ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : پنجشنبه 30 فروردين 1403
پنجشنبه 30 فروردين 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : يکشنبه 27 مهر 1393     |     کد : 79571

مباهله پیامبر(ص) با مسیحیان نجران

در سال دهم هجرى (632 م) که پایه هاى حکومت اسلام کاملاً مستحکم شده بود، پیامبر گرامى اسلام حضرت محمد (ص) به موازات مکاتبه با سران دولِ جهان و مراکز مذهبى، نامه اى نیز براى اسقف نجران «ابو حارثه» فرستاد و اهالى آن منطقه را به اسلام دعوت کرد. متن این نامه بدین شرح است:

مباهله پیامبر(ص) با مسیحیان نجران

در سال دهم هجرى (632 م) که پایه هاى حکومت اسلام کاملاً مستحکم شده بود، پیامبر گرامى اسلام حضرت محمد (ص) به موازات مکاتبه با سران دولِ جهان و مراکز مذهبى، نامه اى نیز براى اسقف نجران «ابو حارثه» فرستاد و اهالى آن منطقه را به اسلام دعوت کرد. متن این نامه بدین شرح است:

به نام خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب. این نامه اى است از محمد پیامبر (ص) و فرستاده خدا به اسقف نجران. خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب را حمد و ستایش و شما را از پرستش و عبادت بندگان به پرستش خدا دعوت مى کنم؛ شما را دعوت مى کنم که از ولایت بندگان خدا خارج شوید و تحت ولایت خداوند در آیید و اگر این دعوت را نمى پذیرید، باید به حکومت اسلامى جزیه (مالیات) بپردازید، وگرنه با شما اعلام جنگ مى کنم. والسلام.

فرستادگان حضرت محمد (ص) وارد نجران شده و نامه حضرت را به اسقف نجران دادند. اسقف نامه را با دقت خواند. وقتى از محتواى نامه مطلع شد، وحشت عجیبى سراپاى وجودش را فرا گرفت. شخصى را نزد «شرحبیل بن وداعه»، که شخصى با درایت و کاردان بود، فرستاد و او را به خدمت فرا خواند و نظر او را درباره نامه پیامبر جویا شد. شرحبیل گفت: ما مکررا از پیشوایان مذهبى مان شنیده ایم و به این مطلب یقین داریم که خداوند به حضرت ابراهیم وعده داده است که نبوت را از نسل اسحاق به فرزندان اسماعیل منتقل کند و هیچ بعید نیست که محمد همان پیامبر موعود باشد. با این حال، این یک مسئله مذهبى و مربوط به نبوت است و من در این گونه مسائل نظرى ندارم؛ اگر از امور دنیوى بود، بدون شک اظهار نظر مى کردم و از هیچ گونه تلاشى فروگذار نمى کردم اسقف به دنبال دو نفر دیگر به نام هاى «عبدالله بن شرحبیل» و «جبار بن فیض» فرستاد و نظر آنها را نیز جویا شد. آنها نیز همان پاسخ شرحبیل را تکرار کردند.نگرانى اسقف بیشتر شد و دستور داد ناقوس ها را به صدا در آوردند. پس از این که همه مردم نجران گرد آمدند، اسقف نامه پیامبر را براى مردم خواند و از آنان نظرخواهى کرد. نتیجه این شد که گروهى از صاحب نظران را براى بررسى اوضاع و احوال پیامبر گرامى (ص) به مدینه بفرستند. بنابراین 70 نفر از نخبگان و دانایان انتخاب شدند که در رأس آنان 3 تن از رهبران مذهبى قرار داشتند: «ابو حارثه بن علقمه»، اسقف اعظم نجران، که سمت نمایندگى رسمى کلیساهاى روم را در حجاز به عهده داشت؛ «عبدالمسیح» که لقبش «عاقب» بود و به عقل و درایت شهرت داشت؛ «أیهم» که به او «سید» مى گفتند.

هیئت نمایندگى مسیحیان در مدینه

هیئت نمایندگى مسیحیان وارد مدینه شدند. قبل از آن که نزد پیامبر اکرم (ص) بروند، لباس هاى فاخر ابریشمى پوشیدند و انگشتر طلا به دست کردند و بر پیامبر اکرم (ص) - که در مسجد بود - وارد شدند و به پیامبر (ص) سلام کردند. حضرت پاسخ آنها را نداد و حاضر به سخن گفتن با آنها نشد.
 
مسیحیان غمگین و متحیر به فکر چاره بودند که ناگاه چشمشان به «عثمان بن عفّان» و «عبدالرحمن بن عوف» افتاد. چون از دوران جاهلیت با آنها آشنا بودند، نزد آنان رفتند و موضوع را با آن دو در میان گذاشتند. آن دو اظهار داشتند که حل این مشکل به دست على بن ابى طالب (ع) است، بنابراین از آن حضرت که در آن جا حاضر بود، چاره خواستند. حضرت فرمود: لباس هاى ابریشمى و انگشترهاى طلا را از خود دور کنید و با همان لباس سفر به خدمت حضرت بروید. مطمئن باشید که حضرت شما را خواهد پذیرفت. آنها طبق راهنمایى حضرت على (ع) عمل کردند و خدمت رسول اکرم (ص) رفتند. حضرت آنها را پذیرفت و فرمود: قسم به آن کسى که مرا به حق مبعوث کرد، دفعه اول که این جماعت نزد من آمدند، شیطان همراهشان بود.
 
