نظام سياسى به مثابه مجموعه روشها و ابزارهاى يك جامعه براى ساماندهى زندگى سياسى و شكلدهى به آن، در ديدگاه فقهى - سياسى علماى شيعه در قالب نظام امامت و ولايت مطرح گرديده است. شيخ مفيد نظام سياسى مطلوب شيعه را در چارچوب رياست امامى عادل بر امور دينى و دنيوى ترسيم كرده و بهترين الگوى اين نظام را در عصر غيبت، ولايت از سوى فقهاى مأذون از سوى امام و جامع الشرايط دانسته است.
● نويسنده: على - خالقى
● منبع: فصلنامه - علوم سياسي - 1383 - شماره 27، پاییز - تاريخ شمسی نشر 00/7/1383
مقدمه
قرن سوم و چهارم هجرى به دليل شرايط خاص سياسى و فرهنگى حاكم بر جهان اسلام، نقطه عطفى در حوزه دانش سياسى مسلمانان محسوب مىگردد. در اين دوره، شيعيان به سبب فضاى باز سياسى و فرهنگى ناشى از ضعف عباسيان و نفوذ اميران آل بويه در بغداد، براى اولين بار به عرصه رقابت فكرى و عقيدتى آزاد با ديگر فرقههاى اسلامى وارد شدند و با جمعآورى احاديث و تحليلهاى شيعى از تاريخ سياسى اسلام و بازبينى انديشههاى فقهى و كلامى، به نضج و گسترش دانش سياسى شيعه پرداختند.
شيخ مفيد (336 - 413ه. ق)، از متكلمان و فقيهان برجسته شيعه در اين دوره، در پايهگذارى و رشد دانش سياسى شيعه در قالب كلام و فقه سياسى و فراهم ساختن زمينه براى تفريع انديشهورزان بعدى شيعه، نقشى كليدى و اساسى داشت. اين مقاله، ناظر بر انديشههاى فقهى - سياسى ايشان در زمينه نظام سياسى مطلوب شيعه مىباشد.
تعريف نظام سياسى
نظام سياسى به روش ويژه يك جامعه براى زندگى سياسى و شكلدهى به آن، پسندهاى اخلاقى، شكل حكومت و روح قوانين سياسى حاكم بر جامعه اطلاق مىشود. 1 بر اين اساس، مىتوان مجموعه آرا و نظريههاى فقهى و كلامى عالمان شيعه را در تبيين روش و سبك نظامدهى سياسى به زندگى شيعيان و شكلدهى به آن و قوانين و مقررات مربوط به زندگى جمعى آنها و چگونگى حكومت و شكلدهى آن، تلاشى در جهت توصيف نظام سياسى شيعه تلقى كرد.
ضرورت نظام سياسى
از نظر شيخ مفيد، واژه «امامت» به معناى خلافت، امارت و سلطنت، در تبيين نظام سياسى شيعه و بيان ضرورت و انواع آن نقش محورى دارد، زيرا با امامت و رياست است كه مكلفان به صلاح و رستگارى دست يافته، از فساد و تباهى نجات مىيابند، جنايتكاران تأديب مىشوند، گناهكاران توبه مىكنند، گمراهان اصلاح مىشوند، جاهلان تعليم داده مىشوند، غافلان آگاه مىگردند، گمراهىها تحذير مىشود، حدود اقامه مىگردد، احكام ميان اهل اختلاف اجرا مىشود، اميران بلاد نصب مىشود، مرزهاى بلاد اسلامى ايمن مىگردد، اموال مردم محافظت مىشود و كيان اسلام مورد حمايت قرار مىگيرد. 2 همه اينها همان نظامدهى سياسى به جامعه مسلمانان است كه عقلا در هر جامعه انسانى لازم و ضرورى دانستهاند. 3
با اين بيان، روشن مىشود كه اساسىترين دليل شيخ مفيد براى ضرورت يك نظم سياسى در جامعه، همان صلاح و فساد مسلمانان است كه به اعتقاد وى، با اجراى قوانين اسلام به دست يك رئيس عادل تأمين مىگردد. 4
انواع نظام سياسى
از نظر شيخ مفيد، در جامعه اسلامى براى تأمين صلاح و رستگارى مردم وجود نظام سياسى ضرورتى مسلّم است، چه به واسطه سلطان عادلى محقق شود - كه مطلوبترين وجه است - و چه به واسطه سلطان غير عادلى تحقق يابد - كه از باب اضطرار قابل قبول است. بر اين اساس، نظام سياسى در يك تقسيمبندى كلى به دو صورت قابل تصور است: يكى، نظام سياسى مبتنى بر امامت و رياست سلطان عادل و افراد منصوب يا مأذون از سوى ايشان و دوم، نظام سياسى مبتنى بر امامت و رياست سلطان جائر و ولات ايشان. 5
در اين نوشته نظام سياسى مبتنى بر رياست سلطان عادل و خاستگاه، شرايط، اختيارات و وظايف و چگونگى تداوم آن را در عصر غيبت بر اساس ديدگاه شيخ مفيد مورد بررسى قرار مىدهيم.
