنچه میان حاکمیّت و ملّت رخ می‌نماید، دچار انحراف می‌گردد. گسترش بی‌بند و باری، حیف و میل بیت‌المال مسلمین، فقدان امنیّت، عدالت و... گوشه‌ای از فسادهای اجتماعی است.

 اگر در جامعه‌ای اصلاحات صورت نپذیرد، عموم مردم بر اساس اصول اسلامی، به‌ویژه زندگی توحیدی عمل نخواهند کرد. از منظر قرآن، پیوسته پیامبران الهی در جامعه به دنبال تحقّق این مهم بودند (ر.ک؛ یونس/47). امام حسین(ع) که وارث خطّ صلاح و اصلاح پیامبران الهی می‌باشد، قیام او ریشه در نهضت اصلاحی انبیا دارد. قرآن از قول حضرت شعیب(ع)  می‌فرماید: إِنْ أُرِیدُ إِلاَّ الإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ: من جز اصلاح ـ تا آنجا که توانایى دارم ـ نمى خواهم! (هود/ 88).

مفسّران اصلاح‌گری را در دو عرصه امورات دنیوی و اُخروی دنبال می‌کنند و وسیله اصلاح در جامعه را امر به معروف و نهی‌ از منکر، موعظه، نصیحت و ... برمی‌شمارند. سخن حضرت شعیب هدفی است که تمام پیامبران الهی آن را تعقیب می‌نمایند. اصلاح عقیده، اصلاح اخلاق، اصلاح عمل، اصلاح روابط و نظام‌های اجتماعی مردم از این قبیل می‌باشد (ر.ک؛ طبرسی، 1372، ج 5: 287؛ طباطبائی، 1417ق.، ج10: 369 و مکارم شیرازی، 1374، ج 9: 209).

محتوای پیام حضرت شعیب در آیات دیگر از سوره شعراء (آیات 181ـ183) و سوره اعراف (آیات 85ـ86) بهتر جلوه‌گر می‌شود. آنجا که قرآن در باب دادوستدها، رعایت کیل و پیمانه، پرهیز از اغفال مردم و دوری از افساد عنوان می‌نماید: قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ قَدْ جَاءتْکُم بَیِّنَه مِّن رَّبِّکُمْ فَأَوْفُواْ الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ وَلاَ تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْیَاءهُمْ وَلاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ: اى قوم من! خدا را بپرستید که جز او معبودى ندارید! دلیل روشنى از طرف پروردگارتان براى شما آمده است.

بنابراین، حقّ پیمانه و وزن را ادا کنید! و از اموال مردم چیزى نکاهید! و روى زمین بعد از آنکه (در پرتو ایمان و دعوت انبیا) اصلاح شده است، فساد نکنید! این براى شما بهتر است اگر با ایمان هستید! (اعراف/85) و در آیه 86 همین سوره نیز آمده است: وَلاَ تَقْعُدُواْ بِکُلِّ صِرَاطٍ تُوعِدُونَ وَتَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَتَبْغُونَهَا عِوَجًا....: و بر سرهر راه ننشینید که (مردم با ایمان را) تهدید کنید و مؤمنان را از راه خدا باز دارید و با (القای شبهات) آن را کج و معوج نشان دهید و با ناظر بیاورید.... و این گفت و شنود تا آیه 93 ادامه می‌یابد. از جمله محتوای حرکت مصلحانه حضرت شعیب بر اساس آیات قرآن، موارد ذیل می‌باشد:

خداپرستی (اصلاح در باورها و ارزش‌ها)، اصلاح ترازو، برخورد با مشکل کم‌فروشی (اصلاح اقتصادی)، حفظ امنیّت راه‌ها (اصلاح اجتماعی و سیاسی) و در کنار محتوای اصلاح، شیوه حضرت شعیب نیز قابل توجّه است که ایشان از ابزار کلام و گفتار بهره برده است. همچنین تأکید بر این نکته که گرچه هدف جلوگیری از مفاسد و اصلاح‌طلبی است، امّا این تلاش در حدّ استطاعت و توان است (ر.ک؛ رسولی محلاّتی، 1410ق.، ج 2: 29ـ35).

