آيتاللَّه العظمي سيد محمدهادي ميلاني در سال 1274 ش (1313 ق) در نجف اشرف متولد گرديد. ايشان پس از گذراندن مراحل مقدماتي علوم اسلامي، از محضر فقيهان نامداري چون ميرزاي نائيني، آقا ضياء عراقي، محمدحسين غروي اصفهاني و شيخالشريعه اصفهاني بهره برد و پس از دريافت درجه اجتهاد، به تدريس روي آورد. جلسات درس ايشان در حوزه نجف، بسيار با شكوه بود و شاگردان فراواني در آن تربيت شدند. حضرات آيات: حسين وحيد خراساني، محمدتقي جعفري، سيدعباس صدر، مهدي نوقاني و كاظم مدير شانهچي و دهها عالم فاضل، از محضر درس آيتاللَّه ميلاني، استفاده كردند. وي پس از سالها اقامت در عتبات، در سال 1334 ش وارد شهر مقدس مشهد گرديد و به حوزه علميه مشهد، رونقي دوباره داد. ايشان در كنار تدريس، تاليف و نيز ارشاد مردم، از همراهي نهضت اسلامي به رهبري امام خميني(ره) غافل نبود و حضوري مؤثر داشت. سرانجام اين فقيه جليل و مرجع عاليقدر در 17 مرداد سال 1354 ش مطابق با آخرين روز از ماه رجب سال 1395ق در 82 سالگي در مشهد مقدس درگذشت و در حرم مطهر رضوي به خاك سپرده شد.
ابوالمظفَّر عطامَلِك علاءالدين بن بهاءالدين محمد بن محمد جُويني در سال 623 ق در جوين از توابع خراسان متولد شد. پس از خاتمهي تحصيل وارد كارهاي ديواني شد، زيرا پدر و برادر وي از ديوانيان بودند. وي پيش از حملهي هلاكوخان به ايران، سفرهايى به مغولستان نمود. در سال 657 ق، هلاكوخان پس از فتح بغداد، حكومت عراق را به عطاملك واگذاشت و او تا سال 680 در اين شغل باقي بود. با حضور عطاملك جويني در دستگاه اداري مغولان، اقدامات بيرحمانهي آنان عليه مردم تا حدودي كاهش يافت و ازتباه شدن آثار فرهنگي ايران تا اندازهاي جلوگيري به عمل آمد. او 24 سال، ادارهي عراق را به عهده داشت اما دشمنانش به تدريج، خان مغول را به او بدبين كردند. بدين ترتيب اقتدار عطاملك تدريجاً افول كرد و خان مغول بر او چندان سخت گرفت كه در اثر اين فشارها وفات يافت. عطاملك جويني مؤلف تاريخ معروف جهانگشاي فارسي است كه شامل تاريخ چنگيز خان و هلاكوخان مغول و شرح جنايات آنان ميباشد. از آثار خيريهي جويني احداث نهر نجف است. او در آن سرزمين مقدس، نهري حفر كرده و با صرف هزينهاي فراوان، آبِ رودِ فرات را به حوالي نجف اشرف جاري نمود. وفات جويني را در سال 681 ق نوشتهاند.
