|
|
با لبخند وارد شوید...
|
روزی ماهیگیری یک ماهی گرفت و آن را روی زمین انداخت. ماهی خودش را به بالا و پایین پرتاب می کرد. آن قدر ماهی این کار را کرد.
|
دوشنبه 5 خرداد 1393
|
|
|
باهم بخندیم
|
به فرشید یه کیوی نشون میدن ، میگن : این چیه ؟
|
دوشنبه 15 ارديبهشت 1393
|
|
|
لبخندک
|
پسر: مامان! یک لطیفه تعریف کن!
|
يکشنبه 31 فروردين 1393
|
|
|
لطفاً غش نکنید!!!
|
راهنمایی و رانندگی شهر غضنفر اینا برای چندمین بار اعلام كرد: شهروندان عزیز برای آزمایش شهری ، احتیاج نیست ناشتا باشند.
|
سه شنبه 6 اسفند 1392
|
|
|
فقط بخند
|
مارمولک گفت من مارمو من مارم.
|
سه شنبه 29 بهمن 1392
|
|
|
|
لطیفههای بانمک
|
عتیقه فروشی عصای بلندی را به اسم این که از دندان فیل ساخته شده، به قیمت گزافی فروخت. خریدار وقتی عصای خود ...
|
چهارشنبه 8 آبان 1392
|
|
|
با هم بخندیم
|
پدر به پسرش گفت: راستی صبح چی می خواستی به من بگی؟
|
پنجشنبه 18 مهر 1392
|
|
|
وقت خنده
|
اولی: امشب بیکاری؟
|
سه شنبه 2 مهر 1392
|
|
|
لبخندک
|
دیوانه ای لب چاه نشسته بود و می گفت: هفت هفت هفت... شخصی به او رسید و گفت: برای چه هفت هفت می گویی؟ دیوانه مرد را به چاه انداخت و گفت: هشت هشت هشت...!
|
چهارشنبه 16 مرداد 1392
|
|
|
|
|