همه پیامبران به منظور انجام اصلاحات با مهم‌ترین مفاسد جامعه خود درگیر بودند، حضرت صالح(ع)  در عصرخویش با اسراف و تبذیر رایج در آن زمان به‌شدّت مبارزه می‌کرد: وَلَا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ *الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَلَا یُصْلِحُونَ: و فرمان مسرفان را اطاعت نکنید؛ * همان‌ها که در زمین فساد مى کنند و اصلاح نمى کنند! (الشّعراء/151ـ152). حضرت موسی(ع)  نیز به هنگام داخل شدن به میقات به برادرش هارون توصیه می نماید که در مسیر اصلاح افراد و جامعه گام بردارد: وَقَالَ مُوسَى لأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَأَصْلِحْ وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ: و موسى به برادرش هارون گفت: جانشین من در میان قوم باش و (آنها) را اصلاح کن! و از روش مفسدان پیروى منما (الأعراف/142).

توجّه به سیره اصلاحی پیامبران الهی در قرآن کریم، روشن‌گر هماهنگی سیره اصلاح‌طلبانه امام حسین(ع)  با ابعاد اصلاح‌گری از منظر قرآن می‌باشد و نباید اقدام حضرت را سوای تعالیم و آموزه‌های قرآنی مورد بررسی و کاوش قرار داد.

3ـ مبارزه با ستم و ستمکار

انحراف از مسیر حق، بالاترین ستم و منحرف‌کنندگان بزرگترین ستمکارانند. تبدیل موضوع امامت و رهبری الهی به خلافت و سلطنت از سوی عدّه‌ای از صحابه در صدر اسلام و در امتداد آن سلطنت مسموم بنی‌امیّه، بالاترین ستم به خداوند، مردم، دین، پیامبر و ائمّه اطهار(ع) بود و بانیان این مسئله جزو بزرگترین ستمکارانند؛ زیرا چنین پدیده شومی آغاز انحراف از مسیر انسانیّت، عدالت و رهبری جامعه‌ای بود که پیامبر خاتم(ص) تمام تلاش خویش را برای رشد و ترقّی آن مبذول داشتند. مبارزه با چنین ستم فراگیر و ستمکاران طاغوتی، ریشه در آموزه‌ها و تعالیم قرآنی دارد. قرآن در آیات زیادی ظلم را تقبیح می‌نماید و علّت عذاب برخی اقوام را ظلم آنان می‌داند و میل و تکیه بر ستمکاران را موجب عذاب معرّفی می‌کند (الأنعام/ 45؛ هود/ 47 و ...).

خداوند در آیه 113 سوره هود، حتّی از میل و تمایل به ستمکاران به‌شدّت منع می‌نماید: وَلاَ تَرْکَنُواْ إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ فَتمسّکمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ: و بر ظالمان تکیه ننمایید که موجب مى شود آتش شما را فرا گیرد و در آن حال، هیچ ولىّ و سرپرستى جز خدا نخواهید داشت و یارى نمى شوید! (هود/113).

مادّه «رکن» به معنای میل کردن به سوی چیزی و تسکین دادن خاطر به‌وسیله آن است (ر.ک؛ ابن‌منظور، 1414ق.، ج 13: 185). علاّمه طباطبائی «رکون» را به معنای اعتمادی که توأم با میل باشد، معنا کرده است و می‌نویسد: «حقّ مطلب این است که رکون به معنای اعتماد نیست، بلکه اعتمادی توأم با میل است و بدین مناسبت است که با حرف «إلی» متعدّی می‌شود، نه با «عَلَی»، و تفسیری که اهل لغت برای آن کرده‌اند، تفسیر به معنای اعمّ است و این خود عادت و رسم اهل لغت می‌باشد.