نظام سياسى مطلوب
مطلوبترين نظام سياسى از نظر شيخ مفيد، نظام مبتنى بر رياست و امامتِ كسى است كه از سوى خداوند - عزّوجلّ - مبعوث شود6، احكام الهى را اجرا كند، حدود الهى را برپا دارد و شريعت آسمانى را نگه داشته، مردمان را بر اساس آن تأديب و سياست كند. 7 در اين نظام، رياست چنين فردى مقدم بر هر كس ديگر بوده و اطاعتش بر همگان واجب است. 8 بالاترين مصداق اين گونه نظام سياسى، نظامى است كه پيامبرى در رأس آن قرار گرفته باشد.
نظام مطلوب پس از پيامبر، نظام مبتنى بر رياست امام عادل (سلطان عادل، ناظر بر امور مسلمانان و حاكم اسلامى) است: «امام كسى است كه رياست عامه مردم در امور دينى و دنيوى، به نيابت از پيامبر به او واگذار شده است». 9 امام جانشين پيامبر در اجراى احكام، اقامه حدود، حفظ شريعت و تأديب و سياست مردمان است. 10 اولين مصداق چنين نظامى از منظر شيخ مفيد، نظام حكومتى امام علىعليه السلام است. 11 امام پس از امام علىعليه السلام، با روى كار آمدن معاويه و يزيد همواره جباران بنىاميه، بنىمروان و بنىعباس بر مسلمانان حاكم شدند و مردم نيز تا قدرت و رياست را در آنان جمع ديدند، اطاعتشان كردند و حتى از اولياى الهى و سلاطين عادل، كامل، حكيم و عالم روىگردان شدند، از اين رو نظام سياسى مطلوب شيعه مصداقى پيدا نكرد. 12
طبق نظر شيخ مفيد در زمان حاضر نيز برترين نظام سياسى، نظامى است كه امام زمان (عج) در آن، والى خلق در جميع امور دينى و دنيوى باشد، اما از آن جا كه آن حضرت به دليل كثرت دشمنان و قلت ناصران و يا به دليل مصلحت ديگرى از نظرها پنهان است13 و نظام سياسى مبتنى بر حضور ايشان محقق نشده، از چندين طريق بايد زندگى سياسى شيعيان را در عصر غيبت ايشان نظام داد: يكى، از طريق تقيه و مدارا با سلاطين حاكم و ديگرى، از طريق مراجعه به فقهاى عادل و مأذون از سوى امام زمان (عج). از نظر شيخ مفيد، تمامى اختيارات امام (عج) به فقهاى عادل و مأذون از سوى ايشان تفويض شده و آنها در صورت تمكّن مىتوانند به نيابت از سوى ايشان متولى همه اختيارات آن حضرت باشند. 14
خاستگاه مشروعيت نظام سياسى مطلوب
يكى از سؤالهاى اساسى در بررسى نظامهاى سياسى، منشأ مشروعيت قدرت سياسى در آن نظام و چگونگى پذيرش حاكمان از سوى مردم و اطاعت از دستورهاى صادره شده آنها مىباشد. شيخ مفيد درباره منشأ قدرت و مشروعيت دستورهاى پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله و ائمه معصومعليهم السلام مىگويد: «پيامبر از سوى خداوند - عزّوجلّ - ثابت الطاعة است و لذا، نيازى به بيعت يا اختيار و انتخاب از سوى ديگران ندارد»15 و اطاعت از او بر همه واجب است. 16 پس از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله، فقط ائمهعليهم السلام مشروعيت و استحقاق امامت و رياست بر امت اسلامى را دارند و ايشان حجت خداوند در ميان مردم محسوب مىشوند. 17 ائمه معصومعليهم السلام از سوى خداوند متعال و به نص الهى امامت و رياست يافتهاند و اطاعت از ايشان در رديف اطاعت از خدا و رسول خداست، 18 بنابراين خاستگاه مشروعيت امامان بعد از پيامبر نص الهى بوده، نه انتخاب از سوى مردم كه از اين طريق امامت متحقق نمىگردد. 19 براى اثبات الهى بودن منشأ مشروعيت امام مىتوان به دلايلى استدلال كرد كه عبارتاند از:
1. امام بايد از عصيان و خطا معصوم باشد و رياست فرد غير معصوم بر مردم به سه دليل فاسد است:
الف) كسى كه مرتكب گناه و خطا مىشود و از حق و حقيقت غفلت مىكند، خود نيازمند امام و رئيسى است كه او را از غفلتهايش متنبّه سازد و از كجىها و اعوجاجهايش باز دارد؛ 20
ب) اگر امام مرتكب گناه و خطا شود، يا انكار او واجب است كه در اين صورت، منزلتاش در ميان مردم ضايع شده و كسى از او اطاعت نخواهد كرد و يا انكارش واجب نيست كه در اين صورت، وجوب امر به معروف و نهى از منكر ساقط خواهد شد و اين امر، باطل و نادرست است؛
ج) امام حافظ شرع است و اگر معصوم نباشد ممكن است در شرع دخل و تصرف كند. 21