رابيندرانات تاگور، فيلسوف و اديب شهير هندي در 6 مه سال 1861م در خانوادهاي برهمايى در كلكته هندوستان به دنيا آمد. پدربزرگش مروج آيين برهمايى و پدرش مردي دانشمند بود. وي از كودكي شعر ميسرود به طوري كه در چهارده سالگي نخستين شعر خود را در جشن ملي - فرهنگي بنگاليها خواند. تاگور در سيزده سالگي به همراه پدر به سير و سفر پرداخت و در هفده سالگي به همراه برادر به انگلستان سفر كرد و در رشته حقوق به تحصيل پرداخت. او در آن كشور شروع به مطالعه زبان انگليسي و تحقيق و جستجو درباره شاعران انگليسي نمود و خود نيز كتابهايى را كه به زبان بنگالي نوشته بود به انگليسي ترجمه كرد. وي به زودي به اصول تعاليم كهن و مكتبهاي فلسفي هند روي آورد و به آثار شاعران گذشته بنگالي و انگليسي دلبستگي يافت. وي تا قبل از 18 سالگي 7000 بيت شعر سرود و در اين كار تبحّر يافت. اين متفكر هندي در سال 1901م مدرسهاي با نام خانه صلح تأسيس كرد و همه نظرياتش را درباره چگونگي آموزش و پرورش، در اين مدرسه به مرحله اجرا و عمل درآورد. تاگور در اين مؤسسه، همواره به تربيت و ارشاد جوانان هندي و در پيشرفت معنويشان براساس انديشههاي مذهبي و سنتي ميپرداخت. اين سازمان تربيتي در سال 1921م توسعه يافت و به دانشگاه تبديل شد. تاگور به موازات نشر مقالات و كتابهاي گوناگون، درباره مسائل تربيتي و فرهنگي، همچنان به خلق آثار ادبي محض، ادامه داد. تاگور از دوستان نزديك گاندي، پيشواي هند بود و خود نيز هنرمند و متفكري بزرگ با افكاري بلند و نوشتهها و تابلوهايى بسيار جالب به شمار ميرفت. اين شاعر هندي در اشعار و نوشتههايش، توصيفات لطيفي از طبيعت را با تفكرات مذهبي و فلسفي در هم آميخته است. فلسفه تاگور نيز مخلوطي از فلسفه شرقي و اخلاقيات مسيحي و يهودي بود. وي چندان رغبتي به حيات اخروي نشان نميداد و آنچه بيشتر مورد توجه او بود تحول مترقيانه انسان در زندگي فعلي او بود. تاگور عقيده داشت كه اين تحولْ فرايند يادگيري از طريق رنج است. او اين انديشه را به زيبايى تمام در يكي از اشعار خود بيان ميكند. از ميان آثار منثور تاگور كه بيان كننده فلسفه اوست، شايد دلانگيزتر از همه، مجموعه نامههاي خارجي است كه در سال 1921م انتشار يافت. همچنين از رابيندرانات تاگور حدود 60 ديوان شعر، چهل داستان كوتاه و بلند، پنجاه نمايشنامه و تعدادي رساله و كتاب فلسفي به جاي مانده كه بيشتر آنها به زبان انگليسي ترجمه شده است. اين انديشمند هندي در 1913م به عنوان اولين آسيايى، جايزه نوبل ادبي را دريافت كرد و شهرتي جهاني يافت. اين جايزه، نه تنها به خاطر زيبايى شاعرانه سبكش در نوشتن، بلكه به خاطر عمق فلسفي افكارش به او اعطا شد. تاگور تنها شاعري غزلسرا نبود، بلكه مديحهسرا، حماسهسرا و نويسندهاي ميهنپرست بود، براي كودكان شعر ميسرود و در كنار انديشههاي فلسفي استوار، طبع بذلهگو و طنزآميزش نيز تجلي ميكرد. نمايشنامههايش از محيطي رنگين و خوشآهنگ و هيجان فراوان برخوردار بود. به موسيقي و نقاشي علاقه خاص داشت و موسيقي را زبان روح و نقاشي را وسيله نزديكي به عالم طبيعت ميدانست. تاگور اساس مذهب را برپايه نيكي و زيبايى نهاده بود و تمدن واقعي را در تحمل سختيها و متانت روح ميدانست. از نظر تاگور، كمال مطلوبْ در عظمت روح و دست يافتن به عالم ناشناخته است و بشر تا درون خود را نشناسد معني واقعي زندگي را درك نميكند. اما مفهوم اين نظر، كنارهگيري از زندگي و لذت نيست. آثار متنوعي از تاگور بر جاي مانده كه باغبان، گورا، وطن و جهان، گيتاجاني، خاطرات من، قرباني و پُستخانه از آن جمله است. رابيندرانات تاگور سرانجام پس از يك عمل جراحي، در هفتم اوت 1941م در هشتاد سالگي در خانهاي كه به دنيا آمده بود، درگذشت.