رُکون یک نوع اعتمادی است که ناشی از میل و رغبت به آنان باشد، حال چه این رُکون در اصل دین باشد، مثل اینکه پاره‌ای از حقایق دین را که به نفع آنان است، بگوید و از آنچه که به ضرر ایشان است، مطرح نکند و افشا ننماید و چه اینکه در حیات دینی باشد، مثل اینکه به ستمکاران اجازه دهد تا به نوعی که دلخواه ایشان است، در اداره امور مجتمع دینی مداخله کنند و ولایت امور عامّه را به دست گیرند و چه اینکه ایشان را دوست بدارد و دوستیش منجر به مخالطت و آمیزش با آن شود و در نتیجه، در شئون حیاتی جامعه و یا فردی از افراد آن جامعه اثر سوء بگذارد» (طباطبائی، 1417ق.، ج 11: 67).

همچنین علاّمه طباطبائی معنای رُکون به ظالمان را به معنای قبول ولایت کفّار می‌داند و مراد از آن را اعتماد و مماشات در امر دین معنا می‌نماید، نه مطلق رُکون و اعتماد (ر.ک؛ همان: 74).

امام حسین(ع)  با توجّه به این اصل قرآنی، در نامه‌ای به بزرگان کوفه با استناد به سخن پیامبر اکرم(ص) به مردم اعلام می‌دارند که وظیفه دارد علیه حاکمان جور قیام کنند و با کلام و در مرحله بعد با عمل، آنان را از ارتکاب حرام و پرداختن به ظلم نهی نمایند. بنابراین، می‌فرمایند: «مَنْ رَأَی سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاکِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّه رَسُولِ اللَّهِ یَعْمَلُ فِی عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ یُغَیِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ کَانَ حَقّاً عَلَی اللَّهِ أَنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ: هر کس که حاکم ستمگری را مشاهده نماید که حرام خدا را حلال نموده است و عهد الهی را نقض کرده است و با سنّت پیامبر(ص) مخالفت می‌نماید و در بین مردم به ظلم و گناه عمل می‌کند و علیه او با سخن و عمل شورش ننماید، بر خدا واجب است که او را در محّل خود (یعنی جهنّم) داخل نماید» (ابومخنف، 1398ق.: 85).

امام حسین(ع) آشکارا شاهد نابودی دین الهی و ستم بر مردم به‌وسیله خاندان بنی‌امیّه می‌بود. لذا خصوصیّات یزید را ضمن بیانی چنین برمی‌شمرد: «یَزِیدُ رَجُلٌ فَاسِقٌ شَارِبُ الْخَمْرِ قَاتِلُ النَّفْسِ الْمُحَرَّمَه مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ وَ مِثْلِی لاَ یُبَایِعُ مِثْلَه: یزید مردی فاسق است، شراب می‌نوشد، قاتل افراد بی‌گناه است، آشکارا اعمال زشت مرتکب می‌شود و کسی مانند من با مثل او بیعت نمی‌کند» (ابن‌اثیر، 1385ق.، ج 3: 164؛ ابن‌اعثم کوفی، 1406ق.، ج 5: 17؛ مجلسی، 1403ق.، ج 44: 225؛ مفید،1380، ج 2: 200؛ ابن‌طاووس، 1417ق.: 19 و خوارزمی، 1423ق.، ج 1: 184). در چنین شرایطی، وظیفه قرآنی هر مسلمان است که قیام نماید و با ظلم و فساد مبارزه کند، چنان‌که فرمود: «عَلَی الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الْأُمَّه بِرَاعٍ مِثْلِ یَزِید: بر اسلام سلام، که فاتحه آن خوانده است؛ زیرا بر امّت مسلمان کسى همچون یزید حکومت مى کند» (ابن‌طاووس، 1417ق.: 24).