2. امام بايد به جميع علوم دين و حكم همه موضوعاتى كه امت به آنها نيازمندند، عالِم باشد وگرنه خود محتاج امام و رئيسى ديگر مىشود و تسلسل باطل لازم مىآيد. 22
3. امام بايد از همه مردم عصر خود افضل باشد23، زيرا مقدم داشتن مفضول بر فاضل مخالف حكم عقل است و سياست و تدبير انسان كامل به وسيله انسان ناقص، خلاف حكم عقل است. 24 اين امر از نظر شرع نيز پذيرفته شده نيست. 25
4. امام بايد شجاعترين، زاهدترين، صالحترين، بصيرترين و حكيمترين شخص در سياست و تدبير مردم باشد. 26 بسيارى از اين شرايط نه به واسطه عقل و حدس، كه از طريق اظهار معجزه يا نص از سوى كسى كه به أَسرار آگاهى دارد، معلوم مىگردد. 27 بنابراين، تنها راه مشروع تعيين امام، نص الهى است و انتخاب يا بيعت مردم طريق تعيين امام و مشروعيت بخشيدن به او نمىباشد. البته اين، بدان معنا نيست كه از نظر شيخ مفيد، رياست سلطان عادل به رضايت و مقبوليت مردم نيازى نداشته باشد، زيرا هم چنان كه ايشان از امام صادقعليه السلام روايت كرده، امامت يك قوم بدون رضايت ايشان هرگز مطلوب نبوده و نيست. 28
اين مبناى شيخ مفيد در خصوص خاستگاه مشروعيت قدرت امامان در عصر غيبت نيز استمرار مىيابد و در اين عصر رياست كسى مشروع است كه عامل، عادل، عاقل، كامل و زاهد باشد. 29 بنابراين، با فقدان يكى از اين شروط، مانند جهل به احكام يا عجز از اداره امور مردم، فرد به تصرف در امور مردم مجاز نخواهد بود. 30 ايشان در عصر غيبت تنها فقهاى اهل حق (شيعه)، عادل و ذوى الرأى و العقل و الفضل را حاكمان مأذون از سوى امام عصر (عج) دانسته و معتقد است كه اينان در صورت تمكّن مىتوانند متولّى همه آنچه سلطان اسلام در آنها ولايت دارد، باشند. 31 خلاصه اين كه از نظر شيخ مفيد، تنها خاستگاه مشروعيت قدرت سلطان اسلام (پيامبر، امام و فقهاى مأذون از سوى ايشان) نص الهى است، نه انتخاب و اختيار مردم.
ولايت فقها و شرايط و اختيارات ولى فقيه
به اعتقاد شيخ مفيد، مطلوبترين نظام سياسى در عصر غيبت نظام مبتنى بر رياست حاكمان فقيه و عادل و مأذون از سوى امام زمان (عج) است. در اين جا اصل ولايت، شرايط و اختيارات ولى فقيه و روابط متقابل مردم و ولى فقيه را مورد بررسى قرار مىدهيم.
الف) ولايت فقهاى شيعه در عصر غيبت
شيخ مفيد ولايت فقيه را در رديف ولايت سلطان عادل (امام) دانسته و در دايره مفهوم عام «سلطان اسلام» قرار داده است32 از اين رو زمانى كه از سلطان اسلام و گستره مسئوليتها و اختيارات او سخن مىگويد، به گونهاى مفهوم سلطان را تفسير مىكند كه شامل فقيه جامع الشرايط نيز مىشود؛ براى نمونه، درباره اقامه حدود چنين مىگويد:
أمّا إقامة الحدود فهو إلى سلطان الإسلام المنصوب من قبل اللَّه تعالى و هم ائمة الهُدى من آل محمدصلى الله عليه وآله و من نصبوه لذلك من الأمراء و الحُكّامو قد فوضّوا النظر فيه إلى فقهاء شيعتهم33؛ اقامه حدود بر عهده سلطان اسلام منصوب از سوى خداوند متعال كه ائمه هدى هستند و اميران و حاكمان منصوب از سوى ايشان است و نظارت بر اقامه اين حدود [در عصر غيبت] به فقهاى شيعه تفويض شده است.
ايشان در باب وصيت نيز با عبارتى عام، فقهاى شيعه را در همه امورى كه امامعليه السلام در آنها صاحب اختيار است، داراى ولايت مىداند:
و إذا عدم السلطان العادل، كان لفقهاء أهل الحق العدول من ذوى الرأى و العقل و الفضل أن يتولّوا ما تولّاه السلطان؛ 34 زمانى كه سلطان عادل حضور نداشته باشد، فقهاى عادل، ذوى الرأى، عاقل و فاضل شيعه متولى آنچه ايشان در آن ولايت دارند، هستند.
بيشتر محققان معاصر با استناد به اين عبارت شيخ مفيد، ايشان را از قائلان به اثبات همه اختيارات امامعليه السلام براى فقهاى شيعه در عصر غيبت دانستهاند. 35
ب) شرايط و صفات ولى فقيه
شيخ مفيد در آثار خود36 فقهايى را داراى ولايت مىداند كه از شرايط خاصى همچون فقاهت، عدالت، مأمون بودن، صاحب عقل و رأى و افضل بودن برخوردار باشد.