مذاکره نمایندگان نجران با پیامبر اسلام (ص)
 
مسیحیان قبل از آنکه وارد مذاکره رسمى با پیامبر اسلام (ص) شوند، اظهار داشتند چون هنگام نماز است، اجازه دهید نمازمان را بخوانیم. حضرت به آنها اجازه داد و آنها به طرف قبله خودشان (مشرق) نماز خواندند. پس از اقامه نماز، مذاکرات آغاز شد و حضرت رسول (ص) براى بار دیگر آنها را به اسلام دعوت کرد؛ ولى اظهار داشتند که ما قبل از تو مسلمان شده ایم. حضرت فرمود: دروغ مى گویید، چون شما صلیب را عبادت مى کنید و گوشت خوک مى خورید و عیسى را فرزند خدا مى دانید و این امور با اسلام و اعتقاد به خداوند یگانه سازگار نیست.

نتیجه جلسه این شد که براى فرداى آن روز با پیامبر اسلام (ص) قرار مباهله بگذارند؛ اگر پیامبر اسلام (ص) براى مباهله سربازان و نیروهاى نظامى اش را همراه آورد، با او مباهله کنند، و اگر با خاصان و اهل بیتش در محل مباهله حاضر شود، با او مباهله نکنند؛ چرا که معلوم مى شود پیامبر اسلام (ص) به حقانیت خودش مطمئن است، و گرنه عزیزان خویش را در معرض هلاکت قرار نمى دهد. تصمیم هیئت مسیحى به پیامبر اسلام (ص) ابلاغ شد و قرار شد هر دو طرف فرداى آن روز (24 ذى حجه) براى انجام مباهله در خارج از مدینه حاضر شوند. پس از معلوم شدن زمان مباهله، پیامبر اکرم (ص) افرادى را جهت دعوت کردن مردم براى مشاهده جریان مباهله، به مدینه و اطراف آن فرستاد تا از همه مردم دعوت به عمل آورند. روز موعود جمعیت بسیارى از زن و مرد در محل مباهله حاضر شدند.
 
در این زمان بزرگ مسیحیان(اسقف) به آنها گفت: شما فردا به محمد(ص) نگاه كنيد، اگر با فرزندان و خانواده‏اش براى مباهله آمد، از مباهله با او بترسيد، و اگر با يارانش آمد، با او مباهله كنيد. زيرا چيزى در بساط ندارد. فردا كه شد پيامبر (ص) آمد در حالى كه دست على بن ابى طالب (ع) را گرفته بود و حسن و حسين (عليه السلام) در پيش روى آن حضرت راه مى‏رفتند و فاطمه (س) پشت سرش بود. نصارى نيز بيرون آمدند در حالى كه اسقف آنها پيشاپيششان بود. هنگامى كه نگاه كرد، پيامبر (ص) با آن چند نفر آمدند، درباره آنها سؤال كرد به او گفتند: اين پسر عمو و داماد او و محبوب‏ترين خلق خدا نزد او است و اين دو پسر، فرزندان دختر او از على (ع) هستند و آن بانوى جوان دخترش فاطمه (س) است كه عزيزترين مردم نزد او، و نزديك‏ترين افراد به قلب او است.


ایهم(سید)به اسقف گفت: براى مباهله قدم پيش گذار. گفت: نه، به خدایى که جان من در قبضه قدرت اوست، من جمعى را مى بینم که اگر از ایزد تعالى بخواهند کوهى از زمین کنده شود، مستجاب خواهد شد. با او مباهله نکنید که با خاصان و عزیزان خود آمده است، چون وثوق و اطمینان به پروردگار خود دارد؛ اگر با او مباهله کنید، بلا نازل مى شود و یک مسیحى را بر روى زمین باقى نمى گذارد؛ با او مصالحه کنید.
 
مسیحیان نجران تسلیم مى شوند

مسیحیان با دیدن چهره مصمم و مطمئن پیامبر اسلام (ص) و همراهانش از یک سو، و شنیدن سخنان یأس آور اسقف نجران از سوى دیگر، تصمیم گرفتند در برابر خواسته هاى پیامبر (ص) تسلیم شوند. بنابراین خدمت پیامبر اکرم (ص) رسیده و گفتند: یا اباالقاسم! ما با تو مباهله نمى کنیم، ولى حاضریم مصالحه کنیم و هر مقدارى که خواسته باشى به تو جزیه بپردازیم. پیامبر بزرگوار اسلام (ص) پیشنهاد آنها را پذیرفت و از انجام مباهله منصرف شد و قرارداد صلحى بین پیامبر اسلام (ص) و مسیحیان نجران بسته شد.
 
مفاد قرارداد پیامبر (ص) با مسیحیان
 
بر اساس قراردادى که به امضاى طرفین رسید، قرار شد مسیحیان نجران در مقابل امنیتى که به برکت حکومت اسلامى تأمین مى شود، سالانه 2 هزار حُلّه (هر حله برابر با یک قواره پارچه براى یک دست لباس) به عنوان جزیه به حکومت اسلامى بپردازند؛ البته به این شکل که هزار حُلّه را در ابتداى سال و هزار حُلّه را در نیمه آن پرداخت کنند. قیمت هر حُلّه نیز چهل درهم بود. بنا به گفته بعضى از مورخان، علاوه بر2 هزار حُلّه، پرداخت 30 زره و نیزه و 30 اسب و 30 شتر نیز شرط شد.


نوشته شده در   يکشنبه 27 مهر 1393  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
 
Refresh
SecurityCode