تعالیم قرآنی ظلم کردن و ظلم‌پذیری را تقبیح می‌نماید و در صورت پایمال شدن حقّ مظلوم، به او اجازه و رخصت می‌دهد تا از حقوق خود دفاع نماید (الحج/ 39).

آیت‌الله جوادی آملی با توجّه به آیه 38 سوره اعراف و خصوصاً فراز آخر آیه شریفه لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلَکِن لاَّ تَعْلَمُونَ: براى هر کدام (از شما) عذاب مضاعف است، ولى نمى دانید! می‌فرماید: «عذاب مستکبر و عذاب کسی که مورد ظلم قرار گرفته است، دو برابر است. مستکبر را دو عذاب می‌نمایند؛ زیرا دو گناه مرتکب شده است، یک گناه ارتکاب ظلم و گناه دیگر گمراه کردن مردم و فراهم آوردن زمینه فساد در جامعه؛ یعنی مستکبر هم (ظالم) است، هم (گمراه‌کننده). فرد سلطه‌پذیر نیز دو گناه مرتکب می‌شود: یک پذیرفتن گناه و ارتکاب گناهی که دامنگیر جامعه بود و گناه دیگر قبول امامت مستکبران و رهبری آنها، قیام نکردن علیه آنها و یاری ننمودن امامان حق.

نامه امام حسین(ع)  به مردم آن عصر بدین منظور بود که به آنان تفهیم نماید. امویان پیشوایان جور هستند و حکومت آنها از سنخ حکومت جور است؛ یعنی اگر یزید خود را امیر مؤمنان می‌خواند، امامت وی ظلم و جور است و در نتیجه، ابن‌زیاد نیز نماینده امام جور است (ر.ک؛ جوادی آملی، 1384: 81). از این رو، نهضت امام حسین(ع)  را باید در راستای آموزه‌های قرآنی در راستای محو و نابودی ریشه ظلم بررسی و جستجو نمود.

4ـ هجرت در راه خدا

هجرت از مادّه «هجر» به معنای ترک و جدایی است و مهاجرت در اصل به معنای بریدن از دیگری و ترک وی است (ر.ک؛ راغب اصفهانی، 1412ق.، ج 1: 536). مهاجرت گاهی با بدن، ... واهجُروهُنَّ فِی المَضاجِع...: ... در بستر از آنها دوری نمایید... (النّساء/ 34) یا با زبان و قلب، اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا: قوم من قرآن را رها کردند (فرقان/ 30) و گاهی بریدن از غیر با هر سه (بدن، زبان، قلب) است (ر.ک؛ همان: 536).

هجرت در اصطلاح فرهنگ اسلامی، دوری گزیدن و کوچ کردن از وطن و پشت سرگذاشتن یار و دیار، برای حفظ ایمان خویش و دیگران می‌باشد. این سنّت یکی از افتخارات بزرگ آموزه‌های اسلامی برای آدمی است که نشانگر حرکت، پویایی و ستم‌ناپذیری و پیگیری اهداف الهی در زندگی است که از اهمیّت ویژه‌ای برخوردار است. از این رو، در قرآن عظیم بیش از 25 بار تعبیر به «هاجروا» و «مهاجر» و «مهاجرین» به کار رفته است و 4 بار پا به ‌پای مجاهدت در راه خدا از هجرت به عنوان یک فضیلت یاد شده است و مهم‌ترین برنامه حیات طیّبه آدمی قرار گرفته است.