ظاهراً مراد ايشان از قيد «مأمون بودن» فراتر از عدالت است، چرا كه از نظر ايشان برخى از كارها هر چند جايز و مباح است، مانع از دخالت فقيه در امور اجتماعى و اقتصادى مىشود، از اين رو فقيه جامع الشرايط در باب ولايت و حكومت شرايطى افزون بر فقيه جامع الشرايط در باب افتا و مرجعيت لازم دارد كه از جمله آنها، مأمون بودن است. 37 قيد «عقل و رأى» نيز فراتر از شرايط عامه تكليف بوده و براى خروج مجنون و ديوانه نيست، بلكه مقصود روشنبينى، تدبير و زيركى خاصى است كه براى رهنمون جامعه لازم مىباشد. 38
ج) دامنه اختيارات ولى فقيه
شيخ مفيد فقيه جامع الشرايط را در رديف حاكم و سلطان اسلام قرار داده و همان وظايف و اختيارات پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله و ائمه اطهارعليهم السلام و نواب خاص ايشان را براى وى قائل شده و معتقد است كه در صورت عدم حضور سلطان عادل (امام)، فقها در همه امورى كه ايشان ولايت داشتهاند، صاحب اختيارند و در صورت تمكّن مىتوانند متولى همه اين امور گردند. 39
ديدگاه شيخ مفيد را درباره گستره اختيارات فقهاى جامع الشرايط در عصر غيبت مىتوان به دو طريق از آثار و افكار او استنباط كرد: يكى، مواردى كه ايشان در آ نها به اختيارات فقهاى شيعه تصريح كرده است و ديگرى، استدلالها و عبارتهايى كه از آنها صاحب اختيار بودن فقهاى شيعه مانند سلطان اسلام (امام) استفاده مىشود.
طريق اول: شيخ مفيد در مواردى به صاحب اختيار بودن فقهاى شيعه تصريح كرده كه عبارتاند از:
1. اقامه حدود و تعزيرات: شيخ مفيد در باب اقامه حدود و تعزيرات، فقيه جامع الشرايط را همچون سلطان عادل (امام) صاحب اختيار دانسته، مىگويد:
اقامه حدود بر عهده سلطان منصوب از سوى خدا (ائمه معصومعليهم السلام) و منصوبين ايشان از امرا و حُكّام است. [در مرحله بعد از ايشان، ] نظر درباره اجراى حدود به فقهاى شيعه تفويض گرديده است. 40
وى اين وظيفه را حتى به دوران سلطه حاكمان جور نيز گسترش داده و معتقد است:
«و إذا تمكّن الناظر من قبل أهل الضلال على ظاهر الحال من اقامة الحدود على الفجّار و إيقاع الضرر المستحق على اهل الخلاف فليجتهد في إنفاذ ذلك فيهم فإنه اعظم الجهاد؛ هر فردى كه بتواند با نفوذ در دستگاه جور به اقامه حدود بپردازد، بايد تلاش كند اين وظيفه را انجام دهد، زيرا اين امر بزرگترين جهاد محسوب مىشود. 41
2. دريافت و جمعآورى زكات: شيخ مفيد با لحاظ اين وظيفه بر عهده فقيه جامع الشرايط، او را در رديف پيامبر و امام و نواب ايشان قرار داده، مىنويسد:
فلما وجد النبىصلى الله عليه وآله كان الفرض حمل الزكاة اليه و لما غابت عينيه من العالم بوفاته صار الفرض حمل الزكات إلى خليفته فإذا غاب الخليفة كان الفرض حملها إلى من نصبه من خاصَّته لشيعته فإذا عدم السفراء بينه و بين رعيته وجب حملها إلى الفقهاء المأمونين من أهل ولايته لان الفقيه أعرف بمواضعها ممن لا فقه له فى ديانته؛ زمانى كه پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در قيد حيات باشد، واجب است كه زكات به ايشان پرداخت شود و چون ايشان رحلت فرمودند، واجب است كه زكات به جانشين آن حضرت داده شود و زمانى كه جانشين پيامبر (ائمهعليهم السلام) غايب باشد بايد زكات به نوّاب خاص ايشان، و در صورت نبودِ ايشان، به فقهاى عادل شيعه پرداخت گردد، زيرا ايشان داناتر به مواضع مصرف آن هستند. 42
3. قضاوت و داورى در ميان مردم: از نظر اكثر فقهاى شيعه، قضاوت و داورى در ميان مردم در عصر غيبت، از اختيارات و وظايف مسلّم فقهاى جامع الشرايط است.