آیات فراوانی در ترغیب مسلمانان به مهاجرت و ترک سرزمین خود برای خدا و انجام وظایف دین وجود دارد؛ از جمله در آیه 56 سوره عنکبوت می‌فرماید: یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِی وَاسِعَه فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ: ای بندگان من که ایمان آورده‌اید! زمین من گسترده است، پس تنها مرا پرستش کنید و مهاجرت نمایید و در برابر فشار دشمنان دین تسلیم نباشید و در آیه دهم سوره زُمَر نیز خطاب به بندگان مؤمن می‌فرماید: وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَه إِنَّمَا یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَیْرِ حِسَابٍ: زمین خدا گسترده‌تر است (اگر تحت فشار سران کفر و نفاق هستید،) به جای دیگر مهاجرت کنید که مقاومت‌کنندگان در راه حقّ و حقیقت پاداش خود را بی‌حساب دریافت می‌کنند.

هجرت مسلمانان به حبشه به دستور پیامبر(ص) (ر.ک؛ مرتضی العاملی، 1385، ج 3: 241) و حرکت شبانه و مخفیانه خود آن حضرت از میان ساکنان ناآگاه و کفّار لجوج، مشرک و عنود مکّه به سوی مردم رنج ‌کشیده بیدار مدینه‌الرّسول در سال سیزدهم بعثت، گواه زنده‌ای بر اهمیّت و ضرورت هجرت در شریعت مقدّس اسلام می‌باشد. با عمل به این اصل، پیامبر(ص) قادر گردید دو گروه انصار و مهاجر را با هم متّحد گرداند و تار و پود جامعه اسلامی را شکل دهد و در پرتو آن، گام‌های بلندی در راستای تقویت و تثبیت اسلام عزیز و تشکیل نخستین حکومت اسلامی در آرمان‌شهر مدینهالنّبی برداشتند (ر.ک؛ مرتضی العاملی، 1385، ج 4: 156).

امام حسین(ع) بر اساس اصل قرآنی هجرت، حرکت انقلابی خود را آغاز نمود تا زمینه‌ای برای حفظ جان خود فراهم آورد و علاوه بر آن، گامی برای احیای دین بردارد. مطالعه سیره عملی حضرت، توجّه و پیگیری به این اصل قرآنی را شکوفا می‌سازد؛ به عنوان نمونه به چند مورد در ذیل اشاره می‌گردد.

هنگامی که حاکم مدینه طبق فرمان یزید موظّف است که امام حسین(ع)  را ترور نماید، حضرت شبانه از مدینه خارج می‌شود و هنگامی که در مکّه نقشه ترور امام مطرح می‌گردد، ایشان از آن شهر خارج می‌شوند و به سمت عراق رهسپار می‌گردند (ر.ک؛ مجلسی، 1403ق.، ج 44: 312) و علّت خروج خود را از مدینه این گونه بیان می‌فرمایند: «إِنَّ بَنِی‌أُمَیَّه أَخَذُوا مَالِی فَصَبَرْتُ وَ شَتَمُوا عِرْضِی فَصَبَرْتُ وَ طَلَبُوا دَمِی فَهَرَبْت: بنی‌امیّه مالم را خواستند، پس صبر کردم؛ به آبرویم توهین کردند، پس صبر کردم، و هنگامی که خونم را مطالبه کردند، هجرت نمودم» (ابن‌طاووس،1417ق.:30 و امین عاملی، 1403ق.، ج 1: 595).

هجرت امام حسین(ع) پیوند عمیقی با تعالیم و معارف قرآنی دارد. هجرت به منظور نجات جان که مبنای قرآنی دارد، لایه رویین حرکت امام حسین(ع) از مدینه به سوی مکّه است و در لایه‌های عمیق‌تر آن فراهم کردن فرصت مناسب به منظور احیای سنّت پیامبر و دین خداست. بیان گهربار حضرت نشان می‌دهد که هرگاه جان مؤمن در خطر قرارگیرد، کمترین واکنش به این حرکت، هجرت به منظور فراهم کردن فرصت مناسب می‌باشد؛ زیرا آیات قرآن برای افرادی که در سرزمین خود با مشکل مواجه می‌گردند و قادر به انجام وظایف دینی خود نمی‌باشند و یا همانند پیامبر(ص) در مکّه با خطر جانی روبه‌رو می‌گردند، هجرت را لازم می‌داند.