شيخ مفيد در اين باره مىگويد:
و لهم [فقهاى شيعه] ان يقضوا بينهم بالحق و يصلحوا بين المختلفين فى الدعاوى عند عدم البيّنات و يفعلوا جميع ما جعل الى القضاة فى الاسلام لان الائمهعليهم السلام قد فوضوا إليهم ذلك عند تمكّنهم منه؛ بر عهده فقهاى شيعه است كه بين مردم به حق قضاوت كنند و اختلافات آنها را اصلاح نمايند و همه آنچه را در اسلام بر عهده قاضى مسلمانان گذاشته شده انجام دهند، زيرا ائمهعليهم السلام وظيفه قضاوت و داورى در ميان امت را به ايشان تفويض كردهاند. 43
4. اقامه نماز جمعه و جماعات: شيخ مفيد درباره اقامه نماز جمعه و جماعات كه از اختيارات فقهاى جامع الشرايط است44، مىنويسد: فقهاى شيعه در صورت تمكّن و ايمن بودن از آزار و اذيت اهل فساد45، بايد برادران دينى خود را به اقامه نمازهاى پنجگانه و نماز عيد و طلب باران و آيات جمع كنند. 46
5. اجراى وصيت كسى كه وصى او مرده: يكى از مواردى كه شيخ مفيد در آن به اختيارات فقها به نيابت از امام تصريح كرده، اجراى وصيت كسى است كه وصى او مرده است. وى مىگويد:
اگر وصى كسى بميرد، ناظر امور مسلمانان متولى اجراى وصيت بر حسب آنچه بر وصى واجب بوده، مىگردد و ورثه خودشان نمىتوانند متولى اين كار شوند، و زمانى كه سلطان عادل حضور نداشته باشد، بر فقهاى اهل حق كه صاحب رأى و عقل و فضلاند، لازم است كه آنچه را در اين باره سلطان متولى بود، بر عهده گيرند. 47
طريق دوم: از كليت عبارتها و استدلالهاى شيخ مفيد، صاحب اختيار بودن فقيه جامع الشرايط برداشت مىشود. بر اين طريق مىتوان چنين استدلال كرد:
1. شيخ مفيد در اشاره به حاكم اسلامى از واژههاى متعددى همچون سلطان، سلطان الزمان، سلطان عادل، امام، حاكم، حاكم مسلمين و ناظر بر امور مسلمين48 بهره برده و در همه آنها، مقصود واحدى را اراده كرده؛ يعنى همه آنها را به صورت واژههاى همنشين به كار گرفته است. 49
2. وى در موارد مختلفى به صراحت، فقهاى جامع الشرايط را همرديف سلطان، حاكم، ناظر بر امور مسلمين و... قرار داده است. 50
با توجه به دو مقدمه مذكور مىتوان استدلال كرد در مواردى هم كه شيخ مفيد يكى از اين واژهها را به طور عام به كار برده و به اختيارات فقيه جامع الشرايط تصريح نكرده و در عين حال صاحب اختيار بودن ايشان را نيز نفى نكرده، وى را در شمول اين واژه عام قرار داده و اختيارات حاكم اسلامى را درباره ايشان نيز ثابت دانسته است. از اين رو مىتوان مواردى را به اختيارات فقهاى جامع الشرايط افزود كه عبارتاند از:
1. سرپرستى ايتام و محجورين: اين مورد را معمولاً همه فقهاى شيعه از باب امور حسبه، از اختيارات قدر متيقن فقهاى جامع الشرايط دانستهاند. شيخ مفيد در اين باره مىگويد:
و لحاكم المسلمين أن يوكّل لسفهائهم و أيتامهم من يطالب بحقوقهم و يحتجّ عنهم و لهم51؛ بر عهده حاكم مسلمانان است كه براى سفها و ايتام مسلم وكيلى تعيين كند تا حقوق ايشان را مطالبه كرده و از حقوق آنها دفاع نمايد.
2. نظارت بر اجراى امر به معروف و نهى از منكر: يكى ديگر از اختيارات حاكم اسلامى به خصوص در مراحل منجر به جرح و قتل، نظارت بر اجراى امر به معروف و نهى از منكر است. شيخ مفيد با اذعان به اين نظر، مىنويسد:
و ليس له القتل و الجراح إلّا بإذن سلطان الزمان المنصوب لتدبير الأنام52؛ آمر و ناهى بدون اذن سلطان زمان نمىتوانند براى نهى از منكر، كسى را مجروح يا به قتل برسانند.
3. اجبار محتكر به فروش كالاى احتكار شده: شيخ مفيد اجبار محتكر به فروش كالاهاى ضرورى و مورد نياز مردم را به طور عام از اختيارات سلطان اسلام شمرده، مىنويسد:
و للسلطان أن يكره المحتكر على إخراج غلّته و بيعها في أسواق المسلمين إذ كانت بالناس حاجة ظاهرة و له إليها و له أن يسعرّها على ما يراه من المصلحة و لا يسعرها بما يخسر أربابها فيها53؛ بر سلطان لازم است كه در صورت نياز مردم، محتكر غلّات را به خارج ساختن غلات و فروش آنها در بازار مسلمانان مجبور كند و بر حسب مصلحت، آن را قيمتگذارى نمايد.
4. ولايت بر زنى كه شوهر او غايب شده: اگر شوهر زنى غايب شود و او سرپرستى نداشته باشد، بايد به سلطان زمان مراجعه كند. سلطان به كسب خبر از شوهر او در شهرهاى مختلف مىپردازد و چهار سال منتظر او مىشود، اگر خبرى به دست آمد او را به پرداخت نفقه يا جدايى ملزم مىكند و در صورت عدم كسب خبرى، پس از سپرى شدن عدّه وفات، اجازه ازدواج را براى او صادر مىكند. 54
5. نظارت بر اموال و اشخاص گمشده (لقيط) و نگهدارى از آن: شيخ مفيد درباره نظارت بر لقطه و نگهدارى از آن به عنوان يكى از اختيارات حاكم اسلامى، مىنويسد:
اگر انسان، لقيط حرّى را پيدا كند بايد خبر آن را به سلطان اسلام بدهد تا او از بيتالمال، نفقه او را بپردازد. 55
ايشان همچنين درباره عبد و حيوان گم شده مىنويسد:
اگر كسى عبد و حيوان لقطه را پيدا كند بايد خبرش را به سلطان اسلام برساند تا او نفقه آنها را از بيتالمال بپردازد. 56
در همه مواردى كه ذكر شد، شيخ مفيد واژههاى سلطان، سلطان اسلام، سلطان زمان، سلطان عادل، امام و حاكم اسلامى را همرديف، و در مقابل سلطان جور به كار برده و اجراى احكام و اختيارات را مختص به زمان خاصى نكرده است.
بنابراين، در عصر غيبت تنها مصداق سلطان اسلام و واژههاى هم رديف آن، فقهاى جامع الشرايط شيعه هستند و به تعبير اقاى آذرى قمى، از نظر شيخ مفيد در عصر غيبت سلطان جز فقيه نمىتواند باشد، چون ايشان ديگران را سلطان نمىداند. 57 به تعبير شيخ مفيد، تنها فقيهان هستند كه در صورت تمكّن و ايمن بودن از ضرر مىتوانند عهدهدار تمامى اختيارات سلطان اسلام و متولّى همه امورى شوند كه ايشان در آنها ولايت دارد. 58
چگونگى تعامل مردم و حاكمان اسلامى
بر اساس روايتى كه شيخ مفيد از رسول اكرمصلى الله عليه وآله نقل كرده، همه مؤمنان برادران و خواهرانى هستند كه نياز بعضى از آنها به وسيله بعضى ديگر برآورده مىشود59، بنابراين در ادبيات سياسى اسلام، رابطه دو سويهاى ميان حاكمان و مردم ترسيم شده و براى هر كدام حقوق و وظايفى در قبال ديگرى معين گرديده است.
الف) وظايف حاكمان اسلامى در قبال مردم
آن چنان كه شيخ مفيد از امام علىعليه السلام نقل كرده، هدف از حكومت و رياست در اسلام برپا داشتن حق و از بين بردن باطل است. 60 به نظر شيخ مفيد، اساساً به منظور نزديك كردن مردم به صلاح و رستگارى و دور ساختن آنها از فساد و تباهى، امامت ضرورت مىيابد. امامت مسئوليت و رسالتى خدايى است، نه امتياز و برترى بر مردم. امامت بايد همواره در مسير الهى قرار گيرد، به همين دليل است كه خداوند متعال پس از اعلام خلافت و حكومت به حضرت داودعليه السلام، او را به پرهيز از تبعيت هوا و هوس در اين كار امر فرمود. 61
به تعبير شيخ مفيد، خداوند متعال حضرت داودعليه السلام را بدين جهت از هوا و هوس در امر حكومت و خلافت برحذر داشت تا در امر حكومت و خلافت مسير خدايى گمراه نشود62 و آن را وسيلهاى براى ارضاى خواستههاى نفسانى خود قرار ندهد. بر اين اساس، ايشان همه حاكمان اسلامى را در رفتار با مردم به لزوم رعايت نكاتى توصيه مىكند:
1. در نظر گرفتن رضايت خداوند متعال63؛
2. تأمين مصلحت دينى و دنيوى مردم64؛
3. رعايت عدالت در ميان مردم65؛
4. اجتناب از تحكّم و زورگويى به مردم. 66
ب) وظايف مردم در برابر حاكمان اسلامى
1. شناخت امام و اعتقاد به وى: در ادبيات سياسى شيعه، اولين وظيفهاى كه براى مردم در قبال حاكمان بيان شده، لزوم معرفت و شناخت امام بر حق است. شيخ مفيد بارها اين وظيفه را خاطرنشان كرده، مىگويد:
يجب على كل مكلّف أن يعرف إمام زمانه و يعتقد إمامته67؛ بر هر مكلّفى واجب است كه امام زمان خويش را بشناسد و به امامت او اعتقاد داشته باشد.
به اعتقاد شيخ مفيد، اين يك «فرض لازم بلكه از مؤكدترين فرايض اسلام است»68، چرا كه قرآن كريم در آيات «يا أيّها الذين آمنوا اطيعوا اللَّه و اطيعوا الرّسول و أولى الأمر منكم»69 و «يوم ندعوا كل اُناس بإمامهم فمن أوتى كتابه بيمينه فأولئك يقرءون كتابهم و لا يظلمون فتيلا»70 معرفت امامان را بر مردم واجب فرموده است. 71 پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله نيز فرمودهاند: «من مات و هو لا يعرف إمام زمانه مات ميتة الجاهلية». به اعتقاد وى، اين روايت تصريح دارد به اين كه هر كس امام زمان خود را نشناسد، خارج از اسلام است. 72 علاوه بر كتاب و سنت، مقتضاى اجماع اهل اسلام و عقل و اعتبار نيز وجوب شناخت امام بر مردم مىباشد. 73
2. فرمانبرى و اطاعت از امام: از ثبوت امامت امام عادل، اساسىترين وظيفه مردم اطاعت از دستورهاى ايشان است. شيخ مفيد با طرح اين وظيفه در موارد مختلف، مىگويد:
زمانى كه امامت امامى بر كسى ثابت شد، اطاعت از او براى آن شخص واجب، و مخالفت با ايشان حرام است، زيرا خداوند متعال در آيه مباركه«يا أيّها الّذين آمنوا اطيعوا اللَّه و اطيعوا الرّسول و أولى الأمر منكم» اطاعت از ائمهعليهم السلام را در رديف اطاعت از خود قرار داده و در نتيجه، نافرمانى از ايشان در حكم نافرمانى از خداوند قرار گرفته است، از اين رو همه اهل قبله (مسلمانان) به حكم عقل و نقل بر فاسق و فاجر بودن محاربان با ايشان اتفاق نظر دارند. 74
پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله نيز درباره اطاعت از امام عادل مىفرمايد: «اسمعوا و اطيعوا لمن ولّاه اللَّه الأمر فإنّه نظام الإسلام». 75 امام علىعليه السلام نيز درباره لزوم اطاعت از امام عادل مىفرمايد:
اى مردم، شما بر همان چيزى كه با خلفاى قبلى بيعت كرده بودند، با من بيعت كردهايد. مردم قبل از اين كه بيعت كنند اختيارشان دست خودشان است، اما زمانى كه بيعت كردند ديگر بايد تسليم امام باشند و امام هم بايد بر بيعت ايشان پايدار بماند. اين يك بيعت عمومى بوده و هر كس از آن برگردد، از اسلام برگشته است. 76
بنابراين، همچنان كه شيخ مفيد با استناد به روايت مذكور بيان كردهاند، مردم پس از شناخت امام بر حق خود بايد تنها از او اطاعت كنند و از هر گونه حاكم جاهل و متغلّب روى گردان شوند، زيرا همان طور كه امام باقرعليه السلام فرمودهاند، خداوند متعال چنين مىفرمايد:
لاُعذّبن كل رعية في الإسلام اطاعة كل إمام ليس من اللَّه و إن كانت الرعية بارّة تقية و لأعفوّن عن كل رعيته في الإسلام اطاعة كل إمام عادل من اللَّه و إن كانت الرعية ظالمة مسيئة77؛ هر رعيت مسلمانى را كه از امام غير عادل و غير منصوب از سوى خدا اطاعت كند - هر چند رعيت خوب و متقى باشد - عذاب خواهم كرد و هر رعيتى مسلمانى را كه از امام عادل و منصوب از سوى خدا اطاعت كند - اگر چه آن رعيت گناهكار و ظالم باشد -، خواهم بخشيد.