تمسّک به این تاکتیک باعث می‌شود تا فرد هم جان خود را حفظ نماید و هم باعث ترویج و احیای دین الهی گردند. قرآن در این زمینه می‌فرماید: إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِکَه ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ قَالُواْ فِیمَ کُنتُمْ قَالُواْ کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الأَرْضِ قَالْوَاْ أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَه فَتُهَاجِرُواْ فِیهَا فَأُوْلَئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءتْ مَصِیرًا: کسانى که فرشتگان روح آنها را گرفتند، در حالى‌ که به خویشتن ستم کرده بودند، به آنها گفتند: شما در چه حالى بودید؟ گفتند: ما در سرزمین خود تحت فشار و مستضعف بودیم. آنها [فرشتگان ] گفتند: مگر سرزمین خدا پهناور نبود که مهاجرت کنید؟! آنها جایگاهشان دوزخ است و سرانجام بدى دارند (النّساء/97).

این آیه کسانی را که در سرزمین خود مورد ستم واقع شدند و قادر به حفظ دین و ایمان خود نگردیدند، توبیخ می‌نماید و علّت این استضعاف را هجرت نکردن در راه خدا معرّفی می‌کند. آیات دیگری از قرآن به بیان ثواب کشته شدن افرادی که در راه خدا هجرت نمودند (ر.ک؛ الحج/ 58 و النّساء/100).

مراجع

ابن‌اثیر، عزّالدّین ابوالحسن علی. (1385ق.). الکامل فی التّاریخ. بیروت: دار صادر و دار بیروت.

ابن‌اعثم کوفی، احمد. (1406ق.). الفتوح. بیروت: دارالکتب العلمیّه.

ابن شهرآشوب مازندرانی، محمّدبن علی. (1379ق.). مناقب آل‌ أبی‌طالب. نجف اشرف: مطبعه الحیدریّه.

ابومخنف ازدی، لوط بن یحیی. (1398ق.). مقتل الحسین. تحقیق حسن غفّاری. قم: دارالکتب العلمیّه.

ابن‌منظور، محمّدبن مکرم. (1414ق.). لسان العرب. چاپ سوم. بیروت: دارصادر.

بلاذری، احمدبن یحیی. (1337). فتوح البلدان. ترجمه محمّد توکّل. تهران: نشر نقره.

ــــــــــــــــــــ . (1417ق.). انساب الأشراف. تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی. بیروت: دارالفکر.

جوادی آملی، عبدالله. (1384). شکوفای عقل در پرتو نهضت حسینی. قم: مرکز نشر اسراء.

جوهری، اسماعیل بن حمّاد. (1410ق.). الصّحاح (تاج اللّغه و صحاحالعربیّه). بیروت: دارالعلم.

حرّ عاملی، محمّدحسن. (1409ق.). وسائل الشّیعه. محقّق مؤسّسه آل‌البیت(ع). قم: مؤسّسه آل‌البیت.

حسینی، علیّ‌بن موسی. (1417ق.). اللّهوف فی قتلی الطّفوف. قم: انوار هدی.

حکیمی، محمّدرضا. (1385). قیام جاودانه. چاپ هشتم. قم: انتشارات دلیل ما.

ـــــــــــــــــ . (1358). الحیاه. تهران: انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

خوارزمی، موفّق‌بن احمد. (1423ق.). مقتل ‌الحسین(ع). تحقیق محمّد سماوی. قم: انوارالهدی.

دشتی، محمّد. (1379). نهج‌البلاغه. قم: ناشر مؤسّسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت(ع) .

دوورژه، موریس. (1352). «احزاب سیاسی و گروه‌های ذی‌نفوذ». مجلّه دانشکده حقوق و علوم سیاسی. ترجمه دکتر ابوالفضل قاضی. شماره 13. صص 99ـ 148.