از نظر شيخ مفيد، اطاعت از حاكم اسلامى در عصر غيبت بر مؤمنان و پيروان ائمهعليهم السلام لازم و ضرورى است: «و يجب على إخوانه من المؤمنين معونته على ذلك». 78
3. خيرخواهى و نصيحت حاكمان: شيخ مفيد در بحث شورا، پيامبر و امام معصومعليه السلام را به دليل وجود صفت عصمت در ايشان، از مشورت و نصيحت مردم بىنياز دانسته است79، اما اوّلاً: سيره ايشان را در مشورتخواهى از مردم و پذيرش نصيحت و خيرخواهى در موارد مختلف، يادآورى كرده است؛ ثانياً: عدم ضرورت مشورتخواهى حاكم از مردم را تنها درباره حاكمان معصوم مطرح كرده و غير ايشان را بىنياز از آن ندانسته است و ثالثاً: با نقل روايات متعدد، «نصيحت ائمه مسلمين» را يكى از وظايف مردم دانسته80 و انتقاد حاكمان از سوى مردم را هديهاى از جانب ايشان تلقى كرده است. 81
پىنوشتها
1. لئواشتراوس، فلسفه سياسى چيست؟، ص 38.
2. شيخ مفيد، الارشاد (قم: كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد، 1413 ق) ج 2، ص 342.
3. همان.
4. ر. ك: شيخ مفيد، المسائل الجاروديه (قم: كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد، 1413 ق) ص 44.
5. شيخ مفيد، الجمل (قم: كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد، 1413 ق) ص 187.
6. شيخ مفيد، الفصول المختاره (قم: كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد، 1413 ق) ص 249.
7. شيخ مفيد، اوائل المقالات (قم: كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد، 1413 ق) ص 65.
8. شيخ مفيد، الافصاح (قم: كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد، 1413 ق) ص 37.
9. شيخ مفيد، النكت الاعتقاديه (قم: كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد، 1413 ق) ص 39.
10. شيخ مفيد، اوائل المقالات، پيشين، ص 65.
11. شيخ مفيد، الارشاد، پيشين، ج 1، ص 5.
12. شيخ مفيد، الافصاح، پيشين، ص 44 - 45.
13. شيخ مفيد، النكت الاعتقاديه، پيشين، ص 44 - 45.
14. شيخ مفيد، المقنعه، پيشين، ص 676.
15. شيخ مفيد، الفصول المختاره، پيشين، ص 249.
16. شيخ مفيد، الافصاح، پيشين، ص 37.
17. شيخ مفيد، المقنعه، پيشين، ص 32.
18. شيخ مفيد، المسائل العكبريه، (قم: كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد، 1413 ق) ص 46 - 47.
19. شيخ مفيد، الفصول المختاره، پيشين، ص 228؛ الافصاح، ص 27 و اوائل المقالات، پيشين، ص 40.
20. شيخ مفيد، النكت الاعتقاديه، پيشين، ص 40 و المسائل الجاروديه، پيشين، ص 45.
21. همان.
22. شيخ مفيد، المسائل الجاروديه، پيشين، ص 31 و 45 و الارشاد، پيشين، ج 2، ص 182.
23. شيخ مفيد، الارشاد، پيشين، ج 2، ص 182.
24. شيخ مفيد، الافصاح، پيشين، ص 239.
25. شيخ مفيد، المسائل الجاروديه، پيشين، ص 45؛ اوائل المقالات، پيشين، ص 39 - 40 و الارشاد، پيشين، ج2، ص 182.
26. شيخ مفيد، المسائل الجاروديه، پيشين، ص 31 و الافصاح، پيشين، ص 30 - 31.
27. شيخ مفيد، المسائل الجاروديه، پيشين، ص 46 و المسائل العكبريه، پيشين، ص 52.
28. شيخ مفيد، امالى (قم: كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد، 1413) ص 173: «ثلاثة لا يقبل لهم صلاة... رجلٌ اَمّ قوماً و هم له كارهون».
29. شيخ مفيد، المقنعه، پيشين، ص 721 و الارشاد، پيشين، ج 2، ص 260.
30. شيخ مفيد، المقنعه، پيشين، ص 812.
31. همان، ص 676.
32. محمد سروش محلاتى، «شؤون و اختيارات فقيه از ديدگاه شيخ مفيد»، مجموعه مقالات كنگره شيخ مفيد، ص31.
33. شيخ مفيد، پيشين، ص 810.
34. همان، ص 676.
35. براى نمونه، ر. ك: مرتضى حائرى، صلاة الجمعه (قم: انتشارات جامعه مدرسين، 1409 ق) ص 59 - 61؛ احمد آذرى قمى، ولايت فقيه (قم: دارالعلم، 1372) ص 184 و محمد سروش محلاتى، شؤون و اختيارات ولى فقيه، پيشين، ص32-33.
36. شيخ مفيد، المقنعه، پيشين، ص 252 و 676: «فإذا عدم السفراء بينه و بين رعيته وجب حملها إلى الفقهاء المأمونين من أهل ولايته» و «كان لفقهاء أهل الحق العدول من ذوى الرأى و العقل و الفضل».
37. محمد سروش محلاتى، پيشين، ص 35.
38. همان.
39. شيخ مفيد، پيشين، ص 675 - 676.
40. همان، ص 810.
41. همان، ص 812.
42. همان، ص 353.
43. همان، ص 811.
44. شيخ مفيد، الاشراف (قم: كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد، 1413 ق) ص 24 - 25.
45. اين عبارت شيخ مفيد ملهم از وضعيتى بوده كه بر عراق به ويژه بغداد آن روز حاكم بوده است و بارها گروههاى مخالف متعصب مسجد ايشان را مورد حمله قرار مىدادند.
46. شيخ مفيد، المقنعه، پيشين، ص 811: «و للفقهاء من شيعة الائمهعليهم السلام ان يجمعوا بإخوانهم في الصلوات الخمس و صلوات الأعياد و الاستسقاء و الكسوف و الخسوف، إذا تمكّنوا من ذلك و آمنوا من معرّة اهل الفساد».
47. همان، ص 675 - 676.
48. براى نمونه، ر. ك: همان، ص 519، 537، 616، 669، 675، 781، 809، 810 و 816.
49. براى نمونه، ر. ك: همان، ص 781.
50. همان، ص 675 - 676.
51. همان، ص 816.
52. همان، ص 809.
53. همان، ص 616.
54. همان، ص 537؛ «و إذا غاب الرجل عن إمرأته غيبةً لم تعرف فيها خبره... رفعت امرها الى سلطان الزمان ليبحث عن خبره فى الامصار فان عرفت له خبراً من حياة الزمه السلطان النفق عليها او الفراق... ».
55. همان، ص 648.
56. همان، ص 649.
57. احمد آذرى قمى، ولايت فقيه، پيشين، ص 184.
58. شيخ مفيد، پيشين، ص 675 - 676.
59. شيخ مفيد، امالى، پيشين، ص 150: قال رسول اللَّه: «المؤمنون إخوة يقضى بعضهم حوائج بعض».
60. شيخ مفيد، الارشاد، پيشين، ج 1، ص 247.
61. ص (38) آيه 26.
62. شيخ مفيد، المقنعه، پيشين، ص 73.
63. شيخ مفيد، امالى، پيشين، ص 269 و المسائل العشره (قم: كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد، 1413 ق) ص 113.
64. شيخ مفيد، فصول المختاره، پيشين، ص 223.
65. شيخ مفيد، امالى، پيشين، ص 269؛ الجمل، پيشين، ص 187؛ المسائل الجاروديه، پيشين، ص 44 و الارشاد، پيشين، ص 260 و 304.
66. شيخ مفيد، امالى، پيشين، ص 173 و فصول المختاره، پيشين، ص 103.
67. شيخ مفيد، المقنعه، پيشين، ص 33.
68. شيخ مفيد، الافصاح، پيشين، ص 28.
69. نساء (4) آيه 59.
70. اسراء (17) آيه 71.
71. شيخ مفيد، پيشين، ص 28.
72. همان، ص 28 - 29.
73. همان.
74. شيخ مفيد، الجمل و النصرة لسيّد العتره، پيشين، ص 92 - 93.
75. شيخ مفيد، امالى، پيشين، ص 14.
76. شيخ مفيد، الارشاد، پيشين، ص 243 - 244.
77. شيخ مفيد، الاختصاص (قم: كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد، 1413 ق) ص 259 - 260.
78. شيخ مفيد، المقنعه، پيشين، ص 810.
79. شيخ مفيد، الفصول المختاره، پيشين، ص 31 - 33.
80. شيخ مفيد، امالى، پيشين، ص 187: قال رسول اللَّه: «ثلاثة لا يغلّ عليهن قلب عبد مسلم: اخلاص العمل للّه و النصيحة لائمة المسلمين و اللزوم بجماعتهم».
81. شيخ مفيد، الاختصاص، پيشين، ص 240: قال الصادق7: «اُحبُّ إخوانى إلىُّ من أهدى إلىَّ عيوبى».