دهخدا، علی‌اکبر. (1377). لغت‌نامه. چاپ دوم. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.

راغب اصفهانی، حسین‌بن محمّد. (1412ق.). المفردات فی غریب القرآن. تحقیق صفوان عدنان داودی. دمشق: دارالعلم ـ الدار الشّامیّه.

رسولی محلاّتی، هاشم. (1410ق.). قصص قرآن یا تاریخ انبیاء از آدم تا خاتم‌النّبیین. چاپ ششم. قم: انتشارات علمیّه اسلامیّه.

صبحی، صالح. (1370). نهج‌البلاغه. ترجمه مصطفی رحیمی‌نیا. تهران: انتشارات اسلامی.

طباطبائی، محمّدحسین. (1417ق.). المیزان فی تفسیر القرآن. چاپ پنجم. قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرّسین حوزه علمیّه.

طبرسی، فضل‌بن حسن. (1372). مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن. با مقدّمه محمّدجواد بلاغی. چاپ سوم. تهران: انتشارات ناصرخسرو.

طریحی، فخرالدّین. (1375). مجمع‌البحرین. تحقیق سیّد احمد حسینی. چاپ سوم. تهران: کتابفروشی مرتضوی.

عاملی، محسن‌ امین. (1996م.). لواعج الأشجان فی مقتل الحسین(ع) . بیروت: دار الأمیر.

ـــــــــــــــــــ . (1403ق.). أعیان الشّیعه. بیروت:دایرهالمعارف.

فراهیدی، خلیل بن احمد. (1410ق.). العین. چاپ دوم. قم: انتشارات هجرت.

قرطبی، محمّدبن احمد. (1364). الجامع لأحکام القرآن. تهران: انتشارات ناصرخسرو.

کلینی، محمّدبن یعقوب. (1359). الأصول مِنَ ‌الکافی. ترجمه سیّد جواد مصطفوی.تهران: انتشارات علمیّه اسلامیّه.

مجلسی، محمّدباقر. (1403ق.). بحارالأنوار. لبنان: مؤسّسه الوفا.

مرتضی عاملی، سیّد جعفر. (1426ق.). الصّحیح مِن سیره النّبی الأعظم. الطبعه الأولی. قم: دار الحدیث للطّباعه و النّشر.

مصباح‌ یزدی، محمّدتقی. (1379). جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن. چاپ دوم. تهران: انتشارت سازمان تبلیغات اسلامی چاپ و نشر بین‌الملل.

مطهّری، مرتضی. (1386). حماسه حسینی. چاپ چهل و یکم. تهران: انتشارات صدرا.

ــــــــــــــ . (1377). مجموعه آثار. تهران: انتشارات صدرا.

ــــــــــــــ . (1389). عدل الهی. چاپ سی‌ و پنجم. تهران: انتشارات صدرا.

مفید، محمّدبن نعمان. (1380). الإرشاد. ترجمه ساعدی خراسانی. تحقیق محمّدباقر بهبودی. تهران: انتشارات اسلامی.

مکارم شیرازی، ناصر. (1374). تفسیر نمونه. تهران: دار الکتب الإسلامیّه.

موسوی، سیّدرضا. (1381). آشنایی با نهضت حسینی. مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسی ‌مشهد.

موسوی خمینی(ره)، روح‌الله. (1368). صحیفه نور. تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

ــــــــــــــــــــــــ . (1379). تحریر الوسیله. تهران: انتشارات مؤسّسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره).

نوروزی، محمّدجواد. (1382). نظام سیاسی اسلام. قم: انتشارات مؤسّسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).

ورام، مسعودبن عیسی. (1364). تنبیه الخواطر و نزهه النّواظر. قم: انتشارات مکتبه الفقیّه.

فصلنامه معارف قرآنی شماره 20


نوشته شده در   پنجشنبه 22 مهر 1395  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode